کد خبر: ۱۸۵۲۲۵
تاریخ انتشار: ۰۷ آبان ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۸
آیا این حوادث خطرناک، به اندازه کافی پیام با خود ندارند که مسئولین ما را به خود بیاورند؟ آیا جنگ لفظی و دعواهای سیاسی بی‌حاصل بس نیست؟ آیا به عاقبت راهی که در پیش دارید اندیشیده اید؟
روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی به قلم مسیح مهاجری نوشت:زخم‌هائی که در مناظره‌ها و تبلیغات تهاجمی انتخابات ریاست جمهوری بر پیکر نظام جمهوری اسلامی ایران وارد شد، هنوز تازه است و این روزها اولین چرک‌های خود را بروز داده است.

قتل دو روحانی در هفته گذشته به ویژه با توجه به اینکه میان قاتلان و مقتولان هیچ سابقه آشنائی یا خصومتی وجود نداشته و به گفته یکی از قاتلان، او به دلیل اینکه نتوانست برای حل مشکل خود با نمایندگان مجلس شورای اسلامی تماس برقرار کند پس از ناکامی از ورود به ساختمان مجلس، تصمیم گرفت یکی از مسئولین را به قتل برساند، اهمیت توجه به ریشه‌های این حوادث را بیشتر نمایان می‌کند. هر چند این قاتل به جای آنکه به سراغ یکی از مسئولین برود به تصور اینکه هر کس ملبس به لباس روحانی باشد مسئول است کسی را به قتل رسانده که مسئولیتی در هیچیک از قوای سه گانه نداشته، ولی نکته مهم همین است که او و امثال او نظام حکومتی موجود را با روحانیت همسان می‌بینند و براساس همین تصور اشتباه مرتکب اقداماتی می‌شوند و یا مطالبی به زبان می‌آورند تا اعتراضشان به مسئولین را ابراز نمایند و نشان بدهند. نکته مهم‌تر این است که چرا بعضی افراد به نقطه‌ای می‌رسند که درصدد قتل بر می‌آیند و کاری از قبیل کشتن یک مسئول آنها را راضی می‌کند؟

وقتی افرادی که در سطح نامزدی ریاست جمهوری در برابر چشمان ده‌ها میلیون نفر طوری درباره عملکرد مسئولین نظام سخن می‌گویند که هر بیننده و شنونده‌ای احساس می‌کند در این کشور کاری به نفع مردم انجام نشده و همه جا را فساد گرفته و هر کس به قدرت می‌رسد درصدد چپاول ثروت کشور بر می‌آید، طبیعی است که افراد فاقد اطلاعات و تحلیل واقعی درباره مسائل جامعه از نظام تصوری منفی پیدا کنند و به همه مسئولین بدبین شوند. این بدبینی اگر با ناامیدی همراه شود و افرادی به دلیل مشکلات زندگی و مواجه شدن با درهای بسته در قوای سه گانه سرخورده شوند، طبیعی است مرتکب اقدامی غیرعادی شوند. بعضی افراد اقدام به خودسوزی می‌کنند، بعضی به جان نزدیک‌ترین افراد خود می‌افتند و بعضی دیگر به تصور انتقام از مسئولین درصدد جنایتی بر می‌آیند که نمونه‌هائی از آن را در هفته گذشته شاهد بودیم.

تبلیغات مسموم دشمنان به ویژه رسانه‌های بیگانه و همینطور فضای مجازی نیز به ناامیدی‌ها و بدبینی‌ها دامن می‌زند و شرایط حادی پدید می‌آید که نتیجه آن ارتکاب بعضی جنایات و اقدامات غیرمنطقی می‌شود. متاسفانه رسانه ملی و بعضی رسانه‌هائی که باید چهره‌ای واقعی از نظام و مسئولین آن ارائه نمایند و در کنار نواقص و نارسائی‌ها، خدمات و اقدامات مثبت را هم یادآور شوند، برعکس عمل می‌کنند. بعضی برنامه‌های رسانه ملی پر از منفی بافی و ترسیم‌کننده چهره‌ای ناامید‌کننده از کشور است. دست اندرکاران این برنامه‌ها به دلیل مخالفتی که با بعضی مسئولین دارند،اساس را فراموش کرده و درصدد انتقام گرفتن بر می‌آیند و به این عارضه خطرناک توجه نمی‌کنند که محصول تبلیغات منفی آنها همین اقدامات خطرناکی است که این روزها شاهد آن هستیم.

در بعضی ادارات نیز پارتی بازی، رشوه و کارشکنی‌ها مردم را ناامید می‌کند و به ناراضی تراشی دامن می‌زند. در بخش‌هائی از قوه قضائیه نیز عواملی وجود دارند که به وظیفه خود عمل نمی‌کنند و با ناراضی تراشی‌های خود حتی خدمات صادقانه قضات شریف و پاکدامن را نیز زیر سوال می‌برند. مجلس شورای اسلامی بعد از حمله داعش، با برج و باروهائی که به دور خود کشیده، راه را بر مراجعین بسته و افراد گرفتار را با درهای بسته مواجه می‌کند. این واقعیت تلخ را بپذیریم که بسیاری از مردم گرفتار، برای حل مشکلاتشان پناهگاهی ندارند. تاسف بارتر اینکه مسئولین ما به بهانه‌های مختلف از مردم فاصله گرفته‌اند و مردم در مواردی که مظلوم واقع می‌شوند و به حق قانونی خود نمی‌رسند، به آنها دسترسی ندارند تا مشکلات خود را با آنها در میان بگذارند و راهی برای رفع ظلم پیدا کنند. فقر و محرومیت نیز یک واقعیت انکارناپذیر است که بسیاری از مسئولین از آن بی‌خبرند. در کشوری که مسئولین آن در برج عاج زندگی می‌کنند و به جای شنیدن درد دل‌های مردم و حل مشکلات آنان، به جنگ لفظی با همدیگر مشغولند و عده‌ای نیز با استفاده از این فرصت مشغول چپاول بیت المال هستند، طبیعی است که با پدیده‌های انحرافی خطرناکی از قبیل آنچه هفته گذشته رخ داد مواجه شویم. بعضی از مسئولین ما به جای سخن گفتن از وظایفی که برعهده دارند به همه چیز می‌پردازند و از زمین و آسمان حرف می‌زنند و به بالا و پائین دنیا حمله می‌کنند و شاید نمی‌دانند در یک قدمی آنها گرفتارانی هستند که در محرومیت و ظلم و عدم توجه به مشکلاتشان دست و پا می‌زنند و از اینکه کسی به داد آنها نمی‌رسد و در عین حال مسئولان هر روز شعارهائی می‌دهند که گوئی همه چیز سر جای خود قرار دارد و هیچ مشکلی وجود ندارد، متعجب می‌شوند و به نتایجی می‌رسند که اقدامات انحرافی بخشی از عوارض آن است.

آیا این حوادث خطرناک، به اندازه کافی پیام با خود ندارند که مسئولین ما را به خود بیاورند؟ آیا جنگ لفظی و دعواهای سیاسی بی‌حاصل بس نیست؟ آیا به عاقبت راهی که در پیش دارید اندیشیده اید؟ آیا می‌دانید اگر از کنار واقعیت‌های تلخ جامعه بی‌تفاوت عبور کنید، گرفتاران جامعه به این قبیل اقدامات بسنده نخواهند کرد و به کار دیگری دست خواهند زد که انتظارش را ندارید؟ تا دیرتر نشده ریشه‌های نارضایتی‌ها را پیدا کنید و آنها را بخشکانید.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین