|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۰
کد خبر: ۳۳۹۲۳۳
تاریخ انتشار: ۰۴ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۱:۰۴
گوشه‌ای نشستم و به افق خیره شدم و این فکر به ذهنم خطور کرد که به‌راستی چرا با چنین وضع و اوضاعی مسئولین همواره دلواپس‌مان، فضای مجازی را صیانت نمی‌کنند؟! که ناگهان ....

 طنز روز

فرزین پورمحبی

سه روز است خودرویی را که تازه از کمپانی گرفته‌ام به دلایل فنی در تعمیرگاه به سر می‌برد و من به ناچار خود را تسلیم ناوگان حمل و نقل عمومی کرده‌ام! دیروز ساعت ۸ شب بعد از سه و نیم ساعت ماندن در ترافیک و جان به در بردن از ازدحام جمعیت موجود در بی آر تی و... بالاخره خودم را به کوچه‌ای که منزلم در آن بود رساندم. سرفه امانم را بریده بود البته نه از کرونا، بلکه از ذرات معلق در هوای آلوده موجود در کلان‌شهرها؛ اما هنوز چند قدمی مانده به خانه، ناگهان دو نفر با یک قمه خفتم کردند و دار و ندارم را بردند! به هر ضرب و زوری که بود وارد خانه شدم اما دیدم برق‌ قطع شده؛ کورمال کورمال خودم را به دستشویی رساندم تا بلکه با شستن دست و رویم اندکی از شدت بلاهایی که بر سرم آمده بود بکاهم و حالم کمی جا بیاید. اما آن‌جا هم متوجه شدم فشار آب آن‌قدر ضعیف شده که به زور چند قطره‌ای آب از شیر می‌آید! یخچال هم طبق معمول صاف‌تر از سر طاس من و پاک‌تر از قلب مسئولین‌ دلسوزمان بود! پس خوردن خوراکی، برای نخوردن حرص زیادی هم، منتفی بود!  

گوشه‌ای نشستم و به افق خیره شدم و این فکر به ذهنم خطور کرد که به‌راستی چرا با چنین وضع و اوضاعی مسئولین همواره دلواپس‌مان، فضای مجازی را صیانت نمی‌کنند؟! که ناگهان ....

شاهد از غیب رسید... البته به عبارت بهتر، یک پیامک تبریک از یک رفیق جینگ و فابریک به دستم رسید. می‌دانم باورش برای همه شما سخت است ...

بله؛ او تصویب قانون صیانت از فضای مجازی را (آن هم ظرف ده دقیقه و با قاطعیت آرا) به من تبریک گفته بود!



منبع: ایسنا
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین