کد خبر: ۲۸۵۸۸
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۳
س هرچقدر بتوان استقلال بانک مرکزی را بالا برد و نقش دولت‌ها را در تعیین رئیس کل بانک مرکزی پایین آورد این امر به استقلال بانک مرکزی بیشتر کمک می‌کند البته براساس قاعده‌ای که مجمع تشخیص مصلحت نظام برای تعیین رئیس کل بانک مرکزی به تصویب رسانده وزیر اقتصاد باید رئیس آن را معرفی کند و رئیس‌جمهور حکم بزند،
غلامحسین خورشیدی ،استاد دانشگاه بهشتی در روزنامه آرمان نوشت:
 
بانک مرکزی دارای ویژگی‌هایی است؛ به عنوان مثال گفته می‌شود که بانک مرکزی، بانک بانک‌هاست بدین معنا که به نوعی مدیریت سیستم بانکی کشور را برعهده دارد. اصولا گفته می‌شود بانک مرکزی بانک دولت است یعنی دولت مدیریت بانک‌ها را از این طریق برعهده می‌گیرد. بحث‌هایی از این قبیل، در مورد بانک مرکزی مطرح می‌شود و همین ویژگی‌هاست که آن را در میان سایر بانک‌ها شاخص می‌کند. وقتی که نهادی با این ویژگی‌های گسترده در نظر گرفته می‌شود، می‌تواند مورد سوءاستفاده دولت‌ها هم قرار بگیرد؛ یعنی دولت‌ها سعی می‌کنند بانک مرکزی را تحت نفوذ خودشان دربیاورند تا از این طریق بتوانند سیاست‌های پولی مالی خودشان را در جامعه پیاده کنند. در واقع دولت از طریق بانک مرکزی کمبود‌های خود را به شکلی جبران می‌کند. اینجاست که بانک مرکزی باید استقلال داشته باشد حتی در سطوح کلان موضوعاتی که کلمه «رئیس» در مورد آنها صدق می‌کند، «رئیس‌جمهور» و دیگری «رئیس بانک مرکزی» است. انتخاب اسم رئیس برای هر رکنی از این جهت است که نوعی استقلال برای آن به رسمیت شناخته شود به نحوی که دولت نتواند بر آن تحکم داشته باشد. اصل این تحکم موضوعی است که در دنیا پذیرفته شده و سازو کار مخصوص خود را هم دارد اما اینکه این تحکم صورت گیرد، به میزانی با قوانین مرتبط است و میزانی از آن هم به شخصیتی برمی گردد که رئیس بانک مرکزی باید داشته باشد؛ یعنی شخصیتی که خودش توانایی اظهار نظر فنی و تخصصی را داشته باشد. پس هرچقدر بتوان استقلال بانک مرکزی را بالا برد و نقش دولت‌ها را در تعیین رئیس کل بانک مرکزی پایین آورد این امر به استقلال بانک مرکزی بیشتر کمک می‌کند البته براساس قاعده‌ای که مجمع تشخیص مصلحت نظام برای تعیین رئیس کل بانک مرکزی به تصویب رسانده وزیر اقتصاد باید رئیس آن را معرفی کند و رئیس‌جمهور حکم بزند، که چندان مناسب به نظر نمی‌رسد. با تصویب این قاعده، دور از ذهن است که بانک مرکزی بتواند به استقلال دست پیدا کند. چون بالاخره مجموعه این اقدامات در داخل دولت تعیین تکلیف می‌شود و دولت می‌تواند از سازوکار موجود به نفع خود استفاده کند. البته معضل استقلال بانک مرکزی مربوط به این دولت نیست. بلکه از ابتدای انقلاب هم بانک مرکزی چندان استقلالی در تصمیماتش نداشته است. البته مرحوم آقای نوربخش در میان روسای بانک‌های مرکزی بعد از انقلاب تاحدودی مستقل عمل می‌کردند. توان علمی این مسئله را هم درخود می‌دیدند بالاخره ایشان یک شخصیت دانشمند و مطرحی بودند. درمجموع می‌توان به این نتیجه رسید که اگر قرار است استقلال بانک مرکزی به رسمیت شناخته شود باید انتصاب وعزل رئیس بانک مرکزی از دست دولت خارج شود. البته این به آن معنی نیست که دولت نقشی در این رابطه نداشته باشد ولی اینکه قرار باشد حرف آخر را دولت بزند امر درستی نیست؛ یعنی اینکه به لحاظ اداری-اجرایی باید زیر نظر دولت قرار بگیرد. اینکه سال‌های ریاست را هم از 3 به 5سال رسانده‌اند تنها می‌تواند یک وقفه ایجاد کند و موضوع استقلال بانک مرکزی را حل نمی‌کند. درمجموع می‌توان اینگونه برداشت کرد که مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام به صورت غیرمستقیم همین استقلال فعلی که در بانک مرکزی وجود دارد را از بین برده است؛ استقلالی که به عقیده خیلی‌ها اساسا استقلال به حساب نمی‌آید.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین