با این حال، واقعیت اصلی این است که در فداشدن این نسل فوتبال ایران، نباید فقط مایلیکهن را مقصر دانست. در این ناکامی، مقصران زیادی در صف ایستادهاند.
روزنامه شرق در یادداشتی به قلم مهدی زعیمزاده . دبير گروه ورزش نوشت:
فوتبال ایران در شرایطی دیشب حسرت المپیکیشدن خود را ٤٤ساله کرد که میتوانست به جای اینکه ٣-صفر مقابل ژاپن تحقیر شود، با کمی خوششانسی در همان ٩٠ دقیقه، این تیم را ببرد و خود را به نزدیکی ریودوژانیرو برساند. رسم فوتبال اما این است و از همان دیشب، محمد خاکپور و محمد مایلیکهن، سرمربی و مدیر فنی تیم امید با سیلی از انتقادات روبهرو شدند. این تیم امید خصلتی داشت که کمترتیمی با عنوان ملی در این سالها از آن بهره میبرد. تیم فوتبال امید ایران تیمی بود که گروهی از هواداران فوتبال ایران منتظر شکستش بودند. از همان روز اول با مراجعه به نظرات کاربران در سایتها و خبرگزاریهایی که امکان نظردهی در آنها وجود دارد، میشد متوجه این واقعیت تلخ شد. حقیقت این است که وجود محمد مایلیکهن در رأس کادر فنی تیم امید، باعث شده بود تیم المپیک، تیم محبوبی بین گروهی از مردم و رسانهها نباشد. این تیم در عمل هم نتواست از خودش دفاع کند. دو برد مقابل دو حریف نهچندان قدرتمند و باختن در دو بازی مهم و برگشتن به خانه. سردرگمی کادر فنی در این چهار بازی هم دلیل دیگری شد برای انتقاد بیشتر از خاکپور و مایلیکهن. در این فضای دوقطبی که حامیان کارلوس کیروش، منتقدان درجهیک کادر فنی تیم امید بودند و هستند، حتی بازی خوب ایران در ٩٠ دقیقه هم نتوانست خاکپور و مایلیکهن را نجات دهد.
با این حال، واقعیت اصلی این است که در فداشدن این نسل فوتبال ایران، نباید فقط مایلیکهن را مقصر دانست. در این ناکامی، مقصران زیادی در صف ایستادهاند. مقصر ردیف اول را باید حبیب کاشانی دانست. مدیر تیم امید شاید امروز از هزینههایی که برای این تیم کرده و اردوها و امکانات مناسب تیم بگوید اما چرا کاشانی به این سؤال جواب نمیدهد که محمد خاکپور با چه رزومهای، سرمربی این تیم مهم شده است؟ در کارنامه سرمربیگری خاکپور فقط یک دوره چندماهه بسیار ناموفق در استیلآذین دیده میشود و با این کارنامه منفی و در شرایطی که فدراسیون فوتبال و کمیته المپیک، چشمانشان را کاملا بسته بودند، سرمربی تیم امید شد.
آقایان جواب میدهند مایلیکهن و مسئولان، خاکپور را انتخاب کردند چون مربی بااخلاقی است. بد نیست هماکنون حبیب کاشانی به این سؤال جواب دهد که در پایان بازی دیشب برای تعیین تیم برنده، به گلهای زده دو تیم توجه کردند یا سجایای اخلاقی جناب آقای خاکپور؟ قطعا در پایان مسابقات انتخابی المپیک در آسیا هم به سه تیم برتر مسابقات، جواز حضور در المپیک را میدهند، نه تیمی که سرمربیاش تأییدیه محمد مایلیکهن را دارد.
خاکپور و مایلیکهن با فرایندی غیرفنی در رأس این تیم قرار گرفتند. به نظر میرسد به مایلیکهن این پست داده شد تا از او پس از بازداشت چندروزهاش دلجویی شود. درنهایت حبیب کاشانی هم در رودربایستی با کادر فنی ادامه داد و دیشب نتیجهاش را دید؛ میلیاردها تومان و یک نسل طلایی هدر رفت. حالا هم کاشانی نباید خودش را تبرئه کند.
وزارت ورزش، فدراسیون فوتبال و کمیته المپیک هم دیگر مقصراناند و امروز نباید پنهان شوند. علی کفاشیان در این سالها نشان داده موضوعاتی مثل صعود یا حذف تیم امید، چندان برایش اهمیت ندارد. با تمامی نظرات منفی، ابتدا نلو وینگادا، سرمربی این تیم شد و بعد از رفتن وینگادا، یک مربی ضعیفتر جای او را گرفت و در شرایطی که پیشبینی حذف این تیم کار سختی نبود، کفاشیان سکوت میکرد یا لبخند میزد.
کمیته المپیک، متولی اصلی این تیم محسوب میشود و در برابر همه این اشتباهات سکوت کرد و حالا باید پاسخگو باشد. از همه بدتر، وضعیت وزارت ورزش است. بیانیه این وزارتخانه پس از شکست ایران در بازی با قطر، نشان میدهد وزارت ورزش بدش نمیآمده برای تسویهحساب با کاشانی و مایلیکهن، این تیم نتیجه نگیرد.
این همه اشتباه نشان میدهد ایران به المپیک نرفت چون لیاقتش را نداشت. مدیرانی داشت که در حق این تیم جفا کردند یا انفعال نشان دادند، مثل دوران گذشته و احتمالا ادوار آتی.
شاید اگر برای این تیم یک کادر فنی مناسب انتخاب و مسیر درستی طی میشد، باز هم ما به المپیک صعود نمیکردیم اما حداقل تیمی داشتیم که همه دوستش داشتند، نه اینکه وضعیت فعلی ایجاد میشد. وضعیتی که در آن کارلوس کیروش، سرمربی تیم ملی در اقدامی نهچندانمناسب حاضر نشد پس از برد تیم برابر سوریه، با مدیر تیم امید روبهرو شود و به او تبریک بگوید. در آنسو هم در برخی تصمیمات کادر فنی تیم امید، لجبازی با کیروش دیده میشد.
حذف تیم امید هم پایان این مناقشه نبود؛ موافقان کیروش همچنان تیم امید را خواهند کوبید و مربیان وطنی به دفاع احساسیشان از خاکپور ادامه میدهند. این رفتار، حاصل کار آقایان در وزارت ورزش، فدراسیون فوتبال و کمیته المپیک است و در این ناکامی نباید سهم آنها را فراموش کرد.
فوتبال ایران در شرایطی دیشب حسرت المپیکیشدن خود را ٤٤ساله کرد که میتوانست به جای اینکه ٣-صفر مقابل ژاپن تحقیر شود، با کمی خوششانسی در همان ٩٠ دقیقه، این تیم را ببرد و خود را به نزدیکی ریودوژانیرو برساند. رسم فوتبال اما این است و از همان دیشب، محمد خاکپور و محمد مایلیکهن، سرمربی و مدیر فنی تیم امید با سیلی از انتقادات روبهرو شدند. این تیم امید خصلتی داشت که کمترتیمی با عنوان ملی در این سالها از آن بهره میبرد. تیم فوتبال امید ایران تیمی بود که گروهی از هواداران فوتبال ایران منتظر شکستش بودند. از همان روز اول با مراجعه به نظرات کاربران در سایتها و خبرگزاریهایی که امکان نظردهی در آنها وجود دارد، میشد متوجه این واقعیت تلخ شد. حقیقت این است که وجود محمد مایلیکهن در رأس کادر فنی تیم امید، باعث شده بود تیم المپیک، تیم محبوبی بین گروهی از مردم و رسانهها نباشد. این تیم در عمل هم نتواست از خودش دفاع کند. دو برد مقابل دو حریف نهچندان قدرتمند و باختن در دو بازی مهم و برگشتن به خانه. سردرگمی کادر فنی در این چهار بازی هم دلیل دیگری شد برای انتقاد بیشتر از خاکپور و مایلیکهن. در این فضای دوقطبی که حامیان کارلوس کیروش، منتقدان درجهیک کادر فنی تیم امید بودند و هستند، حتی بازی خوب ایران در ٩٠ دقیقه هم نتوانست خاکپور و مایلیکهن را نجات دهد.
با این حال، واقعیت اصلی این است که در فداشدن این نسل فوتبال ایران، نباید فقط مایلیکهن را مقصر دانست. در این ناکامی، مقصران زیادی در صف ایستادهاند. مقصر ردیف اول را باید حبیب کاشانی دانست. مدیر تیم امید شاید امروز از هزینههایی که برای این تیم کرده و اردوها و امکانات مناسب تیم بگوید اما چرا کاشانی به این سؤال جواب نمیدهد که محمد خاکپور با چه رزومهای، سرمربی این تیم مهم شده است؟ در کارنامه سرمربیگری خاکپور فقط یک دوره چندماهه بسیار ناموفق در استیلآذین دیده میشود و با این کارنامه منفی و در شرایطی که فدراسیون فوتبال و کمیته المپیک، چشمانشان را کاملا بسته بودند، سرمربی تیم امید شد.
آقایان جواب میدهند مایلیکهن و مسئولان، خاکپور را انتخاب کردند چون مربی بااخلاقی است. بد نیست هماکنون حبیب کاشانی به این سؤال جواب دهد که در پایان بازی دیشب برای تعیین تیم برنده، به گلهای زده دو تیم توجه کردند یا سجایای اخلاقی جناب آقای خاکپور؟ قطعا در پایان مسابقات انتخابی المپیک در آسیا هم به سه تیم برتر مسابقات، جواز حضور در المپیک را میدهند، نه تیمی که سرمربیاش تأییدیه محمد مایلیکهن را دارد.
خاکپور و مایلیکهن با فرایندی غیرفنی در رأس این تیم قرار گرفتند. به نظر میرسد به مایلیکهن این پست داده شد تا از او پس از بازداشت چندروزهاش دلجویی شود. درنهایت حبیب کاشانی هم در رودربایستی با کادر فنی ادامه داد و دیشب نتیجهاش را دید؛ میلیاردها تومان و یک نسل طلایی هدر رفت. حالا هم کاشانی نباید خودش را تبرئه کند.
وزارت ورزش، فدراسیون فوتبال و کمیته المپیک هم دیگر مقصراناند و امروز نباید پنهان شوند. علی کفاشیان در این سالها نشان داده موضوعاتی مثل صعود یا حذف تیم امید، چندان برایش اهمیت ندارد. با تمامی نظرات منفی، ابتدا نلو وینگادا، سرمربی این تیم شد و بعد از رفتن وینگادا، یک مربی ضعیفتر جای او را گرفت و در شرایطی که پیشبینی حذف این تیم کار سختی نبود، کفاشیان سکوت میکرد یا لبخند میزد.
کمیته المپیک، متولی اصلی این تیم محسوب میشود و در برابر همه این اشتباهات سکوت کرد و حالا باید پاسخگو باشد. از همه بدتر، وضعیت وزارت ورزش است. بیانیه این وزارتخانه پس از شکست ایران در بازی با قطر، نشان میدهد وزارت ورزش بدش نمیآمده برای تسویهحساب با کاشانی و مایلیکهن، این تیم نتیجه نگیرد.
این همه اشتباه نشان میدهد ایران به المپیک نرفت چون لیاقتش را نداشت. مدیرانی داشت که در حق این تیم جفا کردند یا انفعال نشان دادند، مثل دوران گذشته و احتمالا ادوار آتی.
شاید اگر برای این تیم یک کادر فنی مناسب انتخاب و مسیر درستی طی میشد، باز هم ما به المپیک صعود نمیکردیم اما حداقل تیمی داشتیم که همه دوستش داشتند، نه اینکه وضعیت فعلی ایجاد میشد. وضعیتی که در آن کارلوس کیروش، سرمربی تیم ملی در اقدامی نهچندانمناسب حاضر نشد پس از برد تیم برابر سوریه، با مدیر تیم امید روبهرو شود و به او تبریک بگوید. در آنسو هم در برخی تصمیمات کادر فنی تیم امید، لجبازی با کیروش دیده میشد.
حذف تیم امید هم پایان این مناقشه نبود؛ موافقان کیروش همچنان تیم امید را خواهند کوبید و مربیان وطنی به دفاع احساسیشان از خاکپور ادامه میدهند. این رفتار، حاصل کار آقایان در وزارت ورزش، فدراسیون فوتبال و کمیته المپیک است و در این ناکامی نباید سهم آنها را فراموش کرد.
ارسال نظر