کد خبر: ۴۰۹۰۳
تاریخ انتشار: ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۹
جالب است که یکی از مقامات ارشد آن کلانتری می‌گفت با وجود فناوری جدید که از داخل خانه هم می‌شود به صورت ویدئو‌کنفرانس برای دانشجویان صحبت کرد چه اصراری به برگزاری این‌گونه جلسات است.
حدود ٢٠روز بود که انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه شیراز با ارسال دعوتنامه اصرار بر ایراد سخنرانی بنده در آن دانشگاه داشت. با وجود مشغله زیاد و کارهای عقب‌مانده، سرانجام دعوت آنها را برای هفته‌ای که مجلس جلسه علنی نداشت، پذیرفتم. آنها مجوز این سخنرانی را هم برای من فکس کردند. موضوع سخنرانی «اسلام و آزادی» بود و بنا داشتم وضعیت افتخارآمیز آزادی تفکر و آزادی بیان در طول تاریخ اسلام و نیز تفاوت نگاه اسلامی و نگاه غربی به مساله آزادی را تشریح کنم.

 ساعت‌١٦:٣٠ روز دوشنبه ١٨اسفند وارد فرودگاه شیراز شدم. طبق معمول چندنفر از دانشجویان دعوت‌کننده به استقبال آمدند و از سالن فرودگاه خارج شدیم. دیدم آنها اصرار دارند که با یک‌تاکسی زردرنگ برویم. ظاهرا متوجه شده بودند که عده‌ای می‌خواهند آسیب برسانند، می‌خواستند خودروی ما شناسایی نشود. من متوجه ماجرا نبودم و در فکر مطالب سخنرانی بودم. حدود صدمتر که جلو آمدیم دیدم عده‌ای بین ٣٠تا ٤٠نفر روبه‌روی ما هستند و یک‌نفر خود را روی کاپوت خودرو انداخت. راننده به هر زحمتی بود او را رد کرد ولی کمی جلوتر سنگ و آجر و گوجه‌فرنگی بود که به سمت ما می‌‌آمد. شیشه عقب و شیشه‌های دوطرف خودرو کاملا خرد و پودر شد و ذرات آن به سروصورت و دست ما پاشید و برخی فرورفت. گاز فلفل هم سلاح دیگر آنها بود که از نزدیک استفاده کردند و حدود یک‌دقیقه نفسم بند آمده بود.

 اگر یکی از آن ضربات آجر و سنگ به من اصابت کرده بود، معلوم نبود که اکنون زنده بودم. ظاهرا به قصد کشتن یا ناقص کردن آمده بودند.  راننده به هر ترتیب بود از میان آنها گریخت اما آنها با موتورهای سنگین و یک‌وانت ما را تعقیب می‌کردند و باز سنگ و اشیای دیگر و دشنام‌های ناموسی و کلماتی مانند «حرامزاده» بود که به‌سمت ما می‌آمد. راننده ناچار وارد کلانتری ٢٠گل‌سرخ شیراز شد. ما خیال می‌کردیم الان نیروهای کلانتری این افراد را بازداشت می‌کنند، ولی دیدیم هیچ عکس‌العملی نشان ندادند و فقط از ورود آنها به کلانتری جلوگیری کردند.

جالب است که یکی از مقامات ارشد آن کلانتری می‌گفت با وجود فناوری جدید که از داخل خانه هم می‌شود به صورت ویدئو‌کنفرانس برای دانشجویان صحبت کرد چه اصراری به برگزاری این‌گونه جلسات است. گفتم من که عشق سخنرانی ندارم، آنها به اصرار دعوت کردند، من هم پذیرفتم و اکنون باید به وعده خود وفا کنم. به رییس کلانتری گفتم شما به جای تلاش برای لغو سخنرانی، الان که اینها در دسترس شما هستند بازداشتشان کنید تا مجازات شوند. اگر یک‌بار این کار را بکنید دیگر این رذالت‌ها تکرار نمی‌شود. گفت ما اطلاعات و عکس همه آنها را داریم، ‌بعدا همه‌شان را بازداشت می‌کنیم؛ و من منتظر بازداشت آنها هستم! این در حالی بود که می‌گفتند حدود هزاردانشجوی انجمن فرهنگ و سیاست و بسیج دانشجویی و... در سالن سخنرانی منتظر ورود من هستند. یکی از مسوولان امنیتی گفت ما احتمال این وضع را می‌دادیم. گفتم پس چرا تمهیدات لازم را برای حفظ امنیت فراهم نکردید یا لااقل زمانی که در تهران بودم به من اطلاع ندادید؟  به امید مسوولان اجرایی استان بودم که آنها با دستور مناسب، آن اراذل را بازداشت و راه برگزاری مراسم را هموار و اینجانب را تحت‌الحفظ به دانشگاه ببرند، اما از تماس‌هایی که گرفته می‌شد، فهمیدم که آنها درست برعکس عمل می‌کنند، یعنی اولا همت و تصمیم اصلی آنها این است که به‌هرترتیب شده آن جلسه سخنرانی دارای مجوز برگزار نشود و ثانیا هیچ‌کاری به کار مهاجمان نداشتند و آنها برای هر اقدامی آزاد بودند. اینجا بود که شمه‌ای از تدبیر دولت یازدهم را درک کردم. خلاصه مقامات دولتی و انتظامی همه تلاش می‌کردند که سخنرانی انجام نشود و از آن‌سو غبار ناراحتی و کدورتی بر دل مهاجمانی که برخی از آنها در اطراف کلانتری بودند ننشیند. سرانجام از طرف استانداری در سالن سخنرانی به دروغ اعلام شد که آقای مطهری به تهران بازگشتند تا جمعیت متفرق شود. به‌هرحال بعد از حدود سه‌ساعت چون لباسم پر از خاک و گل و... شده بود یک‌دست کت‌وشلوار آوردند تا لباسم را عوض کنم - و البته آن کت و شلوار را پس خواهم فرستاد - و آنگاه راهی فرودگاه برای بازگشت به تهران شدیم. در راه بازگشت بی‌اختیار به یاد سخن امام(ره) بودم که فرمود در جمهوری اسلامی حتی کمونیست‌ها آزادند که حرف خود را بزنند و سخن شهیدمطهری که فرمود در جمهوری اسلامی حتی احزاب غیراسلامی می‌توانند فعالیت داشته باشند، مشروط به اینکه با تابلوی خودشان فعالیت کنند و یاد تاکید دلسوزانه رهبر انقلاب بر کرسی‌های آزاداندیشی در دانشگاه‌ها افتادم و از جهالت آن افراد و منافقان زیرکی که این جاهلان را ابزار نیل به اهداف خود قرار می‌دهند تاسف خوردم. به مسوولان استانی و انتظامی شیراز گفتم اگر قرار بر زورآزمایی اجتماعی است بفرمایید تا من هم هوادارانم را به خیابان‌ها فرا بخوانم، در آن صورت این اراذل یک‌لقمه آنها خواهند بود. به رییس‌جمهور محترم عرض می‌کنم فکری به حال استان فارس بکنند و البته نتیجه بده‌‌بستان در معرفی وزیر کشور به مجلس بهتر از این نمی‌شود و این حوادث نتیجه آن تصمیم غلط است. از دانشجویان محترم دانشگاه شیراز نیز به جای استانداری و نیروی انتظامی فارس عذرخواهی می‌کنم و بدانند که آفتاب پشت ابر نخواهد ماند.

والسلام/علی مطهری/١٩/١٢/٩٣

منبع: شرق
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین