زنی که پس از مسموم کرن همسرش با شیر موز او را در بشکه‌ای به آتش کشیده و رویش سیمان ریخته بود، دستگیر شد.در ساعت 21 شب گذشته از طریق مرکز فوریت‌های پلیسی 110 خبری مبنی بر وقوع قتل به ماموران کلانتری 148 انقلاب داده شد که در پی آن ماموران در محل حادثه واقع در خیابان اسکندری حاضر شده و رسیدگی به موضوع را در دستور کار خود قرار دادند.
در تحقیقات اولیه ماموران مشخص شد که زنی 43 ساله دارای دو دختر 21 و 29 ساله با همسر 58 ساله‌اش دارای اختلافات شدید خانوادگی بوده و در تعطیلات اخیر نیز چندین بار با وی درگیر شده است.
این زن در ادامه اعترافات خود گفت: پس از مرگ همسرش جسد او را داخل کیسه‌ای گذاشته و به پشت بام خانه برده. در آنجا جسد را داخل یک بشکه 220 لیتری انداخته و با استفاده از بنزین آن را به آتش کشیده سپس با درست کردن سیمان داخل بشکه را پر از سیمان کرده تا جسد همسرش قابل رویت نباشد.
اما روز بعد به دلیل بوی متعفن و خون آبه‌ای که از بشکه خارج شده بود همسایهها متوجه این موضوع شده و با پلیس تماس گرفتند.
سرهنگ پیمان لطیفی، رئیس کلانتری 148 انقلاب با تایید این خبر به ایسنا گفت: تحقیقات اولیه از این زن انجام شد و متهم با دستور بازپرس ویژه قتل به ادراه دهم پلیس آگاهی منتقل شد همچنین با عوامل آتش نشان بشکه شکافته شده و جسد شوهر این زن از داخل آن خارج و به پزشکی قانونی ارجاع شد.
اعترافات قاتل
متهم به قتل که همسر مقتول است با اعتراف صریح به سوزاندن و دفن جسد همسرش در بشکه به کارآگاهان گفت: از همان آغاز زندگی با همسرم اختلافات شدیدی داشتیم و حتی پس از تولد دخترمان این اختلافات همچنان ادامه داشت. ۲۴ خرداد با همسرم درگیری لفظی پیدا کرده بودم و او ناگهان مرا مورد ضرب وشتم قرار داد. می دانستم که همسرم علاقه شدیدی به شیرموز دارد و به همین دلیل یک لیوان شیرموز آماده کرده و داخل آن داروی خواب آور ریختم، زمانی که همسرم آبمیوه را نوشید، بیهوش شد و من پس از چند ساعت به بالای سرش رفتم. بدنش کاملا سرد شده بود و نفس نمی کشید، ترسیده بودم و جسد را داخل پتو پیچیده و از واحد محل سکونتمان در طبقه چهارم به پشت بام خانه منتقل کردم.
متهم ادامه داد: جسد را داخل یک بشکه فلزی قرار داده و روی آن بنزین ریختم . شعله های آتش بسیار بلند بود و از ترس اینکه همسایهها متوجه موضوع شوند بلافاصله آتش را خاموش کردم، فردای آنروز دوباره به پشت بام رفته و جسد را به شیوه‌ای دیگر آتش زدم اما چون دود ناشی از آتش بسیار شدید بود، همسایه ساختمان روبرو به این موضوع اعتراض کرد و من ناچار به خاموش کردن دوباره آتش شدم. گیج و سردرگم شده بودم که با جسد چه کار کنم که ناگهان متوجه کیسه سیمان در بالای پشت بام شدم، آن را داخل بشکه ریخته و با تهیه بتون جسد را داخل آن دفن کردم . دو روز از این موضوع گذشت و بوی شدید ناشی از فساد جسد، ساختمان را پر کرده بود و همین موضوع باعث اعتراض شدید همسایهها شده بود. تا اینکه دیروز و پس از تاریک شدن هوا ، برای پیدا کردن چاره‌ای برای خلاص شدن از بشکه حاوی جسد به پشت بام رفته بودم که ناگهان دخترم نیز برای پیدان کردن علت بوی شدید ناشی از فساد جسد به پشت بام آمد و با دیدن بشکه به ناچار موضوع مرگ پدرش را با او در میان گذاشتم و تصمیم گرفتم تا موضوع را به پلیس اطلاع دهم.
