گروه ها و مشاغلی که پیش از این در دایره سلبریتی ها تعریف نمی شدند در فرهنگ سلبریتی مورد توجه قرار گرفتند؛ برای مثال چهره هایی از عالم سیاست و اقتصاد.
گروه ها و مشاغلی که پیش از این در
دایره سلبریتی ها تعریف نمی شدند در فرهنگ سلبریتی مورد توجه قرار گرفتند؛
برای مثال چهره هایی از عالم سیاست و اقتصاد.
«سلبریتی» به عنوان مسئله
«سلبریتی»
یا «فرهنگ سلبریتی» هنوز به سوژه جامعه شناسان یا انسان شناسان ایرانی
تبدیل نشده است- و البته باید پذیرفت که سلبریتی یا فرهنگی سلبریتی هنوز
مسئله اجتماعی جامعه ایرانی هم نیست.- فقط نگاهی به تعداد کتاب ها و
مقالاتی که تاکنون در ایران درباره موضوع سلبریتی و فرهنگ سلبریتی نوشته
شده (تقریبا صفر) و مقایسه آن با تعداد متعدد و متنوع کتاب ها و مقالاتی که
در غرب در این باره نوشته شده است می تواند نشان دهنده تفاوت درجه اهمیت
چنین موضوعاتی در ایران و غرب باشد. نقش آفرینی برخی سلبریتی ها در کمک
رسانی به زلزله زدگان کرمانشاه (آّبان 96) توجه ها را به موضوع جایگاه و
کارکردهای سلبریتی ها جلب کرد؛ اتفاقی که ضرورت تامل جدی تر به این موضوع
را گوشزد کند.
فرهنگ سلبریتی وطنی
واقعیت
این است که مفهوم سلبریتی در ایران کمی متفاوت از این مفهوم در فرهنگ غربی
است. در این مقاله، موضوع «پدیده مسئولان یا مدیران خودسلبریتی پندار»
صرفا مثالی است برای اشاره به چنین تفاوتی. پدیده مسئولان یا مدیران
خودسلبریتی پندار موضوع است که باید آن را یک محصول وطنی دانست؛ شرایطی که
در آن مدیر یا مسئول دولتی به جای عمل به وظیفه و مسئولیت اصلی و پاسخگویی
در قبال وظایفی که برعهده اش گذاشته شده است، به سمت نمایش رفتارهایی
«سلبریتی مآبانه» حرکت می کند. سلبریتی ها می توانند از هر گروه و تخصصی
باشند.
در مقاله ای که
یکی از سایت های تخصصی دانشگاهی در امریکا منتشر کرده است از 10 سلبریتی
نام برده که همگی تحصیلات دانشگاهی دارند و جالب تر این که همه در دانشگاه
های معتبر امریکا و اروپا «انسان شناسی» یا «مردم شناسی» خوانده اند. در
این فهرست ده نفره، هم هنرپیشه دیده می شود، هم نوازنده، هم رمان نویس و هم
سیاستمدار؛ کسانی چون «تَندی نیوتون» بازیگر انگلیسی فیلم های معروف
«تصادف» و «ماموریت غیرممکن» تا «ویل چمپیون» نوازنده مشهور گروه کُلد پلی،
«کورت ونه گات» نویسنده امریکایی، «نیکلاس کلِگ» رهبر سابق حزب لیبرال
دموکرات و حتی پرنس چارلز (فرزند ملکه انگلیس. پس خلاف تصور عمومی، صرفا
هنرپیشه ها، خواننده ها یا نوازنده ها نیستند که می توانند به عنوان
سلبریتی شناخته شوند.
درواقع،
در طول سه دهه اخیر به تدریج، گروه ها و مشاغلی که پیش از این در دایره
سلبریتی ها تعریف نمی شدند در فرهنگ سلبریتی مورد توجه قرار گرفتند؛ برای
مثال چهره هایی از عالم سیاست و اقتصاد. اصطلاح سلبریتی را نمی توان در
فارسی به «مشهور» یا «شهرت» ترجمه کرد. سلبریتی یک مفهوم مدرن است که به
طور مشخص از دهه هشتاد به بعد و به ویژه با شکل گیری فضاهای رسانه ای جدید،
اینترنت و شبکه های مجازی جایگاهی جدی و تاثیرگذار در حوزه عمومی پیدا
کرد؛
تَندی نیوتون
جایگاهی
که سیاست و اقتصاد را هم متاثر از خود کرد اما همان گونه که پیش از این
اشاره شد، فرهنگ سلبریتی یا سلبریتی پروری در ایران با آنچه در غرب- به
عنوان زادگاه و معرکه اصلی فرهنگ سلبریتی- هست، تفاوت هایی دارد. بنابراین
بهتر است در برخورد با مفهوم فرهنگ سلبریتی در ایران به شرایط فرهنگی و
بومی ایران توجه و آن را در قالب گونه ای فرهنگ سلبریتی وطنی یا بومی بررسی
کنیم.
ما و فرهنگ سلبریتی ستیزی
«نکوهش
شهرت» از دیرباز یکی از مضامین بسیار رایج در فرهنگ عمومی ایران بوده است.
گذشته از روایات دینی که در مذمت شهرت و شهرت طلبی نقل شده است، اشعار،
پندیات و اندرزنامه ها در عرفان و ادب فارسی پُر است از توصیه به دوری از
شهرت و شهرت طلبی که همیشه در کنار جاه طلبی- به عنوان امری مذموم- مطرح می
شده است. از همین روست که به گفته سعدی، هر آن که بخواهد پای در طریق عرفا
یا مردان برگزیده خدا بگذارد، باید که دست از شهرت بشوید: «کسی راه معروف
کرخی بجست/ که بنهاد معروفی از سر نخست» و صائب نیز در همین مضمون می گوید:
«می کند شهرت پریشان صائب اوراق حواس/ در به در خود را چو خورشید جهان آرا
مکن» و «نام نکو نتیجه گمنامی است و بس/ ای دل تلاش آفت شهرت چه می کنی؟»
دوری از شهرت و تلاش برای گمنامی چنان فضیلت شمرده می شود که اگر حتی «گوشه گیری» نیز باعث شهرت فرد شود، باید از آن گریزان باشد: «گوشه گیران ایمن از آفات شهرت نیستند/ در میان خلق بودن پیش دانا بهتر است» (بیدل) اما مگر شرایط معاصر و در زمانه ای که شهرت و فرهنگ سلبریتی به عنوان بخشی از صنعت فرهنگ و نظام بازار، به فرهنگ مسلط جامعه تبدیل شده است، می توان از آن گریزی داشت؟ در شرایطی که تلاش برای هرچه بیشتر و بیشتر دیده شدن یا آن چه در مطالعات فرهنگی از آن به «Visibility» تعبیر می شود، به یک میل نسبتا عمومی در فرهنگ و زندگی ما تبدیل شده است. تلاش برای دیده شدن از عناصر اصلی فرهنگ سلبریتی شدن است.
بیشتر
دیده شدنی که به «شهرت مبتنی بر رسانه» تبدیل می شود؛ وضعیتی که باید آن
را سلبریتی شدن نامید. با وجود این، «فرهنگ سلبریتی» در جوامع غربی، موضوعی
پذیرفته شده است اما در بخشی از فرهنگ عمومی رایج در ایران، روی خوشی به
فرهنگ سلبریتی نشان داده نمی شود و گاه حالتی از طرد یا حتی «سلبریتی
ستیزی» دیده می شود. (اگرچه در اصطلاح سلبریتی ستیزی تا حدودی اغراق وجود
دارد.) کم نیستند افراد و گروه هایی که در مقابل هنرپیشه، فوتبالیست،
خواننده یا نوازنده ای که به عنوان سلبریتی مطرح می شود، واکنش منفی نشان
می دهند. بخشی از چنین واکنش هایی به پیشینه نگاه نکوهشگر فرهنگ ایرانی به
موضوع شهرت بر می گردد که در آن از دیرباز گمنامی و دوری از شهرت به عنوان
یک فضیلت اخلاقی و انسانی تاکید می شده است؛
برای
مثال، «وقار» و «سنگینی» از مفاهیم یا ویژگی هایی است که در فرهنگ عمومی
ایرانی افراد به برخوردار بودن از آن و حفظ آن توصیه می شوند در حالی که
فرهنگ سلبریتی در بسیاری از موارد در تضاد با چنین ویژگی هایی تلقی می شود.
در نگاه سنتی ایرانی، انسان های قابل توجه و برگزیده هنوز کسانی تلقی می
شوند که چون تیپ های آرمانی (Ideal types) رفتار می کنند. تیپ های شخصیتی
که براساس الگوهای تعریف شده در فرهنگ ما، کامل و جامعند.
به
بخشی از این تصورات در فرهنگ عامه ما دقت کنید: «آدم درست و حسابی، سنگین و
رنگین است، وقار دارد، در جمع جُک تعریف نمی کند، قاه قاه و با صدای بلند
نمی خندد، عصا قورت داده است، قیافه ای جدی دارد، کسی از عادت ها و
رفتارهای روزمره و معمولی او خبر ندارد (زیرا چنین چیزهایی حرف های مهمی
نیستند) و...؛ این ها «تفکرات قالبی» (Stereo Types) یا کلیشه هایی است که
در فرهنگ عمومی سنتی ما از یک شخصیت برجسته (برگزیده یا نخبه) وجود دارد؛
اما سلبریتی ها کسانی هستند که از قضا ساده ترین و معمولی ترین ویژگی ها یا
رفتارهای آن ها برای رسانه ها و فن ها یا طرفداران آن ها جالب توجه است.
(fans را هم در فرهنگ سلبریتی نمی توان دقیقا به طرفدار یا هواخواه ترجمه
کرد.)
سلبریتی ها انسان های کاملی نیستند
براساس
همان نگاه سنتی به شخصیت های نخبه یا از نظر جامعه برگزیده (قهرمانان،
الگوها، شخصیت های مرجع) است که برخی از افراد یا گروه ها در مقابل برخی از
بازنمودها یا تصاویری که از سلبریتی ها به نمایش گذاشته می شود، به شدت
واکنش های طردکننده یا مذمت گونه نشان می دهند. برای مثال انتظار دارند یک
هنرپیشه، فوتبالیست یا خواننده، در همه شئون رفتاری و اظهارنظرهایش اخلاقی
(مطابق با الگوهای اخلاقی پذیرفته شده جامعه) یا کاملا فرهیخته وار یا
روشنفکرانه باشد. هم بین برخی از عموم مردم و هم بین برخی از روشنفکران یا
تحصیلکرده ها، انتظارهایی غیرواقعی و بیش از حد از یک سلبریتی وجود دارد؛
برای
مثال، گاه روشنفکران از یک سلبریتی که صرفا به خاطر این که ورزشکار،
خواننده یا بازیگر خوبی است به عنوان سلبریتی شناخته می شود، انتظار دارند
در موضعگیری های سیاسی هم همچون یک صاحب نظر سیاسی یا روشنفکر عمل کند.
ظاهرا در چنین نگاهی به سلبریتی ها همه (چه دولت و حاکمیت و چه بسیاری از
گروه ها) انتظار دارند سلبریتی ها به عنوان الگوها یا گروه های مرجع جامعه،
تصویری از یک انسان نمونه و کامل را از خود ارائه کنند. آن ها توقع دارند
سلبریتی ها برای جامعه نقش الگوی تربیتی موردپسندشان را ایفا کنند.
از
یک فوتبالیست سلبریتی شده انتظار می رود نقش یک الگوی آرمانی جوان خوب،
«بچه مثبت» و مطابق با تیپ آرمانی یا اخلاقی مورد نظر یک ایدئولوژی، یک
گروه خاص یا حاکمیت را ایفا کند؛ اما در فرهنگ سلبریتی، همین ویژگی های
معمولی و طبیعی فرد سلبریتی است که بخشی از شخصیت یا تیپ او را تشکیل می
دهد. و این چیزی است که نگاه سنتی یا فرهنگ عمومی ایرانی نمی تواند معمولا
آن را هضم کند یا به راحتی بپذیرد.
توهم سلبریتی بودن یا سلبریتی پنداری
ویژگی
اصلی مفهوم سلبریتی، عامه پسند بودن آن است و این عامه پسند بودن الزاما،
همیشه معنایی منفی در خود ندارد. حالا تصور کنید که انسانی با نمودها و
بازنمودهای روشنفکری- کسی که تظاهرات و داعیه های روشنفکری دارد- بخواهد به
ساحت سلبریتی شدن قدم بگذارد؛ وضعیتی که این روزها در ایران می توان به
شکل ملموسی در برخی از فضاهای روشنفکری دید؛ چیزی که اساس و به طور کلاسیک
در تناقض با سبک زندگی روشنفکرانه یا فرهیخته وار است.
مسئولانِ خودسلبریتیپندار
پدیده
«مدیرانی که می خواهند سلبریتی باشند» هم از موضوعات جالب توجه فرهنگ
سلبریتی در ایران این روزهاست. مدیرانی که به واسطه پُست یا منصبی که دارند
مورد توجه رسانه ها هستند. عکس ها، مصاحبه ها، نشست های مطبوعاتی و فیلم
های آن ها در رسانه های رسمی و غیررسمی منتشر می شود. «لایک خور» صفحه
اینستاگرام آن ها بالا می رود و کم و بیش خود را در جایگاه یک سلبریتی تصور
می کنند. این پدیده ها را باید «سلبریتی های دولتی» یا «شبه دولتی» نامید؛
تعداد این افراد که خود را سلبریتی می پندارند این روزها در حال بیشتر و
بیشترشدن است. نکته جالب این جاست که معمولا این «مسئولان خودسلبریتی
پندار» در چرخه رقابت با یکدیگر می افتند؛
نمایش
این رقابت ها را می توان در خودنمایی های رسانه ای آن ها به ویژه در شبکه
های مجازیشان به وضوح مشاهده کرد. جایی که از طریق ارسال پُست های متعدد و
متنوع (عکس و نوشته و خاطره و...) تلاش می کنند بر هواخواهان و طرفداران
خود اضافه کنند، بازار صفحات نمایش یا خودنمایی شان را داغ نگه دارند و از
این طریق (یعنی جلب توجه بیشتر افکار عمومی) نه تنها اسباب باقی ماندن در
جایگاه مسئولیتی شان را فراهم کنند، بلکه زمینه های ارتقا و پیشرفتشان را
در مسئولیت های بالا و بالاتر بسازند. آن ها معمولا با تکیه بر جایگاهشان و
امکانات دولتی، می کوشند تا نمایشی جذاب از خود اراده دهند. در این مسیر
از انواع رسانه ها و شگردهای رسانه ای بهره می برند؛
انتشار
عکس ها و فیلم هایی از حضورشان در موقعیت های گوناگون و جذاب، نمایش
سفرهای خارجی، عکس یا سلبریتی های دیگر و... همه این ها برای جلب توجه
بیشتر است، به سبک و سیاق سلبریتی ها؛ احتمالا ممکن است بخشی از این نوع
نمایش، به عنوان تلاش برای ارائه نوعی بیلان کار و گزارش عملکرد توجیه شود
اما این مسیر مرسوم اعلام عملکرد یا گزارش کار نیست. کدام مسئول و مدیر را
در کشورهای پیشرفته سراغ دارید که این گونه در صفحات شخصی خودش در اینترنت و
شبکه های اجتماعی بخواهد گزارش عملکرد و فعالیت های سازمانی خودش را ارائه
کند؟ نقشی که باید روابط عمومی یا رسانه های عمومی ویژه این کار انجام
دهند.
به هر حال، این
نوع از مدیران و مسئولان غافلند که فن هایشان را با طرفدار یا هواخواه
راستین و صادق (جدی و ثابت قدم) اشتباه گرفته اند. در این جا، فن ها،
طرفداران و هواخواهانی جدی نیستند و دل بستن به تاثیرگذاری یا همراهی آن ها
خیال خامی است. فقط کافی است مسئولیت و پستی که به طور انتصابی به این
گونه «مسئولان خودسلبریتی پندار» داده شده، از آن ها گرفته شود تا یک شبه
از تاج و تخت توهمی سلبریتی بودن سقوط کنند. اگرچه در این صورت، تلاش های
دیگر را آغاز خواهندکرد.
فیلم تقدیم به رُم با عشق
شما مشهورید، چون شهرت دارید
«شما
مشهورید، چون شهرت دارید» این جمله طنز و کلیدی یکی از داستان های فیلم
«تقدیم به رُم با عشق» ساخته وودی آلن (محصول 2012) است. در این داستان،
«روبرتو بنینی» کارمندی معمولی است که یک روز صبح وقتی از خانه خارج می
شود، بدون هیچ دلیل خاصی مورد توجه روزنامه نگارها و رسانه ها قرار می
گیرد، مشهور می شود بدون این که بداند چرا. بدون هیچ دلیلی همه کارهای
معمولی و روزمره «روبرتو» برای رسانه ها- و البته مردم- جالب می شود؛ این
که صبحانه چه می خورد، چه می پوشد، چگونه تفریح می کند و...؛
این
عبارت را باید یک «جُک همان گویانه» (Tautilogical joke) دانست که واقعیت
یا خمیرمایه اصلی بخش جدی فرهنگ سلبریتی یا «سلبریتی پروری رسانه ای» است؛
شما ممکن است فوتبالیست یا نوازنده خوبی باشید اما این برای سلبریتی بودن
کافی نیست؛ سلبریتی شدن- و البته «سلبریتی ماندن»- در فراهم شدن متغیرهای
گوناگونی است که بخش عمده و مهمی از آن ها در اختیار ما نیست. جالب تر این
که گاه برای سلبریتی شدن لازم نیست شما حتی کوچک ترین مهارت، برتری یا
ویژگی ممتازی داشته باشید زیرا یک «دستگاه سلبریتی سازی» (یک پویش رسانه
ای) می تواند از معمولی ترین آدم ها سلبریتی بسازد. این موضوع البته قاعده
ای است در فرهنگ سلبریتی که فرهنگ ایرانی و غیرایرانی ندارد.
راه دشوار سلبریتی شدن/ ماندن
«به
شهرت رسیدن آسان است اما در شهرت ماندن دشوارتر» یک قاعده است؛ زیستن و
ادامه حیات در فرهنگ سلبریتی منوط به تلاشی دائم برای ماندن در چنین فرهنگی
است. وضعیتی که معمولا و تا حدود زیادی ابدا در اختیار شما نیست (رسانه ها
و فرهنگ توده و افکار عمومی، به عنوان اساسی ترین عناصر در شکل گیری فرهنگ
سلبریتی، راه خودشان را می روند و قواعد نانوشته خودشان را دارند)؛ اما
سلبریتی شدن برای مثال در فرهنگ غربی است و سلبریتی ماندن نیز به مراتب
دشوارتر. در فرهنگی که تکلیف حوزه عمومی و حوزه خصوصی روشن است و شرایط
باثباتی از جامعه مدنی شکل گرفته است، جایگاه سلبریتی ها و محدوده عمل و
اختیارشان مشخص است و شرایط باثباتی از جامعه مدنی شکل گرفته است، جایگاه
سلبریتی ها و محدوده عمل و اختیارشان مشخص است اما در فرهنگی که چینین
ویژگی هایی نداشته باشد، فرهنگ سلبریتی، براساس همان اقتضائات شکل
خواهدگرفت؛
سلبریتی به
موجودی تبدیل می شود که غیر از چرخه عظیم رسانه و «صنعت- فرهنگ»، قدرت و
مجاری قدرت نیز به شکلی که می خواهند مداخله می کنند یا برای او تصمیم می
گیرند. در چنین ساختارهای توتالیتری، هر سلبریتی می تواند یک تهدید باشد
زیرا گستره ای از نفوذ و الگودهی دارد که ممکن است خارج از دایره و توان
نظارتی قدرت باشد. البته حتی در کشورها و جوامع غیرتوتالیتر نیز سلبریتی ها
گاه در موضع تبدیل به پدیده هایی بحران آفرین قرار گرفته اند. با وجود
این، وجود نهادهای مدنی متعدد، قدرتمند و تاثیرگذار، رسانه های آزاد و
جریان قابل قبول اطلاعات، معمولا تهدیدهایی از این دست را مهار کرده است.
وقتی سلبریتی ها زلزله زده می شوند
واقعیت
این است که تکلیف سلبریتی ها در جامعه و فرهنگی ایرانی هنوز مشخص نیست؛
نوع و چگونگی تعاملی که با جامعه مدنی و سایر نهادهای اجتماعی می توانند
داشته باشند، موضع ساختارهای رسمی و غیررسمی در قابل آن ها و...؛ برای
مثال، آیا سلبریتی ها در شرایطی که برخی از سازمان ها نهادهای حمایتی رسمی
کشور به دلایل گوناگون نمی توانند وظایف خود را به خوبی انجام دهند و
نهادهای مدنی قدرتمند و باثباتی نیز در جامعه ایرانی وجود ندارند، می
توانند بخشی از وظیفه یا کارکرد این سازمان ها و نهادها را برعهده گیرند؟
تا چه حد و چگونه؟ آیا اساسا چنین توانی در فرهنگ سلبریتی ایرانی وجود
دارد؟
هفته نامه کرگدن نوشت: زلزله کرمانشاه و حضور پررنگ و پرسر و صدای برخی از سلبریتی ها برای کمک رسانی به وضعیت زلزله زدگان را به یاد بیاوریم و تخریب برخی از نهادهای حمایتی مثل هلال احمر را از طریق «اعتمادزدایی» از این نهاد و... غافل از این که با تضعیف این نهادهای رسمی و فقدان نهادهای مدنی لازم، حتی سلبریتی ها هم نمی توانند موثر باشند. نظیر چنین موضوعاتی است که تحلیل فرهنگ سلبریتی در جامعه ایرانی را دشوار می کند. همچنین موضوعی چون رواج رفتارهای «سلبریتی مآبانه» بین گروه های گوناگون جامعه و حتی مدیران و مسئولان تعریف و تحلیل ابعاد فرهنگ سلبریتی را در ایران دشوارتر کرده است.
ارسال نظر