|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۳
کد خبر: ۳۰۱۳۲۰
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۸

امام موسی صدر یکی از سخنرانی‌هایش را که در کتاب «انسان آسمان» منتشر شده با این جملات آغاز می‌کند: «امروز روز ولایت و روز ولایت‌مداران است ... ما در روز «علی» جمع می‌شویم تا با او بیعت تازه کنیم و او و سیرۀ او و دنباله‌روان او را ولیّ و پیشوای خود برگیریم و خط مشی او را دنبال کنیم، تا امید در دل‌هایمان زنده و برانگیخته شود.» به پیروی از این سخنان که ۴۹ سال قبل در لبنان گفته شده امروز با نگاهی ژرف‌تر به مفهوم غدیر با امام این روز بیعتی دوباره تازه خواهیم کرد.

مطالب این پرونده منتخبی از سخنرانی‌های متعدد امام موسی صدر در سال‌های حضور در لبنان و پیش از ربوده شدن و اسارت ۳۹ ساله‌اش است که به مخاطبان تقدیم می‌شود؛ سخنانی که در هر کدام از زاویه‌ای به واقعه غدیر و مفهوم ولایت و تکلیف ما در برابر آن پرداخته است.

ساختن انسان‌ها و تمام کردن بنای امت، مسئولیت مهم و بزرگی که در غدیر واگذار شد

امام موسی صدر در سخنانی با عنوان «عید غدیر، عید ولایت» درباره تفسیر ماجرای غدیر و توضیح معنای ولایت که پیامبـر (ص) در این روز بر آن تأکید کرده می‌گوید: «پیامبـر (ص)، بـه فـرمـان خداونـد، می‌‏کوشید تا مردم را تربیت کند و شخصیت آنان را بسازد و باور‌ها و فرهنگ‏ و اخلاق و کار‌هایشان را اصلاح کند. برای رسیدن به این هدف، باید جامعه ‏ای سالم و صالح به وجود آورد، زیرا انسان از جامعۀ خود تأثیر می‌‏گیرد. اگر جامعۀ قبیله‌ای جاهلیت نمی‌‏توانست انسان بسازد، پیامبر کوشید تا جامعه ‏ای صالح پدید آورد و برای خلق چنین جامعه ‏ای کوشید تا حکومت را به دست گیرد و در مدینه توانست حاکم شود. قرآن نیز این سلطه و فرمانروایی را به پیامبر عطا کرد: «النَّبِی أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ.» این سلطه غیر از سلطۀ رسالت است، چون سلطۀ رسالت در جهت تبلیغ احکام است.

سلطۀ دوم ولایت است، یعنی سلطه در تربیت و سازمان‌دهی و تأدیب مردم و تشکیل جامعه، به گونه‏ای که ارادۀ حاکم بر ارادۀ مردم غلبه داشته باشد. این ولایت به پیامبر داده شد تا بتواند مردم را تأدیب و تربیت کند و آنان را از نو بسازد. این ولایت و سلطۀ پیامبر، نه سال و نیم طول کشید و شکی نیست که این مدت برای تربیت کامل مردم کافی نیست، زیرا انسان، همان‌گونه که می‌‏دانید، موجود پیچیده‏ ای است و باور‌ها، عادات، رفتار‌ها، اعمال، اخلاق، روحیات و گرایش‏ های گوناگونی دارد و اصلاح او نیازمند زمان درازی است.

اینجاست که معنای اقدام پیامبر در انتقال این ولایت به علی (ع) روشن می‌‏َشود. پیامبر از مردم پرسید: «آیا من به شما از خودتان سزاوار‌تر نیستم؟» گفتند: «آری.» فرمود: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِی مَولاهُ» (هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست.) یعنی او رهبر است و باید از او اطاعت کنید. او کسی است که به ساختن انسان‌ها و جامعه می‌‏پردازد و بنای امت را تمام می‌‏کند. این‌‌ همان مسئولیت مهم و بزرگی است که در روز غدیر به امام علی واگذار شد.»

دوست داشتن علی (ع) به تنهایی کافی نیست

امام صدر در سخنرانی دیگری با عنوان «ابلاغ پیام در غدیر خم» درباره جاودانگی روز غدیر و این واقعه می‌گوید: «این روزهای جاویدان، همواره در تاریخ ما باقی خواهد ماند. جهان دگرگون شده است، ولی این روز تغییری نکرده است. حاکمان بسیاری آمده‌اند و رفته‌اند، ولی این روز باقی است. اوضاع جامعه و مشکلات و انتخابات و دیگر شرایط، باعث نمی‌شود که ما این روز را فراموش کنیم یا نسبت به آن کم‌توجه شویم. ... اما سه نکته وجود دارد: شنیدن پیام، فهم پیام و عمل به پیام.

ما و همۀ مسلمانان بدون استثنا این پیام را شنیده‌ایم. کسی که تاریخ و لغت و تفسیر و حدیث را مطالعه کند، این ندای پیامبر در گوش او طنین‌انداز می‌شود که «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاهُ.» این سخن را شنیده‌ایم... در اینجا دوست دارم دربارۀ کلمۀ «المولـی» توضیحی بدهم تـا وارد بحث دوم شویم.‌ای رسول خدا، ما فهمیدیم منظور شما از جملۀ «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاهُ» در روز غدیر چیست؛ فهمیدیم که منظور شما این است که اطاعت از امام، مانند اطاعت از پیامبر، واجب است و همان‌گونه که شما به ما از خودمان سزاوارترید، علی نیز به ما از خودمان سزاوار‌تر است. حال می‌خواهیم بدانیم معنای ولایت و مولا چیست؟‌‌ همان معنایی است که از آیۀ زیر برمی‌آید: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ.»

معنای «ولی» در این آیه،‌‌ همان معنای «اولوالامـر» است در آیـۀ «أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الامْرِ مِنکُمْ.»

«ولی» و «اولوالامر» و «مولا» و «اولی» واژه‌های مختلف برای یک معنا هستند. ما این‌گونه می‌فهمیم و شاخصه و رمز مذهب ما همین است. اگر تنها بگوییم ما علی را دوست داریم، هیچ کاری نکرده‌ایم؛ زیرا دوست داشتن علی به سبب آنکه یکی از اهل بیت است، تکلیف و واجب قرآنی است، زیرا قرآن کریم فرموده است: «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی.» آیا علی از خویشان و «ذوی‌القربی» نیست؟ مسلماً چرا. پس دوست داشتن ذوی‌القربی، بخشی از اسلام است و هر که علی را دوست نداشته باشد، بدون تردید کافر است.

مسئلۀ محبت و دوست داشتن، امر مسلمی است که هیچ کس با آن مخالف نیست و مسلمانان، همگی اهل بیت را دوست دارند. بحث در ولایت و مولویت و اولوالامر بودن و ولی و اولی بودن از دیگران است. این بحثی اساسی است.»

پذیرفتن ولایت پیامبر (ص) و علی (ع) چه تأثیری در شما و زندگی‌تان دارد؟

امام صدر در ادامه بحث در همین سخنرانی درباره عمل کردن به مفهوم پیام غدیر می‌گوید: «ما سخن پیامبـر را شنیدیـم و درک کردیم. حال بـاید بـه آن عمل کنیم. راهی جز عمل کردن پیش رو نداریم. به چه عمل کنیم؟ خداوند می‌خواهد که شما تابع خواست و اراده و هوس و خودخواهی خویش نباشید. از شما می‌خواهد‌‌ رها و آزاد نباشید. بله، در برابر خدا آزاد نباشید.

بنابراین، بحث عمل کردن است،‌ای بـرادران، کافـی نیست کـه تنها بگوییم ولیّ ما خدا و پیامبر است و کسانی که ایمان آورده‌اند و نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند. ولیّ شما خداست. یعنی چه؟ ولیّ شما پیامبر است. یعنی چه؟ ولیّ شما امام است. یعنی چه؟ شما وقتی می‌خواهید چیزی بخورید یا بیاشامید یا رفتاری یا برخوردی کنید، آن را بر اساس منافع و خواست و هوس خود انجام می‌دهید. یعنی بر اساس اراده و آزادی خود رفتار می‌کنید. در این صورت فرق میان شما و غیر شما چیست؟ شما می‌گویید علاوه بر آنکه مانند دیگران به ولایت خدا و ولایت پیامبر ایمان دارید، به ولایت علی نیز ایمان دارید. پذیرفتن ولایت خدا چه تأثیری در شما دارد؟ پذیرفتن ولایت پیامبر و علی چه تأثیری در شما دارد؟ ادای واجبات و دوری از محرّمات کافی نیست، زیرا این‌ها اطاعت پروردگار است. اطاعت از پیامبر و اولو‌الامر چه می‌شود؟

باید کار‌ها و حرکت‌ها و گام‌های ما برخاسته از ولایت و الهام‌گرفته از آن باشد. در این صورت است که زندگی ما با زندگی دیگران متفاوت خواهد بود. وگرنه گفتنِ اینکه «علی ولیّ خداست» چه سودی دارد؟ اگر پنجاه هزار بار با زبان بگویی: «أَشهَدُ أنَّ عَلیاً وَلیُّ اللهِ» ولی قلب تو چنین شهادتی ندهد، اگر با زبان بگویی ولیّ تو خدا و محمد و علی است، ولی دست تو نگوید که ولیّ‌اش خدا و پیامبر است، اگر گوش و چشم و پا و قلب و اعضای بدن تو نگویند ولیّ ما خداست و پیامبر و کسانی که ایمان آورده‌اند، دیگر ولایت چه معنایی دارد؟ آیا اسم ولایت اثر دارد؟ اسم هیچ اثری ندارد، برادران. من به خودم و شما، در اینجا و هر جا می‌گویم که دین در شکل کنونی آن، یعنی دین اسمی و زبانی، دین نیست و هیچ سودی ندارد و کاری از آن بر نمی‌آید ...

اسلام باید محرّک ما و محرّک همۀ وجود ما باشد. ما باید در کارخانۀ اسلامی ساخته شویم. باید هر یک از ما به انسان جدیدی تبدیل شود، یعنی انسان مسلمان؛ انسانی که از خدا و پیامبر و اولوالامر اطاعت می‌کند؛ انسانی که از خدا اطاعت می‌کند و ولیّ او خداست و از «کسانی که نماز می‌خوانند و همچنان‌که در رکوع‌اند، انفاق می‌کنند» اطاعت می‌کند. باید فعالیت‌ها و گرایش‌های ما برگرفته از آنان باشد. اسلام این است. تشیع این است. دین این است. ولایت این است. وگرنه دینی که چنین نباشد، هیچ نقشی و هیچ تأثیری ندارد.»

ولایت، مقامی که بعد از پیامبر به جانشینش می‌رسد

امام موسی صدر در سخنرانی دیگری با عنوان «روز ولایت، روز امام علی(ع)» درباره چرایی انتقال مقام ولایت از پیامبر به شخصی دیگر می‌گوید: «می‌دانید که حضرت محمد(ص) آخرین پیامبر بود و امکان نداشت مقام نبوتش پس از او به فرد دیگری برسد، ولی در مورد ولایتش چنین چیزی ممکن است. ولایت دومین مقام پیامبر(ص) بود؛ یعنی مقام اجرایی و حکمرانی. وقتی دریافتیم که مسئولیت پیامبر(ص) همان ولایت بود، نتیجه می‌گیریم که او می‌بایست از همان نخستین روزِ به عهده گرفتن ولایت، جانشین داشته باشد تا مثلاً اگر در هنگام جهاد کشته می‌شد، کسی باشد که امانت را ادا کند و راه را ادامه دهد. از این رو، از همان نخستین روز رسالت، این ولایت، یعنی قانون‌گذاری جزئی در چارچوب قانون‌گذاری کلی واجب شد. این ولایت، بی‌تردید نیازمند نص بود تا امت رشد و پرورش یابد.

بنابراین، دورۀ ولایت دوره‌ای محدود قرار داده شد، بـه گونه‌ای که از دوازده نسل فراتر نرفت. در احادیثی از پیامبر اکرم(ص) که بخاری و مسلم و ابوداود و احمد بن حنبل و حاکم و ابونعیم و ابن حجر و سیوطی و ملاعلی متقی آن‌ها را نقل کرده‌اند، آمده است که پیامبر(ص) بارها فرمود جانشینان او دوازده نفرند. این دوره، دورۀ تربیت، یا به تعبیر امروزی، دورۀ انقلاب بود. این دوره، برای آن بود که امت بالنده شود و به جایگاهی برسد که بتواند مشکلات کوچک را پشت سر بگذارد و از اهداف و منافع شخصی فراتر رود.»

چرا ولایت به حضرت علی (ع) سپرده شد؟

او در ادامه همین سخنرانی درباره کسی که جانشین پیامبر در مقام ولایت می‌شود، توضیح می‌دهد: «حال این ولایت باید به فردی سپـرده شود؛ فردی که ولایت را برای خود غنیمت نشمارد، بلکه آن را مسئولیت و وظیفه بداند و بگوید: «آیا به همین راضی باشم که مرا امیرالمؤمنین می‌گویند و با مردم در سختی‌های روزگارشان شریک نباشم؟ یا آنکه در سختی زندگی پیشوایشان نشوم؟»

ولایت از آنِ کسی است که این‌گونه باشد؛ کسی که دردهای امت را احساس کند و این احساس درد در سخنانش آشکار باشد. امام علی(ع) در یکی از خطبه‌های خویش از حملۀ دشمن به سرزمین‌های اسلامی در عصر خویش گلایه می‌کند و می‌گوید آنان به شهر انبار آمدند و آنجا را تصرف کردند و مرزداران را از آنجا راندند و حاکم آن شهر را کشتند. سپس می‌فرماید: «شنیده‌ام که هرکدام از آن‌ها که بر زن مسلمانی یا بر زنی از اهل ذمّه داخل می‌شده، خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره‌اش را می‌ربوده و آن زن جز آنکه «إنّا لله وَإنّا إلَیهِ راجِعُون» گوید و از او ترحم جوید، چاره‌ای نداشته است و آن‌ها پیروزمندانه با غنایم، بی‌آنکه زخمی بردارند یا قطره‌ای از خونشان ریخته شود، بازگشته‌اند. اگر مرد مسلمانی پس از این رسوایی از این اندوه بمیرد، نه تنها نباید ملامتش کرد، بلکه مرگ را سزاوارتر است.» ای شگفتا... او این‌گونه ماجرایی را که در گوشه‌ای از جهان اسلام رخ داده، شرح می‌دهد. این، احساس یک حاکم است. این، احساس یک ولیّ است. این، احساس قلب کسی است که از دردهای امت خویش رنج می‌برد و همین احساس است که او را شایستۀ ولیّ بودن می‌کند.»

امام موسی صدر در سخنرانی «عید غدیر، عید ولایت» درباره ویژگی‌های فکری ویژه امام علی که او را لایق جانشینی و ولایت کرده می‌گوید: «از زیبا‌ترین سخنان امام دربـارۀ حاکمان و غیـرحاکمان، احتـرام به افکار عمومی است. محترم شمردن افکار عمومی یکی از اندیشه ‏های نوی است که زاییدۀ دموکراسی جدید است، ولی می‌‏ّبینیم امام، در سخنان خود، به این حقیقت اذعان کرده و فرموده است نیکوکاران، با نام نیکی که خداوند از آنان بر زبان بندگانش جاری می‌سازد، شناخته می‌شوند. در جای دیگر فرموده‏ اند: «قُلوبُ الرَّعیـَّةِ خَزائِنُ راعی‌ها فَما أَودَعَ مِن عدلٍ أَو جَورٍ وَجَدَهُ.» (دل‌های تودۀ مردم، گنجینه‌های حاکمان ایشان است. پس آنچه از عدالت یا ستم در آن‌ها قرار دهند، باز خواهند یافت.) در حدیث دیگری فرموده‏ اند: «اِتَّقُوا ظُنونَ المؤمنینَ فِإِنَّ اللهَ تَعالی جَعَلَ الحقَّ عَلی أَلسِنَتِهِم» (از گمان‌های مردم با ایمان بپرهیزید که خداوند حق را بر زبان آنان جاری ساخته است.)

در واقع اگر بخواهیم دربـارۀ حکومت امـام و شایستگی ایشـان برای ولایت بحث کنیم، باید به نامۀ ایشان به مالک‌اشتر ـ‌ هنگامی که او را به فرمانداری مصر گماشت ‌ـ مراجعه کنیم. امام در این عهدنامۀ بلند به ویژگی‏ های حکومت و شیوۀ زمامداری و ویژگی‌های حاکم و روش برخورد او با خواص کارگزاران، تودۀ مردم، لشکریان، وزیران، وزیران پیشین و ثروتمندان، پرداخته است. در این نامه گنج‏ هایی از معرفت نهفته است. از برادران خواهش می‌‏کنم به این نامه که در نهج‌البلاغه است و به طور جداگانه نیز چاپ شده است، رجوع کنند.»

تفسیر متفاوت و زیبای امام علی (ع) درباره آزادی

او در همین سخنرانی همچنین به تفسیر امام علی از مفهوم آزادی پرداخته و می‌گوید: «دربارۀ آزادی و آزادی ملت‌ها، امام علی سخن مشهوری دارند: «لاتَکُن عَبدَ غَیرِکَ وَقَد جَعَلَکَ اللهُُ حُرّاً.» (بندۀ دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.) سپس مفهوم آزادی را تفسیر کرده است. دوست دارم این جمله را توضیح دهم تا در پرتو ژرف‌نگری، به میزان والایی و ارزش این سخنان پی ببرید. معروف است که می‌‏‏گویند: مرز آزادی، آزادی دیگران است. انسان آزاد است هر گونه که بخواهد رفتار کند، ولی حد و مرز این آزادی او به آزادی دیگران محدود می‌‏شود. جایی که آزادی به تجاوز به حقوق دیگران بینجامد، دیگر آزادی وجود ندارد. این تفسیری رایج از آزادی است که تا امروز نیز از آن پیروی می‌‏کنند و آن را مبنای همۀ قوانین مدنی در جهان می‌‏دانند.

ولی به ذوق و سلیقه امام در تفسیر آزادی بنگرید؛ می‌‏فرماید: «مَن تَرَکَ الشَّهَواتِ کانَ حُرّاً.» (هر که شهوت‏‌ها و خواسته‏ های نفسانی را ترک کند، آزاده است.) منظور امام این است که آزادی هیچ حد و مرزی ندارد. آزادی چیست؟ آزادی تنها‌‌ رها شدن از سیطرۀ دیگران نیست، بلکه همچنین‌‌ رها شدن از نفسی است که به بدی فرمان می‌‏دهد. همان‌گونه که وقتی من از سیطرۀ استعمارگر یا استثمارگر اقتصادی یا سلطۀ اشغالگر یا ستمگر‌‌ رها می‌‏شوم، آزادم، به همین ترتیب، وقتی از شهوت‏‌ها و هوس‏‌هایم‌‌ رها می‌‏شوم نیز آزادم. وقتی در این مفهوم دقت کنیم، درمی ‏یابیم که می‌‏توان گفت: آزادی حد و مرزی ندارد، به این شرط که انسان از همه چیز آزاد باشد، نه فقط از دیگران. چرا؟ زیرا آن آزادی که تجاوز به آزادی دیگران را به دنبال داشته باشد، آزادی نیست، بلکه نوعی تجاوز و ستمگری است، و تجاوز به دیگران نوعی پیروزی از هوای نفس و خودپرستی است. اگر از سلطۀ دیگران و از هوای نفس آزاد باشیم. در این صورت، هیچ‏گاه آزادی ما با آزادی دیگران تعارض پیدا نمی‌‏کند.»

دعا می‌کنیم که دوست داشتن امام را عاملی برای تفرقه و دوری از هم قرار ندهیم

مطالب این پرونده را با این سخن از امام موسی صدر به پایان می‌بریم که می‌گوید: «از خداوند می‌‏خواهیم که این روز‌ها را بر ما مبارک گرداند و ما را از کسانی قرار دهد که علی را در عرصۀ رسالت و دین یاری می‌‏کنند، نه اینکه او را دوست داشته باشیم و این دوست داشتن را عامل تفرقه و دورشدن از یکدیگر قرار دهیم، چراکه چنین محبتی جز آزردن محبوب نیست.»
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین