|
|
امروز: شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۰۲:۳۶
کد خبر: ۵۰۸۱۹
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۴۸
دلم لرزیداما باخویش گفتم،اتفاقا«خیلی خوب موقعی آمدید»،ازکجا معلوم شاید سال‌هاست از همه چیز باخبریدکه غافلان حقیقی ما هستیم،
خبرآمدن‌تان که رسید،نمی‌دانم چرا دلم لرزید،همه چیزآماده استقبال ازشمابود،از«مردم وفادار»،تا«دل‌های انتظار»و«چشم‌های اشکبار»، اما نمی دانم چرا دلم می‌لرزید وگویی چیزی این میان مرا آزار می‌دادکه نمی‌دانستم چیست! تا اینکه چشمم به همان«دلواپسانی»خوردکه بازهم خود را«میان مردمی»جا داده بودند،که امروز به دورازسیاست و رنگ بازی ها،تنها برای خلوتی عارفانه،به دیدار مردانی آمده بودندکه در«دریا»،به«خاک»شدند. دلم لرزید،حالا شما با خود چه فکر می‌کنید،«دل‌تان نلرزد که اگر شما هم امروز زنده بودید
 ودر«جبهه‌اي دیگر»درحال دفاع از کیان‌مان،چشم درچشم شیطان،ایستاده بودید،اینجا،همین جماعت«مذبذب مآب»،چه شعاری را بر روی«کاغذبی عقل»،علم می‌کردند؟!

     دلم لرزید،وقتی با«چشم دل»می دیدید،دوست قدیمی با تلنگری را عوض می‌کند،یک باربه آن وری‌ها می‌تازد،که شما اقتصاد این مملکت را به باد دادید،باردیگر به این وری‌ها که شما سیاست مملکت را به باد ندهید،تنها به این امید،که با آن همه«نه»که در طول سال‌ها نامزد شدن‌شنیده است،هنوز هم در«معادلات سیاسی»به حساب آید،چه حالی دارید؟! دلم بیشتر لرزید،وقتی لحظه‌اي به دیدارتان با امام(س)فکر کردم،لابد امشب که با«پیرجماران»خلوت می‌کنید،او با شما حرف‌ها خواهد داشت،همان امام که روزی نگران بود بعد از او آينده كشور و انقلاب چه می‌شود. نمی دانم دل امام چقدر خون است از دست این جماعتی که هرگز درس نگرفته اند از تاریخ،تنم می‌لرزد، وقتی که فکر می‌کنم روزگاری نه چندان دورتر،همین فردای نزدیک،«ما بشویم تاریخ»،بشویم عبرت،شاید لااقل نسل‌های بعد،این‌گونه با فرزندان خویش برخورد نکنند! شنیده ام دل‌تان غصه دارد،از این که«دست‌های‌تان بسته»بودو درآن شرایط نابرابر،نتوانستید«مشت آخر»را بر دهان دشمن بزنید،دل‌تان شاد باشد برادران،دل‌تان شاد باشد،که امروز بسیاری از«سربازان امام» دست‌هایشان بسته است،که اگر آن روز دست شما به دست«شقی ترین» حزب عرب، «حزب بعث»بسته شد،امروز دست‌های ما به«دست خودی‌ها»بسته است،امروز دست روحانی بدجور بسته است و نمی تواند هرآنچه را که گفتنی است،بگوید،که«مصلحت»برای او،نه«مصلحت شخصی»وحزبی بلكه «مصلحت ملی»است! امروزدست«سردارجبهه دیپلماتیک»ما بسته است،که نمی تواند در«پاسخ دلواپسان»همیشه کج رفتار،فریاد بزندوبگوید«مردان ناحسابی» مگر می‌شود درمملکتی که«رهبری»ناظر بر«عملکردمان»است،در مملکتی که«ملت»شاهد«کردارمان»است،قدمی برای ذلت این سرزمین برداریم و دشنام از این بالاتر هم داریم که مبادا«سیاست خارجی»ما«سیاست پهلوی و قاجار»باشد،انگار نه انگار در این سرزمین«انقلابی» شده است که شما تنها انقلابی نیستیدواگر قبول کنیدوکمی به حافظه تان فشار بیاورید به یاد خواهید آورد که همان روزهای انقلاب شما تنها سربازخط امام نبودیدودرمیدان تصمیم گیری،امثال روحانی نیز«امین»و«امانت داران»امام(س) بودند.

دلم لرزیداما باخویش گفتم،اتفاقا«خیلی خوب موقعی آمدید»،ازکجا معلوم شاید سال‌هاست از همه چیز باخبریدکه غافلان حقیقی ما هستیم،لابد شبی که به فرزند خویش سری زده اید شاهد درد‌ودل‌هایش بوده اید چون فرزند بهشتی،مطهری،باکری ،...خدا را چه دیدید شاید کمی شرم کردند این جماعت و به حرمت حضورتان یک‌بار دیگربه حافظه خویش رجوع کردند! واقعا خوب موقعی آمدید،که این«صداهای ناجور»درمیان خیل عظیم ملت عاشق و با بصیرت گم می‌شود،که سال‌هاست این صداها آمده و رفته اند و آنچه می‌ماند تاریخ است و«مردانی که با دست‌های بسته»،درتاریخ«کارهای بزرگ»کرده اند!

منبع: قانون
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین