کد خبر: ۲۰۲۵۶۶
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۱
مطهرنیا با اشاره به ارتباط تلاشهای آمریکا در خاورمیانه و کسب هژمونی امنیتی‌ در جهان گفت: آمریکا تلاش دارد از آنچه که از خاورمیانه عربی می‌گذرد، به عنوان یک چالش استفاده کند.
  حل مشکلات ایران در سالهای اخیر مقداری دشوارتر شده است. این مبحث زمانی حایز اهمیت می‌شود که چالشهای منطقه و تقابل با آمریکا به آن اضافه گردد. مهدی مطهرنیا تحلیلگر مسائل آمریکا و استاد دانشگاه معتقد است که ایران پیش از آنکه به مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی بیندیشد، باید مسائل داخلی خود را در یک رویکرد متکی بر گفتمان «سلام»، حل کرده و سپس با گفتمان صلح نسبت به بیرون، جهت‌گیریهای خود را تنظیم کند تا بتواند از چالش‌های پیش روی خود در عرصه داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، به مثابه یک فرصت استفاده کند. اگر ایران در بازنگری از رفتارها و کنش‌های خود در چارچوب سیاستهای خارجی، اقدام نکند و در صحنه سیاست داخلی یک ابتنای قابل توجهی را فراهم نکند، در نهایت با نوعی تقابل روبرو خواهد بود. مشخصا اگر این مسائل حل نشود بحرانهایی گریبان‌گیرش خواهند شد.

مطهرنیا در گفت‌و‌گو با «مردم‌سالاری آنلاین» در تشریح رخدادهای خاورمیانه گفت: در وهله نخست باید بگوییم آنچه در خاورمیانه رخ داده است بحران نیست؛ بلکه یک چالش جدی است که آمریکا سعی می‌کند از آن به عنوان یک فرصت استفاده کند. در ادبیات سیاسی نمی‌توان مفهوم بحران را به جای مفهوم چالش به کار برد. نگاه ایالات متحده آمریکا به خاورمیانه، به مثابه پل اصلی عبور به سمت آسیای شرقی است؛ چراکه تلاش آمریکا این است که هژمونی امنیتی خود را در جهان تثبیت کند.

وی افزود: امروز ایالات متحده آمریکا در پی گسترش قدرت سیاسی و اقتصادی خود در عرصه جهانی و تبدیل به یک هژمونی امنیتی در جهان است. بر این اساس، سیاست خارجی آمریکا نه خود محور و نه متکی بر اتحادیه‌ها و نه حتی متکی بر امنیت دسته جمعی نخواهد بود؛ بلکه امروزه آمریکا تلاش دارد که خود را متکی بر قدرت جهانی بداند و بنامد. لذا ایالات متحده آمریکا، صرفا از «سیاست خارجی آمریکا» و یا «اقتصاد آمریکا» سخن نمی‌گوید؛ بلکه از «سیاست خارجی و اقتصاد جهانی با پایگاه ایالات متحده آمریکا» سخن به میان می‌آورد.

مطهرنیا با اشاره به ارتباط تلاشهای آمریکا در خاورمیانه و کسب هژمونی امنیتی‌ در جهان گفت: آمریکا تلاش دارد از آنچه که از خاورمیانه عربی می‌گذرد، به عنوان یک چالش استفاده کند.

وی افزود: فراز و نشیبهایی که در محیط عینی در برابر هدف گذاریهای ذهنی کنش ورزان به وجود می‌آید، صرفا یک چالش است. اگر کنش ورزان از فرصتهای موجود بتوانند برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند، توانسته‌اند از چالشها یک فرصت برای خود بسازند که البته آمریکا در پی همین معناست. از این رو سیاستهای ایالات متحده آمریکا در دوره ترامپ ضدیت با سیاستهای اوباما نیست؛ بلکه در نهایت و غایتِ برنامه‌ریزی توسط اندیشکده‌های ایالات متحده آمریکا با جهت‌گیری‌های ملی و تثبیت کننده تلاشهای تحکیمی اوباما و تلاش‌های تاسیسی بوش دوم برای هژمونی امنیتی آمریکا در جهان است.

او ادامه داد: اگر نکات فوق را بپذیریم، درخواهیم یافت که سفر تیلرسون وزیر امور خارجه آمریکا و همچنین مایکل پنس معاون رییس جمهور آمریکا به منطقه و حتی سفر شخص ترامپ به عربستان که با رقص شمشیر نمادینه شد، در پی ایجاد یک فضای معنادار در جهت استفاده از این چالشها، برای عبور از دوران گذار نظام بین الملل به نظم جدید آمریکایی است که در آن نظام جدید، ایالات متحده آمریکا، هژمون امنیت جهان و ابرقدرت تنهایی است که چند قطب از قدرتهای بزرگ جهانی را به خود پیوست داده و به رهبری آنها می‌پردازد. لذا نظام تک - چند قطبی، مد نظر ایالات متحده آمریکا و با محوریت هژمونیِ امنیتی آمریکا است.

این تحلیلگر مسائل آمریکا ابراز داشت: آمریکا در‌هارتلند نو (‌خاورمیانه عربی) و نو‌هارتلند (فلات ایران تا تنگه عدن)، از سال 2001 میلادی و بعد از واقعه 11 سپتامبر در پی پیاده سازی سه گام بوده است؛ گام نخست گسترش ناامنی در منطقه جهت توجیه حضور آمریکا در منطقه. گام دوم توازن ضعف میان ریاض و تهران؛ آمریکا برای اینکه بتواند این توزان را ایجاد کند، ضعیف کردن پایتخت‌های دو کشور در یک رو در رویی معنادار در حوزه جنگ‌های نیابتی را در دستور کار خود قرار داد. لذا مدیریت ناامنی به مدیریت توازن ضعف انتقال یافت.

مطهرنیا ابراز داشت: اکنون نیز آمریکایی‌ها به فکر گام سوم خود هستند و آن عبارت است از مدیریت امنیت نسبی به نفع ایالات متحده آمریکا در جهت عبور از «هارتلند نو» و جهت‌گیری به سمت «نو‌هارتلند» و «هارتلند علیا» یعنی تبت.

او ادامه داد: آمریکایی‌ها اگر بتوانند این امنیت نسبی را ایجاد کنند، مرزهای جدیدی در خاورمیانه شکل خواهند داد که در این مرزهای جدید، اصطکاک دائمی وجود خواهد داشت. لذا آمریکاییها به جای اینکه در‌هارتلند نو مستقر شوند، به دنبال آن خواهند رفت که اروپای متحد را از یک  سو و از سوی دیگر قدرتهایی مانند روسیه را در منطقه قرار داده و مدیریت امنیتی منطقه را به آنها محول کنند و در عین حال اصطکاک موجود میان آنها را به نفع خود مدیریت کند.

این استاد دانشگاه افزود: آمریکا پس از اجرای این طرح، به سر وقت فلات ایران با مرکزیت تهران و شبه جزیره کره با مرکزیت پیونگ یانگ و شرق آسیا با مرکزیت پکن رفته تا به تثبیت هژمونی امنیتی خود در دهه آینده به طور کامل دست یابد.

مطهرنیا در پاسخ به این سوال که آیا این تغییر مرزها در خاورمیانه، ایران را هم تهدید خواهد کرد یا خیر گفت: این تغییر مرزها زمانی می‌تواند برای ایران تهدید واقع شود که جمهوری اسلامی در یک رودررویی و تقابل کامل در برابر ایالات متحده آمریکا به نفع قدرتهای بزرگ دیگر جهان در شکل دادن به نظم آینده جهانی وارد عمل شود؛ وگرنه آمریکا به فکر کوچک کردن و چند تکه کردن و تجزیه ایران نیست. اما در نهایت، کنش متقابل ایران در مقابل آمریکا و دیگر قدرت‌های بزرگ جهانی، می‌تواند بسیاری از مسائل را دگرگون سازد.

وی در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه با توجه به مشکلات سیاسی – اقتصادی داخلی در ایران، در حال حاضر تا چه میزان نظام ایران می‌تواند در مقابل چالشهای منطقه و آمریکا مقاومت کند گفت: ایران پیش از آنکه به مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی بیندیشد، باید مسائل داخلی خود را در یک رویکرد متکی بر گفتمان «سلام»، حل کرده و سپس با گفتمان صلح نسبت به بیرون، جهت‌گیریهای خود را تنظیم کند تا بتواند از چالش‌های پیش روی خود در عرصه داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، به مثابه یک فرصت استفاده کند. اگر ایران در بازنگری از رفتارها و کنش‌های خود در چارچوب سیاستهای خارجی، اقدام نکند و در صحنه سیاست داخلی یک ابتنای قابل توجهی را فراهم نکند، در نهایت با نوعی تقابل روبرو خواهد بود. مشخصا اگر این مسائل حل نشود بحرانها گریبان‌گیرش خواهند شد و در نهایت بحث تئوریهای انقلاب پیش می‌آید.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین