|
|
امروز: سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۱
کد خبر: ۸۲۵۱۳
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۰:۲۶
10 سال پیش در سال 84 مهناز افشار در چهار فیلم بازی کرد. سال هایی که مهناز افشار به عنوان سوپراستار درخشیده بود و هم چنان سوپراستاری است معتبر در سینمای ایران.
10 سال پیش در سال 84 مهناز افشار در چهار فیلم بازی کرد. سال هایی که مهناز افشار به عنوان سوپراستار درخشیده بود و هم چنان سوپراستاری است معتبر در سینمای ایران. امسال مهناز افشار تنها با فیلم «خانه ای در خیابان چهل و یکم» در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر حاضر شده است، دلیل اصلی کم کاری او صاحب فرزندشدن مهناز افشار است و مسئولیت های مادر شدن. اتفاق جالب حضور او در فیلم «خانه ای در خیابان چهل و یکم» این است که در این فیلم نقش یک مادر را بر عهده دارد. با مسئولیتی بسیار سنین و پیچیده نسبت به پسر 12 ساله اش.

مهناز افشار هم زمان با مادر شدن تغییری اساسی در پرسونای سینمایی پرشروشورش ایجاد کرده. البته به تعبیر خودش تعمدی در کار نبوده و قائل به چنین تفکیک هایی نیست، او هنوز هم پرانرژی است و هم توان ایفای نقش های پرانرژی را دارد، اما افشار با انتخاب حضور در فیلم «خانه ای در خیابان چهل و یکم» هم به لحاظ حرفه ای خود را در چالشی جدید قرار داده و هم تعهد اجتماعی یک هنرمند را بار دیگر به اثبات رسانده است، طبعا ارزش های فیلم نامه و جذابیت های شخصیت فروغ «خانه ای در خیابان چهل و یکم» در فیلم موثر بوده اند. فیلم «خانه ای در خیابان چهل و یکم» نخستین تجربه حمیدرضا قربانی است و افشار از تعادل سنجیده و حرفه ای قربانی رضایت کامل دارد و امیدوار است به نتیجه ای رضایت بخش برای فیلم در «نگاه نو» جشنواره فیلم فجر.
 
حرف هایی که در لفافه می زنیم

گفت و گوی پیش رو در باب همین فیلم است و اتفاقی که در شب افتتاحیه سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر در پخش تلویزیونی مراسم و اجرای مهناز افشار رخ داد، اتفاق همان حذف های مرسوم صدا و سیماست که دلیلش هم خیلی مشخص نمی شود. جز این که به قول مهناز افشار «حساسیت ایجاد می شود».

در فیلم «خانه ای در خیابان چهل و یکم» برای اولین بار است که نقش مادری را بازی می کنی که یک پسربچه نوجوان 12 ساله دارد؟

بله. البته چند سال پیش در فیلم «خاطره» هم نقش مادری را بازی کردم که بچه چهار، پنج ساله ای داشت. ولی اولین بار است که نقش مادری را با یک بچه نوجوان بازی کرده ام.

به نظرت این نقش فاصله زیادی با نقش هایی که تماشاگران از تو سراغ دارند، ندارد؟ ایفای چنین نقشی چه چالش هایی برای تو داشت؟

به نظرم اگر زودتر بچه دار می شدم حتما الان بچه ای 12، 13 ساله داشتم. (می خندد) سال پیش که 26، 27 ساله بودم در فیلم «امشب، شب مهتابه» نقش مادر را بازی کرده بودم. زمانی که فیلم نامه «خانه ای در خیابان چهل و یکم» به من پیشنهاد شد، پنج ، شش ماهی بود که مادر شده بودم و برای خود من خیلی جالب بود که بار دیگر در نقش یک مادر ظاهر می شوم. همان موقع به آقای قربانی گفتم معمولا موقعی که نقش یک زن حامله را بازی می کنیم، رفتارها و کارهایی کلیشه ای را انجام می دهیم، ولی وقتی خودم حامله شدم متوجه شدم خیلی از کارهایی که در فیلم ها انجام می دهیم، من در آن دوران انجام ندادم و تجربه مادرشدن می توانست مرا برای ایفای نقش، باتجربه تر و آماده تر کند.

ترسی نداشتم از این که در نقش یک مادر ظاهر شوم. تماشاگر مرا بیش تر به عنوان دختری شر و شور می شناخت که حق خودش را می گیرد، با این حال فکر کردم پس از سال ها کار و تجربه و شرایط زندگی خصوصی و حرفه ای ام این امکان را به من می دهد که نقش چنین مادری را تجربه کنم.

فکر می کنی این نقش صرفا یک تجربه است و می خواهی پرسونای قبلی است را ادامه دهی یا به عنوان یک بازیگر فکر می کنی باید نقش های متفاوت را اجرا کنی؟

اصولا به چنین تفکیک هایی در کارم قائل نیستم. من آن دختر 18 ساله ای نیستم که وارد سینما شدم، طبیعی است که به مرور زمان در نقش هایی که متناسب با شرایط سنی و فعلی ام باشد بازی می کنم. اما بیش از همه این شرایط آن چه برای من مهم بود، قصه فیلم بود که جزو دغدغه های من در زندگی اجتماعی است. چون سال گذشته در فیلم «دلم می خواد» (ساخته بهمن فرمان آرا) و در فیلم آقای کاهانی که در حال حاضر سر فیلم برداری این فیلم هستم، نقش دختر جوان و شر و شور را دوباره بازی کرده ام. نه واقعا به تفکیک نقش ها به آن شکل قائل نیست.
 
حرف هایی که در لفافه می زنیم

فکر می کنی شخصیت «فروغ» در فیلم «خانه ای در خیابان چهل و یکم» چه جذابیت و ویژگی هایی داشت که نقش را پذیرفتی؟

علاوه بر این که قصه را دوست داشتم، پرداخت و درامی را که در فیلم نامه موجود بود، دوست داشتم و نقشی که «فروغ» در درام و قصه داشت جذاب بود.

طی فیلم خیلی نمی بینیم و متوجه نمی شویم که «فروغ» نسبت واقعی اش با همسرش چگونه بوده و چه قدر او را دوست داشته و تصمیمش برای قصاص چه قدر ناشی از آن نسبت است؟ و چه قدر به خاطر عشق؟

در زمان تمرین هایم خیلی این نکته را مطرح کردم، اما به هر حال فیلم از جایی شروع می شود که این تنش ها تا حدودی فروکش کرده است. طی این سال ها خیلی درگیر مسائل مبتلا به قصاص و بخشش بودم و فکر می کردم چه قدر خوب است آدم ها ببخشند، با ایفای این نقش، این تجربه را پیدا کردم که موقعیت بخشش بسیار سخت و پیچیده است، خدا نکند این اتفاق در زندگی آدم ها رخ دهد.

در فیلم، شخصیت «فروغ» خیلی بر قصاص پافشاری می کند. آیا خودت هم به این نقطه رسیده بودی یا دچار شک و تردید هم می شدی، آن هم با توجه به این که خودت در زندگی اجتماعی ات پیگیر این مسائل بوده ای؟

به شدت دچار تضاد بودم، برای این که واقعا موقعیت سختی بود و به آقای قربانی هم می گفتم هر لحظه ممکن است یک تصمیم بگیرم و تا روز آخر فیلم برداری این تضاد را با خود داشتم.

دیالوگ های فیلم خیلی صریح و سرراست هستند، آن هم در نسبتی که شخصیت «فروغ» با شخصیت های فیلم و اعضای خانواده دارد، این صراحت، کار تو را سخت تر نمی کرد؟

ما ایرانی ها خیلی تعارفی هستیم و حرف مان را در لفافه می گوییم و خیلی با صداقت و صریح حرف مان را نمی زنیم و برخی اوقات به جای صادقانه صحبت کردن با یکدیگر با طعنه و کنایه با هم حرف می زنیم و در نهایت صداقت مان را خیلی بروز نمی دهیم، اما در این فیلم آن قدر دیالوگ ها صریح و واضح بود که شوکه می شدم که چگونه می شود این قدر صریح و ضربتی حرف زد. همین مسئله باز هم باعث می شد که من دچار همان تضادهای فرهنگی شوم که معمولا با آنها زندگی کرده ایم. آن چه می گویی درست است اما در این فیلم با توجه به موضوع و قصه ای که داشت به نظرم صراحت حاضر در دیالوگ ها لازم بود تا تاثیر لازم را داشته باشد.

تحلیل شخصی خودت از شخصیت «فروغ» چگونه است؟ آیا قصاصی که «فروغ» می خواهد به خاطر عشقش به شوهرش است یا مسئولیت مادرانه اش او را بر این تصمیم مصر می کند؟

حدود یک ماه تمرین می کردیم و در یکی از جلسه های تمرین این بحث را با آقای قربانی داشتم که چه طور شد که فضای خانوادگی مثبتی که در خانواده وجود داشته و نسبتی که «فروغ» با دیگر اعضای خانواده داشته، به این نقطه رسیده است؟ غم از دست دادن آن رابطه ها و احساس ها موجب خشم فروغ میشد. وقتی چنین اتفاق هایی می افتد چه ببخشی و چه قصاص کنی، این چراها، این خشم ها و این تاریکی ها در ته قلبت خواهند ماند.
 
حرف هایی که در لفافه می زنیم

در فیلم «خانه ای در خیابان چهل و یکم» دو زن دیگر وجود دارند که یکی مادر است و دیگری، زنی که جاری «فروغ» است و قاتل شوهر فروغ، ما چه وجوهی از زنانگی را در فیلم می بینیم و اصلا با فیلمی زنانه مواجهیم؟

به نظرم این فیلم خیلی زنانه است چون از احساس سه زن نسبت به یک اتفاق صحبت می کند، در نهایت همه این زن ها بی تقصیرند و در عین حال محق برای آن چه می خواهند. نگاه زنانه ای در فیلم وجود دارد.

قصاص و بخشش یکی از پیچیده ترین موضوعات مبتلا به جامعه ما هستند، چنین فیلم هایی چه قدر می توانند بر پیچیدگی های این موضوعات موثر باشند؟

همیشه فکر می کنم که برخی فیلم ها می توانند لزوما به لحاظت اجتماعی موثر نباشند، اما می توانند با آدم های جامعه و مشکلات شان همراه باشند و در جامعه نسبت به آدم هایی با مشکلات پیچیده احساس هم ذات پنداری ایجاد کنند.

و این فیلم با هر سه زن هم ذات پنداری می کند؟

به نظرم وضعیت هم ذات پنداری برای هر سه شخصیت زن فیلم وجود دارد، چون آقای قربانی چنین نیتی داشتند که نسبت به هر سه زن هم ذات پنداری وجود داشته باشد و هیچ کدام را مقصر یا غیرمحق نبینیم.

تجربه همکاری با حمیدرضا قربانی که اولین فیلم بلند سینمایی اش را می ساخت، چه طور بود؟

معمولا کارگردان هایی که فیلم اول شان را می سازند، ممکن است خیلی سخت گیر یا خیلی منعطف و آسان گیر باشند. اما آقای قربانی خیلی متعادل بود و خیلی به جا رفتار می کرد. به جا نظراتش را می گفت و به جا هم نظرات را گوش می کرد و مدام تاکید داشت که این فیلم یک کار گروهی است و با وسواس کار را پیش می بردند و 60 جلسه فیلم برداری سخت و پرکار را پشت سر گذاشتیم و هنوز خسته کار هستم و امیدوارم فیلم آن طور که آقای قربانی می خواستند شده باشد و مردم هم از نتیجه کار راضی باشند.

امسال همین یک فیلم را داشتی، در صورتی که تو معمولا پرکار هستی؟

به دلیل این که درگیر فرزندم هستم که به تازگی وارد زندگی ما شده است.

کمی در مورد مراسم افتتاحیه جشنواره صحبت کنیم که حضور و اجرای تو حاشیه ساز شد، از جایی تو ناگهان رفتی و بعد مطرح کردی علت آن سانسوری بود که صورت گرفته، چه طور درجا متوجه سانسور شدی؟

وقت هایی هست که حرف هایت به مذاق خیلی ها خوش نخواهد آمد، اما پیش از این هم گفته بودم زمانی می توانم انسانی واقعی و شجاع باشم که بتوانم حرفی را که به آن اعتقاد دارم، بزنم و زندگی کنم، نه این که برای خوشایند و ناخوشایند عده ای صحبت کنم. فکر می کنم مسئولیتی را به عنوان عضوی از خانواده سینمای ایران دارم و در حرف هایم متوجه آن مسئولیت بودم.

سانسوری که در مورد حرف های من صورت گرفت، صدمه به ما و فرهنگ ما می زند در صورتی که وقتی سانسور بی دلیل اتفاق نیفتد، حساسیتی هم ایجاد نمی شود و متوجه نشدم چرا باید چنین کاری در مورد بخشی از حرف های من انجام شود.
 
حرف هایی که در لفافه می زنیم

البته فقط تلویزیون حرف های تو را سانسور کرد و این حرف ها در رسانه های دیگر پخش شد.

تلویزیون رسانه ملی است و نمی خواستم چنین تصویری از من ارائه شود، مثل هر مصاحبه که اگر درست و مناسب ارائه نشود و آمیخته به قصد و غرض باشد حاشیه ساز خواهد شد. وقتی چنین اتفاقاتی در رسانه ملی انجام می شود، فقط حساسیت ایجاد می شود و مردم از رسانه ملی دلسرد می شوند و به اعتماد عمومی نسبت به تلویزیون لطمه وارد می شود و تلویزیون با چنین رویکردی به خودش و نسبتش با تماشاگران صدمه می زند.

در اجرایی که در افتتاحیه جشنواره داشتی، خیلی عذرخواهی کردی، با این که تو خودت بودی و داعیه ای هم در اجرا یا مجری گری نداشتی، این عذرخواهی ها به چه دلیل بود؟

من بازیگر هستم و مجری بودن تخصص دیگری است. ولی وقتی قرار است اجرا کنیم ممکن است هول بشویم و من خیلی سعی نکردم که همچون یک مجری حرفه ای اجرا کنم بلکه سعی کردم خودم باشم و می خواستم یک فضای صمیمی در حضور و اجرایم بر صحنه ایجاد کنم. البته وقتی خودت هستی لزوما باعث خوشحالی همه نمی شوی، اما از این که خودم بودم، خوشحال هستم.

«سالاد فصل»؛ نقطه عطف در کارنامه هنری افشار

سبا فرجاد: «سالاد فصل» به کارگردانی و نویسندگی فریدون جیرانی یک نقطه عطف در بازی های مهناز افشار بود. افشار که تا آن زمان بیش تر به جهت چهره اش، عمدتا در فیلم های به اصطلاح مربوط به سینمای تجاری بازی می کرد با ایفای نقشی کوتاه در این فیلم نشان داد که می تواند نقش های متفاوت را نیز ایفا کند. او در «سالاد فصل» نقش دختر جوانی را بازی کرد که به شدت عصبی بود و درواقع می خواست نمایش دهنده زنی باشد که از لحاظ روحی تعادل نداشته و بیمار است.
 
حرف هایی که در لفافه می زنیم

ایفای این گونه نقش ها قطعا آسان نیست و طبعا ایفای چنین نقشی پس از فیلم هایی که تا آن زمان از او به نمایش درآمده بود و حضور در فیلمی به کارگردانی جیرانی توانست به عنوان یک پیش برنده عمل کند و افشار را به سمت شکل و فرم دیگری از سینما سوق دهد. نگاهی به کارنامه هنری این بازیگر شاهدی بر این امر است چون از آن به بعد به مرور در آثاری ظاهر شد که نه صرفا به جهت امضای کارگردان بلکه از لحاظ بازی هم، مهناز افشاری کاملا متفاوت با آن چه در نخستین گام هایش در سینما شناخته بودیم، نشان مان داد.

یک انتخاب هوشمندانه

افشار «آتش بس 1» را در نیمه های دهه هشتاد بازی کرد. قسمت اول از فیلمی به کارگردانی تهمینه میلانی. این فیلم انتخاب های عجیبی داشت؛ میلانی در «آتش بس 1» دو سوپراستار را در کنار هم قرار داد؛ استارهایی که تا آن زمان در سینمای تجاری معنا پیدا کرده بودند و حضورشان در هر فیلم فروش آن را تضمین می کرد؛ مهناز افشار و محمدرضا گلزار.

این فیلم شاید سبب شد تا در چند فیلم بعد از آن، این دو بازیگر به صورت زوج هنری درآیند اما در عین حال دلیلی شد برای شناخته شدن افشار به عنوان بازیگری که آن قدر بر ایفای نقشش تسلط دارد که بتواند کارگردانی مانند میلانی را راضی کند. مضافا این که شکلی از دوستی و همکاری با میلانی را برای مهناز افشار رقم زد و در میان کست فیلم دیگری از این کارگردان، «تسویه حساب» قرار گرفت.
 
حرف هایی که در لفافه می زنیم

«آتش بس 1» برای افشار پله ای بود که کم کم این بازیگر جوان را وارد گردونه بازیگران حرفه ای سینمای ایران کرد؛ بازیگری که در ادامه مسیر حرفه ای اش دست به انتخاب های هوشمندانه ای زد.

حضور پررنگ افشار در «برف روی کاج ها»

و اما «برف روی کاج ها» فیلمی به کارگردانی پیمان معادی که بازی مهناز افشار در آن نظر مثبت بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرد. این فیلم البته در کارنامه هنری افشار مربوط به دوره ای است که او دیگر به عنوان بازیگری شناخته نمی شد که صرفا به جهت چهره سینمایی اش از سوی کارگردانان انتخاب شود. او تا آن زمان فیلم هایی چون «رئیس»، «سعادت آباد»، «پل چوبی» و «قصه پریا» را در کارنامه خود داشت و بازی در فیلم معادی با داستانی متفاوت خیلی بعید نبود. او در «برف روی کاج ها» نقش زن میان سالی که هنرمند است و مورد خیانت همسرش قرار گرفته است را به خوبی بازی کرد، زنی که به رغم اختلاف سنی که با همسرش داشت به دلیل مواجهه با مشکلاتی در زندگی دچار نوعی رخوت و سرخوردگی در زندگی زناشویی خود شده بود و او این بی حس و حالی و چالش سنی را به خوبی نشان داد.

به هر طریق مهناز افشار در سینمای امروز ایران با نشان دادن توانایی خود جایگاه متفاوتی را رقم زد و طبعا نوع نگاه منتقدان را نسبت به خود تغییر داد. تا آن جا که در سال های اخیر این بازیگر را عمدتا در آثاری دیده ایم که حرفی برای گفتن دارند و نشان دهنده ابعاد متفاوت بازیگری مهناز افشار هستند.
 
حرف هایی که در لفافه می زنیم

گفت و گو با حمیدرضا قربانی کارگردان فیلم «خانه ای در خیابان چهل و یکم»

وقتی کارگردانی، مجبوری پاسخ بدهی

حمیدرضا قربانی از سال 82 به عنوان تدوین گر و دستیار کارگردان فیلم «هم نفس» (ساخته مهدی فخیم زاده) فعالیت حرفه ای خود را در سینما آغاز کرده و آرام و پیوسته کارش را پی گرفته است. با این که دستیار کارگردان فیلم «درباره الی» بوده و موفقیت فوق العاده آن فیلم را تجربه کرده، عطش  کارگردانی را در سر نپرورانده و معقول و حرفه ای پیش آمده تا زمانی که آمادگی و علاقه واقعی را برای کارگردانی یافته اما باز هم از سر صبر و با حوصله تله فیلم «سه ماهی» را می سازد و آماده ساختن نخستین فیلم بلند سینمایی خود می شود؛ فیلم «خانه ای در خیابان چهل و یکم».

فیلمی که موضوعی پیچیده را روایت می کند و سه زن را در کانون درام فیلم قرار می دهد. قصه فیلم پر است از شخصیت، و موقعیت درام پیچیده اما نه قربانی مرعوب موقعیت قصه اش شده و نه با اولین فیلمش قصد مرعوب کردن داشته. آرام و سنجیده کارگردانی کرده و نقاط اوج درامش را به درستی دریافته و  اجرا کرده تا قدم به قدم مسیر فیلم سازی را در سینمای ایران بپیماید. گفت و گوی پیش رو اما در باب اولین تجربه کارگردانی قربانی است و چالش هایی که در اولین تجربه اش پشت سر گذاشته است.

شرایط تولید فیلم «خانه ای در خیابان چهل و یکم» چگونه فراهم شد تا اولین فیلم سینمایی تان را در مقام کارگردان بسازید؟

سینما هیچ وقت برای من با آرزوی کارگردانی شروع نشده بود. سال ها به عنوان دستیار کارگردان و تدوین گرد در سینما کار کردم، بدون این که بخواهم از این تجربه ها پلی به کارگردانی بزنم. در شروع هر کاری آن چه برای من مهم بود، این بود که در سمتی که کار می کنم، کارم را به بهترین شکل انجام بدهم اما زمان که گذشت، جایی خواستم که کارگردانی را تجربه کنم و به نظرم تجربیات پشت سرم می توانست برای این خواسته کمکم کند تا این که فرصت ساخت فیلم سینمایی برای من مهیا شد ولی باز هم دلم نمی خواست در این اولین قدم، سینما را تجربه کنم و این شد که تصمیم به ساخت تله فیلم «سه ماهی» گرفتم.

پس از ساخته شدن «سه ماهی» و موفقیت آن کار که به تهیه کنندگی سید محمد رضوی بود، حرف و قول و قرار ساخت فیلم سینمایی بین مان مطرح شد. خیلی زود با طرح و ایده ای که داشتم و با همکاری آزیتا ایرایی فیلم «خانه ای در خیابان چهل و یکم» نوشته شد.

درواقع سال پیش این فیلم نامه آماده شده بود ولی شرایط نه چندان خوب تولید برای تهیه کننده در سال قبل، قرار شد مدتی ساخت فیلم را به عقب بیندایم و دو اتفاق خوب افتاد؛ یکی این که در به خاطر شرایطی فیلم ساخته شد که از لحاظ تولید شرایط مطلوبی داشت و از طرفی ما در این یک سال وقت بیش تری برای بازنویسی فیلم نامه گذاشتیم.
 
حرف هایی که در لفافه می زنیم

فیلم «خانه ای در خیابان چهل و یکم» اولین تجربه شما در مقام کارگردان است. با توجه به سابقه و فعالیت شما به عنوان دستیار کارگردان و تدوین گر، تجربه کارگردانی چه تفاوتی با تجربه و سابقه شما در حرفه سینما داشت؟

اولین اتفاق و تفاوت بسیار مهم کارگردانی، پاسخ دادن به چراهای سرگروه هاست که هر کدام برای انجام کار خود از تو سرخط می خواهند و گاهی پاسخ این سوال ها سخت است چون باید از چیزی بگی که برای خود تو هم ترکیبی از احساس و منطق است و باید تسلط کافی به همه چیز برای دادن جواب درست داشته باشی که بتوانی همه گروه را متقاعد کنی.

ناگفته نماند که در مقام کارگردان بیش از هر وقت دیگری باید بتوانی نظرات همکارانت را بشنوی تا با ایده های خودت آن ها را هم سو کنی، والا آنها تنها برای تو مجری خواهند بود و دیگر صاحب خلاقیت نیستند. پس وقتی دستیار یا تدوین گری، بیش تر می پرسی تا پاسخ های سخت بدهی.

چگونه به طرح داستان فیلم رسیدید؟ و فیلم نامه از مرحله طرح تا شکل نهایی اش چه تغییراتی کرد؟

با شنیدن داستانی واقعی با موقعیتی مواجه شدم که برایم جالب بود. کمی بیش تر در مورد چند و چون ماجرا تحقیق کردم و از جزئیات بیش تر آن مطلع شدم ولی ماجرای واقعی کشش یک قصه دراماتیک را نداشت و لازم بود جزییاتی به ماجرا اضافه شود که در اصل واقعه نبود ولی برای پیشبرد داستان و شخصیت پردازی کاراکترها به آن نیاز داشتم. ماحصل این ایده، طرح کاملی شد که با آزیتا ایرایی در میان گذاشتم و قرار بر این شد که فیلم نامه توسط او نگارش شود و این همکاری به این شکل بود که سکانس به سکانسی که نوشته می شد، روی آن صبر و تامل می کردیم و بعد از رضایت هر دو نفرمان به سراغ سکانس و ماجرای بعد می رفتیم.

موقعیت قصه برای شما بیش تر موقعیتی دراماتیک است یا موقعیت اخلاقی؟

این نوع طبقه بندی حاصل فکر من با خانم ایرایی برای نوشتن این فیلم نامه نبوده و اصولا برای ساخت هیچ فیلمی خودم را درگیر این نوع طبقه بندی ها نمی کنم. مهم ترین چیزی که در طول نوشته شدن این فیلم نامه و بعدا در ساخت فیلم به آن فکر می کردم، روایت قصه از یک خانواده ای است که درگیر یک اتفاق وحشتناک است. اصولا موقعیت های دراماتیک، موقعیت هایی هستند که کاراکترهای فیلم دست به انتخاب می زنند و شخصیت های فیلم من هم در موقعیت هایی قرار می گیرند که باید انتخاب کنند. مثل مادر فیلم که دوست داشتم انتخاب های او و دیگر کاراکترها اخلاقی باشد.

با این که هر کدام از زنان فیلم موضع طبیعی و اخلاقی خود را نسبت به اتفاق اصلی دارند، چرا در فیلم برخورد آن ها دامنه دراماتیکی نمی یابد؟

تقریبا همان جواب قبل را باید به شما بدهم؛ ترجیح می دهم این نوع طبقه بندی ها متعلق به مخاطب و منتقد باشد. باز هم تاکید می کنم این داستان یک خانواده شریفی است که هیچ موقع تصور نمی کرد در چنین شرایطی قرار بگیرد و رفتار تک تک افراد خانواده با چیدمانی که در قصه شده است از نظر من منطقی است ولی قضاوت را می گذارم برای مخاطب.

به نظر خودتان پخش شدن روند قصه بین تمامی اعضای خانواده باعث کمی پراکندگی در روند پیشبرد قصه نمی شود و اگر این تمهیدی تعمدی بود، چه کارکرد مشخصی در فیلم ایجاد می شود؟

اتفاقی که در این فیلم می افتد و نباید الان در موردش به جزء صحبت کرد، اتفاق است که کل خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد، بنابراین روایت را هم از زبان کل خانواده شاهد خواهیم بود.
 
حرف هایی که در لفافه می زنیم

چرا فیلم از نزدیک شدن به شخصیت محسن (علی مصفا) پرهیز می کند؟

جذابیت این قصه برای من این بود که مادری بعد از گذراندن یک حادثه در موقعیت پیچیده ای در کنار عروس هایش قرار می گرفت و تصمیمات و انتخاب مادر برایم جذاب بود. در نتیجه قصه محسن در مرحله بعدی قرار می گرفت.

شخصیت سعید نقش مهمی در موقعیت قصه دارد و او دچار بحران هایی می شود اما فیلم از نزدیک شدن و تمرکز بر بحران های او پرهیز دارد. آن هم شخصیتی که در سن بلوغ است و در فیلم در دیالوگ دایی سعید به بزرگ شدن او طی زمان قصه اشاره می کند. آیا در فیلم به تم بلوغ هم پرداخته می شود؟

در مورد سعید باید بگویم درست است که اتفاقی، داستان زندگی سعید را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد ولی قرار من از اول همان طوری که گفتم، روایت همه اعضای خانواده است و سعید جزو این خانواده است.

دیالوگ های فیلم در اغلب موارد صریح و روشن بیان می شوند و هرگونه ابهام دراماتیک را برطرف می کند؛ نمونه شاخصش صحنه سه نفره سه شخصیت فیلم که میزانسن و بازی خوب و موثری دارد. این نوع کاربرد دیالوگ عمدی بود و چرا؟

بله، کاملا تعمدی بود چون می خواستم صریح و روشن صحبت کنیم.

بازی های فیلم یکدست، باورپذیر و موثر هستند. گروه بازیگران چگونه انتخاب شدند؟ تعامل با بازیگران چگونه بود؟ به خصوص بازیگر نوجوان و خردسال فیلم؟

هنگام نگارش فیلم نامه بعضی از کاراکترها با ذهنیت و آشنایی ای که نسبت به بازیگرانی که می خواستم، نوشته شد و بقیه آن ها براساس کاراکتری که نوشته شد، انتخاب کردم و باید صادقانه بگویم برای بازیگران به ظاهر فرعی ولی از نظر من مهم و اصلی، بدون حساسیت و تست های کامل و بعضا چندمرحله ای انتخاب نشدند. مخصوصا در مورد بچه ها که سخت گیری ویژه ای داشتم.

بخشی از فضاسازی فیلم مبتنی بر فصل پاییز و زمستان است. این بخش از فضاسازی در فیلم نامه بود یا در اجرا از آن استفاده کردید؟

بی شک در فیلم نامه جزء به جزء آن نوشته شده بود و اگر به جزئیات قضایی آشنا باشید، متوجه خواهید شد که این گذشت زمان بیش از آن که بخواهد انتخابی از سر زیباشناسی باشد، ضرورت اجتناب ناپذیر قصه خواهد بود و حاصل جلسات متعددی است با حساسیتی که مبادا از این جزئیات با سهل انگاری بگذریم.

چه اتفاقی را برای فیلم «خانه ای در خیابان چهل و یکم» در جشنواره فیلم فجر پیش بینی می کنید؟

این واقعا سوال من باید از شما باشد چون این پیش بینی، کار من نیست. من ترجیح می دهم صبر کنم و با مخاطب فیلم را ببینم و نظرش را بشنوم

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین