|
|
امروز: شنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۳ - ۰۱:۵۱
کد خبر: ۲۶۹۴۷
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۵
این جامعه شناس کسانی را که اقدام به اسیدپاشی می کنند را قربانی نوعی تفکر می داند«کسانی که چنین حرکت هایی را تحریک می کنند چنین حرکت هایی را رقم می زنند و دست به این کار می زند آنها هم قربانی تفکرهستند قربانی تفکری که دیگر هرچیزی ازجمله انسانیت را له می کند.
اسیدپاشی در اصفهان کابوس این روزهای خیلی از مردم شهر اصفهان به خصوص زنان شده است. به گفته آذر تشکر جامعه شناس وقتی که روی بدن یک نفر اسید می پاشند و تمام می شود، یک طرف قضیه است و طرف دیگر قضیه ترس منتشرشده در شهر است که این همان ناامنی است.

طهورا شهبازی: با اسیدپاشی های سلسله وار این روزهای اصفهان امنیت و آرامش خاطر از ذهن مردم این شهر به خصوص زنان به کلی رخت بربسته. اینکه امنیت گمشده در کوچه و خیابان نصف جهان را چگونه باید به اهالی این شهر برگرداند جای بسی تامل دارد. موج رعب و وحشت ایجاد شده در شهر تا جایی پیش رفته که زنان حتی برای گذاشتن قدمی کوچک در خیابان باید تن لرزه های آن را تحمل کنند. اینکه این عدم امنیت چه تاثیری بر ذهن زنان می گذارد یا اینکه چگونه می توان امنیت گذشته را به مردم شهربرگرداند، آذر تشکر جامعه شناس معتقد است:« این موج رعب و وحشت موقتی است» و معتقد است«این کارها تنها موج ایجاد کردن است. هرکاری از این دست که انجام شود موج ایجاد می شود. به هر حال این اتفاق افتاده و تاثیر خودش را می گذارد ولی خیلی موقتی است وبعد از مدتی فرد در ذهن خودش سعی می کند امنیت بسازد.»

این جامعه شناس کسانی را که اقدام به اسیدپاشی می کنند را قربانی نوعی تفکر می داند«کسانی که چنین حرکت هایی را تحریک می کنند چنین حرکت هایی را رقم می زنند و دست به این کار می زند آنها هم قربانی تفکرهستند قربانی تفکری که دیگر هرچیزی ازجمله انسانیت را له می کند. دقیقا قضیه همان تفکر است که اگر ضعیف شود همه احساس امنیت بیشتری می کنند ولی اگر روز به روز قوی تر شود ممکن است احساس امنیت تنگ و تنگ تر شود.»

گفت وگوی خبرآنلاین با آذر تشکر را در ادامه می خوانید:

با توجه به اسیدپاشی های اخیر در اصفهان به نظر شما فضای حاکم در جامعه اصفهان به گونه ای است که برای برخورد با بی حجابی دست به چنین کارهایی زده شود؟

انگیزه از این اسیدپاشی ها این است که احتمالا عده ای تحریک می شوند. مردم عادی که این کارها را انجام نمی دهند. اینها گروه هایی هستند که تحریک می شوند و چیزهایی به گوششان می خورد و با خود فکرهایی می کنند. ولی واقعیت اینکه به نظرم اینهامی خواهند یک جوری فضا را برای بقیه ناامن کنند و مثلا می خواهند عده ای را به زعم خودشان بترسانند بلکه دیگران عبرت بگیرند.

این ناامنی ایجاد شده چه بلایی سر بانوان این شهر می آورد؟

جوابش خیلی ساده است. کاری می کند که خیلی بدتر از خود اسیدپاشی است و آن هم ایجاد ترس است. وقتی که روی بدن یک نفر اسید می پاشند و تمام می شود، یک طرف قضیه است و طرف دیگر قضیه ترس منتشرشده در شهر است که این همان ناامنی است. به خاطر همین ناامنی است که حتی دست به چنین کاری می زنند. ماجرای خود قربانی یک چیزی است و ماجرای تماشای قربانی چیز دیگری است. این ماجرا بر اساس اخبار منتشر شده شاید خیلی هم ربطی به بدحجابی به صورت خیلی نامتعارف نداشته باشد ولی وقتی این اتفاق برای چند نفر می افتد تاثیری که روی دیگران می گذارد خیل می تواند مهم باشد.

این اسیدپاشی ها و ایجاد رعب و وحشت بر فعالیت های اجتماعی زن های این شهر چه تاثیری خواهد داشت؟

رعب و وحشت ایجاد شده در نهایت تاثیر آنچنانی ندارد، زیرا به هرحال زندگی یک جریان عادی دارد و کسی که شاغل است باید سرکار برود حالا حتی اگر با ترس همراه باشد. زیرا زندگی روزمره را بر اساس این برنامه ها چیده اند. چقدر می توان خانه نشست و بیرون نرفت، بالاخره باید سرکار رفت. وحشت ایجاد می شود ولی ممکن است خیلی در زندگی مردم تاثیر نداشته باشد. این ترس و وحشت کوتاه مدت است. در نهایت اینکه سیستم اجتماعی جریانی دارد و نمی توان با حرکات ناپخته آن را مختل کرد. یعنی ترس انقدر اشاعه پیدا کند که زن ها در خانه بنشینند درست نیست.

می توانیم این قضیه را به اعتقادات سنتی مردم این شهر ربط داد که حجاب دارای درجه ای است و مردم برای رعایت آن دست به چنین کارهایی می زنند؟

ماجرای داخل کردن مذهب به موضوع ابعاد دیگری دارد. مثلا در جایی ممکن است هم روی نقش سنت و هم روی ظاهر یک حساسیت عجیبی باشد ولی در جای دیگر کمتر باشد. یک طرف قضیه می تواند این باشد که به هر حال آنجا آدم‌هایی چشمشان را می بندند و کورکورانه اطاعت می کنند یا کسانی که بدون اینکه فکرشان را به کار بیندازند دست به چنین کارهایی می زنند آنجا ممکن است تعدادی آدم برای این کار پیدا شود یا اینکه جای دیگر این تعداد آدم پیدا نشده است که انقدر عقلشان را از دست بدهند. می خواهم بگویم اینها ربطش به یک بافت و به یک سنت و مذهبی وغیرمذهبی بودن به آن معنا نیست ولی این قضیه تاثیرش را روی کل ایران می گذارد. یعنی وحشت در زنان تهران ، قم و شهرهای دیگر هم ایجاد می کند چون موضوع همان وحشت ایجاد کردن است حالا یک جا چند تا آدم پیدا شدند که بتوانند انقدر غیر انسانی باشند و چیزی بتواند از بیرون ذهن آنها را دستکاری کند ولی هرجایی ممکن است این آدم ها پیدا شوند.

چگونه می توانیم دربین مردم این شهر به خصوص زنان این ذهنیت را ایجاد کنیم تا دوباره امنیت به ذهن آنها بازگشته و به نوعی با این ترس مقابله کنند؟

به نظرم این ترس خیلی موقتی است و خودبه خود درست می شود. این اقدامات فقط موج ایجاد کردن است هرکاری از این دست انجام شود هم موج ایجاد می شود. به هر حال این اتفاق افتاده و تاثیر خودش را می گذارد ولی خیلی موقتی است وبعد از مدتی فرد در ذهن خودش سعی می کند امنیت بسازد یعنی دلایلی برای خودش می آورد که مثلا این افراد دستگیر شده اند و دیگر خطری فرد را تهدید نمی کند. به هر حال به دلیلی آدم ها در ذهن خودشان فضا را امن می کنند ولی واقعیت اصلی این است که امواجی که می خواهد ایجاد شود در کوتاه مدت اثر خودش را می گذارد ولی در درازمدت ترس کمتر می شود. کسانی که چنین حرکت هایی را تحریک می کنند، آن را رقم می زنند و دست به این کار می زنند، قربانی تفکرهستند، تفکری که دیگر هرچیزی ازجمله انسانیت را له می کند. اگر این تفکر ضعیف شود همه احساس امنیت بیشتری می کنند ولی اگر روز به روز قوی تر شود ممکن است احساس امنیت تنگ و تنگ تر شود.

چرا ما باید در ایران با چنین ناهنجاری و با این شدت مواجه باشیم؟

بحث یک جور تفکر است که به آزادی امنیت دیگران احترام نمی گذارد و فکر می کند که به هر حال با اعمال خشونت آمیز آدم‌ها می توانند درس بگیرند. اینگونه هم نیست که بگوییم کشور ما یا کشورآنها ما می بینیم که تفکرات داعشی در انگلیس هم در حال رشد است. این موضوع از تفکر ناشی می شود نه اینکه بر اساس مرزبندی، کشوری و فرهنگی باشد. فرهنگ عامه مردم روی مدارا و تساهل بنا شده است اما ممکن است فرد به دلایل مختلف بر حسب اینکه پایگاه فرهنگی و اقتصادیش چگونه است، چگونه از طرف دیگران تحریک می شود یا اینکه در ذهن خود این فکرها را پرورش داده و در عمل این حق را برای خود قایل می شود که گناه را با گناه قصاص کند، اینها جریاناتی هستند که دور از جریان کلی جامعه هستند و در تمام جامعه ها هم پیش می آید مثلا در آمریکا فردی اسلحه به دست می گیرد و فکر می کند که باید آدم ها را کشت که آن هم برای خودش تفاسیر ذهنی دارد. موضوع این است که یک تفکر چگونه می‌تواند این موجودات را رشد بدهد و به آنها پرو بال بدهد.

وقتی ما بحث کشتار در آمریکا مطرح می کنیم این باز به قانون آنها برمی گردد که حمل اسلحه را مجاز کرده است پس خیلی هم نمی توانیم به فرد نسبت دهیم.

اینها هیچکدام تک عاملی نیستند آدم های منزوی یا آدم هایی که از جریان جامعه کنار گذاشته می شوند یا اینکه خودشان تفاسیر متفاوتی دارند که حق حیات دیگران دست آنهاست چند عاملی است، یعنی هم دلایل روانشناسی دارد هم دلایل اجتماعی. ما می توانیم بگوییم این قانون خوب است یا نه اینها و همه اینها در سطح تحلیل پسینی است یعنی وقتی یک ماجرایی اتفاق می افتد بعد از آن می نشینید تحلیل هایی می کنید و سعی می کنید یک تاثیرهایی بگذارید که فلان قانون یا فلان اختیار را به بعضی ها ندهیم که این اتفاق ها بیفتد ولی به هر حال این آدم هایی که به گونه ای ضداجتماع هستند کار خودشان را خواهند کرد.

شما می گویی که آزادی اسلحه باید برداشته باشد درست هم است اما با برداشتن این قانون دلیل نمی شود که کسی در خانه اش اسلحه پنهان نکرده باشد. ممکن است ضعف شخصیتی باشد که به راحتی از طرف دیگران دستکاری شده باشد یا مثلا طرف احساس جداماندگی از جامعه کند. دلایل روانی، فرهنگی و اجتماعی جمع می شود تا یک پدیده را شکل دهد.

مثلا اینکه افرادی به خودشان اجازه می دهند راجع به حجاب عده ای تصمیم بگیرند و از این طریق امر به معروف و نهی از منکر کنند؟

کاملا درست است. این یعنی خودش را در جای خداوند هم قرار می دهد و حق حیات و ممات را دست خودش می داند. این موضوع و این دستکاری که در حق حیات دیگران برای خودمان قایل شویم به سادگی برای یک آدم معمولی اتفاق نمی افتد. ما قبلا مشابه این اتفاق هم داشته ایم که نمونه آن قتل های زنجیره ای بوده که فرد خطاکار فکر می کرد کارش یا ماموریتش باید این باشد که زن ها را محو کند و این را ماموریت خدایی می دانست. هر نوع ایدیولوژی و هر نوع تفکری در ذهن این افراد که حداقل دارای ساختار روانی ضعیفی هستند دستکاری می شود. این حرکات خیلی هم به نظر من خیلی روی روند زندگی مردم تاثیر نمی گذارد و به همین سادگی هم نیست.

زندگی مدرن سال هاست که باعث شده زن ها از خانه بیرون بیایند بنابراین روند اجتماعی را نمی توان به همین راحتی متوقف کرد. به هر حال تاثیرات این اسیدپاشی ها هولناک است مخصوصا برای خود قربانیان. ماجرای کشتن نیست بلکه ماجرای ذره ذره کشتن است. من وقتی می گویم نه انقدر تاثیر نمی گذارد این به معنی تخفیف دادن نیست ولی واقعیت اینکه برای فرد قربانی خیلی خیلی تاثیر مهلک و جدی در زندگیش داشته و بعضا می شود گفت ذره ذره مردن و با شکنجه است. تاثیر عجیبی هم روی روان افرادی که به نوعی مرتبط با فرد قربانی هستند دارد. این موارد قابل انکار نیست.

اما اینکه فکر کنید در سطح جامعه اتفاق خاصی می افتد و زن ها عقب نشینی می کنند نه اینطور نیست. اینها ساده‌اندیشی و خام‌اندیشی همان هایی است که فکر می کنند وقتی 4تا انسان را به این روز در می آورند بقیه عقب نشینی خواهند کرد.

منبع: خبرآنلاین 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین