|
|
امروز: سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۳
کد خبر: ۳۱۱۶۹۵
تاریخ انتشار: ۰۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۸:۰۸
در زندگی روزمره، اینشتین عاداتی داشت که در شکل‌گیری موفقیت او تأثیرگذار بودند. مثلا پیاده‌روی روزانه برای او کاری واجب و همیشگی بود. زمانی که در دانشگاه پرینستون کار می‌کرد، هر روز تا آنجا پیاده می‌رفت و بازمی‌گشت. او در این زمینه از رفتار داروین الگوبرداری کرده بود که روزانه ۴۵دقیقه قدم می‌زد. این کار را تنها برای تناسب‌ اندام انجام نمی‌داد. شواهد زیادی وجود دارد که اثبات می‌کنند قدم زدن قدرت حافظه، خلاقیت و توانایی حل مشکل را تقویت می‌کند.

همان طور که نظریه‌های علمی اینشتین جنجالی شدند، تحلیل شخصیت او هم خالی از نکات تازه و عجیب نیست. تحلیل شخصیت این دانشمند نشان می‌دهد، موضوع پیچیده‌تر از این حرف‌هاست.

 روزنامه همشهری نوشت: «آلبرت اینشتین، نابغه‌ای که بعد از گذشت همه این سال‌ها، هنوز هم به‌عنوان نمادی از علم نوین شناخته می‌شود، عادت‌های رفتاری و اخلاقی عجیب و غریبی داشت که باعث شد روانشناسان در تحلیل تیپ شخصیتی او با سؤال‌های تازه‌ای متوجه شوند؛ سؤال‌هایی مثل این که این عادت‌های رفتاری مخصوص نابغه‌هاست یا همین عادت‌ها یک فرد عادی را به اینشتین شدن می‌رساند؟ تحلیل شخصیت این دانشمند نشان می‌دهد، موضوع پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. همان طور که نظریه‌های علمی اینشتین جنجالی شدند، تحلیل شخصیت او هم خالی از نکات تازه و عجیب نیست.

تلاش برای صلح

اگرچه اینشتین را به‌ عنوان فیزیکدانی بزرگ می‌شناسیم اما دیدگاه‌های سیاسی او کمتر از دستاوردهای علمی‌اش مورد توجه نبوده است. این جهت‌گیری‌های سیاسی همانند دستاوردهای علمی‌اش، پیچیده‌تر از آن بوده است که خیلی‌ها تصور می‌کنند. نابغه ما یک صلح‌طلب مادام‌العمر بود و فقط یک‌ بار به نفع جنگ فعالیتی انجام داد. در سال ۱۹۳۹ فیزیکدان مجارستانی، لئو زیلارد، نامه‌ای به روزولت نوشت و از او خواست به واکنش زنجیره‌ای و انرژی هسته‌ای اهمیت بیشتری دهد. زیلارد دانشمند گمنامی بود اما هنگامی که اینشتین زیر نامه را امضا کرد، مسئله شکل دیگری به‌ خود گرفت. همین موضوع بعدها باعث برپایی پروژه منهتن شد اگرچه اینشتین در این پروژه شرکت نکرد و امضای آن نامه را یکی از اشتباهات زندگی خود دانست. او با به فروش گذاشتن نسخ خطی تحقیقات خود و کمک به گروه‌های صلح‌گرا و مخالف جنگ، سعی کرد این اشتباه را جبران کند.

قدم زدن تا نابغگی

در زندگی روزمره، اینشتین عاداتی داشت که در شکل‌گیری موفقیت او تأثیرگذار بودند. مثلا پیاده‌روی روزانه برای او کاری واجب و همیشگی بود. زمانی که در دانشگاه پرینستون کار می‌کرد، هر روز تا آنجا پیاده می‌رفت و بازمی‌گشت. او در این زمینه از رفتار داروین الگوبرداری کرده بود که روزانه ۴۵دقیقه قدم می‌زد. این کار را تنها برای تناسب‌ اندام انجام نمی‌داد. شواهد زیادی وجود دارد که اثبات می‌کنند قدم زدن قدرت حافظه، خلاقیت و توانایی حل مشکل را تقویت می‌کند. قدم زدن ذهن را از امور فکری منحرف می‌کند تا بر گذاشتن یک‌ پا جلوی دیگری و زمین نخوردن تمرکز کند. این کارکرد پیچیده به زبان ساده یعنی «کاهش فعالیت در بخش‌های خاصی از مغز».

بی‌علاقه به حرف زدن

جالب است بدانید نابغه معروف تا ۳سالگی حرف زدن را شروع نکرد و بعد از آن هم تا سن بیشتر از  هفت‌سالگی به‌ندرت صحبت می‌کرد. این موضوع در کنار ذهن متمرکز او در حل مسائل فیزیک، ذائقه‌ موسیقایی و بی‌توجهی به بعضی درس‌های مدرسه و در مقابل توجه به مطالب مورد علاقه، باعث شده عده‌ای بر این باور باشند که او از سندروم اسپرگر رنج می‌برد. دانشمندان بزرگ دیگری مانند اسحاق نیوتون و ماری کوری هم احتمالاً با این مشکل مواجه بوده‌اند. این که چگونه مغز این افراد در بعضی استعدادها سریع‌تر فعال می‌شود و در برخی دیگر آهسته‌تر، همچنان نامعلوم باقی‌مانده است. شواهد نشان می‌دهد این نابغه تا آخر عمر یک متفکر بصری بود و کمتر وقت خود را با حرف زدن هدر می‌داد.

اعتقاد به سوسیالیسم

پدر اینشتین در سال ۱۹۰۲ فوت کرد و مسئولیت مراقبت از خانواده به گردن آلبرت افتاد. او به‌ دلیل بیکاری در این دوران با دشواری زیادی مواجه شد. او حتی با وجود مدرک تدریس فیزیک هم نتوانست در محافل دانشگاهی کاری برای خود پیدا کند و از خیر تلاش‌های اولیه برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری گذشت. مدرک دکتری می‌توانست به او در پیدا کردن شغل مناسب کمک کند اما آلبرت در عوض در سال ۱۹۰۳ به‌ عنوان کارمند اداره ثبت مالکیت معنوی اختراعات در برن آلمان مشغول به‌ کار شد. به علاوه، خانواده او به عمویش بدهی قابل توجهی داشت. مشکلات مالی که بخش بزرگی از آن به ورشکستگی کسب و کار خانوادگی‌شان برمی‌گشت، در نهایت باعث شد آلبرت ایده‌آل‌های سوسیالیسم را بر کاپیتالیسم ترجیح دهد. او در سال‌های آخر عمر خود، دولتی واحد برای کل دنیا پیش‌بینی کرد.

تیپ شخصیتی مهندس‌ها

تعداد افرادی با تیپ شخصیتی اینشتین بسیار کم است، چیزی در حدود ۳ درصد جمعیت، دارای تیپ شخصیتی INTP معروف به تیپ مهندس هستند. این دسته افراد، عموما تحلیل‌گران خوبی هستند و روی تئوری‌ها تعصب ندارند. به همین دلیل هم اغلب آماده پذیرش نظریه‌های جدیدی هستند که به‌ نظرشان منطقی است و حتی خودشان چنین نظریه‌هایی خلق می‌کنند. بیشتر افراد این تیپ، تفکرات لیبرال دارند و قائل به آزادی برای همه و عدم‌ دخالت در زندگی بقیه هستند. علاقه آنها به کارهای اجرایی و فعالیت‌های روتین روزانه کم است و ترجیح می‌دهند در محیطی که آزادی عمل آنها را تضمین کند و خلاقیت‌شان را به چالش بکشد، فعالیت کنند. آنها معمولا به دانش و منطق‌شان مغرور می‌شوند و علاقه دارند درباره ایدئولوژی‌هایشان گفت‌وگو کنند.

نابغه‌ها هم اشتباه می‌کنند

سال ۱۹۰۵ اینشتین ۴ مقاله منتشر کرد که پایه‌های علم فیزیک را لرزاند. دیدگاه انسان به فضا، زمان، ماده و انرژی را متحول کرد و فیزیک نوین را پایه گذاشت. در همین زمان او در حال به پایان رساندن دکتری بود و به‌ عنوان ممتحن در دفتر ثبت اختراع سوئیس کار می‌کرد. بعد برای تدریس در بسیاری از آکادمی‌های آموزشی پذیرفته شد اما همه او را رد کردند چون در بخشی از رزومه‌اش با ساده‌لوحی تمام از توصیه‌نامه‌ هاینریش وبر که کلاس‌های زیادی را خراب کرده بود، استفاده می‌کرد. همین مثال نشان می‌دهد هوش بالا برابر با خردمندی نخواهد بود و انسان‌های باهوش نیز اشتباهاتی مرتکب می‌شوند. هر چند این پذیرفته نشدن باعث شد زمان بیشتری در اختیارش قرار بگیرد و ۴مقاله‌ خود را جمع‌بندی و در یک مقاله منتشر کند که سرانجام به دریافت جایزه‌ نوبل منتهی شد.



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین