کد خبر: ۷۷۴۲۷
تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۵
«زن: امشب واقعا اتفاق افتاد. همونجوری که همیشه می‌خواستم. وقتی اون همه چی‌رو قبول کرد، وقتی تو و پسر گرفتینش، در یک لحظه شد من... من اینجا بودم اما نبودم! بعد اینکه مجازات شد، من احساس رهایی کردم! احساس پاکی... جوری که انگار در تمام زندگیم حتی یک اشتباه کوچیکم نکردم!»*
صابر ابر: «زن: امشب واقعا اتفاق افتاد. همونجوری که همیشه می‌خواستم. وقتی اون همه چی‌رو قبول کرد، وقتی تو و پسر گرفتینش، در یک لحظه شد من... من اینجا بودم اما نبودم! بعد اینکه مجازات شد، من احساس رهایی کردم! احساس پاکی... جوری که انگار در تمام زندگیم حتی یک اشتباه کوچیکم نکردم!»*
این تمام چیزی‌ست که ورونیکا به ورونیکا و بهناز به ورونیکا و بهناز به بهناز گفت!
در همین چند سال کم که در تئاتر و سینما بودم و لذت بیتای بازیگری را چشیدم، تمام ذهنم درگیر چند نفری بود که فکر می‌کردم چه بد که حواسشان به خودشان نیست! نه همیشه اما شاید بیشتر از کم! اما همین‌قدر هم برای آن دسته زیاد است. منظورم از آن دسته، آن بازیگرهای نابِ شبیه به هیچ‌کس است که (امیدوارم) از شیطنتشان شاید، نقش‌هایی را که نباید بازی کردند و همیشه در دلم و به اندازه دلم غصه خوردم که «ای داد این نقش و این فیلم و این تئاتر برای تو نبود». (از خودم هم نگذرم که اشتباه کردم) اما هیچ چیز لذت‌بخش‌تر از این نیست که زمانی، لحظه‌ای را ببینی که انتظارش را می‌کشیدی. خلقی از خالقی که همیشه به توانش ایمان داشتی و حالا برایت واقع می‌شود و ملموس! بهنازخانم را می‌گویم در اتاق ورونیکا.
ساعت حدودا 8:10 دقیقه است که با دوستان وارد سالن هیجان‌انگیز تماشاخانه مسعودیه می‌شوم و قرارم دیدن نمایشی است از رضا ثروتی که در آن ایمان افشاریان، مرتضی اسماعیل‌کاشی و ستاره‌جان پسیانی و ... تا اینجا که تکلیف روشن است: از رضا که با تمام کارهایش کیف دنیا را کرده‌ام، از ایمان افشاریان عزیز که روزها و شب‌هایش در تئاتر و تجربه و خوب‌بودن سپری شده، مرتضی که در کنار رضا عجیب است و مخصوص و ستاره هم که نه‌تنها همكار نابی‌ست (تجربه کنارش‌بودن را هیچ‌وقت از یاد نمی‌برم؛ پر از پختگی) بلکه دیدن بازی‌های درخشانش (مثل «خانه»کیومرث مرادی و...) قبل از اتاق ورونیکا تجربه شده بود.
اما تمام حرفم در این یادداشت این است: من همیشه با تمام وجود و ایستاده از بهناز جعفری و خلق‌هایش کیف کردم و گاهی هم از انتخاب‌هایش عصبانی شدم، به یک دلیل که ایمان دارم بازیگری نعمت است و باید آن را به چشم نگهداری کرد، مخصوصا وقتی کسی برایش زحمت کشیده، تا پای جان! و بهناز از آنهاست؛ ناب است و بی‌تکرار. خیلی‌ها، خیلی‌های دیگر که مطمئنم هر کدامشان روزی دست مهربان خدا را به روی صورتشان حس می‌کنند و در گوششان می‌شنوند که «خسته نباشی، شد!» خیلی‌ها را می‌شناسم که اگر قرار بر گفتن اسمشان باشد حالاحالاها باید بنویسم. سند حرف‌هایم امروز در تماشاخانه مسعودیه، زنده وجود دارد. بروید و بهناز جعفری را ببینید که واقعا همانی‌ست که باید باشد و تا امروز ما را و خودش را فریب داده! این یادداشت بماند برای اهلش، برای رفیق‌های نابم که در بازیگری زحمت کشیده‌اند و صبر کرده‌اند و بی‌شک روزشان نزدیک است. همان آنهایی که زمین تا آسمان فرقشان مشهود است و دیر یا زود باید ایستاده برایشان کف زد. بماند که یک بازیگر عالی حتما در یک خلق عالی، هم‌بازي خوب و متن خوب و نقش خوب و حال خوب و حتما و به یقین نگاه از بیرون (رضاجان ثروتی) درجه‌یک و خیلی چیزهای دیگر باید داشته باشد، اما زمان ثابت کرده که همه اینها بوده و گاهی هم نشده (که مورد بحث ما نیست) بهنازجان جعفری، خوش درخشیدی و چه خوشحالم که رفیقی مثل تو دارم و به سند وجودت می‌توانم از بازیگری این مرزوبوم دفاع کنم. این یک پیشنهاد نیست، این یک خواهش است! بهناز جعفری را در اتاق ورونیکا ببینید.
پی‌نوشت:
*ابتدای متن، بخشی از دیالوگ‌های بهناز جعفری‌ست که خطاب به ایمان افشاریان می‌گوید.
** «اتاق ورونیکا» براساس نوشته ایرا لوین با طراحی و کارگردانی رضا ثروتی گاهی در دو سانس 17 و 20 در عمارت مسعودیه اجرا می‌شود.

منبع: شرق
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین