|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲۰:۵۶
کد خبر: ۳۰۹۶۴
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۳ - ۱۸:۳۵
آقای جوادی آملی دچار رکود است. رابطه مرید و مرادی در ایران به استبداد ختم می‌شود. اگر ساختار جمهوری اسلامی با همین جریان ها که در حال حاضر همه ی فرهنگستان و همه چیز در اختیارشان(شاگردان فردید و نصر) است جلو برود، همانند دوره ی صفویه با کله بر زمین خواهد خورد.
هفته گذشته دکتر ابراهیم فیاض (پژوهشگر استادیار مردم شناسی دانشگاه تهران) و حجت الاسلام آقای دکتر پارسانیا (عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران) در همایش طرح تمهید با موضوع «ظرفیت های فلسفه ی اسلامی برای تحول در علوم انسانی» به گفتگو پرداختند که گزارشی از این نشست که به همت بسیج دانشجویی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شده بود از نظر کاربران خواهد گذشت:

بزرگترین خطر برای هر انقلابی بازگشت به عقب است

ابراهیم فیاض در ابتدا با اشاره به سالگرد انقلاب، توضیح داد که بزرگترین خطر برای هر انقلابی بازگشت به عقب است و این بازگشت به عقب نیز در صدر اسلام وجود داشت و دیدم که پس از رحلت پیامبر مجدداً بنی امیه بر سر کار آمد و معاویه فرزند ابوسفیان بر تخت نشست و قبیلگی نخستین احیا شد و در حادثه ی عاشورا شاهد اوج این قبیلگی هستیم. و اینکه این قضیه متأسفانه در انقلاب اسلامی در حال رخ دادن است و اگر این انقلاب نتواند چارچوب تئوریک خودش را درست کند، یقینا به بازگشت دچار می شویم که به نظر من شده ایم. و بزرگترین بحران را جامعه ما طی می کند که الان شاهد آن هستیم.

به عبارتی انقلابی که خود در عرصه شناختی و معرفتی به ویژه در حوزه ی علوم انسانی پیش رو بوده است، اکنون در حال پس رو شدن است. و امروزه افتخارات ما موشک و هواپیما می باشد و متاسفانه تفکر جزء افتخارات ما نیست و نهادهای مربوطه از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز منحط می باشند و چنین نهادهایی مقدمه ای بر رشد فساد فکری در ایران شده اند. و رکود فکری و علمی در ایران در حال شکل گیری است و اگر ما متوجه نباشیم که در حال حاضر نیستیم، همان شاهنشاهی هایی که در بُعد فکری هستند، همچون باند فردید، باند سید حسین نصر در حال مسلط شدن می باشند و همه جا هستند.

جالب آنکه این جریان ها با جریان روشنفکری دینی پس از انتخابات ۸۸ متحد شده اند و بسیار عجیب بود که چرا هایدگری ها و پوپری ها به یکدیگر نزدیک شده اند. همچنین نصری ها هم که مبناشان بر فلسفه ی صدرایی است و ترویج صوفیسم است و اگر کتاب های سید حسین نصر را در سال های قبل از انقلاب نگاه کنید همیشه به ملاصدرا، صوفی شیراز می گوید. و من در پایان نامه ارشدم اشاره کرده ام که کار ملاصدرا تقلیل دین و فلسفه به عرفان بود و با این تقلیل یک نوع بازگشت به قبل از انقلاب داریم.

اخباریگری و ملاصدرا دو بال یک جریان انحطاطی در ایران است که هر دو به عرفان تقلیل می یابد

پژوهشگر حوزه جامعه شناسی و مردم شناسی ادامه به این نکته اشاره داشت که؛ به نظر بنده اخباری­گری و ملاصدرا دو بال یک جریان انحطاطی در ایران است که هر دو به عرفان تقلیل می یابد. که یکی فلسفه را به عرفان تقلیل داد که ملاصدا می باشد و دیگری فقه و... را به عرفان تقلیل داد که اخباری گری است و این دو با وجود آنکه عملاً ضد همدیگر هستند با هم متحد شدند و جریان عقلانیت دوره ی صفوی را از بین بردند و صفویه که با رنسانس غرب شروع شد متاسفانه با کله بر زمین خورد. و معتقدم اگر ساختار جمهوری اسلامی با همین جریان ها که در حال حاضر همه ی فرهنگستان و همه چیز در اختیارشان(شاگردان فردید و نصر) است جلو برود، همانند دوره ی صفویه با کله بر زمین خواهد خورد. و روزی که من پایان نامه ارشدم(ساختار فرهنگی معرفتی عصر صفویه) را نوشتم، همین نکته را می خواستم بگویم.

صفویه بازتولید تئوریک بعد از مغولان و تیموریان بود

صفویه بزرگترین مشکلش این بود که بازتولید تئوریک نکبت بعد از مغولان و تیموریان در ایران بود، که اتفاقاً بعدها هانری کربن که یکی از فراماسونرها و عضو سازمان جاسوسی فرانسه است، این دوره یعنی از دوره تیموریان تا عصر صفویه را بازتولید می کند و بعدها نصری ها آن را ادامه می دهند. برای آنکه بتوانند تولید اندیشه ی شاهنشاهی بکنند. و در حال حاضر نیز باند نصر(اعوانی، داوری و دینانی و...) نیز در ایران کارهای ایشان را ادامه می دهند. و این ساختار در حال حاضر به نوعی خود را بازتولید می کند تا ما دچار همان سرنوشتی شویم که در دوره ی صفویه شده ایم.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ادامه اظهار داشت که: انقلاب اسلامی هیچ گاه بازتولید اندیشه صداریی نبوده است چرا که امام در همان اوایل جوانی اش از فلسفه ملاصدرا عدول کرده بود و به فلسفه اعتباری شیعه (که متاسفانه امروزه از آن خیلی غافل هستیم) که بر اساس اصول عملیه ی شیخ انصاری می باشد، رسید.

ولایت فقیه از درون فلسفه ی اعتباری شیخ انصاری شکل گرفته است

ایشان در ادامه با اشاره به اینکه مشروطه توسط انگلیسی ها آورده شد عنوان کرد که دو فلسفه در این حوادث به نوعی شاخص اند که اولین شاخص آن فراماسونری می باشد که به شدت بر فلسفه ی ملاصدرا همت گذاشته اند؛ (یعنی میرزا حسین سپه سالار که مدرسه ی سپه سالار را بنیان می گذارد که فراماسونری را در آنجا ایجاد می کنند؛ و مدرسه ی دارالفنون) ، و دومین جریانی که خود از دل فلسفه ی ملاصدرا به وجود می آید و کاملا یک انقلاب دینی است، بهائیت می باشد.

بعد با فراماسونری و بهائیت سیستم بعد از مشروطه ی پهلوی را بنیان می گذارند و نباید تعجب کنید که چرا بهائیت اینقدر در رضا شاه و بعد محمد رضا شاه رسوخ پیدا می کند. و بعد از مشروطه اصولی هایی (آخوند خراسانی و علامه نائینی) که فلسفه ی ملاصدرا را با اصول شیخ انصاری قاطی کردند، یک نوع انحطاطی را رقم زدند و آن پیشرفتی را که از فلسفه اعتباری شیخ انصاری ایجاد شده بود را نابود کردند. به همین دلیل، هم امام و هم مرحوم علامه طباطبایی برای آنکه از این اندیشه عدول کنند و به فلسفه ی اعتباری برسند، این اندیشه را مورد نقد قرار دادند که چرا فلسفه ی ملاصدرا را با اصول فقه شیخ انصاری قاطی کرده اند.

آن فلسفه ی اعتباری را که مبنای آن انقلاب اسلامی می شود و ولایت فقیه از دل فلسفه ی اعتباری شیخ انصاری در آمده است، اندیشه ای را درست کرد که انقلاب اسلامی از آنجا شکل گرفت. و در نهایت آنکه ما نیز باید همچون امام که از آخوند خراسانی گذشت و به فلسفه ی شیخ انصاری رسید، به فلسفه ی شیخ انصاری رجوع کنیم تا بتوانیم آینده را در اختیار داشته باشیم، وگرنه قطعا انحطاط و بازگشت با این فلسفه ی صدرایی در انقلاب اسلامی رخ خواهد داد.

فیاض: مشکل فلسفه ی صدرا را امروز اتفاقاً در تشخیص آیت الله جوادی آملی می توان دید

در ادامه نوبت به دکتر فیاض رسید و ایشان با اشاره به اینکه مشکل فلسفه ی صدرا را امروز اتفاقا در تشخیص آیت الله جوادی آملی می توان دید که یک نگاه کاملا محافظه کارانه نسبت به علم دارند و حتی علم جدید را کاملا قبول کردند به قدری که حتی غربی ها آن را قبول ندارند، و معتقدند این علوم، علوم الهی هستند و نقصان غربی ها در این است که این علوم تقلیلی هستند و به مبدا توجهی نداشته اند. و به نظر من این نوع تفکر هیچ گونه نقادی نسبت به علم ندارند و در نتیجه دچار رکود خواهیم شد. و این وضعی که دچار آن هستیم وضعیت بسیار وحشتناکی است و در نهایت تفکر صدرایی در حوزه ی اجتماعی ما را به دور می رساند که دور نیز مساوی با رکود است.

مبنای انقلاب اسلامی، حکمت ابراهیمی بود

در ادامه استاد دانشگاه تهران مبنای انقلاب اسلامی را، حکمت ابراهیمی دانست و افزود آقای جوادی آملی با توجه به این همه تلاشی که می کنند دچار رکود هستند، چرا که فلسفه ی صدرایی دوری است. حکمت ابراهیمی که بعداً به حضرت موسی و تورات و بعد انجیل و قرآن تسری پیدا می کند، مبنای آن بر عرفان نیست بلکه عرفان برهانی شده است و بر عکس عملی است که ملاصدرا در تاریخ انجام داد که برهان را عرفانی کرد. و ملاصدرا ضد حمکت ابراهیمی است و اگر دقت کنیم خواهیم دید که از ذوقیات در کتاب اسفار بحث کرده است و به جای آنکه عرفان را برهانی کند، بر عکس برهان را عرفانی کرده است.

حکمت همان فقه ماست، همان فقهی که امام آن را فقه باز می داند

ایشان در ادامه با اشاره به مبحث فوق افزودند: در بعد حکمت کاملا مبانی اعتباریات وجود دارد و بدون اعتباریات، اصلاً حکمتی نخواهد بود. و تمام منابع اولیه اهل سنت (نیز بر اساس این آیه «یعلمون الکتاب و الحکمه»)، حکمت را همان فقه در نظر گرفته اند. و واقعاً حکمت همان فقه ماست، همان فقهی که امام آن را فقه باز می داند تا جایی که ولایت فقیه مصلحت را بر احکام اولیه مقدم می کند و افلاطون و ارسطو بسیار تلاش کردند تا یک دموکراسی با فضیلت ایجاد کند که به ابتذال و دروغ و حقه بازی نیانجامد و امام توانست این کار را با حکمت که ولایت فقیه آن بر گرفته از اصول شیخ انصاری می باشد، انجام دهد. و ولی فقیه به نفع مردم و مصلحت عمومی حکم اولیه را بردارد و موضوع حکم را عوض کند و یک آزادی اجتماعی، فرهنگی را شکل می دهد و اجازه نمی دهد که دیکتاتوری رخ دهد.

دیدیم که دوره ی بنی صدر، هاشمی و احمدی نژاد، کشور می خواست دیکتاتوری شود، اما ولی فقیه در برابر آن ایستاد و اجازه نداد که تفکیک قوا به هم بخورد. و نهایتاً آنکه ما ساختار دموکراسی را که درست کردیم، دموکراسی با فضیلتی است، ولی متأسفانه با این فلسفه ی ملاصدرایی به انحراف کشانده می شود، چرا که نوع رابطه در آن مراد و مریدی است که به استبداد ختم می شود و نه مثل فضای باز که در فقه ما وجود دارد.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ادامه اظهار داشتند که به نظر بنده آنچه که در عرفان، آن حکمت ابراهیمی که در مقام امامت ابراهیمی می باشد و در تاریخ انحراف اسلامی رخ داده است، این می باشدکه امامت تبدیل به خلافت شده است. مثلاً اگر به ماجرای سقیفه نظر کنید خواهید دید که در آنجا به حکمت و خدا و پیغمبر توجهی نکردند بلکه می خواستند ببینند که انصاری ها و مهاجرین چه می گویند، که نهایتاً منجر به خلیفه گی شد. که این خلافت در تاریخ در ایران متاسفانه بازتولید عرفانی پیدا کرد که نمونه ی آن اشخاصی مثل مولوی و حافظ می باشند که ساختار تئوریک به این خلافت دادند. و در آینده ی جهان اسلام ما با این مشکل مواجه خواهیم بود که خلافت و یا امامت. و روشنفکری دینی ما متاسفانه به سمت خلافت گرایش پیدا کرد و نه طرف امامت.
منبع:پایگاه علوم اجتماعی اسلامی ایرانی
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
|
در حال بررسی: ۰
|
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۵۳ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۶
0
0
پارسانیا کو؟؟؟
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین