کد خبر: ۹۶۵۲۸
تاریخ انتشار: ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۱
همه شما بدون شک جمله معروف «لذتی که در بخشش است در انتقام نیست» را بارها شنیده اید، اما آیا تا به حال به این مساله فکر کرده اید که اگر خدای ناکرده در چنین موقعیتی قرار بگیرید چه واکنشی از خود بروز خواهید داد؟
همه شما بدون شک جمله معروف «لذتی که در بخشش است در انتقام نیست» را بارها شنیده اید، اما آیا تا به حال به این مساله فکر کرده اید که اگر خدای ناکرده در چنین موقعیتی قرار بگیرید چه واکنشی از خود بروز خواهید داد؟

اگرچه خیلی از افراد بخصوص در پرونده‌های قتل ترجیح می‌دهند قاتل اعدام شود اما با این حال برخی نیز هستند که کینه‌ها را پشت سر گذاشته و با بخشیدن قاتل، صلح را برای هر دو خانواده قاتل و مقتول به ارمغان می آورند. ایرانیان رکورددار بخشش در جهان هستند. در شش ماه نخست سال گذشته 251 قاتل توسط اولیای دم بخشیده شدند.

پیرس اوفریل

بیستم جولای 2012، قاتلی روانی به نام جیمز ایگان هولمز که خود را مجهز به جلیقه ضد گلوله، ماسک ضد گاز و چهار قبضه اسلحه کرده بود وارد سالن سینمایی در آورورای ایالت کلرادو شد و پس از پرتاب گاز اشک‌آور به میان تماشاگران، شروع به تیراندازی کرد. در جریان این تیراندازی 12 نفر کشته و 58 نفر زخمی شدند.

جالب اینجاست که وی پیش از این هیچ سابقه کیفری نداشته و تنها سوءسابقه او جریمه برای رعایت نکردن سرعت مجاز بوده‌است.

جیمز پس از دستگیری اعلام کرد که خود را جوکر (شخصیت منفی فیلم «شوالیه سیاه برمی‌خیزد») می‌داند و در شب حادثه نیز در حالی که در لباس شخصیت جوکر وارد سینما شد، قصد داشت همه 400 تماشاچی سینما را با «شات‌گان»، «کلت کمری» و «مسلسل» به رگبار ببندد.

در میان مجروحان و کشته‌شدگان فردی به نام پیرس اوفریل بود که طی این حادثه هولناک به دلیل اصابت سه گلوله شات گان ، خون زیادی از دست داده بود. با کمک گروه امداد، سریع به این زخم‌ها رسیدگی شد و رفته رفته رو به بهبود رفت و چند روز بعد از بیمارستان مرخص شد.

اگرچه با وقوع این حادثه هولناک برای پیرس همه به او حق می دادند که نفرت و کینه در وجودش ریشه کند اما با این حال با تصمیم عجیب خود و گذشتن از گناه قاتل همه را شگفت زده کرد.

او طی مصاحبه‌ای در مورد جیمز گفت:با تمام وجودم او را بخشیدم. چرا که وقتی حال و روز او را پس از دستگیری دیدم، به خاطر پرونده سنگین‌اش به قدری درمانده بود که دلم به حال او سوخت.

به همین دلیل بود که برخلاف سایر شاکیان بخشش را انتخاب کرد و درست شش ماه بعد زمانی که سالن تئاتر دوباره بازگشایی شد وی دوباره به همان صندلی‌ای که در آن شب هولناک در آن مستقر بود، بازگشت و این بار نمایش را تا انتها تماشا کرد تا برای همیشه پرونده این حادثه را در ذهن خود ببندد.

سامره علی‌نژاد

دقایقی قبل از طلوع آفتاب طناب دار را به گردن قاتل آویختند و مردم همچنان از اولیای‌دم خواستار عفو متهم بودند . مادر مقتول در آن لحظه می‌توانست صندلی را از زیر پای او کنار بزند اما به جای آن با زدن یک سیلی بر صورت قاتل همه را شگفت‌زده کرد و او را بخشید.

تصمیم سامره علی‌نژاد، مادر عبدالله حسین‌زاده که سال 86 در یک درگیری خیابانی کشته شده بود، نه تنها در ایران بلکه در تمام جهان جزو خبر‌های داغ روز شد. وی می‌گوید: «سیلی را که زدم آرام شدم. گفتم به خاطر آسیبی که به من زدی تنبیه ات کردم و بعد هم با شوهرم طناب را از گردن او بیرون آوردیم. مردم خیلی خوشحال بودند و کف زدند و گریه کردند. من این بخشش را هدیه کردم به مردم نور.»

جالب اینجاست که یک ماه پس از این اتفاق شهرداری استانبول خانم علی‌نژاد، این مادر ایرانی را که قاتل فرزندش را پای چوبه دار بخشید، به‌عنوان مادر سال انتخاب کرد.

شهردار استانبول در این باره اعلام کرد که این مادر ایرانی با بخشش قاتل فرزندش در پای چوبه دار به خاطر این‌که یک مادر دیگر را داغدار فرزند نکند، آوازه‌ای جهانی یافته و سزاوار هر گونه تجلیل و تقدیر است. وی در ادامه گفت که تجلیل از این زن در روز مادر کمترین کاری است که در قبال بزرگی او می‌توان انجام داد.

میترا علیزاده

در حالی که هشت سال هر روز و هر لحظه منتظر رسیدن موعد اعدام قاتل پدرشان بودند، هنگام اجرای قصاص، قاتل را بخشیدند.

میترا علیزاده درباره ماجرای قتل این‌گونه می گوید: «قتل 25 تیر 87 اتفاق افتاد. برادرم موبایلش را برای لحظاتی روی سکویی که جلوی آن ایستاده، گذاشته بود که ناگهان دید گوشی نیست. بعد از آن برادرم از سکویی که جلوی آن ایستاده بود داخل مرغدانی صاحبخانه که پایین آن بود، رفت چون فکر می‌کرد ممکن است گوشی از سکو داخل مرغدانی افتاده باشد، اما صاحبخانه که قاتل است فکر کرده بود که برادرم قصد دارد مرغ بدزدد و بدون توجه به حرف‌های برادرم با او درگیر شد. بعد از آن دو برادر دیگرم هم وارد ماجرا ‌شدند، اما فایده‌ای نداشت و فحاشی و درگیری بالا گرفت تا این‌که پدرم وقتی قصد داشت برای جداکردن وارد شود با ضربه چاقوی صاحبخانه به قتل رسید.» او دلیل بخشش قاتل پدرش را خوابی که در این زمینه دیده بود عنوان کرد.

او اظهار داشت: «در خواب من شخصی آمد و گفت که پول دیه را به یتیمان ببخشید و به قاتل رضایت دهید. در لحظه‌ای که طناب دار را به گردن قاتل آویختند، من به مادرم گفتم که رضایت بدهیم و برادرم نیز از مادرم خواست تا رضایتمان را اعلام کنیم و در همان لحظات نیز آقای طالبی دادستان آمل از ما خواست برای اینکه یک خانواده دیگر عزادار نشود اگر می خواهید، رضایت دهید، که مادرم با این پیشنهاد دادستان موافقت کرد و رضایت خودمان را اعلام کردیم و دیه 150 میلیون تومانی را بخشیدیم.»

به این ترتیب با این تصمیم، میترا علیزاده جلوی داغدار شدن خانواده‌ای دیگر را گرفت.

رابرت رول

گری لئون ریجوی ملقب به «قاتل رودخانه سبز»، مخوف‌ترین قاتل سریالی در آمریکا محسوب می‌شود. او به قتل 48 زن در داکوما، واشنگتن و سیاتل متهم بود. او اجساد قربانیانش را با خونسردی تمام داخل رودخانه سبز می‌انداخت، اما از آنجا که آفتاب هیچ گاه پشت ابر باقی نخواهد ماند، ریجوی نیز به دام پلیس افتاد. سال 2011 با اضافه شدن نام ربکا ماررو به فهرست مقتولان ریجوی، تعداد قربانیان وی به 49 نفر افزایش یافت.

این قاتل بی‌رحم به مرحله‌ای رسیده بود که از اعتراف به گناهان خود هیچ ابایی نداشت. او حتی در یکی از بازجویی‌ها اظهار کرد که به جای 49 نفر ممکن است حتی 60 زن را به قتل رسانده باشد.

بنا بر اخبار موجود، در دادگاهی که سال 2003 برای محاکمه ریجوی انجام گرفت، همه خانواده‌های مقتولان حضور داشتند که با توجه به اندوه و غمی که قاتل در دل آنها به جا گذاشته بود طبیعی بود که عصبانی باشند و حتی واکنش تندی به قاتل نشان دهند.

زمانی که ریجوی برای خانواده‌های داغدار به سردی تمام و بدون ناراحتی فهرست قربانیانش را می‌خواند اتفاق عجیبی افتاد. زمانی که نوبت به رابرت رول، پدر یک قربانی نوجوان رسید، بالاخره آثار غم و پشیمانی در چهره ریجوی نمایان شد.

آقای رول خطاب به قاتل گفت: «آقای ریجوی.... در اینجا اشخاصی وجود دارند که از شما متنفرند، اما من جزو آنها نیستم. شما جهت زندگی و باورهای مرا عوض کردید. این چیزی است که خدا به ما گفته و از ما می‌خواهد بخشش؛ بنابراین شما را می بخشم. این کلمات بالاخره دل سنگ را آب و چشمان او را اشکبار کرد.

پاتریشیا مشین

پاتریشیا هیچ‌گاه سال 2011 را فراموش نخواهد کرد. چرا که این همان سالی بود که وی در آن به دلیل اتفاقی بسیار ساده و پیش پا افتاده همسرش را برای همیشه از دست داد.

ماجرا از جایی شروع شد که صبح یک روز جرارد مشین مانند تمام روزهای دیگر برای خرید روزنامه بیرون رفت اما بازنگشت. پاتریشیا که از تاخیر همسرش نگران شده بود تصمیم گرفت از خانه بیرون برود تا جرارد را پیدا کند. اما زمانی که برای یافتن او به بیرون از خانه رفت با صحنه عجیب و وحشتناکی روبه‌رو شد.

شوهرش توسط یک خودرو زیر گرفته شده بود! این در حالی است که تمامی زمین پر از خون بود و آمبولانس زودتر از او به محل حادثه رسیده بود.

از طرف دیگر راننده خودروی خاطی که برایان ویلیامسون نام داشت، بشدت از این حادثه ترسیده بود و از فشا رزیاد زبانش بند آمده بود. اگرچه در اکثر موارد خانواده مقتول در آن شرایط حال خوشی نداشته و فکر انتقام در ناخودآگاهشان نقش می‌بندد، اما با این حال از آنجا که پاتریشیا از غیرعمدی بودن حادثه خبر داشت بی‌هیچ چشمداشتی راننده را بخشید و اعلام کرد که شکایتی از او ندارد.

تمامی رفعت و مهربانی پاتریشیا در نامه‌ای برای ویلیام خلاصه می‌شود: «گرچه این کابوس هولناک برای من خیلی عذاب‌آور است اما این را نیز می‌دانم که حال تو هزاران برابر بدتر از من است. پس شکایتی ندارم و خواهان آزادی تو هستم.»

گفتنی است که وی با انجام این حرکت شایسته توجه رسانه‌های جهانی را به خود جلب کرد و تا مدت‌ها به‌عنوان اسطوره گذشت و فداکاری در میان مردم شناخته شد.

منبع : جام جم
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین