کد خبر: ۲۲۹۱۸۰
تاریخ انتشار: ۱۹ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۹:۴۹
با من تماس گرفتند و گفتند یکسری کار هست که برای هماهنگی‌شان به خواجه‌بهاءالدین در تخار بروم. این پانزده روز قبل از شهادت بود. رفتم و کارهایی انجام دادیم. پنجشنبه از ایشان خداحافظی کردم تا امور را در ایران سروسامان بدهم و بعد برگردم افغانستان. خبر شهادت ایشان سه روز بعد یعنی یکشنبه روز شهادتشان به من رسید و هنوز برایم تازگی دارد این داغ.
ملقب به «شیر دره پنجشیر» بود و نامش احمدشاه مسعود؛ او سال 1352 همزمان با ورود به دانشکده مهندسی پلی‌تکنیک کابل رسماً عضویت نهضت اسلامی افغانستان را پذیرفت و تابستان دوسال بعد به فرماندهی نخستین قیام پنجشیر رسید. این قهرمان ملی افغانستان که از فرماندهان و مجاهدین بزرگ این کشور بود سال‌‌ها با ارتش شوروی سابق که افغانستان را اشغال کرده بود جنگید و سپس وارد مبارزه با گروهک تروریستی القاعده شد. شاه‌مسعود رهبری چهار دهه مبارزه مردم افغانستان در برابر اشغالگران و متجاوزین را عهده‌دار بود و در دوران مقاومت توانست با رهبری خردمندانه در برابر تروریسم بین‌المللی و گروهک‌های تروریستی ایستادگی کند و جنگ علیه آنان را با کمال شجاعت و مردانگی پیش برد و تا آخرین رمق حیات دست از مبارزه نکشید. شیردره پنجشیر در نهایت روز یکشنبه ۱۸ شهریور سال ۱۳۸۰ بر اثر انفجار انتحاری دو تروریست مظنون به ارتباط با شبکه القاعده که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند، در خواجه بهاءالدین ولایت تخار به شهادت رسید. در سالروز شهادت او که به روز «قهرمان ملی» موسوم شده آرامگاه او غبارروبی شد و در نشستی دیگر در تالار «لویی جرگه» چهره‌های سیاسی و جهادی افغانستان همچون عبدالله عبدالله، رئیس اجراییه و دیگر چهره‌های شناخته شده افغان از او سخن گفتند. توریالی غیاثی از یاران نزدیک به شاه‌مسعود که سال‌های سال دستیار او در دوران مبارزه بوده در گفت‌و‌گو با «ایران» از شیر دره پنجشیر می‌گوید.

آشنایی شما با شهید شاه‌مسعود به چه زمانی برمی‌گردد؟
من از سال 1362با شهیدشاه مسعود آشنا شدم و در طول دوران مبارزه همواره در کنار ایشان بودم. سال 1366 که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم به صف مبارزه پیوستم و با ایشان کار کردم و طی سالیان اخیر عمرشان نیز به عنوان دستیار افتخار همراهی ایشان را داشتم. سال 1371 در پیروزی انقلاب اسلامی افغانستان به کابل آمدیم و مسئولیت‌هایی را به عهده داشتم که زیرنظر رهبری ایشان به آنها‌ رسیدگی می‌کردم.
به عنوان یاری نزدیک، تحلیل و توصیف شما از شخصیت ایشان مبتنی بر چه ویژگی‌هایی است؟
باید گفت اگر چه بسیار درباره ایشان حرف زده شده اما بنده بر این نظر هستم که هنوز زوایایی از شخصیت او روشن و نمایان نشده است. او واقعاً در طول تاریخ افغانستان چهره‌ یک انسان استثنایی را داشت و برگ زرینی در تاریخ مبارزه بود. کسی که هم دولتمرد بی‌نظیری بود و هم توانسته بود اعتماد آحاد ملت را به خود جلب کند. من فکر می‌کنم اگر عداوت‌ها و جنگ‌ها و کینه‌ها همیشه او را هدف تیرهای خود نمی‌کردند او می‌توانست بیش از آنچه بود توانایی خود را نشان بدهد و آنقدر جنگ بر سر او ریختند که فرصت فراهم نشد و عاقبت نیز او را به شهادت رساندند. شهید شاه مسعود اگر زنده بود می‌توانست به بزرگ‌ترین نیازهای افغانستان امروز جواب بدهد. همان‌طور که می‌دانید افغانستان امروز در مرحله بسیار خطرناکی از حیات خود ایستاده و من مطمئنم اگر او بود به درستی و سلامت می‌توانست ما را از این مرحله نیز عبور دهد. چهل کشور در افغانستان حضور دارند تا دموکراسی و مردم سالاری را مستقر کنند و شهید احمد شاه‌مسعود خودش به تنهایی بیش از چهل کشور بود. او به تنهایی می‌جنگید و ثمرات مبارزاتش نیز مشخص است. در سفری که به اروپا رفته بود، خبرنگار از او می‌پرسد چه پیامی برای رئیس جمهور بوش دارید. او پاسخ می‌دهد: اگر امروز در برابر پدیده شوم تروریسم که در افغانستان اتفاق می‌افتد بی‌تفاوت باشید یک روز این لکه دامن خود شما را هم خواهد گرفت. این پیامی بود که او به بوش داد و این پیام به حقیقت پیوست.
او را از نظر اخلاقی چطور شخصیتی توصیف می‌کنید و آخرین دیدار شما کی اتفاق افتاد؟
مردی مبارز و وطن‌پرست که هیچ چیز برای خود نداشت. نه برای خودش نه برای خانواده‌اش هیچ مال و اموالی جمع نکرد و جز خانه‌ شخصی از مال دنیا هیچ نداشت. من از سال 1376 نماینده جبهه‌مقاومت ملی به رهبری ایشان در ایران بودم. با من تماس گرفتند و گفتند یکسری کار هست که برای هماهنگی‌شان به خواجه‌بهاءالدین در تخار بروم. این پانزده روز قبل از شهادت بود. رفتم و کارهایی انجام دادیم. پنجشنبه از ایشان خداحافظی کردم تا امور را در ایران سروسامان بدهم و بعد برگردم افغانستان. خبر شهادت ایشان سه روز بعد یعنی یکشنبه روز شهادتشان به من رسید و هنوز برایم تازگی دارد این داغ.
ایشان خیلی به ادبیات و فرهنگ فارسی و ایرانی علاقه داشتند...
بله. ایشان با آنکه زبان پشتو و...را خیلی خوب می‌دانستند اما ریشه در زبان فارسی داشتند و دلباخته این زبان بودند. همیشه یک دیوان حافظ همراهشان بود و هر وقت با دوستان فراغتی دست می‌داد حافظ می‌خواندند و واقعاً شیفته زبان فارسی بودند.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین