|
|
امروز: دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳:۳۲
کد خبر: ۱۹۰۷۶۲
تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۵
برای مثال برای بورسیه می‌رفتند فرانسه و یک رستورانی آنجا بود به‌نام «خانه ایران»، آنجا ­می‌­رفتند، می‌خوردند و ریخت‌وپاش می‌کردند و می‌آمدند، مدرک دکترا را هم یا می‌‌گرفتند یا نمی‌گرفتند اما پول مأموریت­شان را حتماً می‌‌گرفتند، تاج‌زاده هم یکی از اینها بود.
تسنیم نوشت:معاون اداری و مالی خاتمی در وزارت ارشاد از دوران مسولیتش در دولت "محمد خاتمی" گفت و اتهامات مالی را متوجه افرادی از جمله تاج‌زاده، آرمین، ابطحی و عرب‌سرخی دانست.

مصطفی مهذب، معاون اداری و مالی وزارت ارشاد دوره سیدمحمد خاتمی گفت: زمانی که آقای خاتمی من را دعوت کرد تا معاون اداری ــ مالی ایشان بشوم، حدوداً 7 شرط گذاشتم چون می‌‌دانستم خط او چیست و به او گفتم "من خط سیاسی این طرفی و آن طرفی ندارم، عقل من، حکم من و دین من آن است که پای منبرها یاد گرفتم و غیر از این هم نیست. من به دیدار شما می‌­آیم اما خواهشم این است که اگر نتوانستیم با هم بسازیم من را دعوت کنید یک چای خدمت شما بخورم و با شما خداحافظی کنم و بروم" که متأسفانه این‌گونه نشد.

معاونین خاتمی به خارج از کشور می رفتند که دکترا بگیرند

او ادامه داد: یکی از مشکلاتی که من در وزارت ارشاد داشتم مسئله ارز بود. ارز نهادهایی مانند تبلیغات اسلامی، روزنامه‌­ها، سازمان تبلیغات و... همه دست من بود یعنی به‌وسیله­ معاونت مالی و اداری وزارت ارشاد طبق یک برنامه‌ریزی در شورای معاونین تصمیم می­‌گرفتیم و تقسیم می­‌شد. چند نفر از معاونان و نزدیکان خاتمی بودند که واقعاً با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی آمیخته نبودند. انوار معاون سینمایی، سید محمد علی ابطحی، فیض‌الله عرب­‌سرخی، مصطفی تاج­‌زاده، محسن آرمین و...، برخی از این افراد برای مأموریت به خارج از کشور می‌رفتند که دکترا بگیرند.

برای مثال برای بورسیه می‌رفتند فرانسه و یک رستورانی آنجا بود به‌نام «خانه ایران»، آنجا ­می‌­رفتند، می‌خوردند و ریخت‌وپاش می‌کردند و می‌آمدند، مدرک دکترا را هم یا می‌‌گرفتند یا نمی‌گرفتند اما پول مأموریت­شان را حتماً می‌‌گرفتند، تاج‌زاده هم یکی از اینها بود.

او گفت: تاج­‌زاده نسبت به دیگران محوریت بیشتری داشت، چون اینها با آقای موسوی لاری هم یک ارتباط تنگاتنگی داشتند و یک گروه خاصی بودند که حتی در جلسات خصوصی که در وزارت داشتند به ما اجازه ورود نمی‌‌دادند.

مثلاً برای انتخابات ریاست‌­جمهوری، دخالت در کارها، موضع‌­­گیری برای تبلیغ فلانی که می­‌خواست رئیس‌جمهور شود همه به‌وسیله­ این گروه انجام می‌­شد، مثلاً می­‌خواستیم به آقای سید محمد علی ابطحی ارز بدهیم. ما آن زمان ارز­هایمان را به‌خاطر بعضی از مسائل می‌فرستادیم آلمان و من می‌رفتم آلمان و آنجا بین رایزنان فرهنگی تقسیم می‌­کردم، حدود 80 کشور می‌شدند. همین  آقای ابطحی حاضر نبود رسید بدهد، می‌گفت "به من دلار، یِن و غیره بدهید و در یک کیف بگذارید، من می‌­روم به مسئولیت خودم کارم را انجام می‌دهم و می‌‌‌آیم کیف خالی را تحویل شما می‌­دهم"!

به خاتمی نامه نوشتم و اعتراض کردم

مهذب ادامه داد: من به آقای خاتمی صراحتاً می‌­گفتم و حتی کتباً بعضی اوقات نامه نوشتم ــ که هنوز نامه­‌ها در خانه من وجود دارد و به‌خاطر اینکه سوء استفاده نشود، خیلی از افراد از من نامه‌ها را خواستند ولی من ندادم .

به خاتمی گفتم "من به معاونان شما ارز 7تومانی می‌دهم ولی در بازار 30، 40 برابر می‌­فروشند و به من سند نمی­‌دهند که با ارز دولتی چه‌کار می‌کنند. من هم به‌خاطر اینکه شما وزیر هستید و مسئولیت دارید دارم کتباً به شما می‌­گویم اگر به من سند ندهند مسئولیتش با شماست و شکایت شما را به حضرت­ زهرا می‌­کنم". اما نشد و زیر بار نرفت و من را تغییر داد. من را از دست داد ولی آنها باقی ماندند.

من هم به آقای ثقفی (مسئول دفتر خاتمی در وزارت ارشاد) گفتم "به آقای خاتمی بگویید به‌جدت رسول­‌الله و به‌جده‌ات فاطمه­‌زهرا تمام خبرنگاران را اطراف خودم جمع می­‌کنم و تمام نامه‌­هایی را که نوشتید و صحبت کردید و نامه­‌هایی را که من به شما به‌عنوان اتمام حجت گفتم و نپذیرفتید کپی می­‌کنم در اختیار آنها می‌­­گذارم که دیگر چیزی برای تو نخواهد ماند".

خاتمی هم جلسه‌­ای تشکیل داد و تمام معاونین آمدند و تعریف و تمجید کرد و گفت "آقای مهذب 4 سال با ما همکاری کرده و الآن خسته شده و می­‌خواهد جای دیگری برود و ما از ایشان تشکر می‌­کنیم"، به من هدیه‌ای دادند و به‌قول معروف ماست‌مالی کردند.

خاتمی در یک نامه‌­ای که خیلی به وی توصیه کرده بودم، نوشته بود "جناب آقای مهذب؛ این نامه را هر طوری که مصلحت می­‌دانید محو و نابود کنید". الآن نسخه­ اصلی‌­ نامه دست من است.

تاج‌زاده نورچشمی خاتمی بود و هرکاری می‌خواست می‌کرد

او گفت: تاج‌­زاده تقریباً نورچشمی ایشان بود کسی از او حساب و کتاب نمی‌‌کرد، هرجا می­‌خواست می‌رفت، وضعیت خاص خودش را داشت. ابطحی هم به‌طور کلی اوضاعش همین گونه بود، معاونان دیگر هم تقریباً همین‌طور. آنها یکدست‌ و همگن بودند، مانند 17، 18 نفر اطرافیان بنی‌­صدر که در دفتر هماهنگی مردم و رئیس جمهور بودند.

صباح­ زنگنه که عرب‌­زبان هم بود جزو آن دسته بود و اوضاع و احوال خاصی داشت. او معاون فرهنگی بود، فرهنگ کشور دست او بود. معاون سینمایی هم انوار بود. آقای خاتمی در همان زمان که در جلسات سرحال بود آن مصوبات را امضا می‌کرد، جلسه بعد شورا که می‌آمد، به آنها فحش می­‌داد که "وقتی ما سرحال هستیم شما سوءاستفاده می­‌کنید و امضاء می­‌گیرید"! مشخص بود کلاه گشادی سرش گذاشتند و بودجه هنگفتی را مثلاً برای سینمادارها یا تئاتری‌­ها و یا بعضی از هنرمندان گرفتند. سید محمد بهشتی در مورد مسائل فرهنگی عیناً حرفش پذیرفته می­‌شد و خیلی خاتمی به او اعتماد داشت.

 
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین