|
|
امروز: دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۸
کد خبر: ۱۸۷۴۱۰
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۶ - ۱۵:۱۴
جهان به‌خوبی متوجه است که عربستان در یمن چه می‌کند و چون هیچ امیدی به بازگشت صلح و امنیت در این کشور فلک‌زده وجود ندارد، اروپایی‌ها در نهان، این سیاست‌ها را محکوم می‌کنند. شاه جوان نه‌تنها مردم نگون‌بخت یمن را تنبیه کرده بلکه از همکار سابق خود یعنی قطر هم نگذشت و لبه تیز تیغ خود را بر گردن این کشور نهاد تا شاید تسلیم خواسته‌های او شود ولی حمایت‌های ایران و ترکیه به قطر کمک کرد تا سرپای خود بایستد و تسلیم زورگویی‌های عربستان نشود.
 روزنامه شرق در یادداشتی به قلم سیدعلی خرم . استاد حقوق بین‌الملل نوشت:

بیش از یک سده است خاورمیانه در بی‌ثباتی و تنشی به‌سر می‌برد که علاوه بر دخالت خارجی، عوامل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، قومی و مذهبی نیز منشأ آن بوده‌اند. هرگاه بحرانی فروکش کرده و مردم خاورمیانه خدا را به‌خاطر بازگشت آرامش سپاس گفته‌اند، دیری نپاییده که نابسامانی جدیدی در این منطقه سر برافراشته و دوباره خاورمیانه را در آتش و تشنج فرو برده است. چند سالی بود سوریه و عراق از گستره تروریسم در رنج و نابسامانی بودند که با همت کشورهایی مانند ایران، غول تروریسم به زانو درآمد و آخرین رگه‌های آن در این دو کشور در حال نابودی هستند. از سال گذشته، با شکست داعش در موصل، رقه و دیگر نقاط، مردم خاورمیانه کم‌کم نفس راحتی کشیدند و به خود نوید دادند که به‌زودی شاهد صلح و آرامش خواهند بود اما در همین مدت با قدرت‌گرفتن محمد بن‌‌سلمان در عربستان، تنش‌های جدیدی در خاورمیانه پایه‌گذاری شد. پادشاه جوان، جنگ را در یمن تشدید کرد، قطر را در محاصره سیاسی قرار داد، بنای ناسازگاری بیشتری با ایران گذاشت تا شاید انتقام شکست در سوریه را بگیرد. با اسرائیل روابط پنهانی برقرار کرد و با دونالد ترامپ کنار آمد تا دست او برای دست‌اندازی به خاورمیانه باز باشد. او به اینها بسنده نکرد، نخست‌وزیر لبنان را که خودش برای این سمت توصیه کرده بود، به استعفا رهنمون کرد و تلاش کرد اوضاع لبنان را به‌هم بریزد تا شاید حزب‌الله را به‌عنوان یکی از عوامل شکست عربستان در سوریه نابود کند. این شاه جوان دست به اقداماتی هم در داخل عربستان زد که بسیار خطرناک محسوب می‌شوند و عاقبت آنها نامشخص است.

 اگرچه فاصله‌گرفتن از اسلام تندرو سلفی-وهابی، می‌تواند یک اقدام مثبت از سوی همه کشورها و مردم خاورمیانه  محسوب شود و همه امیدوار خواهند بود که شاید عربستان از حمایت گروه‌های افراطی و تروریست مانند القاعده، داعش، جبهه النصره، احرار الشام، طالبان و امثالهم دست بردارد و اجازه دهد صلح و ثبات به خاورمیانه بازگردد اما غلبه بر فرهنگ سلفی- وهابی در داخل عربستان در کوتاه‌مدت بعید به نظر می‌رسد و نیاز به کار فرهنگی عظیمی دارد تا شاید نسل‌های بعدی تغییر کنند. از این جهت هیچ صاحب‌نظری گفته‌های محمد بن‌سلمان برای فاصله‌گرفتن از اسلام افراطی را جدی نمی‌گیرد و آن را نشانه ناپختگی او تلقی می‌کند. بخش دیگری از سیاست داخلی که به بهانه مبارزه با فساد، ولی در حقیقت برای ازمیان‌برداشتن رقبای سلطنت، هدف و نشانه گرفته و تعداد زیادی از شاهزادگان سعودی را دستگیر کرده، به نظر نمی‌آید مشابه ادعای مبارزه با افراط‌گرایی، زمینه‌ای برای به‌نتیجه‌رسیدن در عربستان داشته باشد. دستگیری شاهزادگان چه از منظر مبارزه با فساد و چه از منظر از میدان به‌در‌کردن رقبای سلطنت باشد، در ساختار قبیله‌ای عربستان جایگاهی ندارد. عربستان از زمان تأسیس تاکنون توانسته به‌صورت اجماع و بیعت قبایل با یکدیگر حکومت را حفظ کند؛ روندی که محمدبن سلمان شروع کرده، یک ساختارشکنی است که می‌خواهد همه شاهزادگان را تحت نفوذ خود درآورد. این امر شاهزادگان سعودی را ناراضی می‌کند و بعید است آنان با این روند کنار بیایند که نتیجه آن تنش و تشنج خواهد بود. در صحنه خارجی هم همان‌طور که گفته شد، همه سیاست‌های شاه جوان تاکنون باعث تنش و تشنج شده و پس از این هم می‌تواند به کلافی سردرگم تبدیل شود. تجاوز و بمباران دو‌ونیم‌ساله یمن، جز اندوخته‌ای از کشته‌ها، زخمی‌ها، آواره‌ها و مبتلایان به وبا هیچ‌گونه بهره‌ای برای عربستان نداشته و اکنون نیز هفت‌میلیون نفر در خطر قحطی قرار دارند.

جهان به‌خوبی متوجه است که عربستان در یمن چه می‌کند و چون هیچ امیدی به بازگشت صلح و امنیت در این کشور فلک‌زده وجود ندارد، اروپایی‌ها در نهان، این سیاست‌ها را محکوم می‌کنند. شاه جوان نه‌تنها مردم نگون‌بخت یمن را تنبیه کرده بلکه از همکار سابق خود یعنی قطر هم نگذشت و لبه تیز تیغ خود را بر گردن این کشور نهاد تا شاید تسلیم خواسته‌های او شود ولی حمایت‌های ایران و ترکیه به قطر کمک کرد تا سرپای خود بایستد و تسلیم زورگویی‌های عربستان نشود. سناریوی درگیری با ایران در جبهه سیاسی و شاید در جبهه نظامی، آرزوی شاه جوان و اطرافیان ناپخته او بوده و هست. محمدبن‌سلمان اکنون موقعیت را بهتر از هر زمان دیگری تشخیص داده که با حمایت چهره زورگو و کم‌خردی مانند دونالد ترامپ و تندرویی نظیر بنیامین نتانیاهو، مثلا تکلیف ایران را روشن کند. از دید محمدبن سلمان کاری که پیشینیان او مانند ملک فهد، ملک عبدالله و پدرش ملک سلمان نتوانستند انجام دهند، اکنون او می‌خواهد به نتیجه برساند. استعفای اجباری سعد حریری به‌منظور تضعیف لبنان و حزب‌الله، مقدمه این امر است تا شاید با زدن بازوهای ایران در لبنان، سوریه، عراق، یمن و دیگر نقاط بتواند به حساب ایران برسد. پیرو دیدار پنهانی محمد بن‌سلمان از اسرائیل که برای هماهنگی بین عربستان و اسرائیل در سوریه و لبنان صورت گرفته، اخبار حاکی از این است که پس از حمله سیاسی عربستان به لبنان، اکنون اسرائیل قصد دارد با حمله نظامی لبنان را به زانو درآورد تا حزب‌الله تضعیف یا نابود شود. ایران باید پختگی، سنجیدگی و تلاش دیپلماتیک را وجهه همت خود قرار دهد و از اینکه ناخودآگاه در دام سعودی‌ها بیفتد، پرهیز کند. به نظر می‌رسد سازوکار جهانی و منطقه‌ای این‌بار به شکل جدی‌تری، در آرزوی تعرض به ایران و کاهش نقش و نفوذ آن در خاورمیانه است.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین