|
|
امروز: سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۷
کد خبر: ۲۱۱۷۰۲
تاریخ انتشار: ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۳
خوشبختانه موسیقی محلی ما از تمام دنیا بیشتر است. به اقوام بختیاری سر بزنند و از خواننده‌های آن‌ها استفاده کنند. ته مانده کارهای «باربد» آنجاست. تمام گوشه‌هایی که باربد، نام برده آنجاست. مناطق کرد نشین و شمال کشور نیز همین‌گونه است.
به دیدار عبدالوهاب شهیدی می‌رویم؛ ممکن است روزگار جسم ۹۶ساله او را نحیف، رنجور و از موسیقی به دور کرده باشد اما ذهن و فکر او همچنان قوی است و درباره موسیقی امروز ایران می‌گوید: می‌بینم که به سرازیری می‌رویم...

 محمدرضا شجریان او را «اعتبار موسیقی ایران» دانسته و هوشنگ ابتهاج درباره او گفته «من چیزی ندارم که در شأن آقای شهیدی باشد. شهیدی همیشه برای من یک تصویر از آرزویی بود که درباره هنرمند داشتم. همیشه می‌توانستم به‌عنوان یک هنرمند به او تکیه کنم؛ به اخلاق هنری و به اخلاق انسانی‌اش. او می‌توانست بیش از این، سرمشق هنرمندان باشد. روزگار مساعدت نکرد. سال‌های که هنوز امکان کار هنری درخشان بود، آقای شهیدی برکنار ماند. حیف!»

عبدالوهاب شهیدی متولد سال ۱۳۰۱ در «میمه» اصفهان، خواننده در سبک سنتی ایرانی، آهنگساز، استاد آواز و نوازنده عود است. او از اوایل دهه ۱۳۲۰ فعالیت هنری خود را با فراگیری آواز، سنتور و عود نزد اسماعیل مهرتاش آغاز کرد. او به‌جز آواز خواندن و آهنگسازی، نوازنده‌ای منحصر به‌فرد با ساز عود است، که این ساز را ایرانی می‌نواخت. او همچنین سابقه همکاری با استادانی مانند جلیل شهناز، فرامرز پایور، علی‌اصغر بهاری، حسین تهرانی، رحمت‌الله بدیعی، حسن ناهید و محمد اسماعیلی دارد.

او این روزها با پسرش زندگی می‌کند. وقتی پا به خانه‌اش می‌گذاریم با روی گشاده پذیرای ما می‌شود، گوش‌هایش کمی سنگین است اما با دقت به حرف‌ها گوش می دهد، برایمان شعر هم می‌خواند و از دو نتیجه ۱۰ ساله خود می‌خواهد برای «مهمانان» با ضرب و آواز هنرنمایی کنند. وقتی هم هنرنمایی آن دو را می‌بیند، لبخندی از سر رضایت گوشه لبانش نقش می‌بندد.

در این میان گلپا هم به او زنگ می‌زند و جویای حالش می‌شود و این دو آوازخوان قدیمی، دقایقی تلفنی با یکدیگر صحبت می‌کنند.

هنگامی که یکی از مهمانان عودش را به او نشان می‌دهد، دست‌های رنجورش ساز را در آغوش می‌گیرد و آن را ارزیابی می‌کند و از سازنده آن سخن می‌گوید! توان نواختن ندارد اما زخمه‌های کوچکی هم بر پیکره ساز می‌زند. وقتی هم عود نواخته می‌شود با جان دل به آن گوش می‌سپارد.

چند دقیقه‌ای هم پای صحبت‌هایش می‌نشینیم و از او چند سوال، می‌پرسیم که متنش در ادامه می‌آید:

آقای شهیدی! آواز ایرانی خیلی ضعیف و توجه مردم به آواز کم شده است، چه کار باید کرد؟

وقتی پایه ضعیف است و (آواز را) شوخی می‌پندارند و بازیچه می‌دانند از این بیشتر انتظار نباید داشت. آواز مراحلی دارد! پیش‌تر وقتی شخصی چیزی می‌خواند، صدای او را به کمیسیونی می‌برندند و درباره خوانش درست شعر، درست بودن پایه و خارج نبودن صدا نظر می‌دادند. آواز او باید از چند کانال رد می‌شد تا مورد تایید قرار بگیرد اما در حال حاضر همین‌طوری می‌خوانند و ضبط و پخش می‌کنند. کسی بالای سر کار نیست.

یعنی باید کنترل و نظارت کیفی وجود داشته باشد؟

نظارت می‌خواهد؛ نه نظارت یک نفر، بلکه پنج-شش نفر را که اهل این کار باشند. آن‌هایی که می‌دانند را (این روزها) به بازی نمی‌گیرند و آن‌ها کنار می‌روند.

اگر خواننده آواز خوب کم داریم به دلیل کمبود استعداد است یا کمبود معلم خوب؟

اگر کسی استعداد داشته باشد بدون اینکه سر به سر معلم بگذارد جلو می‌رود، خدا به او استعداد داده و او استفاده می‌کند. موسیقی چیزی است خدادادی و معروف است به موسیقی عرشی! موسیقی است که می‌گویند شبانه روز در عرش نواخته می‌شود. «مرحبا ای موسیقی عرشی سرود / از کجای عرش می‌آیی فرود؟»

آن‌هایی که استعداد دارند بالاخره خودشان را نشان می‌دهند. اما سرپرست می‌خواهند تا با آن‌ها کار کند و عیب‌هایشان را بگوید. بگوید اینقدر تحریر ندهید! یک شعر می‌خوانند ده دقیقه تحریر می‌دهند، شعر ناقص است وسط شعر نفس می‌کشند، ناقص است.

این‌ها باید رعایت شود. یک نفر کارشناس می‌خواهد بالای سرشان باشد و برنامه‌ها را بازدید کند.

مردم را چگونه به آواز می‌توان جذب کرد؟

کار خوب، شعر خوب! شعر خیلی نقش بزرگی دارد. شعر است که خواننده را بالا می‌برد.

خوشبختانه موسیقی محلی ما از تمام دنیا بیشتر است. به اقوام بختیاری سر بزنند و از خواننده‌های آن‌ها استفاده کنند. ته مانده کارهای «باربد» آنجاست. تمام گوشه‌هایی که باربد، نام برده آنجاست. مناطق کرد نشین و شمال کشور نیز همین‌گونه است.

ما آهنگ‌های خوب داریم، ملودی آن‌ها را بگیرند و شعر خوب رویش بگذارند و بخوانند. خواننده هم باید از شعر خوشش بیاید، اگر نیاید نمی‌تواند خوشایند بخواند!

گفته می‌شود قدیم وقتی برنامه «گل‌ها» از رادیو پخش می‌شد، مردم کار و کاسبی را تعطیل می‌کردند و می‌رفتند آواز گوش بدهند! این درست است؟

بله؛ گل‌ها یک برنامه معمولی بود که کار خوب در آن اجرا شد. آدم سیر نمی‌شد. برنامه‌گذار خوبی هم داشت. ذوق و قریجه‌ای که پیرنیا (بنیان گذار برنامه گل‌ها) داشت، کسی ندارد.

نگرانی شما برای موسیقی چیست؟

می‌بنیم داریم به سرازیری می‌رویم. عیب کار در نداشتن شعر و آواز خوب است! کار خوب، شعر خوب و آواز خوب چرا نگیرد؟ حتما می‌گیرد!

هنرمندان نباید کار تکراری انجام بدهند، تقلید نکنند. اگر هم تقلید می‌کنند، تقلید خوب انجام بدهند. هرکس سبکی دارد که ان سبک طرفدارهای خودش را دارد.

چگونه باید سبک خودشان را پیدا کنند؟

من از صدای ادیب خوانساری خوشم می‌آمد. هروقت دهان به خواندن باز می‌کردم، ادیب می‌شد! مهرتاش به من گفت «آقا خودت باش! همه این‌ها را پاک کن» من همه چیزهایی را که در عرض بیست‌سال اندوخته بودم، پاک کردم.




خودم شدم. خودم را پیدا کردم و فهمیدم فرم کار من این است.

بهترین ملودی‌ها در موسیقی محلی ما است باید بگردند و استفاده کنند.

موسیقی‌های امروز را گوش می‌دهید؟

من گوش می‌دهم، همه را گوش می‌دهم. بعضی‌هایش خوب است نمی‌توان منکرش شد. صداها خوب است اما بیراهه می‌روند. هرچیزی قالبی دارد. قالب‌ریزی است. باید ردیف‌ها را خواند. می‌توان ردیف درست کرد. اگر به موسیقی وارد شدی می‌توانی ردیف بسازی.

باید با موسیقی کار کرد و آن را نگه داشت تا وحشی نشود. در موسیقی «من» نداریم، «ما» هستیم.

اما این روزها اهالی موسیقی باهم خوب نیستند و «من من» می‌کنند.

متاسفانه خیلی از اهالی موسیقی باهم خوب نیستند. اوایل هم این موضوع بود اما به این شدت نبود. خواننده‌ها بهم حسادت می‌کردند اما به آن‌ها تذکر داده می‌شد، پیرنیا آن‌ها را می‌خواست و می‌گفت «همدیگر را داشته باشید».
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین