|
|
امروز: شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۰۵:۵۴
کد خبر: ۶۸۳۶۳
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۴ - ۲۲:۵۵
از نظر تقسیمات قدرت بین المللی، پایان جهان دوقطبی و سپس سقط جنین جهان تک قطبی عملا کشورهایی که چسبندگی به اقطاب قدرت جهانی داشتند به حالت معلق درآورد. برخی با کمک به جریانهای افراطی، هوس افزایش نفوذ یا نقش آفرینی یافته اند.
رییس مجلس شورای اسلامی امروز، پنج‌شنبه، 30 مهر در دوزادهمین نشست سالانه جوامع درگیر جنگ و صلح با عنوان «غلبه بر منطق منازعات در دنیای فردا» به سخنرانی پرداخت.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی تدبیر و امید، متن کامل سخنرانی "علی لاریجانی" رییس مجلس شورای اسلامی به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای ولادیمیر پوتین

اعضای محترم هیأت رئیسه

حضار محترم و شرکت کنندگان، خانم ها و آقایان

ابتدا خرسندی خود را از حضور در این همایش و در جمع پژوهشگران عرصه سیاست خارجی ابراز می نمایم و امیدوارم که این نشست که در مکانی جذاب برگزار می شود به اهداف خود دست یابد.

سخن من درباره وضعیت منطقه ای است که ازافغانستان وپاکستان در آسیا آغاز و منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را شامل می شود و شباهت خانوادگی آنها در بحران زدگی تروریستی و جنگها و عدم ثبات سیاسی است. گرچه مشکل تروریسم، جنبه بین المللی دارد و عملا اکثر کشورها به نحوی در این مساله درگیر هستند و امروز هزاران نفر از آمریکا و اروپا نیز در گروههای تروریستی عضویت یافته اند. لکن گرانیگاه تروریسم این منطقه ای است که اشارت شد. در چند سال اخیر در این منطقه پدیده هایی مثل جنگ و اشغال کشورها و آشفتگی سیاسی مکرر دیده شده که این پدیده ها نیز در رشد تروریسم موثر بوده است. در یک نگاه کلی می توان گفت این منطقه در چند سال اخیر دچار نوعی بهم ریختگی امنیتی شده است.

ریشه ها و علل این بهم ریختگی امنیتی چیست؟

1- از نظر تقسیمات قدرت بین المللی، پایان جهان دوقطبی و سپس سقط جنین جهان تک قطبی عملا کشورهایی که چسبندگی به اقطاب قدرت جهانی داشتند به حالت معلق درآورد. برخی با کمک به جریانهای افراطی، هوس افزایش نفوذ یا نقش آفرینی یافته اند. حتی برخی کشورهای کوچک با پول و رفتار دلال مآبانه سیاسی عملا به فضای تنش در منطقه کمک کرده اند. لذا می توان گفت با پایان یافتن قطب بندی جهانی، انضباط سیاسی امنیتی گذشته ( گرچه علط ) بدون جایگزین مناسب از بین رفته است.

2- حکومتهای دیکتاتوری که غالبا وابستگی به آمریکا و قدرتهای غربی دارند و مدتهای طولانی بر اریکه قدرت مانده اند. با رشد علمی و تحصیلات و گسترش ارتباطات مواجه با نوعی پدیده « هوشیاری سیاسی » در مردم بخصوص جوانان شده اند و امروز مطالبات جوانان در این کشورها، از جنس آب و نان و شغل نیست بیشتر آرمانهای سیاسی، دینی و مشارکت در سرنوشت است. مقاومت این حکومت ها با چنین پدیده ای، عامل زیرزمینی شدن مقاومت جوانان و افتادن در دام تورهای تروریستی شده است.

3- اشغال کشورها که در دو دهه اخیر در افغانستان، عراق و همچنین ایجاد اغتشاش در کشوری مثل سوریه عملا باعث جذب بیشتر جوانان به سوی تروریست ها شده است و این امر از نظر روانشناسی اجتماعی قابل توجیه است، وقتی مردم یک کشور احساس حقارت کنند که توسط سربازان کشور دیگر زیر سلطه در آمده اند و مخصوصا اگر اشغالگران رفتارهای خشن و احمقانه ای داشته باشند بطور طبیعی نسل جوان آنان تحمل نمی کنند و به سوی مقاومت در مقابل اشغالگران سوق پیدا می کنند و در این حالت فرصت برای جذب آنان توسط تروریست ها فراهم می شود.

نحوه تکوین جریانهای تروریستی در افغانستان و عراق مبین صحت این نظر است. لذا جنگ و اشغال همیشه زمینه فعال شدن یا بوجود آمدن جریانهای تروریستی را فراهم می کند و همین پدیده در جنگ یمن نیز مشاهده شده که تروریستها در مناطق جنوبی یمن گسترش یافته اند.

4- برخورد تاکتیکی و ابزاری قدرتهای بزرگ با تروریسم ، خطای استراتژیک دهه های اخیر این قدرتهاست . در تاریخچه شکل گیری و فعالیت اکثر جریانهای تروریستی ردپای سرویس های اطلاعاتی برخی کشورهای بزرگ را در بر دارد. حتی در شرایط فعلی که خطر تروریسم را رهبران کشورها علی العموم مطرح می کنند اما کاملا مکشوف است که در بحران سوریه، قدرتهای بزرگ با بزک تروریست ها به عنوان « معارضه معتدل » به آنها سلاح و امکانات می رسانند. تصور آنها این است پس از بهره گیری از تروریست ها می توانند به کار آنها خاتمه دهند و همین نگاه ابزاری مشکل مهم رشد تروریسم شده است. حال آنکه تروریست ها از اینکه تصورات خام بیشترین استفاده را کرده اند و روشن است جریانهای تروریستی وقتی توانمندی یافتند به دنبال اهداف خود می روند و مبارزه با آنان به سادگی رخ نمی دهد کما اینکه نه اشغال افغانستان تروریست را از بین برد و نه اشغال عراق! و متاسفانه ماجرا همچنان ادامه دارد.

5- تشخیص غلط در صحنه مبارزه با تروریسم و راهکارهای ناصحیح علت دیگر گسترش تروریسم در منطقه است. به عنوان مثال دولت آمریکا و برخی از متحدین آن اعلام کرده اند که به دنبال ایجاد و تقویت معارضین معتدل در سوریه هستند با این هدف چند صدنفر را آموزش نظامی داده، تجهیز کرده اند ، مسلح نموده اند و به میدانهای جنگ فرستاده اند. بنابه گزارش فرماندهان نظامی ارتش آمریکا به کنگره همه این چند صدنفر با سلاحها، خودروها و تجهیزات نظامی خود به گروههای تروریستی پیوسته اند که آخرین مورد آن به گروه جبهه النصره ملحق شده اند و تنها 6-5 نفر از این افراد باقی مانده اند.

سئوال اینجانب که آیا دستگاههای اطلاعاتی و نظامی ائتلاف اینها را خوب شناسایی نکرده اند یا اینکه گروههای تروریستی و برخی کشورهای حامی آنها از این سیاست خام استفاده کرده، عناصر تروریست و تندرو خود را معتدل نشان می دهند، با این وضعیت چگونه دولت آمریکا می خواهد یک معارضه معتدل و به قول خودش بوسیله آنها یک حکومت معتدل در سوریه ایجاد کند؟

امروز کشورهای عضو ائتلاف نمی توانند بگویند آنها به معارضه معتدل کمک می کنند، چون روشن شده که توان تشخیص معتدل از تروریست را ندارند و اگر کار دست آنها باشد ممکن است تمام کشور سوریه را به تروریستها تحویل دهند بعد هم بگویند اشتباه شده است ، همان گونه که درلیبی شاهد آن هستیم.

اما چه باید کرد؟

مهمترین رکن امنیت در منطقه، نقش آفرینی مسوولیت پذیر کشورهای منطقه است . با مجموع مختصات منطقه و افزایش آگاهیهای مردم، مدل امنیت پایدار صرفا با حضور فعال کشورهای منطقه امکان پذیر است. البته قدرتهای بزرگ می توانند کمک کننده به این نظم باشند.اما در شرایط فعلی با وضعیت کشورها و شرایط داخلی آنها و پندارهای واهی که بعضا در سر دارند ایجاد همگرایی برای اراده معطوف به امنیت پایدار بعید به نظر می رسد. لذا به دو عامل مهم می توان توجه نمود که سمت و سوی منطقه را به سوی امنیت سوق دهد.

1- برخی از کشورهای منطقه هستند که درک واقعی از صحنه دارند و اراده خود را برای مبارزه با تروریسم نشان داده اند.البته این موضوع مراتب دارد و همه یک وزن نیستند. جمهوری اسلامی ایران همیشه رفتارهای افراطی تروریستی را محکوم کرده و با آنان مبارزه جدی نموده است و در این راه هزینه زیاد پرداخته و برخی کشورهای دیگر که مستمرا با ایران رایزنی دارند چه در حوزه عربی و چه غیر آن، هم نگرانی دارند و هم علاقه مند به کمک هستند. گرچه بالفعل چندان تحرک ندارند جز در اظهارات سیاسی. اما اگر از ظرفیت پشتیبانی بیشتر برخوردار شوندمی توانند ورود به صحنه خود را قویتر نمایند.

2- قدرتهای بین المللی مسوولیت پذیر می توانند با رایزنی و مشارکت با قدرتهای منطقه ای آگاه، پشتیبانی لازم از حرکت مبارزه با تروریسم را واقعی تر نمایند. دراین میان نقش روسیه برجسته است و بعد چین و سازمان شانگهای و بعد سایر قدرت ها به شرط اینکه درک درستی از موضوع پیدا کنند. نقش آفرینی این دسته از قدرتها، اضطراب برخی کشورهایی که علاقه مند به کمک هستند ولی نگرانی از پشتیبانی خود دارند را مرتفع می کند و می تواند پایه اولیه مبارزات ضد تروریستی باشد. از این منظر، حضور روسیه در منطقه که به درخواست دولت سوریه بوده است را کاری به موقع و آگاهانه تلقی می کنیم و برخلاف اقدامات تبلیغاتی ائتلاف کاغذی به رهبری آمریکا در مبارزه با تروریسم که در یکسال اخیر کار مهمی انجام ندادند و همین امر منجر به جری تر شدن تروریست ها گردید، اقدامات روسیه در همین مدت اندک یک هشدارباش جدی به تروریست ها بود و در متن ماجرا و نه تبلیغات تاثیر خود را گذاشت. تداوم این رویکرد و همگرا نمودن دیگر قدرتهای مسوولیت پذیر می تواند در کنترل بهم ریختگی امنیتی کمک جدی نماید.

حضار محترم!

باتوجه به زیربناهای فکری تروریست ها، نباید تصور ساده اندیشانه ای داشت که مبارزه با تروریسم در بازه زمانی کوتاهی خاتمه می یابد. چرا که تروریست ها در مکتبی رشد کرده اند و در مدارسی تربیت می شوند که سالها روی آن سرمایه گذاری شده گرچه این تفکر در سنت اسلامی ریشه دار نیست و هیچ یک از فرق اسلامی اعم از حنبلی، شافعی ، مالکی ، حنفی ، شیعه امامیه ، صوفی و زیدی این حرکتهای تروریستی را تایید نمی کنند. اما فرقه ای ایجاد شده است که گرچه از نظر تعداد قلیل هستند اما با پشتوانه مالی، تعصب، افراطی گری، قشری گری و تکفیر را سکه رایج تعالیم خود قرار داده و کشتن دیگران را لازم می پندارند. این فرقه در اکثر کشورها افرادی را مامور ترویج تفکرات خود نموده است و نابسامانیهای اجتماعی نیز در جذب افراد به این گروه کمک کرده و از طرفی منابع مالی زیاد، پشتیبان این جریان قرار گرفته است. گرچه رهبران مذهبی فرق اسلامی نسبت به این جریان انحرافی موضع دارند نظیر موضع الازهر به عنوان محور اهل سنت یا رهبران زیدی و شیعه و صوفی.

لذا جدای از ساماندهی مبارزه با تروریست ها در میدان عمل و حوزه سیاسی و دیپلماسی، باید با هوشیاری کامل به ریشه های فرهنگی این جریان توجه کرد که ریزبنای این اقدامات است و فهم مشترکی از آن پیدا کرد و رویکرد متناسب فرهنگی در این مبارزه اتخاذ نمود.

مساله مهم دیگر این است که چنین مبارزه ای می تواند جایگاههای قدرت را متناسب با تهدیدات شکل جدید بدهد. اما سوال مهم این است که آیا این ساماندهی که قطعا زمان بر است و البته ماندگاری هم دارد می تواند بدون پشتوانه یک تئوری ائتلاف استراتژیک شکل گیرد؟

چنانچه ما نیز به مساله مبارزه با تروریسم تاکتیکی و مقطعی فکر کنیم البته از جهت مثبت مبارزه با آنان نه روش تاکتیکی که غرب در استفاده ابزاری منفی به تروریست ها می اندیشد، ما هم دچار سکته در مبارزه با تروریسم خواهیم شد. باید پذیرفت که با گسترش کمی و کیفی تروریست ها در منطقه نمی توان با این پدیده ساده اندیشانه مواجه شد. در یک ارزیابی کلی از نحوه رشد تروریست ها در طی بیش از دو دهه اخیر به این نتیجه می رسیم که تروریسم رشد جهشی داشته است. یعنی از نوعی مبارزه چریکی در کوهها در افغانستان، امروز در سطح کشورهای مختلف بسط پیدا کردند. سرزمین های مختلفی در اختیار دارند. سلاح زیادی بدست آورده اند که حداقل سلاح در اختیار داعش حدود 30 میلیارد دلار است. آنها نفت برای تامین منابع مالی دارند و منابع زیادی نیز از کشورها دریافت می کنند.

لذا مبارزه با این جریان نمی تواند امری مقطعی و تاکتیکی تلقی شود ما نیازمند سازماندهی ماندگار برای ایجاد امنیت در منطقه می باشیم . به همین جهت نیازمند پیوندهای درازمدت و استراتژیک هستیم که این پیوندها شامل جنبه های مختلف فرهنگی، سیاسی، امنیتی و اقتصاد می شود تا کشورهای مسوولیت پذیر، اعتماد به یکدیگر را در بازه زمانی طولانی تجربه کنند و آنرا عمق بخشند.

از مهمان نوازی دوستان در کشور روسیه سپاسگزارم.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین