کد خبر: ۲۵۵۷۵
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۱
روایت دو کاربرد مهم در سیاست دارد؛ تعریف خود و رقیب. گاهی دومی از اولی مهم تر است؛ یعنی تعریف هویت «دگرها» و «رقبا» نسبت به تعریف «خود» اولویت پیدا می کند. به ویژه در جنگ این که با چه کسی دشمنی مهم تر ازاین است که چه کسی هستی و مشروعیت کشتن تا حد زیادی ناشی از این است که به سمت چه کسی نشانه رفته ای. به همین علت پیش از جنگ فیزیکی جنگ روانی شروع می شود. بخشی از این جنگ صرف ساختن یک روایت سیاه از دشمن می شود تا اقدامات بعدی علیه آن را توجیه کند. دررقابت ها و کشمکش های سیاسی هم روایت رقیب سیاه وجود دارد. رقیبی که اگر بالاست باید به زیر کشیده شود و اگر درقدرت نیست، توجیه بر قدرت بودن خودی باشد.

البته روایت از «رقیب سیاه» تنها گونه روایت درعالم سیاست نیست. بازیگران برای توجیه ائتلاف ها، عملکردها، شکست ها، پیروزی ها و انتقادها، تمجیدها حتی  ایده ها و پیشنهاد ها روایت سازی می کنند. ایده های تشکیل«دولت وحدت ملی» یا«دولت ائتلافی» بر روایتی از بحران ها و شرایط حساس یک کشور استوار هستند.

نزدیک یا دور شدن گروه های سیاسی از یکدیگر هم بر مبنای روایت ها اتفاق می افتد.

شخصیت ها عملکردشان مثل رای دادن  درشرایط خاص را بر اساس روایت اشان از وضع موجود توجیه می کنند و در نهایت کنش های خرد و کلان سیاسی بر مبنای روایت هایی که از وضع موجود، رقیب و آینده مطلوب وجود دارد، قابل توضیح و بررسی هستند.  در روایت های سیاسی  مانند سایر گونه های روایت، توجه به رویدادها، شخصیت ها، موقعیت ها، گفتمان و معنابخشی  به آنها اهمیت دارد.

سه روایت مخالفان و منتقدان اصولگرا از روحانی

داستان حسن روحانی پس از حضورش در صحنه انتخابات ۹۲ ازهمه وقت مهم تر شد. او داستان خودش را روایت کرد؛  مردی بود که زیر بارش مشکلات، برای باز کردن قفل های بسته کشور و زندگی مردم آمده بود. کلید تدبیر و امید او هر قفلی را باز می کرد.او می خواست چرخ زندگی مردم و سانترفیوژها را با هم بچرخاند و… این داستان امروز روحانی هم هست.

در مقابل مخالفان، منتقدان و موافقان اصلاح طلب و اصولگرا هم روایت های خودشان را از روحانی داشتند و دارند. دراین میان عمده مخالفان روحانی در اردوگاه اصولگرایی تعریف شده اند و برخلاف برخی ساده سازی ها، روایت  یکدستی میان این مخالفان وجود ندارد. این یکی نبودن طبیعی است زیرا این روایت ها از آبشخور فکری یکسانی سیراب نمی شوند و راویان آن درموقعیت های یکسانی نسبت با روحانی قرار ندارند و در گذشته هم قرار نداشته اند.

بر این مبنا حداقل سه روایت ممتاز از روحانی در میان مخالفان اصولگرا قابل تشخیص است:

-          حکایت ارتدوکسی«روحانی وابسته». این حکایت از روحانی به جبهه پایداری و مخالفان رادیکال روحانی تعلق دارد.

-          روایت«فاوست» در تعلیق. این روایت از روحانی به منتقدان طیف سنتی اصولگرا مثل برخی اعضای جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین حوزه و حزب موتلفه اسلامی و… تعلق دارد.

-          روایت غیردراماتیک «رقیب روزمره» از روحانی که راویان آن بیشتر از میان اصولگرایان تکنوکرات هستند.

قصه ارتدوکسی «روحانی وابسته»

رادیکال ترین روایت و به عبارت دقیق تر حکایت موجود در جریان اصولگرا از حسن روحانی آن است که در «خودی» بودن وی تردید می کند و گاهی با عبور از مرزهای تردید، حکم قاطعی درباره وابستگی روحانی به«غیرهای» نظام سیاسی کشور صادر می کند و می گوید:«با اسم اعتدال به دنبال براندازی هستند».

فیلم «من روحانی هستم»  یکی از کانال های جاری شدن این روایت است. ویژگی اصلی این فیلم سازماندهی تاریخی دوره های مختلف زندگی روحانی حول پیام غیر قابل اعتماد بودن است. در این فیلم فرازهای زندگی روحانی از زوایه صفر و در یک توالی تاریخی به گونه ای روایت می شود تا سهام دارن اجتماعی و سیاسی سبد رای روحانی را به این نتیجه برساند که روحانی با هیچکدام آنها نیست. روحانی بر این اساس

-          مسئول پاک سازی ارتش از زنان  بدحجاب است

-          مخالف نظر رهبران نظام سیاسی عمل می کند

-          وابستگی های روشنی به خاج از کشور به ویژه انگلیس دارد

-          در وقایع ۱۸ تیر به دشمن اصلاح طلبان تبدیل می شود

-          و درنهایت حامی آشتی با غرب به بهای از دست رفتن استقلال کشور است

اعتماد زدایی از روحانی تمهیدی برای سوق تدریجی مخاطب به هدف اصلی داستان یعنی نشان دادن وابستگی وی به«غیر» است. معمولا در فیلم های جاسوسی  با روایت تدریجی و قرار دادن  تکه های پازل درکنارهم، هویت جاسوس افشا و به تماشاگر معرفی می شود. «من روحانی هستم» هم از این تکنیک بهره می برد و با کنار هم قراردادن  صحنه ها ی گزینش شده از تاریخ زندگی روحانی و معنا بخشی خاص به آنها روایت مورد نظرش از «روحانی وابسته» را برای مخاطبان  تعریف می کند. به عبارت دیگر روایت «من روحانی هستم»  با به کارگیری تکنیک معما و ارائه برخی اطلاعات و ایجاد سردرگمی در مخاطب  و استفاده از عنصر تعلیق در نهایت سعی می کند مخاطب را به حل معمای هویت وابسته روحانی رهنمون کند.

تکیف این روایت با گذشته روحانی مثل زندگی و تحصیل وی در انگلیس، موقعیت ها و اشخاصی که وی با آنها ارتباط سطح بالایی دارد، مثل هاشمی رفسنجانی، کاملا مشخص است. روایت«روحانی وابسته»  همان روایت رقیب سیاه است و با پیوند خوردن به روایت «روحانی اشرافی گرا» و به کار گرفتن ظرفیت های اجتماعی حاشیه مضمون قوی تری پیدا می کند. راویان این روایت ارتدوکسی قصد دارند تا با وابسته و اشرافی نشان دادن روحانی، زمینه کاملا سیاهی برای برجسته شدن سفیدی استقلال طلبی وعدالتخواهی خودشان فراهم می کند.

البته روایت «روحانی وابسته»  به تنهایی و منهای روایت «روحانی اشرافی گرا» با ۲ چالش روبروست؛ نداشتن انسجام و پیرنگ ضعیف. پرسش های زیادی در آن بی پاسخ می ماند وعنصر علیت در توالی رویدادها گم می شود یا آنچنان قوی نیست تا این روایت را برای عموم مخاطبان- نه مخاطبان خاصی که قبلا درباره نگاه منفی به روحانی تصمیم اشان را گرفته اند- فراتر از یک حکایت یا قصه تبلیغاتی ببرد.

روایت «فاوست»در تعلیق

بخش دیگری از مخالفان اصولگرای روحانی بر مبنای قرابت های فکری و تشکیلاتی گذشته و در عین حال رقابت آشکار با اصلاح طلبان و پنهانی که با خود روحانی دارند، روایت ویژه ای از او ساخته اند. در این روایت روحانی اگرچه با فاصله گرفته اما همچنان یک اصولگراست و پیروزی وی در انتخابات  ۹۲  به معنای پیروزی اصلاح طلبان نیست. روحانی این روایت شبیه قهرمانی است که در معرض وسوسه نیروی شیطانی (اصلاح طلبان) قرار دارد. اصلاح طلبانی که به لطایف الحیلی توانسته اند وارد جلد کابینه روحانی شوند و چند وزارتخانه را هم  تصاحب کنند. در این روایت روحانی پیروز انتخابات شده چون مردم فهمیدند او قهرمانی است که به نظام سیاسی پشت نمی کند. اگر او  شعارهای ساختارشکنانه می داد و از خط قرمزهای اصولگرایی عبور می کرد، مسیر رای مردم هم عوض می شد و به سبد دیگری می ریخت.

هر چقدر تکلیف این روایت با گذشته روحانی روشن است اما با آینده اش معلوم نیست. این روایت بر خلاف روایت ارتدوکسی گذشته روحانی را طلایی می بیند و آن را پایه انتقاد از حال و مسیری که روحانی به سوی آینده می پیماید، قرار می دهد.

در این داستان شخصیت روحانی درگیر کشمکش میان خوبی وبدی است و راوی در جایگاه دانای کل  قراردارد و اینگونه و انمود می کند که  قصد یاری کردن روحانی  در پیروزی بر نیروی شر را دارد. این هدایتگر به سوی خیر گاهی از ادبیات نرم و پندوار استفاده می کند و گاهی هم با تندی عواقب سرسپردن به دامن شر را به روحانی تذکر می دهد؛ گاهی نامه خصوصی می نویسد و گاهی مصاحبه علنی می کند. روحانی این روایت تا حدی به جایگاه دکتر فاوست نزدیک می شود. فاست برای کسب قدرت و دانش با شیطان وارد معامله می شود و روحش را به شیطان می فروشد و در نهایت دچار دوزخ ابدی می شود.

بر خلاف روایت ارتدوکسی؛ این روایت می گوید راه بازگشت برای روحانی همچنان بازاست زیرا او کاملا با شر یکی نشده است. روحانی هنوز در مسیر بی بازگشت دکتر فاوست قدم نگذاشته و می توان امیدوار بود که با رحمت و هدایت دانای کل به مسیر درست باز گردد. این روایت دارای تعلیق دراماتیک است یعنی  برخلاف روایت قبل درباره روحانی داوری قطعی و نهایی نمی کند. عنصر تعلیق به طور مقطعی روایت این گروه از روحانی را جذاب می کند و مخاطب را منتظر داوری نهایی نگه می دارد. در عین حال کش آمدن پیش از اندازه تعلیق و در هول ولا نگه داشتن مخاطب ممکن است هم  به اصل روایت ضربه بزند و هم حوصله مخاطب را سر ببرد. این تعلیق البته تمهیدی برای صاحب روایت هم هست تا زمان بخرد، شرایط را بسنجد و تصمیم نهایی را در مطمئن ترین زمان و موقعیت ممکن بگیرد. تا آن زمان و موقعیت؛ روای طناب به دست ایستاده تا روحانی را از میانه  چاهی که اصلاح طلبان برایش کنده اند، بیرون بکشد.

روایت غیردراماتیک «رقیب روزمره»

بخش دیگری از اصولگرایان اگرچه روحانی را رقیب می داند اما نه آن قدررادیکال است که روایت ارتدوکسی از روحانی داشته باشد و نه آنقدر کنار است  که  به پند و موعظه بسنده کند. روحانی را نه برانداز می داند و نه فاوست اصولگرایی که در آستانه  معامله با شیطان است. روایت اینها از روحانی چفت و بست محکم تری دارد اما ساده و تا حد زیادی غیر دراماتیک است. در دو روایت قبلی واقعیت روحانی به شدت دراماتیزه شده است یعنی به طور خاص و هدفمندی  واقعیتی به نام روحانی ساخته و در روایت ها بازنمایی می شود. در یکی شر مطلق است و در دیگر قهرمانی که در کشاکش میان خیر و شر است. در روایت دسته سوم اما روحانی بیشترین شباهت را به روحانی عالم خارج دارد و یک شخصیت رئالیستیک است. این روایت غیر دراماتیک فاقد کشش و جذابیت است.

در روایت دراماتیک  خطر، تعلیق و هیجان نقش آفرینی می کند. همانطور که روایت ارتدوکسی از روحانی  گرم، دینامیک وبسیج گراست و اظهارات سیاسیون حامل آن خواناست و موافق و مخالف به آن کشش دارند. در مقابل روایت غیر دراماتیک کمتر دیده و«تیتر» می شود. به همین علت در مقابل روایت های دیگر در حاشیه قرار می گیرد. در این روایت به  مخالفت های سطح پایین ،عملکردی و امروزی با روحانی بسنده می شود و برخلاف دو روایت دیگر چندان به گذشته روحانی نمی پردازد یا آن را مبنا قرار نمی دهد. این روایت  در رویدادها، موقعیت ها و ارتباط های مهم روحانی ریز نمی شود. اگر در روایت ارتدوکسی  به ماجرای مک فارلین و مذاکرات اتمی دولت اصلاحات و… در گذشته سیاسی روحانی توجه میکروسکوپی می شود و اگر رابطه وی با هاشمی رفسنجانی زیر ذره بین می رود  اما روایت سوم درباره این رودیدادها و ارتباط ها محتوای قابل توجهی ارائه نمی دهد و به همین علت پتانسیل چندانی برای ایجاد چالش ندارد.

روحانی در این روایت بیشتر یک سیاستمدار است که رییس جمهور شده  و انتقادها کمتر بار ارزشی پیدا می کند. فقدان بار ارزشی و  کنتراست ایدئولوژیک در این روایت- منهای ارزش های اخلاقی این روایت از روحانی-  از منظر ساختار روایت آن را به سطح یک داستان کم جاذبه تنزل می دهد. این روایت یک روایت روزمزه از رقیبی به نام روحانی است؛ بی توجه به گذشته و کم توجه به آینده.

منبع:پیام نو

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین