کد خبر: ۱۹۱۶۹۵
تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۰
شعار عبور از رئیس دولت اصلاحات دو وجه داشت؛ وجه نخست، عبور از رئیس دولت اصلاحات به منزله عبور از انتخابات و صندوق رأی نبود، بلکه هشداری برای ایشان بود. ضعف و کاستی دولت‌ها باعث می‌شود که مردم نسبت به دولت‌ها بی‌اعتماد و بی‌علاقه شوند.
در حالی که چندماه از انتخاب مجدد حسن روحانی برای سمت ریاست‌جمهوری نگذشته، موجی از انتقادات دولت تدبیر و امید را نشانه رفته است. از نظر برخی فعالان سیاسی، روحانی نیمه‌دوم اردیبهشت ۹۶ فرد دیگری بود و اکنون با فرد دیگری مواجه هستیم. بسیاری از کنشگران و تحلیلگران شرایط امروز کشور را مشابه شرایط ۱۳۸۰ می‌دانند و به نظر آنان اگر دولت دوازدهم مسیر چندماه اخیر را ادامه دهد، در سال۱۴۰۰، ۱۳۸۴ تکرار خواهد شد. در ادامه، متن گفت‌وگوی «آرمان» با دکتر ابراهیم اصغرزاده را پیرامون این مساله و موارد دیگر سپهر سیاسی ایران می‌خوانید.

بسیاری معتقدند که شرایط امروز مشابه سال1380 است و در صورت ادامه این روند، در 1400 با پدیده‌ای مشابه 1384 مواجه خواهیم بود.

حس شما، حس درستی است، چراکه تلقی جامعه از رویدادهای ماه‌های پایانی دور اول ریاست‌جمهوری آقای روحانی و به‌ویژه مناظره سوم، تغییر گسترده در عملکرد او بود، لذا اگر رئیس قوه مجریه به وعده‌های انتخاباتی خود جامه عمل نپوشاند و اصلاح‌طلبان نیز او را در این مسیر همراهی کنند، مردم این حرکت را نوعی ریاکاری قلمداد خواهند کرد. مردم به‌دنبال تحقق شعارها و وعده‌ها هستند. البته نباید از یاد ببریم که جامعه ایران نسبت به دوره اصلاحات تغییر گسترده‌ای را تجربه کرد که آن رسیدن به حدی از بلوغ سیاسی است. رفتار سیاسی جامعه ایرانی در سه انتخابات اخیر آگاهی جامعه از ضرورت مقابله با پوپولیسم و افراط‌گرایی را نشان می‌دهد. در دوره احمدی‌نژاد تحت عناوینی مانند انقلاب فرهنگی دوم، نواصولگرایی و بازگشت به شعارهای انقلاب، شمه‌هایی از پوپولیسم دیده شد و جامعه نیز این مسیر و خطرات پیمودن چنین مسیری را فهمید. در شرایط خاصی که سال 84 رخ داد، احمدی‌نژاد به قدرت رسید.

شما از جمله افرادی بودید که از سال 79 تز عبور از رئیس دولت اصلاحات را مطرح کردید. با گذشت 12 سال از پایان دولت اصلاحات، آیا این تز را مخالف بلوغ سیاسی می‌دانید؟

شعار عبور از رئیس دولت اصلاحات دو وجه داشت؛ وجه نخست، عبور از رئیس دولت اصلاحات به منزله عبور از انتخابات و صندوق رأی نبود، بلکه هشداری برای ایشان بود. ضعف و کاستی دولت‌ها باعث می‌شود که مردم نسبت به دولت‌ها بی‌اعتماد و بی‌علاقه شوند.

برخی معتقدند همین‌ اصلاح‌طلبان مطالبات عمومی را بالا بردند و همین ازدیاد انتظارات باعث شکست دولت اصلاحات شد. این نکته را تا چه حد می‌پذیرید؟

خیر، البته من جزو آن دسته از افرادی بودم که شعار عبور از معمار اصلاحات در چارچوب قانون و دولت وقت را دنبال می‌کردم، اما گروهی دیگر دنبال اسکندر زمانه بودند و معتقد بودند که ظرفیت نظام برای اصلاحات مسدود شده، باید از قانون اساسی عبورکنیم. البته نمی‌توانیم شکست اصلاحات را معطوف به یک‌ دلیل بدانیم. اصلاح‌طلبان در فاصله میان ادوار اول و دوم انتخابات ریاست‌جمهوری همه اختلاف‌نظرهای خود را کنار گذاشتند و همه گروه‌های مرجع از آیت‌ا...هاشمی حمایت کردند، اما در آن بازه سیاسی، جامعه آیت‌ا... هاشمی را نماد اصلاح‌طلبی حکومتی و احمدی‌نژاد ناشناخته را نشانه تغییر تلقی می‌کرد. جامعه به احمدی‌نژاد رأی داد. اگر ما نتوانیم منطق سال 84 را درک کنیم، از پیش‌بینی درست در قبال سال 1400 ناتوان خواهیم بود. ما در انتخابات سال‌های 92 و 96 نگاه سلبی را طرح کردیم. اگر بخواهیم تحلیل درست‌تری از رأی مردم در 96 داشته باشیم، همگنی رأی روحانی میان طبقات فرودست و ثروتمند جامعه از این موضوع حکایت دارد که جامعه متوجه محال‌بودن حرکات سیاسی سریع شد و ضرورت صبر را دریافت، اما با این‌همه، نمی‌توان رفتار روحانی را به‌طور کامل توجیه کرد چراکه رئیس‌جمهور وعده داد: من دولت با تفنگ را کنار می‌گذارم، برجام را ادامه می‌دهم و فضای امنیتی را حذف می‌کنم. جامعه به نوع چینش کابینه و عملکرد رئیس‌جمهور طی چند ماه گذشته می‌نگرد و درمی‌یابد که دستاوردهای دولت اول روحانی به مراتب بیشتر از چندماهه اخیر است و هنوز رئیس قوه مجریه می‌خواهد از دستاوردهای دوره اول خویش استفاده کند. با توجه به رأی 24میلیونی و شعارها و وعده‌های روحانی، دولت دوازدهم از دولت یازدهم قوی‌تر بود. مسائلی مانند برجام و خارج‌کردن ایران از اجماع جهانی علیه کشور، دستاورد فوق‌العاده مهم دولت یازدهم بود و اگر دولت دوازدهم مانند دولت قبل مبتکر نباشد، اصولگرایان تندرو بهانه‌های بیشتری برای تضعیف روحانی خواهند یافت. اگر دولت در خاورمیانه عرصه را به دیگران واگذار کند و تیم دیپلماسی در پیشبرد سیاست خارجی نقشی نداشته باشند، دیگر برجام را نیز از دست خواهیم داد. بی‌ثباتی در بازارهای ارز و کار و گرایش دولت به نئولیبرالیسم، فروش دارایی‌های خود و طرح‌های فانتزی مانند طرح کارورزی نوعی فرار دولت روحانی از حل جدی مسائل است. در مورد مسائل امنیتی، به‌رغم فعالیت‌های گسترده دستگاه دیپلماسی در دولت اول به نظر من، دولت دوم دچار سستی شده است. در اتفاقات سوریه، یمن و عراق، روحانی نسبت به نیروهای نظامی دست پایین‌تری دارد. ما به هیچ‌ عنوان نباید بازدارندگی نظامی را جایگزین بازدارندگی سیاسی و دیپلماتیک کنیم. اینکه ما در مورد تسلیحات به داخل اتکا کنیم، سخنان درستی هستند، اما اینکه سیاست فقط این باشد، ضربه پذیر خواهیم شد. ترامپ در حال حاضر بر اساس چرخش دیدگاه‌ها از بحران‌های داخلی آمریکا به بحران‌های خاورمیانه، تشدید رقابت تسلیحاتی در منطقه و بهره‌بردن از بی‌اعتمادی میان کشورهای منطقه، بیت‌المقدس را به عنوان مقر سفارتخانه آمریکا در رژیم اشغالگر قدس اعلام کرد. این اقدام رئیس‌جمهور آمریکا خشونت را در منطقه افزایش خواهد داد و چشم‌انداز صلح را از بین خواهد برد. ما باید حواسمان را جمع کنیم که در زمین ترامپ بازی نکنیم.

یعنی چه باید بکنیم؟

اکنون همه کشورها در مقابل اسرائیل موضع گرفتند و این کشور را محکوم کردند. با توجه به اینکه اکثر کشورهای دنیا از سلاح‌های آمریکایی استفاده می‌کنند، اگر میان کشورهای منطقه و نهادهایی همچون حماس و حزب ا... و رژیم اشغالگر قدس درگیری نظامی رخ دهد، ایالات متحده سلاح‌های بیشتری خواهد فروخت و سود بیشتری کسب خواهد کرد. در مقابل اگر کشورهای منطقه به سراغ بازدارندگی‌های سیاسی و اقتصادی بروند، فرصتی خوب برای ایران مهیا خواهد شد که مسائل خود با جامعه جهانی را حل و فصل کند. اگر این کار را بکنیم، ایران فرصت همسو و هم‌زبان‌شدن با جامعه جهانی را به دست خواهد آورد. بهتر است ایران فضا را به سمت وحدت کشورهای اسلامی علیه جبهه آمریکا و رژیم اشغالگر قدس و کارهایی همچون تحریم فروش نفت بکشاند. فراموش نکنیم با برافروختن آتش هر جنگی، صهیونیست‌ها به مظلوم‌نمایی روی خواهند آورد و اغلب انگشت‌های اتهام به سمت مسلمانان نشانه خواهد رفت. اولویت حسن روحانی باید حفظ منافع ملی و جلوگیری از ایجاد مجدد تحریم‌ها علیه ایران باشد تا ما بتوانیم رابطه خودمان را با غرب توسعه دهیم. نسل من تصور نادرستی از غرب و آمریکا داشتند چراکه آنها غرب را یکپارچه و همه کنشگران آمریکا را امپریالیست می‌انگاشتند اما در قضایای بعدی همچون برجام متوجه شدیم که شکاف‌های متعددی در داخل آمریکا و میان آمریکا و جامعه جهانی وجود دارد. برخی از اعضای کنگره آمریکا این موضوعات را محکوم کردند. بنابراین ایران می‌تواند با استفاده از این شکاف‌ها موتور دیپلماسی خود را روشن کند تا منافع ایران تضمین و منافع رژیم اشغالگر قدس تضعیف شوند. اکنون دولت نتانیاهو و مقامات کاخ سفید مرتکب اشتباهات فاحشی شدند، خلأ قدرتی برای صلح به وجود آوردند و عملا فرصت طلایی برای شنیده‌شدن صدای ایران به وجود می‌آید اما درگیری مجدد بین حماس و رژیم اشغالگر قدس این فرصت را از بین خواهد برد. هرچه ما راجع به صلح و فروکش‌کردن منازعات در دنیا سخن بگوییم، بر اعتبار و جایگاه ایران در جامعه جهانی افزوده‌ایم. فراموش نکنیم اسرائیل بمب اتم دارد و آمریکا را به عنوان پشتیبان خود می‌داند. آقای روحانی اکنون باید بیش از هرچیز مجددا موتور دیپلماسی کشور را روشن کند، به دیپلمات‌ها ماموریت‌های جدیدی بدهد و از دستگاه دیپلماسی برای برقراری ارتباط با کشورهایی که روابط چندان خوبی با ایران ندارند، استفاده شود. اکنون ترکیه از این فضا استفاده می‌کند، ما از ترکیه عقب نمانیم. موج مخالفت با آمریکا می‌تواند معادلات منطقه را برهم زند. اگر صرفا از دست‌بردن به اسلحه سخن بگوییم، مرتکب خطای راهبردی شده‌ایم. در کشور هر نهادی جایگاه خاص خود را دارد و برخی باید کمک کنند دیپلمات‌های ما بتوانند از اختلافات قدرت در غرب استفاده کنند. اکنون ما می‌توانم با گفت‌وگو در درازمدت لابی صهیونیستی آمریکا را تضعیف کنیم. با مدیریت توان نظامی، پول‌ها بیشتر وارد اقتصاد می‌شوند، پس از دیپلماسی، مسائل اقتصادی در اولویت دوم قرار دارند.

راهکار مواجهه با معضلات اقتصادی را در چه می‌دانید؟

به نظر من دولت راهکار درستی در پیش نگرفته است. ما اکنون با لشکر ذخیره بیکاران مواجه‌ایم که صرفا حاشیه‌نشین نیستند بلکه در دانشگاه‌ها و کوی و برزن دیده می‌شوند. اکنون اقتصاد ما با وضعیت بغرنجی مواجه است و دولت راه‌حل نئولیبرالی را در پیش گرفته است. در این اندیشه امنیت سرمایه‌داران بیشتر و برخی خدمات مانند آموزش و بهداشت کالا‌سازی می‌شوند و پول آنها را از بدنه جامعه می‌گیرند. این سیاست‌ها دولت روحانی را متضرر خواهدکرد چراکه بدنه جامعه آبستن خیزش مجدد پوپولیسم است. با این سیاست‌های نئولیبرالی در سال‌های 98 و 1400 شکست خواهیم خورد‌. مطمئن باشید اگر احمدی‌نژاد نیاید، فردی با تفکر او به ریاست‌جمهوری می‌رسد چراکه این تفکر در ایران ریشه دارد.

ریشه این تفکر از کجا برخاسته است؟

این تفکر تحت تاثیر مسائل زیادی شکل گرفته است. البته خوانش سیاسی امام(ره) و برداشت شریعتی از اسلام به توده‌های مردم جهت داد، اما فراموش نکنیم تشکل‌هایی خود را مالک انقلاب می‌دانستند. این تفکر در جامعه وجود دارد و در سال84 بازی را برد، فراموش نکنیم که احمدی‌نژاد خود را معجزه هزاره سوم می‌دانست و ادعای اینکه نظرکرده امام زمان(عج) است را مطرح می‌کرد. بنابراین در بخش‌هایی از اصولگرایان این ژن نهفته است و در مقاطعی فعال خواهند شد. اینها خوانش راست را به کرسی نشاندند، اصلاح‌طلبان را حذف کردند و دانشگاه‌ها را با عنوان انقلاب فرهنگی دوم شخم زدند. این افراد هر کسی که با خودشان همسو نمی‌دیدند، به انحای مختلف حذف می‌کردند. دانشجو را ستاره‌دار، استاد را بازنشسته و سیاستمدار را از میدان به در و گزینش‌ها را تشدید کردند. اصلاح‌طلبان در سال 94 مجبور شدند لیست‌های غیراصلاح‌طلبانه ارائه دهند و حتی لیست خبرگان مردم در بردارنده برخی چهره‌ها همچون دری نجف‌آبادی، ری شهری و موحدی‌کرمانی بود، اما اصلاح‌طلبان روش انتخاب کم‌ضررترین افراد را برگزیدند و با این استراتژی بازی را بردند. نتیجه سه انتخابات اخیر نشان می‌دهد که مردم با وجود عدم رضایت از وضع موجود می‌خواهند جلو نواصولگرایی بایستند چراکه این اندیشه را خطری جدی می‌دانند. به همین دلیل تقویت و ماندگاری دولت روحانی به نفع طبقه متوسط جامعه و اصلاح‌طلبان است. اصلاح‌طلبان و جنبش‌های اجتماعی ذیل آنها همچون جنبش‌های دانشجویی و کارگری معتقدند دولت روحانی دستاورد زحمات آنها بوده و این دستاورد را به‌راحتی از دست نخواهند داد، اما این بدان معنا نیست که آنان چشم‌های خود را ببندند و اشتباهات دولت را نادیده بگیرند. به نظر من باید دولت را به شکل رادیکال نقد کنیم، اما عبور از روحانی به معنای عبور از صندوق رأی اشتباه است و مردم این نظر را قبول نخواهندکرد. فراموش نکنیم در دوره اصلاحات پس از 18 تیر 78 هنگامی که شعارهایی مانند تغییر قانون اساسی و رفراندوم سر دادند و یا عده‌ای دیگر به امید یافتن اسکندر نگاهشان به خارج از کشور معطوف شد، اما جامعه آنها را کنار گذاشتند، چراکه اساسا اندیشه‌های منتهی به انقلاب، براندازی و یا دخالت بیگانه در میان مردم جایگاهی ندارند و هنوز اندیشه اصلاح‌طلبی و استراتژی اصلاح‌طلبی مهم‌ترین روش برای اصلاح جامعه است و موفقیت دولت روحانی نیز به این مقوله بستگی دارد. پس از لحاظ منطقی حامی این وضعیت هستیم، اما شکست و یا تضعیف دولت روحانی به سرخوردگی طبقه متوسط منجر خواهد شد. در کنار طبقه متوسط شهری جمعیت 12 تا 15‌میلیون حاشیه نشین داریم که اگر به آنها رسیدگی نکنیم، مشکلات بزرگ‌تری در آینده پدید خواهد آمد. در انتخابات 96 اصولگرایان با تمام وجود برای جلب رأی این حاشیه‌نشین‌ها کوشیدند. بنابراین درمی‌یابیم که جناح مقابل نیز از ابرچالش‌های ما اطلاع دارند. طرد‌شدگان که مفهومی اعم از حاشیه‌نشین‌ها هستند و حتی بخشی از آنها در میان طبقه متمول جامعه هستند، یکی از اصلی‌ترین ابرچالش‌های ایران محسوب می‌شوند. اکنون جامعه ایران به خودی و ناخودی تقسیم شده است. برخی از خودی‌ها از رانت و وابستگی استفاده می‌کنند و به علت وابستگی از انواع و اقسام تسهیلات و امتیازات بهره‌مند هستند و مسیر بسیار هموار‌تری برای زیست سیاسی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارند. در مقابل بخش دیگری از جامعه ایران احساس می‌کند که بنا به دلایلی ناخودی محسوب می‌شود و نمی‌‌تواند به طرز شایسته‌ای از حقوق شهروندی استفاده کند. این افراد در میان همه اقوام و مذاهب و گروه‌ها یافت می‌شوند. اصلاح‌طلبان، روزنامه‌نگاران و دانشگاهیان سه قشر مهم عضو این دسته هستند که امروز جایگاه خود را در حاشیه مناسبات می‌بینند. کسی که در حاشیه زندگی می‌کند، دائما با حس توهین مواجه می‌شود. توجه کنیم حس طردشدن به مراتب اهمیت بیشتری از خود طردشدن دارد. ممکن است فردی جزو طبقه ضعیف باشد اما احساس رضایت داشته باشد و فرد دیگری از طبقه متوسط هنگامی که می‌بیند فرد دیگری با مشخصات پایین‌تر از او به جایگاهی بالا رسیده، نسبت به اجتماع خود مقاومت می‌کند که این کار دوپاره‌شدن جامعه را به وجود می‌آورد.

این احساس چه پیامدهایی دارد؟

این احساس، جامعه را دچار بحران‌های شدیدی خواهدکرد و آقای روحانی باید به فوریت در پی راهکاری برای طردشدگان باشد. به همین زلزله اخیر بنگرید، مردم نسبت به نهادهای امدادی بی‌اعتمادند و این موضوع معضل بزرگی است. صرفا در مقاطع بحران مانند تصمیم اخیر دونالد ترامپ برای انتقال سفارت آمریکا و یا مواردی از این قبیل وحدت اجتماع به وجود می‌آید. باید رئیس‌جمهور از این فرصت‌ها نهایت بهره را ببرد تا مفاهمه ملی را در کشور شکل دهد. رئیس قوه مجریه اکنون در موقعیت ممتازی قرار گرفته و وعده‌های زیادی برای رتق و فتق مشکلات اقتصاد بخش خصوصی سر داده اما اکنون ظاهرا به نحوه دیگری سخن می‌گوید و عمل می‌کند. دیپلماسی آقای روحانی در منطقه تعطیل شده و همه واکنش‌ها را از دولت گرفته است. آقای روحانی کجاست؟ اگر ایشان ایستادگی به خرج ندهد، چه کسی ایستادگی کند؟ دانشجویان؟ مردم ایران به آقای روحانی رأی دادند تا پاسدار منافع مردم در داخل و خارج از مرزها باشد و چهره نوینی از ایران را در معرض دید همگان قرار دهد. رئیس‌جمهور باید در داخل کشور تحولاتی ایجاد کند، اما از گفت‌وگو با اصلاح‌طلبان و... پرهیز می‌کند. مگر رئیس قوه مجریه می‌تواند به عنوان نفر دوم کشور و رئیس قوه اجرایی خود را به ندیدن بزند؟ این رفتارها به ضرر ایشان تمام خواهد شد. رئیس دولت به سمت اصولگراها چرخیده و بر وعده‌های خود پایداری لازم نشان نمی‌دهد. اگر آقای روحانی نزد مردم، شخصی دیگری تلقی شود، اصلاح‌طلبان را نیز به ورطه سقوط می‌کشاند. البته اکنون اصولگرایان با بحران‌های متعددی مواجه شده‌اند و مدام شعارها و سیستم‌های خود را دگرگون کردند، اخیرا از شخصی همچون تتلو و شعارهایی همچون دفاع از محرومان و حتی دموکراسی اجتماعی در کمپین انتخاباتی خود استفاده کردند. مجموعه این دگرگونی‌ها نشان می‌دهد اصولگرایی در حال تغییر است، این تغییرات اتفاق خوبی برای آینده محسوب می‌شود. البته فراموش نکنیم مرز میان اصلاح‌طلبی و اصولگرایی بسیار روشن است. اصلاح‌طلبان می‌گویند ما از انقلاب، نظام و کشور با قرائت دموکراتیک و با شعار ایران برای ایرانیان دفاع خواهیم کرد. این افراد می‌توانند با جامعه جهانی ارتباط مناسبی برقرار کنند، اما آنها در تاریخ زندگی نمی‌کنند و نمی‌توانند این کار را انجام دهند چراکه در تاریخ زندگی نمی‌کنند، بلکه در فضای فلسفی کاملا انتزاعی هستند و گمان می‌کنند که هرچه بگویند دنیا می‌پذیرند. امیدوارم دولت و شخص آقای روحانی به این آگاهی برسند که تئوری بقا به هر قیمتی به نفع آنها نیست چراکه اگر به شعارهای خود عمل نکنند، تاریخ قضاوت بدی در مورد رئیس‌جمهور و دولت‌های او خواهد داشت. فراموش نکنیم 24‌میلیون نفر به آقای روحانی رأی دادند و 16‌میلیون نفر نیز رأی ندادند. 40میلیون نفر به اصولگرایان نه گفتند و همه شعارهای آنان شکست خورد. اگر روحانی به دنبال جذب رأی 16‌میلیون طرفدار کاندیدای اصولگراست، در اشتباه به‌سر می‌برد، چراکه او باید به‌دنبال حفظ اعتماد 24‌میلیون حامی و جلب 16‌میلیون رأی‌نداده باشد. اکنون سرمایه اجتماعی ارزشمندی ایجاد شده و نباید این سرمایه از دست برود. سرمایه اجتماعی آقای روحانی در 92 نیز 51‌درصد نبود بلکه تمام آن کسانی بود که به سعید جلیلی رأی ندادند. بی‌اعتمادی عمومی به جلیلی، موتور حرکت دولت روحانی و طبقه متوسط شد. جامعه ایران با مدرنیته سازش دارد و از وضع موجود ناراضی‌است. باید دولت دوازدهم موقعیت تاریخی خود را درک کند تا زیست راحت‌تری را برای طبقه‌های متوسط و ضعیف فراهم کند. این موضوع جز با برقراری رابطه مناسب با غرب امکانپذیر نیست. غرب‌ستیزی، بازگشت به شرق و چیدن همه تخم‌مرغ‌ها در سبد روسیه اشتباه است و فراموش نکنیم هم‌اکنون روسیه با کارت ما در جامعه جهانی بازی می‌کند. فراموش نکنیم که روسیه حقوق ما را در دریای خزر به رسمیت نمی‌شناسد و برای اس300 ما را سال‌ها منتظر نگه داشت در حالی که ظرف 48 ساعت سامانه موشکی اس400 را برای عربستان نصب کرد. همه کشورهای دنیا منافع ملی خود را مورد توجه قرار می‌دهند و دوستی خود را بر این اساس تنظیم می‌کنند. اینکه بگوییم دشمن دشمن ما، دوست ماست، عبارت درستی نیست بلکه باید منافع ملی خود را در نظر بگیریم.

پس شما روسیه را شریک استراتژیک ایران نمی‌دانید؟

روسیه به عنوان یکی از رقبای ما محسوب می‌شود و نه شریک ما. یادمان باشد که روسیه و چین یک طرف هر شش قطعنامه شورای امنیت علیه ایران بودند. اکنون باید استراتژی خود را دگرگون سازیم، از شکاف‌های غرب استفاده کنیم و همه تخم‌مرغ‌های خود را در سبدهای روسیه و چین نگذاریم. ما باید تضاد جهانی را همواره مدنظر قرار داده و دامنه دشمنان خود را بیهوده گسترش ندهیم. هرگونه تضادی که ما را به پیش از برجام بازگرداند و یا اینکه در داخل کشور اصلاح‌طلبی را زمین‌گیر کند، ما را با شکست مواجه خواهد کرد. برخی‌ها بیهوده نظام را اصلاح‌پذیر نمی‌دانند و اصلاحات را به عنوان پروژه‌ای منتج به شکست قلمداد می‌کنند، اینگونه افراد عملا در جهت شکست ما گام برمی‌دارند. این ناامیدی مردم از صندوق رأی و اصلاح‌طلبی ضربه مهلکی به روند دموکراسی‌خواهی در ایران خواهد بود. با این روندهای ناامیدکننده در 1400 فردی همچون احمدی‌نژاد به ریاست‌جمهوری می‌رسد. چهره‌های مطرح فعلی، کاندیداهای انتخابات آتی ریاست‌جمهوری نخواهند بود. همه چهره‌هایی که هم‌اکنون برای 1400 تلاش می‌کنند، چهره‌های کم‌وبیش مخدوشی‌اند.

پیش‌بینی شما از انتخابات 1400 چیست؟

اگر دولت در همین مسیر فعلی حرکت کند، متاسفانه در انتخابات آینده اصلاح‌طلبان شکست خواهند خورد و جریانی مشابه جریان احمدی‌نژاد به قدرت می‌رسد و اصلاح‌طلبان و اصولگرایان میانه برای سالیان دراز از عرصه سیاسی کشور حذف خواهند شد. خطر بازگشت احمدی‌نژاد که اکنون در جامعه در حال تراوش است، به‌شدت حس می‌شود. احتمال دارد که سیاست نئولیبرال دولت به آرامش جامعه لطمه بزند، در نهایت این توده‌ها جذب پوپولیسم می‌شوند. مبرم‌ترین وظیفه آقای روحانی پایبندی به شعارهاست. در این مرحله اعتمادسازی رخ می‌دهد و این اعتماد باعث می‌شود که ظرفیت‌های دموکراتیک قانون اساسی فعال شود، مشارکت مردم به حداکثر خود رسد و بر همه بحران‌های آینده پیروز شویم. در چنین شرایطی ایران به کشوری موثرتر در جامعه جهانی تبدیل خواهد شد. اثربخشی این اعتماد و جامعه مدنی به مراتب از روش‌های دیگر بالاتر است. یادمان نرود که شوروی با بالاترین ظرفیت زرادخانه‌ها بدون شلیک گلوله سقوط کرد. چیزی که باعث قوام جامع و استقلال می‌شود ایجاد نظم دموکراتیک مبتنی بر مشارکت مردم در مدیریت جامعه خود است. آن‌موقع مردم به راحتی فسادها و رانت‌ها را قطع خواهند کرد.

جنبش دانشجویی در بازه‌ای نقش حزب را ایفا کرد. اما اکنون به نظر می‌رسد جنبش دانشجویی شور و حال گذشته را ندارد. به نظر شما جنبش دانشجویی باید چه نقشی را در این میانه برعهده بگیرد؟ آیا جنبش دانشجویی وجود دارد؟

عینک جنبش دانشجویی تغییر کرد، اما خود جنبش دانشجویی وجود دارد، چراکه دانشگاه به‌طور مستقیم با علم و مدرنیته سروکار دارد و خیلی‌ها با سوءظن به دانشگاه می‌نگرند. برخی‌ها دانشگاه‌ها را به مثابه دبیرستان می‌پندارند، این تصورات جامعه دانشگاهیان را با مقاومت روبه‌رو می‌کند. آنها از کیان دانشگاه و آزادی‌های آکادمیک حمایت می‌کنند. جنبش دانشجویی زنده است، اما با عینک دیگر. در اعصار مختلف مبارزه با شاه و امپریالیسم، حضور در انتخابات و بسیج نیروها از جمله نمایه‌های جنبش دانشجویی بودند. یادمان نرود که رئیس‌جمهور اصلاحات از دل دانشگاه بیرون آمد. در آن هنگام ما حزب نداشتیم، صرفا چند گروه صنفی، انجمن سیاسی و روزنامه در اختیار اصلاح‌طلبان قرار داشت. در آن هنگام جنبش دانشجویی تشخیص داد که در مقابل اصولگرایان ایستادگی کند. این جنبش در دوم خرداد 76 صحنه سیاسی کشور را برای همیشه تاریخ تغییر داد. دیگر نمی‌توانیم به مکانیسم‌ها و دینامیسم‌های قبل از سال 1376 برگردیم که بر اساس مصلحت‌اندیشی و تفاهم، رئیس‌جمهور انتخاب می‌شد و کمتر مورد نقد قرار می‌گرفت. بعد از دوم خرداد عملکرد و کارکرد دولت زیر ذره‌بین مردم قرارگرفت. در این میان باید درک کرد که عینک جنبش دانشجویی برای نسبی‌دیدن مسائل طراحی شده، از این رو دانشجو اهل گفت‌وگو و طرح مسائلی است که قطعیت ندارند. این حرکت از خود علم برخاسته. جنبش دیگر مطلق‌اندیشی را کنار می‌گذارد. باید فعالان دانشجویی حقوق شهروندی، حقوق بشر، دموکراسی و صلح‌خواهی را در اولویت کاری خود قرار دهند. این جنبش زیر بار یکسان‌سازی نخواهد رفت. در دولت احمدی‌نژاد شعار انقلاب فرهنگی دوم و تک‌جنسیتی‌کردن دانشگاه‌ها مطرح شد اما در همان دولت با فشار دانشجویان این پروژه شکست خورد. جنبش دانشجویی در سه انتخابات اخیر شاهکار خلق کرد و ورق را برگرداند. دانشگاهیان شبکه مویرگی میان خودشان و خانواده‌هایشان دارند و از این شبکه بهره می‌برند.

دانشجویان بی‌تفاوت نشده‌اند؟

اصل طبیعی‌ای می‌گوید، هرچه دموکراسی در جامعه پررنگ‌تر شود، از نقش جنبش دانشجویی کاسته می‌شود. زمانی در آمریکا جنبش دانشجویی مقابل جنگ ویتنام ایستاد، اما اکنون خبر چندانی از آن وجود ندارد. با این‌همه، جنبش نقش پررنگی را در انتخابات 2008 آمریکا ایفا کرد. در فرانسه و آلمان و بسیاری از کشورهای دیگر این روند طی شد. در ایران نیز جنبش دانشجویی حضور دارد، اما چه زمانی، چگونه و در چه سطحی می‌تواند خود را به مرحله بروز برساند، به شرایط روز بستگی دارد. اگر کشور به حد خوبی از دموکراسی برسد، جنبش دانشجویی به شرایط درونی و مسائل صنفی دانشگاه خواهد نگریست.

اکنون شرایط‌ گذار طی نشده اما هنوز هم دانشجویان تمایلی به فعالیت سیاسی ندارند.

باقی‌ماندن برخی شرایط امنیتی علت اصلی این برخورد‌ دانشجویان است. البته فراموش نکنید همین دانشجویان بی‌تفاوت در ایام انتخابات جذب ستادها می‌شوند و شدیدا فعالیت می‌کنند. من اطمینان دارم بخش مهمی از آرای آقای روحانی در سال‌های 96 و 92 محصول حرکت جنبش دانشجویی بود. با این‌همه، جنبش دانشجویی همچنان زنده است.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین