کد خبر: ۲۷۹۶۴۷
تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۸:۰۸
110 سال پیش قبل از جنگ جهانی اول کتابی به نام سیطره کمیت و علائم آخرزمان توسط رنه گنون نوشته شد که نویسنده در آن کتاب هشدار می‌دهد که جهان به سمتی می‌رود که یقینا با وضعیت بسیار تاریک روبه‌رو خواهیم بود یا به تعبیری فرهنگ و تمدن اروپای غربی آن روز در حال افول است. کلیدواژه او در این کتاب «کمیت» بود.
 چه چیزی تتلو را مشهور کرد؟ چه کاریزمایی سبب شد تا هوادارانی چنین حرف‌شنو پیدا کند که یک‏شبه تعداد کامنت‌های صفحه مجازیش با یک درخواست ویدئویی از او به بیش از 16 میلیون برسد؟ و اصلا تتلو از دل چه جامعه‌ای پدید آمد؟ این‌ها سوالاتی است که جامعه روشن‌فکری پاسخ آن را از جامعه‌شناسان طلب کرده‌اند.

اولین‏باری که شهرت تتلو در میان جوانان سبب شد تا روشن‌فکران و جامعه‌ دانشگاهی به فکر فرو روند، انتشار یک گزارش ویدئویی بود. گزارشی که در آن، گزارشگر با نشان دادن تصاویری از افراد شاخص هنر، ادب و موسیقی ایرانی به مردم، به دنبال یافتن ذهنیت جامعه کنونی ایران درباره افراد مشهور بود. در ظاهر عنوان گزارش آنچنان قابل تامل به نظر نمی‌رسید، اما برخلاف تصور حاوی نکات مهمی از درون جامعه ایران بود. نکته آنجا بود که پرسش‌شوندگان از شناسایی چهره احمد شاملو و محمدرضا شجریان باز می‌ماندند و در عوض امیر تتلو شناخته‏شده‌ترین چهره در میان آنها بود. بعد از آن اما امیر مقصودلو مشهور به تتلو ماجراهای بسیاری داشت تا شهرتش و هوادارانش را به چشم روشن‌فکرانی که صداهایشان در جامعه گم می‌شد، فرو کند؛ از کنسرت‌هایی که با ظرفیت بالا در کشورهای خارجی همسایه پر می‌شد تا تقاضا برای رسیدن تعداد کامنت‌های صفحه اینستاگرامش به 13 میلیون. کامنت‌هایی که به لطف و همراهی هوادارنش به بالاتر از 16 میلیون رسید و تیک آبی اینستاگرام را از آنِ تتلو کرد. صفحه‌ای که پیش‏تر به دلیل پستی علیه زنان توسط کاربران گزارش و مسدود شده بود. حالا در آخرین تقاضا او از هوادارانش می‌خواهد که کانال تلگرامش به یک میلیون فالوور برسانند. اما چه شد که تتلو به این حد از شهرت رسید؟ چه دلیلی باعث شد که لشکری از هواداران را از آن خود کند؟ لشکری که خود آنها را لشکر 4 میلیونی می‌خواند. اساسا تتلو از دل چه جامعه‌ای پدید آمد؟ سیدجواد میری منیق، عضو هیئت علمی (دانشیار) پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در گفت‌وگو با «ابتکار» به این سوالات پاسخ داده است.

آیا تتلو و هوادارانش پدیده اجتماعی محسوب می‌شوند؟ اساساً جامعه و جامعه‌شناسان باید به آنها توجه کند.

شاید بشود از 2 یا 3 منظر به این موضوع نگریست. از این منظر که چرا مردم به این گونه افراد توجه زیادی نشان می‌دهند و آنها را دنبال می‌کنند؟ چگونه می‌توان این پدیده زشت را از نظر علمی تقبیح کرد و آگاهی علمی به وجود آورد که این یک آسیب است و باید در جهت رفع آن اقدامی کرد.
اما می‌توان از منظر آسیب نیز به این پدیده‌ها نگاه کرد، در این جا می‌توانیم از زبان اخلاق، دین و الهیات هزاران بدی برای آن بشماریم. ولی این پدیده را توضیح نمی‌دهد یعنی نمی‌تواند بگوید که چرا این پدیده شیوع پیدا می‌کند. چرا تعداد بالایی از افراد باید در فضای مجازی حضور پیدا کنند و برای تتلو بیش از 16 میلیون کامنت بگذارند، ولی در همین زمان پیام دکتر محمدعلی موحد درباره روز اول مهر را 5 هزار نفر بیشتر نبینند؟ پیامی که از زبان یک عرفان‌پژوه، تاریخ‌نگار و حقوقدان برای مقصودی متعالی منتشر شده اما به آن توجهی نمی‌شود ولی در عوض به پدیده‌ای چون تتلو توجه می‌شود.

نکته دیگری هم وجود دارد که از زبان خود شما مطرح شد که به نظر من کلیدواژه‌ای برای بحث در این موضوع است. گفتید که با بالا رفتن کمیت کامنت‌های صفحه اینستاگرام تتلو، این شبکه اجتماعی به صفحه رسمی او تیک آبی داد و او را به رسمیت شناخت و او را به جمع سلبریتی‌هایی چون کیم کارداشیان بازیگر، مدل و بازرگان معروف آمریکایی که اعضای بدنش یکی از قسمت‌های مهم شگفتی او است و از قضا تا پیش از این رکورد تعداد بالای کامنت را از آن خود کرده بود، بیافزاید.

110 سال پیش قبل از جنگ جهانی اول کتابی به نام سیطره کمیت و علائم آخرزمان توسط رنه گنون نوشته شد که نویسنده در آن کتاب هشدار می‌دهد که جهان به سمتی می‌رود که یقینا با وضعیت بسیار تاریک روبه‌رو خواهیم بود یا به تعبیری فرهنگ و تمدن اروپای غربی آن روز در حال افول است. کلیدواژه او در این کتاب «کمیت» بود. باروخ اسپینوزا، فیلسوف مشهور هلندی وقتی صحبت از اخلاق و انسان می‌کند،‌ نظر او درباره انسان در نسبت با فضیلت است و وقتی افلاطون، ابن‌سینا و فارابی مرز بین انسان شرور و انسان صالح را مشخص می‌کند برای سنجش معیار عمل فرد فضیلت را نقطه محوری می‌داند. انسانی که فضیلت‏محور است، انسانی است که کیفیت بالاتری دارد. درست است که از نظر بشری همه انسان‌ها شبیه هم هستند ولی چیزی که بشر را از انسان جدا می‌کند و به مقام آدمیت می‌رساند فضیلت او است که در عمل به منصه ظهور می‌رسد. یعنی یکی از تفاوت‌های بارز جهان مدرن و پیشا مدرن مسئله کیفیت بوده است. اینکه افراد کمی پیرو ایده‌ای باشند که آن ایده متعالی باشد و در مقابل تعداد زیادی روی خود را از این ایده متعالی برگردانند، نمی‌توان گفت که این افراد کم، اشتباه می‌اندیشند چراکه تعداد زیادی از افراد معتقد به غلط بودن این ایده هستند. چون برای فهم درست یا غلط بودن ایده یا پدیده‌ای کمیت مهم نبود بلکه کیفیت امر مهم بود. اما ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که جهان کمیت‌ها است. یعنی اگر 60 هزار نفر به فردی رای بدهند یا پای سخنرانی فردی بنشینند، مردم اینگونه قضاوت می‌کنند که کیفیت سخنرانی او بالاتر از دیگری است. وقتی از آنها می‌پرسید که چرا چنین فکر می‌کنند به شما خواهند گفت چون فقط 10 نفر به سخنرانی فرد دیگر گوش می‌دادند.
پس قبل از اینکه به ماجرای تتلو، اینکه او چه کسی است و چرا چنین کرده است، باید به این موضوع توجه کنیم که ظرفی که تتلوها، کیم‌کارداشیان‌ها و بسیاری از سلبریتی‌های منطقه‌ای، ملی و جهانی در آن رشد و نمو می‌کنند یا بسط و توسعه و شکوفایی پیدا می‌کنند چیست؟ ظرف زمان ما، ظرفی است که در آن سیطره کمیت بر کیفیت و امر متعالی غلبه دارد. این یک واقعیت است.

اما از منظر جامعه‌شناسی اگر بخواهیم دقیق‌تر به این موضوع بنگریم باید به نظریات جامعه‌شناسانی چون پیتیریم سوروکین، جامعه‌شناس آمریکایی روسی‌تبار نگاهی بیندازیم. او در کتاب دینامیزم فرهنگی و اجتماعی به این موضوع می‌پردازد که ما چطور می‌توانیم تغییر و تحولات جوامع بشری را از منظر فرهنگی و اجتماعی طبقه‌بندی کنیم و آیا امکان دارد که ما بتوانیم تمدن‌ها را در کلیت‌هایشان به گونه‌ای طبقه‌بندی کنیم؟ سوروکین می‌گوید که این امکان‌پذیر است. همچنین می‌گوید که برای فهم تغییرات و تحولات تمدن‌های بشری می‌توانیم سه دوره کلان را از هم تفکیک کنیم و برای اینکه این تمدن‌ها و زیرمجموعه‌های این تمدن‌ها را- که جوامع مختلف و مذاهب و دستگاه‌های ایدئولوژی مختلف را شامل می‌شوند- طبقه‌بندی کنیم نیاز به واحدی داریم و این واحد مفهوم «ذهنیت‌های فرهنگی» است. او می‌گوید از منظر ذهنیت‌های فرهنگی می‌توانیم سه دوره را در طول تاریخ بشر مشخص کنیم. دوره اول، دوره‌ای است که او از آن تحت عنوان Ideationa- یاد می‌کند. به این معنا که امر بنیادین انسان‌‌ها در این فرهنگ یا تمدن امر معنوی است و اگر بخواهید جهان‌بینی این انسان‌ها را از جهان‌بینی‌های دیگری متمایز کنید می‌بینید که امر معنوی است که بنیاد زندگی را قوام می‌دهد. در دورانی در ایران نیز می‌بینید که فقه و اصول و انسان عالم مورد اهمیت است چراکه برای قوام زندگی امر معنوی بنیادی‌ترین امر بوده است. ممکن است این دوره‌ها به دنبال هم، گاهی در موازات یکدیگر می‌آیند و حتی ممکن است ترتیب آنها برهم بخورد.

اما دوران دیگری وجود دارد که آن چیزی که امر بنیادین یا مطلوب آن تمدن است، ذهنیت فرهنگی ایده‌آلیستیک (Idealistic‌) است. اما امر ایده‌آلیستیکی چیست؟ او این امر را اینگونه تعریف می‌کند که ایده‌آلیستیکی سنتزی است بین امر معنوی و امر مادی. یعنی انسان‌ها در این دوره تمدنی هم به پارامترهای مادی و هم به پارامترهای معنوی توجه می‌کنند.

او دوره سوم راsensate می‌نامد. به اعتقاد او برای انسان که در این تمدن می‌زید حقیقت یا واقعیت یا امر بنیادین مادی است. او می‌گوید اتفاقا ما در دورانی قرار گرفته‌ایم که امر بنیادین امر مادی است. امر محسوس برای انسان‌های این دوره مطلوب است یا شعورشان به آن می‌رسد.

شاید بگویید که این جامعه‌شناس درباره تمدن غرب صحبت می‌کند و نه ایران. باید گفت که روزگاری تمدن غرب تنها به غرب محدود می‌شد اما تمدن غرب به انحای مختلف، کره زمین را در بر گرفته است و ما به گونه‌ای در ذیل تمدن غرب قرار گرفته‌ایم و بسیاری از دغدغه‌ها و آسیب‌ها و مشکلاتی که ممکن است در لس‌آنجلس اتفاق بیفتند در ایران هم به نوعی دیگر اتفاق می‌افتد.

حالا با توجه به صحبت‌های شما که ما نیز در ایران در ذیل تمدن غربی قرار می‌گیریم. تمدنی که در دوره‌ای قرار دارد که امر مطلوب را امری مادی می‌داند و کمیت جای کیفیت را گرفته است. ظهور فردی مانند امر تتلو با تعداد دنبال‌کنندگان بالا که رفتارهای خلاف عرف یا خلاف عادت جامعه ایرانی را از خود بروز می‌دهد، پدیده‌ای قابل تامل هستند یا ظهور آنها امری عادی و خاص روزگار کنونی در جهان است؟ آیا باید برای ظهور افرادی چون امیر تتلوها نگران بود؟

اتفاقا من هم به دنبال پاسخ به این سوال‌ها بودم. سوال‌هایی که برای پاسخ آن باید ابتدا ببینم که کجا قرار داریم. سوروکین می‌گوید اینکه امر بنیادین برای تمدنی امر مادی و محسوس می‌شود، نهایت آمال و آروزی آن تمدن «technology progress» یا پیشرفت فناوری می‌شود و این منجر به انحطاط می‌شود.

بشر امروز در معرض انحطاط قرار گرفته است. البته انحطاط به معنای نابودی نیست. انحطاط یک برهوت است و برهوت به معنای مرگ نیست. به عبارت دیگر ما در وضعیت انحطاط هستیم و آنچه که برای انسان‌های امروزی مهم است، امر محسوس است. از اینجا می‌توان به این نتیجه رسید که دیده شدن پدیده‌هایی چون تتلو زاییده دوران انحطاط است. در قرآن آیه‌ای هست که مضمون آن چنین است: «برای هر قومی امامی هست» امام یا پدیده‌های مهم و مطلوب یا علائم در اینکه طریقت و راه خودمان را در زندگی پیدا کنیم علائم مثبت یا ایجابی نیست. علائم یا ائمه‌ای هم هستند که می‌توانند شما را به قهقرا ببرند. در دوران انحطاط بشر، اتفاقا علائمی ظهور پیدا می‌کند که انسان‌ها را به این سمت سوق می‌دهد که بالاتر از امر محسوس یا همان چیزی که ذهن و فکر و حواس پنجگانه می‌تواند آن را درک کند، چیز دیگری نیز وجود دارد. به همین خاطر اگر تتلو در قرن 13 میلادی ظهور می‌کرد ممکن بود جانش به خطر بیفتد اما اگر در قرن 21 ظهور پیدا کند می‌تواند پیامبر (البته نه پیامبر با کتاب) بلکه پیام‌آور باشد. پیام و انعکاسی که پیام او در جامعه‌ دارد نشان از آن دارد که اتفاقا در این فضا این پیام است که شنیده می‌شود.

اما در این میان باید پرسید نظامی که در طول عمر 40 ساله‌اش به دنبال این بوده که امر بنیادین جامعه امر معنوی باشد و برای اینکه این امر معنوی را بسط دهد تلویزیون، رسانه‌ها، دانشگاه، کتابخانه و کتاب‌ها و قدرت اجرایی و مالی را هم به خدمت گرفته است، چگونه برخلاف تصور از درون این امر معنوی، امر مادی بیرون می‌آید و باید دید این شکاف از کجا ایجاد شده است؟

یک دلیل اصلی این است که برخی از افرادی که در طول این سال‌ها به دنبال بسط این امر معنوی در جامعه‌ ایران بوده‌اند، فهم دقیقی از تحولات و ظرف جهانی که در آن قرار گرفته‌اند، نداشتند. فکر می‌کردند که با اعلان کردن امری، آن امر محقق می‌شود. در حالی که حتی در زبان الهیاتی خداوند می‌گوید: «کُنْ فَیَکونُ‌« (باش. پس موجود می‌شود). «فَ» که در این آیه گذاشته شده از قضا مربوط به امر خدا نیست بلکه به عالم انسانی ارجاع داده می‌شود، عالمی که به صورت تدریجی است و برای اینکه «شدن» در عالم انسانی اتفاق بیفتد اسباب بسیاری باید فراهم شود و علت و معلوم را باید فهمید.

اتفاقا تتلو و تتلیتی‌ها در جامعه ایران نشان از آن دارد که عرف جامعه‌ ایرانی بسیار با قوانین رسمی نظام جمهوری اسلامی تفاوت دارد. به این معنا که آنچه که در زیر جریان اجتماعی و فرهنگی و حتی تمدنی ما اتفاق می‌افتد با چارچوب‌های رسمی که افراد برای رسمیت یافتن باید به آن ملبس شوند، تفاوت دارد.

شما از دلایل ظهور تتلو‌ها در جامعه ایرانی اسلامی سخن گفتید. اما شاید آنچه که تتلو‌ را به پدیده‌ای قابل تامل تبدیل می‌کند، تعداد بالای دنبال‌کننده‌های او است که در فضای مجازی و حقیقی از پیام‌های او تبعیت می‌کنند. اینجا این سوال پیش می‌آید که چه چیزی سبب می‌شود که افراد یک جامعه دنبال‏کننده چنین پیام‏آوری باشند؟

زندگی روزمره منطقی دارد. منطقی که در جامعه ایران با پیچیدگی‌هایی همراه است که وقتی تتلو حرف می‌زند یا وقتی مرحوم پاشایی سخنی می‌گفت آن جامعه به آن جواب می‌دهد ولی چون قدرت، مجاری رسمی را به گونه‌ای در دست گرفته که اجازه ظهور و بروز منطق روزمره جامعه ایرانی را نمی‌دهد، بنابراین کسانی که در مدار قدرت قرار گرفته‌اند این منطق را درک نمی‌کنند. جامعه ایران پوست انداخته و بسیار متفاوت از جامعه‌ای شد که به عنوان مثال در سال 1350، 1348 یا 1347 به حسینه ارشاد می‌رفتند و پای منبر آیت‌الله طالقی می‌نشستند تا ببینند که او چه می‌گوید. بسیاری از مرجعیت‌های دینی، اخلاقی، معنوی و ... در ایران متحول شده است. اما چرا متحول شده؟ چون اساسا غایت ایران یا جامعه ایرانی همان غایتی شده که تمدن غرب آن را دنبال می‌کرد یعنی همان پیشرفت تکنولوژی. تبعات این غایت را در دغدغه مردم برای خرید موبایل و برخلافش عدم استقبال از خرید کتاب می‌بینید. اصلا بحث‌ها عوض شده چراکه امر محسوس، بر زندگی بشر امروز سیطره پیدا کرده و لذت بر فضیلت غلبه یافته است.

انحطاط اجتماعی، ممانعت از بروز چندصدایی، اصرار بر تک‏گویی در عرصه‏های گوناگون و جلوگیری از آشکارسازی خودِ واقعی انسان‏ها، بروز پدیده‏هایی نظیر تتلو و تتلیتی‏ها را در جامعه ایران باعث می‏شوند. پدیده‏هایی که می‏توانند در بستر تاریخی این جامعه بسیار خطرآفرین و نگران‏کننده باشند. راه رهایی از این موقعیت به رسمیت شناختن تکثر در جامعه و احترام یافتن گفت‏وگو در عرصه‏های متنوع اجتماعی است.
منبع: ابتکار
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین