کد خبر: ۶۱۲۱۱
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۹:۵۸
آنجا که شاملو گفت: "هنرمندان را سلسله جبالی بدانید که بعضی قله‌های آن از ابرها بیرونند، بالاترند... اما همواره باید یادمان باشد که هنرمندان، وجودی معصومانه و کودکانه دارند. اگر همه ی اینها بود و بیش از اینها، آنگاه ممکن است که او را بشناسیم ! "

پس باشد، تا شاید، امین زندگانی و الیکا عبدالرزاقی را بهتر دریابیم...

" الیکا عبدالرزاقی ". متولد هجدهم مرداد ماهِ سالِ پنجاه و هشت . حرفه ی بازیگری را از سال هفتاد و شش با حضور در صحنه ی تئاتر شروع و تا به امروز در سینما و تلویزیون ادامه می دهد.

و همسرش... که به گفته ی خودش در تاریخ پنجم شهریور ماهِ سالِ پنجاه و یک، اسم " امین " را انتخاب می کند و فامیلیش به ناچار می شود " زندگانی "... همان فامیلی پدری... درست شروع دهه ی هفتاد وارد دانشگاه می شود و در رشته ی تئاتر (گرایش ادبیات نمایشی) مشغول به تحصیل، که البته قدمت بازیگریش نیز به همین تاریخ برمی گردد... حضور در کانون پرورش فکری، بهترین دوره‌ کاریش می شود برای یادگیری کار، و بعد از آن ست که حرفه بازیگری را به طور جدی‌تر دنبال می کند تا به امروز که با تجربه ی ایفای نقش در بیش از 50  سریال، تله فیلم و فیلم سینمایی در کنار ماست .

اخبار,اخبار امروز,اخبار جدید

 درک، حس و یا تعبیرتان از موفقیت چیست !؟
 خانم عبدالرزاقی: تعریف موفقیت در دل این واژه نهفته ست... اندازه و تعریف آدمها از موفقیت متفاوته ولی در واقع همه آنها از آن یک تصور دارند ! یعنی همان پیشرفت در کار، در زندگی، احساس خوشحالی و خوشبختی... همه اینها نشانه‌ها و فکت‌هایی از یک زندگی موفق ست.

 گاهی وقتی از بیرون به اشخاصی نگاه می‌کنیم، فکر می کنیم انسانهای موفقی هستند در صورتی که خودشون این احساس رو ندارند !

 من همیشه سعی کردم هر قدمی که در مسیر پیشرفت برمی دارم، احساس خوشبختی و موفقیت را هم همراهم داشته باشم... به همین دلیل هم همواره احساسِ خوب موفقیت می‌کنم ... افق دورتری برای خودم متصور هستم و هیچ وقت فکر نمی کنم جایگاه فعلی من جایگاه فوق العاده ای ست اما، همیشه سعی کرده‌ام که در این مسیر احساس موفقیت بکنم.

امین زندگانی: من در ادامه صحبت‌های الیکا باید بگم که فکر می‌کنم " احساس رضایت یعنی خودِ موفقیت"... موفقیت یه احساس ماندگار نیست البته حسی گذرا هم نیست ! در حقیقت یک احساس مرتبط بین گذشته و امید به آینده است.

در واقع بعضی وقتها حس موفقیتمان در گذشته گیر می‌کند و فکر می‌کنیم این شرایطی که الان داریم همین کافیست ! ولی اگر بیاییم آن روی سکه  موفقیت رو هم نگاه کنیم درمی یابیم که این موفقیت، در اصل پله پیشرفت بعدی ست.... مثل احساس رضایت از امروزتان (از صبحانه‌، کار، ارتباطات و از موثر بودنتان) که این در واقع انرژی فردای شماست که الان در حال ذخیره کردنش هستید.

فکر می‌کنم اگر همچین دیدی نسبت به موفقیت داشته باشیم هیچوقت نمی‌توانیم محدودیتی برایش ایجاد کنیم.

یا اگر بخواهیم برای موفقیت تعریف ریاضی ارائه دهیم مثل تعریف نقطه می‌ماند ! هیچ ابعاد و طول و عرض خاصی را نمی‌توانیم برایش متصور باشیم... نقطه می‌تواند اثری باشد که یک مداد روی کاغذ ایجاد می‌کند یا می‌تواند کره زمین در کهکشان باشد...  هر دو اینها یک نقطه هستند ولی وقتی به آنها نزدیک می‌شویم و در واقعیتشان دقیق می‌شویم، در می‌یابیم که فرسنگ‌ها محتوی و معنی در آنها جای می‌گیرد.

این مورد را هم اضافه کنم که موفقیت همیشه لزوما موفقیت اقتصادی یا موفقیت شغلی نیست، رضایت از خود است و  نه "از خودراضی‌بودن". به نظر من موفقیت به معنای اخص موفقیتی است که در هر شرایطی  نمی‌توانیم به آن دست پیدا بکنیم.

 بسیاری از افراد بزرگ و مشهور هستند که به دلیل نارضایتی از خود، احساس خوبی ندارند و خودشان را موفق نمی دانند ! بنابراین من معتقدم "میزان احساس رضایت از خود در هر لحظه" است که موفقیت محسوب می‌شود.

در جایگاه یک هنرمند شما خواه ناخواه زیر نظر هستید و مردم اخبار مربوط به شما را دنبال می‌کنند، با این وصف موفق بودن شما از دید عموم تا چه اندازه می‌تواند تاثیرگذار باشد !؟
 زندگانی: به نظر من موفقیت من در دید عموم زیاد تاثیر گذار نیست. ویژگی رسانه اعم از تلویزیون، سینما و تئاتر این است که وقتی تکرارِ دیدن به وجود بیاید تبدیل به یک باور یا یک عضو  تخیل ذهن هر آدمی  می‌شود که مخاطب ماست... در واقع من تبدیل به یک عادت می‌شوم برای مخاطب و مخاطب وقتی من را مثل یه آشنا درخیابان می‌بیند و می‌شناسد، به سمت من می‌آید.

 

این در جامعه یعنی موفقیت و یعنی آنقدر در جامعه خوب تکرار شده‌ای که مردم تو رو دوست دارند و می‌شناسند... این اتفاق زمانی احساس موفقیت در من ایجاد می‌کند که هدفم از بازیگری این بوده باشد که در واقع  اینطور نبوده است... هدف من در زندگی این ست که بتوانم خلع‌هایی که در زندگی من وجود دارد را پر کنم.  آرزوهایی که داشتم مثلا : خدمت به هموطنانم از هر شکلی را  چه در بحث خیریه، چه در بحث مفید بودن در جامعه و در نهایت دوستی در خانواده.

بازیگری در من این حس را ایجاد کرد که من تا حدودی به آرزوهایم دست پیدا کنم. من وقتی می‌خواستم بازیگری را در دانشگاه شروع کنم آرزویم این بود که یک "خانه استعداد" داشته باشم که کودکان بی‌سرپرست یا بد سرپرست را آنجا پناه داد و بتوان تحت پوشش یک سیستم آموزشی، استعدادهایشان را کشف کرد... شاید این کار سالها به طول بیانجامد ولی به هر حال من سعی کردم که بخش کوچکی را انجام بدهم و پیش ببرم.

اخبار,اخبار امروز,اخبار جدید

بازیگری کمک کرد که در این راه به آرزویم برسم... وگرنه من همیشه  معتقدم که شما  اگر یک گلدان پر از گل را جلو دوربین تلویزیونی قرار دهید  و هر روز بمدتی مشخص این تصویر را به مردم نشان دهید این کار برای مردم به صورت عادت درمی‌آید  و مردم فکر می‌کنند که این گلدان با بقیه گلدان‌ها متفاوت است !

 

در واقع این تا حد زیادی شبیه حرفه ماست که "شهرت" یکی از ویژگی‌های آن محسوب می‌شود... مطمئنا من نمی‌توانم  این را موفقیت تلقی کنم چون هر کس دیگری با این میزان سابقه ایفای نقش در سریال‌ها و تئاتر در رسانه تخصصی خودش حضور پیدا می‌کرد، بالطبع برای مردم شناخته‌شده بود و مردم به وی احترام می‌گذاشتند... شاید از نظر مردم من آدم موفقی باشم ولی به  نظر من موفقیت بالاتر از آن چیزی است که در حال حاضر وجود دارد.

خانم عبدالرزاقی، شما آقای زندگانی را "بازیگر موفقی" می‌بینید یا ایشان را در زمره  "انسان‌های موفق" قرار می دهید !؟
عبدالرزاقی: اشخاص ایده آلیست کمتر پیش می‌آید که در زندگی‌، خودشان را انسان موفقی بدانند ! قبلا  فکر می‌کردم که آدم ایده آلیستی هستم ولی قرارگرفتن در کنار امین باعث شد که احساس بکنم که من ایده های عجیب و غریبی ندارم و در واقع ایده آلیست نیستم... در واقع زندگی  برای افراد ایده‌آلیست سخت تر است چون همه چیز را در نقطه ایده‌آلش تصور می‌کنند و هر چیز نصف و نیمه‌ای خوشحالشان نمی‌کند ! مثلا اگر معیار شما برای موفق بودن در بازیگری یک هنرپیشه در سطح بین المللی و شماره 1 جهان باشد، قطعا یک بازیگر در ایران و با شرایط ایران هیچوقت نمی‌تواند خود را موفق بداند.

این توضیح رو دادم که بگم آقای زندگانی از دید من و عموم، هم بازیگر موفقی ست و هم انسانی موفق...به دلیل اینکه همه چیز را اصولی یاد گرفته و پیش رفته ست، چون کارش برایش ارزشمند بوده است بخصوص در حرفه خودش که موشکافانه بدان پرداخته است و برای همین وقتی در سریال یا تئاتری بازی می‌کند اگر سریال پربیننده می‌شود و یا تئاتر پرفروش، دلیل عمده‌اش لزوما این نیست که گروه کاری خوب بوده و درست عمل کرده است !!! در مورد آقای زندگانی اینطور نیست که  فقط کار خودش را  انجام بدهد و با بگوید که  من فقط  بازیگرم موظفم  فقط دیالوگ حفظ کنم و جلوی دوربین بروم و تمام !

البته یک مخالفت کوچک هم با صحبت امین در رابطه با جمله ایی که در مورد گلدان مثال زد دارم... بنظرم اینطور نیست که هر کسی را رو جلوی دوربین تلویزون قرار بدهیم مردم بتوانند با او ارتباط برقرار کنند ! چون خیلی از  هنرپیشه ها هستند که صرفا در تلویزیون حضور دارند و موفق نیستند و همیشه در یک سطح باقی می مانند .

در واقع موفقیت در بازیگری علاوه بر سواد به شعور و تکنیک های کاری مرتبط است... به طور مثال موفقیت آقای زندگانی در سریال اخیرشان (همه چیز آنجاست) درسته که تا حدی به کار تیمی مرتبط است  ولی توانایی های ایشون باعث شده این درخشش به این صورت اتفاق بیفتد و به مزدِ این تلاش، جدیت و کارِ خوب، مردم دوستش داشته باشند و  تحسینش کنند... پس نمی توان گفت که یه گلدان را اگر جلوی دوربین بگذاریم  همه دوستش خواهند داشت !

به نظر من قرار گرفتن جلوی دوربین  شهرت به دنبال نمی آورد  به طور مثال من از سال 76 تا سال 87 به طور مرتب جلو دوربین بودم و نقشهای که بر عهده داشتم کوتاه هم نبودند ولی همه من را با سریال  قهوه تلخ شناختند !

 (انسان موفق با بازیگر موفق خیلی متفاوت است ! دلیل طرح این  سوال این است که انسان موفق یک انسان جامع و کاملی است  که در زندگی شخصی موفق است و مشکلی ندارد) خانم عبدالرزاقی حالا با این توضیح شما  امین زندگانی را بازیگر موفق می دانید یا انسانی موفق می شناسید !؟

عبدالرزاقی: من فکر میکنم که موفقیت یک بازیگر یا پزشک به دید عموم بستگی ندارد بلکه به حس خود طرف وابسته است، همچون شخصی، قطعا در زندگی شخصی اش هم  آدم موفقی است همانطوری که ایشون هستند .

معیار شناخت یک بازیگر موفق از نظر آقای امین زندگانی چیست !؟
زندگانی: پاسخ این سوال برای من بسیار سخت است،  ولی اگر از بازیگر دیگری این سوال را می پرسیدید شاید راحت تر جواب می داد .

 اصولا دنیای بازیگری در سینمای ما دنیای بسیار بی رحم و خشنی است، برای اینکه رقابت تنگاتنگ است و آدمها فکر می کنند که جای همدیگر را تنگ کردند. معتقدم سینمای ایران را  آدم هایش، سینمای خشن و سختی کرده اند .

بازیگری به نظر من مذهبی ترین شغل دنیاست، وظیفه بازیگر اول خودشناسی است، وقتی یک  بازیگر به مرحله خودشناسی برسد به صورت خودکار وارد مسیر موفقیت می شود چون می دانیم چه می خواهیم و قرار است  به کجا برسیم، برای همین من نگران نیستم که در دنیای بازیگری چه کسی جای من را پر کرده و یا من جای چه کسی را گرفته ام ! 

معتقدم بازیگری خصوصی ترین شغل دنیاست ! نه استاد می تواند کار شاگرد را انجام بدهد و نه شاگرد می تواند کار استاد را .

"بنابراین من فکر می کنم زمانی در عرصه بازیگری می توانم خودم را موفق بدانم که خویشتن خویش را رقیب بدانم و بتوانم خودم را شکست دهم"

اما جواب سوالی که شما از الیکا پرسیدید :
الیکا شاید آن کسی باشد که می توانید به عنوان آدم موفق نام ببرید. به این دلیل  که به صورت ژنتیک اصول تفکر موفق را بلد است، بسیار ذهن خلاقی دارد... سالهاست که من کنارش هستم... او هرکاری را با یک تفکر و یک آرزو شروع می کند و بدون هیچ چالش و یا درگیری فقط با حوصله، صبوری و مواردی که نیازمند یه تفکر موفق است  تصاویر را برای خودش خلق می کند... خانم عبدالرزاقی  تصویر سازی خلاقی دارد و زمانی که شروع کرد به خلق کردن این تصویر، به یک بازیگز زن کمیدین موفق در ایران تبدیل شد همانطور که می دانید برای یک زن کار سختی است که نقش کمدی بر عهده بگیرد، چون بسیار در معرض آسیب قرار می گیرد.

 خانم عبدالرزاقی، "تعریف آقای زندگانی رو در مورد خودتون" قبول دارین !؟ آیا خودتون رو آدم موفقی می دونین !؟
عبدالرزاقی: گاهی از بیرون به یک چیزی یا شخصی نگاه می کنیم و با توجه به ظاهر امر قضاوتش می کنیم و این پیشداوری را درست هم می دانیم ! در حالی که اگر خودمان شخصاً هم در آن جایگاه یا موقعیت قرار بگیریم همان کار را بکنیم !... با یک مثال توضیح می دهم : بعد از پخش برنامه خندوانه، مردم در اینستاگرام من اظهار نظر کردند که  چه آدم خوشحالی هستی و از خودت تعریف میکنی...

 

من هم در جواب نوشتم که اگر اینطور به نظر می رسد شرمندم ولی "بله"... یه جاهایی داشتم واقعا از خودم تعریف میکردم...  چون واقعاً خودم را موفق می دانم و نسبت به خودم احساس خوبی دارم... سالها تلاش کردم که به جایی برسم که در شغلم آدمها دوستم داشته باشند، محبوب و شناخته شوم... همین تلاشها در من احساسِ خوبِ موفق بودن ایجاد می کنه... همیشه برام مهم بوده که در چه موقعیتی هستم ! در چه موقعیتی بودم ! و در آینده در چه موقعیتی قرار خواهم گرفت ! من از اینکه وقتم را به مردم اختصاص بدهم  و زمان زیادی را با آنها باشم، بدون خستگی، لذت می برم... کسی که موقعیت فعلی اش را سخت به دست آورده  مسلماً قدرش را هم بهتر می داند .

آقای زندگانی شما نقش و سهم خداوند رو در موفقیتتون کجا و چقدر می دونین !؟
زندگانی: "باید بگویم که در واقع دلیل همه موفقیت های من خداست"... روزی در صحنه تئاتر اتفاقی افتاد که در آن لحظه خودم رو بی کس ترین آدم روی زمین می دونستم ! چون هیچ حمایت و کمکی روی سن نداشتم... این اتفاق بارها تکرار شده و تنها، احساسِ بودنِ خداوند و اعتماد به او همه چیز را برایم آسان کرده و می کند.  

باز هم می گم، موفقیت من به خاطر لطف خداست... هر جا که هستم خواسته ی اوست و فکر می کنم که بازیگران خدا رو بیشتر از همه حس می کنند... در واقع این رو زمانی بیشتر درک کردم که برای ایفای نقش "مسلم در سریال مختار" انتخاب شدم !  یکی از بزرگترین چالشهای من این بود که باید نقشی را بازی می کردم که نمی توانستم آن را "زیباتر از باورهای مردم بازی کنم"... وقتی سر صحنه حاضر شدم به یقین دریافتم که قبل از شروع هر نقشی، قسمتی از آن را می بایست سپرد به او...

اخبار,اخبار امروز,اخبار جدید

جایگاه خانم عبدالرزاقی در زندگی و موفقیتتون کجاست !؟
زندگانی: الیکا جایگاه  خاصی در زندگی و موفقیتم دارد... از  وقتی که من با ایشون آشنا شدم ارتباطات من به مرور زمان کمتر شد ! جای بسیاری را برای من پر می کرد... در واقع شدند دوستی بسیار خوب با نقشی بسیار پررنگ در زندگیم .

منی که  از ازدواج هراس داشتم  (البته نه به دلیل ترس از مسئولیت ! بلکه به این دلیل که چطور به عنوان آدمی که خودم را خودخواه فرض می کردم، بودن یک همراه دائمی را در زندگی بپذیرم )، ایشان با مهربانی و صبوریش  کمک کرد خودم باشم در نهایت آرامش ادامه بدهم... درک می کنم که خیلی جاها به خاطر من خلاف توانایی ها و  علایق اش  عمل می کند و می دانم بخاطرم بسیاری از عادت هایش را در زندگی ترک کرده ست... ایشون بهترین دوست و همراهم در نقشِ همسرست.

و خانم عبدالرزاقی جایگاه ایشون در زندگی شما !؟
عبدالرزاقی: من آدم  بسیار خجالتی و بدون اعتماد به نفسی بودم و همیشه احساس سرخوردگی داشتم ! وقتی وارد این حرفه شدم باید مستقل عمل میکردم و تصمیم می گرفتم، روندی که مستلزم یک اعتماد به نفس بالاست و من این مهم را از طریق ایشون بدست اوردم... آقای زندگانی وقت زیادی را به من اختصاص می دهند و نقش یک مشاور را به خوبی ایفا می کنند. در تمام این سالها طراوت و تازگی زندگی من به خاطر ذهن خلاق و شوخ طبعی ایشان بوده و حفظ شده... اکثر موفقیت من به خاطر رفتار خوب و تجربیات امین بوده است.

 از مشکلات و سختیهای مسیرتون بگین !؟
زندگانی: من در بدترین شرایط خانوادگی وارد حرفه بازیگری شدم، با مخالفتهای شدید خانواده و بدون هیچ گونه تشویق ! هیچکس از قبولی من در هنر و تئاتر خوشحال نشد ! به غیر از یک حمایت معنوی از سمت پدرم (که البته ایشون هم بخاطر موقعیت شغلی و جدا شدن از مادرم  حضور فیزیکی چندانی در زندگیم نداشتند)  ولی من این مهربانی را فراموش نکرده و همیشه به ایشان افتخار می کنم... شاید به همین خاطرست که سعی می کنم بهترین بشم .

متاسفانه خانواده ها بخاطر مشغله های که دارند متوجه نمی شود که فرزندانشان چه سنگهای با ارزشی (سنگ الماس خام) هستند در حالی که می توانند آنها را تراش بدهند و به یک الماس گرانبها تبدیل کنند... سختی ها زوایای من را تراشیدند و این سختی ها و مخالفت ها بودند که باعث شدند من خودم را به خودم ثابت کنم .

من معتقدم که ما نمی توانیم خانواده را خودمان انتخاب کنیم و براساس اطلاعات شناسنامه ایی خانواده ما تعریف می شوند ولی در 2 جا ما می توانیم انتخاب کنیم اولی انتخاب همسر و دومی انتخاب شغل... من از یک مسیری در زندگی تصمیم گرفتم خودم باشم و با فرض اینکه تنهاترین آدم دنیا هستم، خودم کارگردان زندگی خودم باشم .

موفقیت برای من شیرین است و بعد از هر موفقیت به سراغ موفقیت بعدی می روم ، سختی ها در ذهن من اثر نمی گذارد من به تایید نشدن عادت کرده ام ... البته مستقل بودن برای من  مشکلاتی هم داشت، شاید به آن مرحله که می خواستم و می توانستم نرسیدم ! ولی ناامیدم نشدم چون این انتخاب من بود !

عبدالرزاقی : در این مورد من حرف خاصی ندارم... نا ملایمتی در کار برای من، به نوعی قانون نانوشته کار بوده و هست .

بیشتر موانعی که من با آنها برخورد کردم مشکلاتی است که در این شغل وجود دارد... برای نمونه،به دلیل عدم وجود هیچگونه کانون و منبعی خاص در این حرفه، آدمها باید بهم معرفی شوند و بخاطرش در جاهای مختلف حضور داشته باشند... ابتدای شروع کار من، پروسه و زمان زیادی طول کشید که تقریبا ناامید کننده شده بود و فکر میکردم مسیر را اشتباه آمدم ، راستش اقدام هم کردم ومی خواستم وارد کار دیگری شوم  ولی با خودم گفتم 11 سال تلاش کردم و نمی توانم به راحتی کنار بکشم !

خداروشکر اینقدر خوش شانس بودم که بعد از اولین بازی کمدی، دیده شوم .

 و بعنوان حرف آخر !؟
زندگانی: زن و شوهر وقتی کنار هم قرار می گیرند در مواقعی پدر و مادر هم می شوند، به عقیده من قبل از بچه دار شدن، زندگی مشترک بچه آنهاست و خود بچه نتیجه آن زندگی مشترک می شود .

قبل از هر چیز باید از بودن با هم لذت برد و تلاش کرد که لحظلات زیبا و خوبی را برای هم فراهم ساخت... ما کنار هم قرار می گیریم تا شرایطی ایجاد کنیم که به هر دوی ما کمک شود.. می بایست که درخدمت زندگی مشترک باشیم .

عبدالرزاقی : کاملا باگفته های آقای زندگانی موافقم ، ولی من می خوام در مورد دغدغه ی این روزهایم (که البته امیدوارم نصیحت برداشت نشود) صحبت کنم: زیاد دیدم اشخاصی را که  به دلیل هیجان زیاد، آدمها را با غلو زیاد قضاوت می کنند !!! ما حق نداریم  غلو شده و هیجان زده مطلق صحبت کنیم و قضاوتی داشته باشیم !

روی ذهنمان کار کنیم و روی درستی جمله بندی هایمان فکر کنیم...   به این مهم فکر کنیم که حضور آدمهایی که الان کنار ما هستند همیشگی نیست ! از بودن باهم لذت ببریم و خوشحالی را از یکدیگر دریغ نکنیم و اجازه ندهیم دلخوری ها ادامه پیدا کنند .

سپاس از حضورتان و تمامیِ صداقت و صمیمیت در کلامتان... با شما بودن پر از رنگ بود و طراوت .

 

اخبار فرهنگی - پیگاه خبری ایرانیان موفق


نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
|
در حال بررسی: ۰
|
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۰
0
3
بعضی حرف ها/جملات/عقاید/ لحظه ها/... را

شاید باید! خودت (شخصاً) "زندگی" کرده باشی تا متوجّه بشی!

*
خیلی برام لذّت-بخش بود

و یاد گرفتم.

*
إن شاءالله که
همواره
با عشق و محبّت
و موفّقیّت و خوشبختی
در کنار هم باشید/زندگانی کنید.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین