افخمی در پاسخ به ایرادهایی که به قصهگویی "آذر، شهدخت، پرویز و دیگران" گرفته شده میگوید: قبلا هم گفتهام دنبال داستان خوب هستم. به سینمای قصهگو و روایتگر اعتقاد دارم و هرگز دوست نداشتهام در فیلمهایم مانیفست سیاسی دهم یا در ژانری فیلم بسازم که سر و تهش معلوم نباشد. نقد بطور کلی یک سلیقه است هرچند بهتر است چارچوب داشته باشد اما باید بگویم در این فیلم سعی کردم یک قصه را روایت کنم. در واقع یک قسمتی است از حقیقت تاریخ که حالا قرار است به واسطه داستانگویی مخاطب را همسو کند.
او دربارهی زنانه بودن فیلمش بهرغم داستان اصلی و خط داستان میگوید: این نکته را نمیتوانم بپذیرم چون حضور مهدی فخیمزاده؛ دوست خوب و هنرمندم که از ابتدا هم انتخاب من بود؛ باعث شده این فیلم زنانه نباشد و اتفاقا باتوجه به موضوع اصلی که حق و مطالبه حقوق زن است؛ حضور مرد قصه هم پررنگ باشد.
افخمی دربارهی ماجرای سرخوردگی مرجان شیرمحمدی در کانادا میگوید: به نظر من رنج یک نویسنده در اثرش کاملا پیداست و این منحصر به شخص خاصی هم نمیشود. هر نویسندهای هرقدر هم که تلاش کند نمیتواند مصیبتها و سختیهای زندگیاش را در اثرش نیاورد. در واقع جای پایش در اثر هنرمند بسیار خوب پیداست، به همین دلیل من هم گفتم که مرجان شیرمحمدی در یک سالی که در کانادا زندگی کرد؛ به خوبی دریافت ممکن است بر سر ایرانیهایی که مهاجرت کرده یا پناهنده شدهاند چه آمده باشد بنابراین این رنج در اثر خانم شیرمحمدی به خوبی دیده میشود.
او درباره همکاریاش با رامبد جوان هم میگوید: همواره دوست داشتم بازیگران واقعی را در قالبها و شکلهای مختلف ببینم به همین خاطر بازیگرانی که در یک ژانر کلیشه میشوند را دوست ندارم. رامبد جوان در فیلم من نقش بسیار متفاوتی را بازی کرد و من بارها گفتهام دوست دارم در کاری از جنس "گناهکاران" با این بازیگر همکار شوم.
این کارگردان درباره اتفاقات تلخی که برای "فرزند صبح" افتاده نیز میگوید: رنج زیادی را تحمل میکنم وقتی راجع به این فیلم صحبت میکنم. این فیلم در ابتدا فیلم من بود ولی بعدا با اتفاقاتی که برای آن افتاد و مایل به حرف زدن راجع به آن نیستم؛ دیگر اثر من نیست. عدهای هم تلاش میکنند این فیلم هرگز رنگ پرده را نبیند.
افخمی به اشکالات اقتباس ادبی در ایران اشاه کرده؛ میگوید: به نظر من اقتباس گونهای از سینماست که شما در آن از یک رمان الهام میگیرید تا فیلمنامه بنویسید. این مسئله کمی حساستر از آن است که بتوانی وفاداری به متن را رعایت کنی اما اتفاق عجیب و غریبی نیست که کارگردان یا نویسندهی خبرهی فیلمنامه از پس آن برنیاید. قطع به یقین کار را سنگینتر میشود و دلیل آن وفاداری به اصل قصه است. فیلم دیگر حاصل تخیل نویسندهی فیلمنامه نیست. البته خود من از تخیلپردازی خوشم نمیآید. در این فیلم هم خانم شیرمحمدی همواره کنار من بودند و در قسمتهای مختلف که فکر کردیم باید با هماندیشی نویسندهی رمان؛ داستان پیش برود از هم کمک گرفتیم. به نظر میرسد جاها و کاراکترهایی که برای شخص نویسنده هم مهم است به درستی تصویر شده است.
او دربارهی بازی بازیگران در این اثر میگوید: شرایط سختی در حین فیلمبرداری برای ما پیش آمد. خانم خیراندیش آسیب جدی دیدند. برخی دوستان بدقولی کردند و کار ما پیش نرفت اما در نهایت دستآورد بسیار خوبی داشتیم. گروه با همدلی کامل کنار هم جمع شدند و هیچکدام از این سختیها باعث نشد دوستان کم بگذارند. همه با همدلی کار را پیش بردند.
او درباره رضایت تماشاگر از فیلم "آذر، شهدخت، پرویز و دیگران" هم میگوید: به دلیل اینکه چند سالی است جز چند فیلم محدود؛ سینمای ما به طرز عجیبی به تکرار افتاده؛ فکر میکنم این فیلم میتواند نظر مخاطب را جلب کند و کسانی که دنبال این هستند که فیلم متفاوتی ببینند قطعا از آن خوششان میآید و دیدن آن را به دوستانشان نیز توصیه میکنند.
افخمی درباره حواشی پیرامون کار با مهران مدیری دربارهی دستمزد نجومی و میلیاردیاش هم میگوید: این ماجرا کذب محض است. ما در سینمای ایران این بضاعت را نداریم که دستمزد میلیاردی به بازیگری بدهیم و البته بازیگری با نام مهران مدیری هم حرفهایتر از آن است که از ما چنین دستمزدی را طلب کند. ایشان هرگز چنین دستمزدی از من طلب نکرده است.