کد خبر: ۲۵۸۳۶
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۷
این گروه‌ها، و مسلک‌ها، احزاب و فعالیت‌های سیاسی هستند که حق ورود به دانشگاه و هیچ محیط اجتماعی غیرسیاسی دیگری را ندارند.
چند روزی است سال تحصیلی جدید از سر گرفته ‌شده. در کنار خانه ما هم دبستانی است که هر سال بچه‌ها با شوروهیجان بسیار به مدرسه بازمی‌گردند. پدرومادرهای معمولا جوان سال اولی‌ها سابقا دوربین به دست بودند و حالا مجهز به تلفن‌های همراه و‌آی‌پد و از این ابزارهای سواد معکوس امروزی هستند. گفتم سواد معکوس زیرا معمولا بچه‌ها آنها را بهتر و سریع‌تر از اولیا به کار می‌برند و باید به والدین خودشان هم یاد بدهند.
بعضی بچه‌ها زاری می‌کنند و دامان مادر را‌‌ رها نمی‌کنند. مدیر و ناظم و معلم‌ها به کمک می‌آیند. از سالیان پیش بار‌ها همسرم که باتجربه‌تر بود به کمک بچه‌هایی می‌رفت که بسیاری از آنها اکنون باید به دانشگاه رفته باشند. بعضی‌ها می‌گویند با سروصدای بچه‌ها چه می‌کنید؟ همسرم که خودش اغلب از پنجره به تماشا می‌ایستد، می‌گوید سروصدای بدی نیست، مانند صدای رودخانه و دریا خوب است. صدای امید و زندگی است. بله خوب است، خصوصا این روز‌ها که پنجره دوجداره هم بی‌تاثیر نیست.  در واقع قرار است درباره بازگشت دانشجویان به دانشگاه بنویسم، نه بازگشت دبستانی‌ها. اما برایم خاطره‌انگیز است. می‌خواهم به عقیده‌ای اقرار کنم که در فرهنگ ما شاید برچسبی غیردموکراتیک یا بد‌تر از آن بخورم. اما، من هم بعد از عمری تجربه حق دارم عقیده‌ای داشته باشم. من در دانشگاهی سیاسی یا بهتر است بگویم سیاست‌زده درس خواندم. از آثار آن هم خاطرات خوبی ندارم. در کنار ملیون بودم و هر روز کافه را به بهانه‌ای برهم می‌زدیم. میان چپی‌ها و ملی‌ها رقابت بود، اما در برهم‌زدن، متحد بودیم. آن‌وقت با زورگویی از دیگران هم می‌خواستیم کلاس را تعطیل کنند. اکنون آرزو می‌کنم ‌ای‌کاش مانند بچه‌های معقول دبستانی وظیفه خودمان را که درس‌خواندن و بالا‌تربردن دانش و شعور بود انجام می‌دادیم. بعد‌ها که دانشگاه‌های آمریکا و اروپا را هم دیدم، تعجب می‌کردم که دانشجویان آنها در دانشگاه درس هم می‌خوانند.
خیلی هم می‌خوانند. کتاب‌های جنبی هم دارند که دستور می‌گیرند و به خواندن عادت می‌کنند، و هنگام امتحان هم بر سر حذف بخش‌هایی از کتاب با استاد چانه نمی‌زنند. در آنجا هم گاهی توفانی می‌شود و اعتصابی و تظاهراتی و فردایش دوباره کلاس است که ارجحیت دارد. راستش برخی دانشجویانشان خودشان را «به‌دلیل جوانی و کم‌تجربگی و کم‌سوادی» واجد صلاحیت کامل سیاسی نمی‌دانند. البته وسایل و امکانات دیگری اعم از ورزشی و هنری و ... برای تخلیه نیرو و هیجانات جوانی در اختیار دارند که آنها را از شکستن شیشه و در و پنجره و سروکله خودشان و دیگران بی‌نیاز می‌کند.
درست است دانشجو در سنی است که قانونا به بلوغ متعارف اجتماعی رسیده است و ورود به مباحث و حتی فعالیت‌های سیاسی حق اوست، اما به نظر من، این گروه‌ها، و مسلک‌ها، احزاب و فعالیت‌های سیاسی هستند که حق ورود به دانشگاه و هیچ محیط اجتماعی غیرسیاسی دیگری را ندارند؛ یعنی اگر فعالیت سیاسی، حزبی و اجتماعی آزاد و قانونی است، دانشجویان صددرصد حق دارند به آن مکان‌ها بروند، در جلساتشان شرکت کنند و اگر توجیه شدند به آنها بپیوندند، اما آن تشکل‌های سیاسی و حزبی و اجتماعی، اعم از پوزیسیون یا اپوزیسیون نباید حق ورود به دانشگاه را داشته باشند و این مکان را از وظیفه اصلی‌اش بازدارند.
البته در زمان ما دوگانگی‌های اجتماعی بیشتر بود نخست اینکه حداکثر 10درصد دیپلمه‌ها می‌توانستند در دانشگاه‌ها قبول شوند؛ یعنی دانشجویان از لحاظ ضریب هوشی در شماره 10، 12درصد بالای معدل جامعه بودند. دوم اینکه مدیریت جامعه هنوز نتوانسته بود کادرهای خودش را از میان دانش‌آموختگان برگیرد و جز درصدی اندک، معمولا مردمانی میانمایه بودند و سوم اینکه وقایع سیاسی پیشین، همراه با تبلیغات گسترده دنیای دوقطبی و رنجیدگی از «غرب و استعمار و امپریالیسم» که به‌طور موروثی در محیط دانشگاه به سال پایینی‌ها راه می‌یافت، امری پسندیده بود. عشق بسیاری از ما دانشجویان برای ورود به دانشگاه به خاطر آن نبود که درسی بخوانیم و دری یا درهایی به سوی آینده ما گشوده شود، بلکه به کلاس نرفته در آرزوی برهم‌زدن کافه و تعطیلی کلاس بودیم، تا احساس کنیم که کسی هستیم.
اما امروز دانشگاه، به‌جز چند دانشگاه کنکوری واقعی که هنوز جایگاه‌‌ همان 10درصد نخبگان معمولا صادراتی است، رنگ دیگری هم یافته است. همسرم یک‌بار گفت که چرا زمان دانشجویی ما متفاوت بود. به او گفتم در زمان ما، دانشجویان‌‌ همان 10درصد ظرفیت فکری جامعه بودند، اکنون که همه به نوعی می‌توانند به دانشگاه بروند، دانشگاه آینه کل جامعه است. دانشجویی، دیگر مارک یا برندی نیست که نشانگر جایگاه معنوی ویژه‌ای باشد؛ مگر آنهایی که به راستی علمی بیاموزند، و فرهنگ خود را اعتلا بخشند.

فریدون مجلسی
منبع: شرق
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین