|
|
امروز: شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۸
کد خبر: ۱۹۲۱۲۵
تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۶ - ۱۷:۱۱
تمام افرادی که درس های مقدماتی دوره های روابط بین الملل را در دانشگاه گذرانده باشد، قطعاً با اصطلاح "توازن قدرت" آشنایی دارند. این تئوری پیشینه ای طولانی دارد. اما جالب است که نخبگان سیاست خارجی آمریکا، اغلب این نظریه ساده و شناخته شده را فراموش می کنند.
 تمام افرادی که درس های مقدماتی دوره های روابط بین الملل را در دانشگاه گذرانده باشد، قطعاً با اصطلاح "توازن قدرت" آشنایی دارند. این تئوری پیشینه ای طولانی دارد. اما جالب است که نخبگان سیاست خارجی آمریکا، اغلب این نظریه ساده و شناخته شده را فراموش می کنند.
 
به جای آن که بپرسند چرا روسیه و چین همکاری می کنند و یا فکر کنند که چه چیزی ایران را به دیگر کشورهای خاورمیانه نزدیک کرده است، تصور می کنند که این همکاری ها، نتیجه اقتدارگرایی، تفکرات ضد آمریکایی، یا نوعی دیگر از  همبستگی ایدئولوژیک مشترک این کشورهاست. این فراموشی مزمن، رهبران ایالات متحده را تشویق به اعمال سیاست هایی می کند که به طور ناخواسته دشمنان را به هم نزدیک تر می کند. هنگامی که یک کشور با یک حریف قوی رو به رو می شود، یا باید تمام منابع خودش را به کار بگیرد، یا از کمک دیگر کشورهایی که با همان خطر مواجه هستند استفاده کند.
 
نیازی به گفتن نیست که منطق "توزان قدرت" در سیاست خارجی ایالات متحده  نیز نقش مهمی ایفا کرده است. متحدین آمریکا در جنگ سرد با هدف تعادل قدرت و محدود کردن شوروی شکل گرفتند و همان انگیزه، ایالات متحده را به حمایت از مجموعه ای از رژیم های اقتدارگرا در آفریقا، آمریکای لاتین، خاورمیانه و دیگر نقاط جهان وادار کرد.
 
با این حال، به رغم تاریخچه طولانی و پایدار توازن قدرت، سیاستگذاران و متخصصان اغلب نتوانسته اند تشخیص دهند که چگونه این انگیزه، رفتار متحدان و مخالفان را شکل می دهد. بخشی از مشکل، ناشی از گرایش ایالات متحده به این تصور است که سیاست خارجی دولتها عمدتا به واسطه ویژگی های داخلی آن (یعنی شخصیت رهبران، نظام سیاسی و اقتصادی، یا ایدئولوژی حاکم بر آن و غیره) و نه شرایط خارجی (به عنوان مثال، مجموعه ای از تهدیدها که با آن مواجه است)، شکل می گیرد.
 
البته ارزش های سیاسی مشترک، در این رابطه بی تأثیر نیست و برخی مطالعات تجربی نشان می دهد که اتحاد بین کشورهای دموکراتیک پایدارتر از کشورهای غیردموکراتیک است. با این وجود، فرض را بر این گذاشتن که ترکیب داخلی کشور، تعیین کننده ماهیت دوستان و دشمنان است، از جهات مختلف گمراه کننده است.
 
اول، اگر ما بر این باور باشیم که ارزش های مشترک یک نیروی متحد قدرتمند هستند، به احتمال زیاد، همبستگی و دوام برخی از اتحادهای بین کشور خود و دیگر کشورها را بزرگ نمایی کرده ایم. "ارزش های مشترک" به سادگی برای حفظ ائتلافی بین کشورهای مختلف کافی نیست.
 
دوم، اگر سیاست تعادل قدرت را فراموش کنیم، احتمالا از اینکه دیگر کشورها، علیه ما تشکیل ائتلاف بدهند، شوکه خواهیم شد. مانند زمانی که فرانسه، آلمان، و روسیه، در سال 2003 با هدف جلوگیری از موققیت آمریکا در جلب موافقت شورای امنیت برای حمله به عراق، همکاری کردند.
 
زمانی که ایران و سوریه برای کمک به شورش های عراقی ها پس از حمله آمریکا متحد شدند، مقامات ایالات متحده شوکه شدند. اما این امر جای تعجب نداشت چراکه اگر آمریکا در اشغال عراق موفق می شد، ایران و سوریه گزینه های بعدی در فهرست حمله آمریکا قرار می گرفتند.
 
سوم، تمرکز بر وابستگی های سیاسی یا ایدئولوژیک و نادیده گرفتن نقش تهدیدات مشترک، باعث می شود ما رقیبان را بیش از اندازه، متحد فرض کنیم. مقامات ایالات متحده و تحلیلگران، به جای  پی بردن به این نکته که به طور عمده، مخالفان به دلایل ابزاری یا تاکتیکی با یکدیگر همکاری می کنند، اغلب تصور می کنند مخالفان به خاطر داشتن تعهد عمیق و ارزشهای مشترک، با هم متحد می شوند.
 
در نهایت، نادیده گرفتن دینامیک توزان قدرت، یکی از مزایای ژئوپولیتیکی آمریکا را بی اثر می کند. ایالات متحده به عنوان تنها قدرت بزرگ در نیم کره غربی، قدرت انتخاب زیادی برای انتخاب متحدان خود دارد و به همین ترتیب می تواند قدرت نفوذ زیادی بر آنها داشته باشد؛ و باید از این قدرت نفوذ، استفاده مثبت کند.
 
متأسفانه، ایالات متحده در دهه های گذشته، به ویژه در خاورمیانه، کاملا مخالف این رویکرد عمل کرده است. به جای نشان دادن انعطاف پذیری، ما بر متحدان سابق خود اصرار می ورزیم و بیشتر نگران این هستیم که آنها مطمئن باشند ما بهترین تصمیم گیرنده ها هستیم. با اینکه امروز دیگر توجیهی برای روابط نزدیک با مصر، اسرائیل و عربستان سعودی وجود ندارد، "روابط ویژه" خود را با آنها عمیق تر کرده ایم. و با مخالفان خود مانند ایران و کره شمالی مانند غریبه ها برخورد می کنیم و بدون تلاش برای مذاکره، آنها را تهدید به تحریم می کنیم. متاسفانه، نتیجه، گویای همه چیز هست.

منبع : دیپلماسی ایرانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین