|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲۰:۵۶
کد خبر: ۱۸۳۷۳۹
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۸
متاسفانه ما با مجموعه نمايندگان مجلس، نمايندگان و سناتورهاي مجلس سنا كه به بيش از ٥٠٠ نفر مي‌رسند، هيچ گونه ارتباطي و هيچ‌گونه كار روابط عمومي (public relation) نداريم. اينجا همانجايي است كه اسراييل بيش از همه فعاليت دارد و در طول دوره جنگ ايران و عراق توانست تا حد زيادي به كنگره امريكا نزديك شود و منافعي را به دست آورد و در حال حاضر شاهد نفوذ عربستان سعودي هستيم.
حدود ١٠ ماه از رياست‌جمهوري دونالد ترامپ در امريكا مي‌گذرد. ١٠ ماهي پر حاشيه، پرهياهو و حتي بيشتر از همه پر استرس كه هرروز دونالد ترامپ ممكن است چه اقدامي انجام دهد. بسياري پيش از روي كار آمدن ترامپ در خصوص عملكرد او پيش‌بيني‌هايي داشتند، برخي از آنها محقق شد و برخي از آنها كاملا خارج از همه انتظاراتي بود كه بسياري از ترامپ داشتند. برخي تصور مي‌كردند ترامپ در دوره رياست‌جمهوري تفكرات خود را تعديل مي‌كند. اما او پس از حضور در كاخ سفيد نيز نوع تفكرات خود در كمپين‌هاي انتخاباتي را ادامه داد. او تلاش مي‌كند تمام وعده‌هاي دوران انتخاباتي خود را عملي كند. شايد به نحوي كه انتظار دارد موضوعاتي مثل برجام و اوباماكر به سرانجامي نرسيد كه خواهان آن بود اما ضربه خود را به هر نحو ممكن وارد كرد تا نشان دهد به وعده خود عمل كرده است. از همين رو گفت‌وگويي داشتيم با عباس ملكي، معاون اسبق وزارت امورخارجه تا نوع نگاه و عملكرد دونالد ترامپ را در كاخ سفيد مورد بررسي قرار دهيم.

 

پس از پيروزي دونالد ترامپ در انتخابات، به نظر مي‌رسيد كه روسيه بسيار از شكاف اجتماعي كه در انتخابات امريكا به وجود آمد خوشحال شد و اين اميدواري به وجود آمد كه مي‌تواند با افرادي جديدتر در بدنه دولت امريكا همكاري كند، به نظر شما چنين اتفاقي رخ داد و روسيه توانست از فضاي به وجود آمده استفاده كند؟

به نظر من اگر دوره آقاي اوباما ادامه داشت روابط امريكا و روسيه به تشنج بيشتري كشيده مي‌شد. باراك اوباما در آخرين روزهاي حضور در كاخ سفيد ٣٥ تن از ديپلمات‌هاي روسي را اخراج كرد و دو ساختمان مربوط به نمايندگي‌هاي روسيه در امريكا بسته شد. اين تعداد بسيار زياد بود و فشار سنگيني را به دولت روسيه وارد مي‌كرد و اگر روند گذشته ادامه پيدا مي‌كرد شرايط به‌شدت بدتر مي‌شد. ضمن اينكه دولت روسيه با اطرافيان آقاي ترامپ به نوعي كاركرد؛ كه ثابت شود روسيه در انتخابات دخالت كرده است يا نه، اما آنچه مشخص شده اين است كه روسيه با تعداد زيادي از افراد نزديك به كمپين ترامپ ارتباط برقرار كرده است. از سوي ديگر در خصوص مسائل امنيتي و اطلاعاتي در داخل كشورها تغيير حكومت اين موضوعات را تحت تاثير قرار نمي‌دهد و چون موضوع منافع ملي كشورها است به نظر مي‌رسد سيستم اطلاعاتي امريكا بر اين نظر است كه روسيه و عوامل اين كشور در امريكا فعال هستند و به همين دليل حساسيت وجود دارد و بعد از مدتي آقاي ترامپ را متقاعد كردند كه بايد در اين زمينه بيشتر مراقبت كند. موضوعي كه اكنون شاهد آن هستيم، به نظر مي‌رسد كه روسيه فشار زيادي را از جانب امريكا احساس نمي‌كند بلكه چالش‌هاي بيشتر روسيه با اروپا است كه اين موضوع ديگري است.

برخي از جمله شما معتقد بودند كه دونالد ترامپ مدل رونالد ريگان را در اداره كشور انتخاب مي‌كند و مشاورين قوي را بر مسند امور قرار مي‌دهد كه شرايط را اداره مي‌كنند و ايشان بيشتر نتيجه نظرات آنها را بازگو مي‌كند. در حال حاضر فكر مي‌كنيد اين اتفاق در ساختار كاخ سفيد دونالد ترامپ رخ‌داده يا ايشان شيوه خودش را دنبال مي‌كند؟

شرايط نشان مي‌دهد كه شيوه آقاي ريگان بر مديريت دولت امريكا حاكم است. به طور مثال در سخنراني‌اي كه ترامپ در خصوص ايران داشت تعداد اتهاماتي كه به ايران وارد كرد را اگر ليست كنيد، بعيد است كه يك ذهن به تنهايي اين كار را انجام دهد، بلكه پرونده‌هايي مطالعه شده و ادعاهايي مطرح شده است. هرچند كه همه آنها درست نبود، اما به لحاظ روانشناسي يك فرد نمي‌تواند اين حجم از مطلب را به تنهايي در ذهن داشته باشد يا روي كاغذ بياورد. بنابراين مي‌توان گفت افرادي هستند كه به ترامپ مشورت مي‌دهند، هرچند كه برخي از آنها گرايش‌هاي صهيونيستي دارند و لابي آنها بسيار قدرتمند دنبال مي‌شود، اما علاوه بر اين متاسفانه براي ايران لابي اعراب نيز در جهت عكس منافع كشور ما حركت مي‌كند. اما در كل به نظر مي‌رسد آقاي ترامپ يك تفاوت عمده با رونالد ريگان و جمهوريخواهان سنتي دارد آن، اين است كه او شخصيتي ماتريس‌گونه دارند. ترامپ با وجود مشورت‌هايي كه مي‌گيرد و آن مسير را ادامه مي‌دهد اما خودش نيز داراي نظراتي است كه بيشتر مي‌توان آنها را در توييتر مشاهده كرد. هرچند به احتمال زياد در خصوص اين توييت‌ها نيز مشورت انجام مي‌دهد اما گاهي اوقات مي‌بينيد كه در نيمه شب به وقت واشنگتن يك حرفي را مي‌زند و حتي در برخي موارد سابقه موضوعات را مد نظر قرار نمي‌دهد. از جمله آن مي‌توان به موضوعاتي همچون توييت‌هايش كه در خصوص ورزشكاران بيان مي‌كند يا مطالبي كه هر چند وقت يك بار در خصوص مهاجران بدون پشتوانه فكري مطرح مي‌كند، اشاره كرد. بنابراين دونالد ترامپ از گروه‌هاي مشاوره‌اي كمك مي‌گيرد اما شخصا داراي نظراتي است كه آن را نيز اعمال و بيان مي‌كند.

در خصوص لابي اعراب گفتيد، به نظر مي‌رسد عربستان سعودي لابي تاثير‌گذاري در كاخ سفيد پيدا كرده و حتي شاهد آن برداشته شدن تحريم‌هاي سودان با لابي‌هاي عربستان هستيم، آيا تصور نمي‌كنيد عربستان در حال تبديل شدن به بزرگ‌ترين لابي در كاخ سفيد است؟

عربستان را در حال حاضر مي‌توان يكي از قوي‌ترين لابي‌ها در كاخ سفيد دانست اما قوي‌ترين آنها نيست. ساختار دولت ايالات متحده و نقش يهوديان در آنجا به گونه‌اي است كه قوي‌تر از اعراب هستند. اما در حال حاضر مساله پول نيز مطرح است. سعودي‌ها قراردادي
٣٠٠ ميليارد دلاري با امريكا در سفر ترامپ به عربستان امضا كردند. همين موضوع موجب مي‌شود كه هزاران شغل در امريكا ايجاد كند و حتي دونالد ترامپ با اين موضوع مي‌تواند نظر مردم امريكا را نيز به خود جلب كند. در حال حاضر وضعيت مالي عربستان و امارات متحده عربي به گونه‌اي است كه مي‌توانند با سرمايه‌گذاري‌هاي كلان خود در امريكا لابي‌هاي تاثير‌گذاري نيز ايجاد كنند. به نظر من بهترين كار اين است كه ما بتوانيم اين لابي را به تدريج خاموش كنيم يا روابط خود با كشورهاي عربي را به سمتي ببريم كه مهم‌ترين هدف آنها مساله ايران نباشد و بايد اين موضوع تبديل به يكي از اولويت‌هاي سياست خارجي ايران شود.

آيا ايران اين توانايي را دارد كه لابي اعراب را به سمت حمايت از خود سوق دهد؟

نه، اين موضوع در حال حاضر بعيد به نظر مي‌رسد. اما بايد پذيرفت كه اگر حمله به سفارت عربستان در تهران صورت نمي‌گرفت وضعيت كاملا متفاوت بود.

در مصاحبه‌اي كه دي‌ماه سال گذشته پيش از روي كار آمدن دونالد ترامپ با «اعتماد» داشتيد، گفتيد كه تيم دونالد ترامپ درك بيشتري از تيم باراك اوباما نسبت به ايران و اهميت آن دارد و ايران نيز در ليست اولويت‌هاي ترامپ نيست، آيا در حال حاضر اين‌گونه است و ارزيابي درستي از ايران در كاخ سفيد وجود دارد؟

اگر من روزي اين حرف را زدم اشتباه كردم. در حال حاضر تيم كاخ سفيد شناخت كمتري نسبت به ايران دارند ولي نكته‌اي كه وجود دارد اين است كه وزراي كابينه ترامپ از صنايع نفت و گاز به اين سمت رسيدند. ما شاهد آن هستيم وزيرخارجه، وزيرمحيط زيست و وزير كشور از جمله افرادي هستند كه در صنايع نفتي رشد پيدا كردند و ارزش ايران را مي‌دانند. من اميدوار هستم افرادي كه در بخش نفت و گاز رشد پيدا كردند اهميت ايران را در زمينه انرژي درك كنند. در عين حال موضوعي كه آقاي زنگنه، وزير نفت مطرح كردند نيز موضوع كاملا درستي است. ما به نوعي بايد شركت‌هاي بزرگ بين‌المللي كه مركز اصلي آنها در امريكا است را در صنايع نفت و گاز خودمان دخالت دهيم چرا كه حدود ٨٠ درصد شركت‌هاي بزرگ بين‌المللي نفت مربوط به امريكا هستند، شايد بتواند اين مساله را پوشش دهد. خاطرم هست زماني كه ايران طبق تحريم‌هاي داماتو مورد تحريم نفتي قرار گرفت، شركت‌هاي نفت و گاز امريكايي ابتكاري را به نام كار بيشتر با ايران پيش بردند كه به‌جاي انزواي ايران، وارد كار كردن با ايران شويم. زيرا آنها معتقد بودند كه اگر شركت‌هاي امريكايي نتوانند در صنايع نفت و گاز ايران سرمايه‌گذاري كنند، اين خود ضرري براي امريكاست. در حال حاضر نيز با وجود اينكه توليد و صادرات ما بالا نيست اما همه مي‌دانند كه ايران به طور بالقوه داراي پتانسيل بسيار بالايي است و داراي منابع عظيم انرژي در سرزمين‌ها و درياهاي خود است.

ركس تيلرسون در قامت مديرعامل غول نفتي اكسون موبيل امريكا عملكرد موفقيت‌آميزي داشت. اما حالا در قامت وزير خارجه امريكا برخي معتقدند كه اختياراتش بسيار محدود شده و چندان تاثيرگذار نيست و حتي برخي ديگر تيلرسون را مجري دستورات ترامپ مي‌دانند. آيا مديرعامل سابق اكسون‌موبيل در قامت وزير خارجه امريكا موفق عمل كرده است؟

شايد اينكه بگوييم تيلرسون تنها دستورات ترامپ را اجرا مي‌كند اين‌گونه نباشد. به خصوص اين موضوع در كشورهايي كه حكومت پلوراليستي دارند و احزاب مختلف در آن فعاليت مي‌كنند نمي‌توان يك فرد را تنها گوش به فرمان دانست. اما از سوي ديگر مي‌توان گفت كه تيلرسون شايد در مقابله با ديگر نزديكان ترامپ و گروه‌هاي تاثيرگذار بر رييس‌جمهور امريكا نتواند نظر خود را پيش ببرد. اما آن چيزي كه من برداشت مي‌كنم اين است كه تيلرسون تا جايي كه توانسته در امور دخالت كرده و نظر داده است. البته ايشان هنگام ورود به وزارت خارجه در پايان دوره كاري خود به سر مي‌برد و نزديك به بازنشستگي در ساختار اكسون موبيل بود و مي‌توان گفت كه او نيز از شرايط خسته شده است. اما به طور كلي در سيستم‌هاي حكومتي مثل هند، امريكا و ايران تفاوت ديدگاه بسيار زياد است و براي آن يك الزام به حساب مي‌آيد چرا كه افراد نظرات متفاوتي دارند. به نظرم اگر هر چيزي كه ترامپ مي‌گفت، تيلرسون انجام مي‌داد شرايط بسيار متفاوت بود. به طور مثال در خصوص مسائل مربوط به مهاجرت، مي‌توان دريافت كه وزارت خارجه امريكا با اين كار موافق نيست. حتي در حال حاضر افسرهاي كنسولي سفارتخانه‌هاي امريكا با وجود همه محدوديت‌ها از اختيارات بسيار بالايي برخوردار هستند. حتي با وجود همه محدوديت‌هاي دونالد ترامپ ممكن است يك خانواده ايراني به سرعت بتوانند ويزا دريافت كنند. اين نشان مي‌دهد كه وزارت خارجه، دستورات دونالد ترامپ را
مو به مو اجرا نكرده است.

موضوعي كه اكنون مطرح است، چارچوب ذهني دونالد ترامپ است. به طور مثال زماني كه يك توفان سهمگين رخ مي‌دهد، اولويت اصلي رييس‌جمهور رسيدگي به آسيب‌ديدگان است تا ساير موضوعات، اما به ناگاه شاهد آن هستيم كه در بحبوحه توفان ايرما، ترامپ قانون داكا را لغو مي‌كند، استراتژي در مورد ايران را اعلام مي‌كند و همه كار براي انحراف افكار عمومي انجام مي‌دهد، چارچوب ذهني ايشان را چگونه تحليل مي‌كنيد؟

اين موضوع يك روش در سيستم تصميم‌گيري‌هاي پيشرفته است. وقتي كه شما يك مشكلي را نمي‌توانيد حل كنيد، به مسائل ديگر مي‌پردازيد تا فرصت كافي براي حل مسائل داشته باشيد. به نظر من اين نوع رفتار با مشورت صورت مي‌گيرد. برخي افراد عنوان كردند كه ايشان يك ماه هم نمي‌تواند در كاخ سفيد دوام بياورد و حتي سي‌ان ان يك روزشمار ايجاد كرد كه چه زماني كار ترامپ به پايان مي‌رسد. اما در حال حاضر او كار خود را انجام مي‌دهد. اما اين موضوع را بايد از ديدگاه نخبگان امريكايي ديد، آنها احساس مي‌كنند هرچند حرف‌هاي دونالد ترامپ نسنجيده است اما به صورت كلي استراتژي اول امريكا را اجرا مي‌كند. حتي مقدار اندكي از ساخت ديوار مرزي با مكزيك را انجام داد و اين موضوع بسيار مهم است چرا كه بسياري فكر مي‌كردند بحث ديوار هزينه‌بر است و او نمي‌تواند اين كار را انجام دهد ولي به دليل وعده‌اي كه داده است تلاش مي‌كند آن را به هر نحوي اجرايي كند. به هر حال او در امريكا مخالفين و موافقيني دارد. اگر بتواند چند قرارداد به مانند عربستان منعقد كند و سرمايه وارد امريكا شود، احتمالا مي‌تواند ركود ناشي از بحران اقتصادي سال ٢٠٠٩ را از بين ببرد.

دونالد ترامپ در سخنراني استراتژي خود مربوط به ايران موضوع برجام را به كنگره ارجاع داد، فكر مي‌كنيد كنگره چه اقداماتي در اين خصوص انجام دهد؟

متاسفانه ما با مجموعه نمايندگان مجلس، نمايندگان و سناتورهاي مجلس سنا كه به بيش از ٥٠٠ نفر مي‌رسند، هيچ گونه ارتباطي و هيچ‌گونه كار روابط عمومي (public relation) نداريم. اينجا همانجايي است كه اسراييل بيش از همه فعاليت دارد و در طول دوره جنگ ايران و عراق توانست تا حد زيادي به كنگره امريكا نزديك شود و منافعي را به دست آورد و در حال حاضر شاهد نفوذ عربستان سعودي هستيم. بالاخره ما بايد يك روزي با نمايندگان كنگره ارتباط برقرار كنيم و آنها را با واقعيت‌هاي ايران آشنا كنيم ولي اين مساله بسيار زمانبر است. در حال حاضر به نظر مي‌رسد مساله برجام در كنگره طولاني باشد. موضوع در كنگره بحث خواهد شد و برخي از نمايندگان و سناتورها احتمالا پيشنهاداتي درباره سخت‌تر شدن برجام خواهند داد ولي اگر با اروپا كار فشرده انجام دهيم، ممكن است شرايط تغيير كند. در حال حاضر شاهد آن هستيم كه خانم موگريني، مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا نيز به واشنگتن مي‌رود و احتمالا در صحن علني كنگره نيز سخنراني خواهد كرد اين موضوع به نفع ايران خواهد بود. عدم ارتباط ما با كنگره از جمله ضعف‌هاي ايران است كه بايد پوشانده شود.

به نظر شما اروپايي‌ها توان اين را دارند كه كنگره را مجاب به همراهي خود در زمينه برجام كنند؟

من فكر مي‌كنم موثر خواهد بود. اگر خاطرتان باشد در زمينه ارتباط كوبا، اين اروپايي‌ها بودند كه امريكا را متقاعد به برقراري ارتباط با اين كشور كردند. در موضوع ديگر كه به نام جنگ اقتصادي موز معروف شد نيز اروپايي‌ها توانستند حرف خودشان را عملي كنند.

به نظر شما كشورهايي مانند روسيه و حتي اتحاديه اروپا تا كجا حاضرند در كنار ايران و مقابل با امريكا در بحث برجام بمانند؟

روسيه تاكنون خوب عمل كرده است. روسيه يك شريك مطمئن براي ايران در بحث برجام بوده است و ما بايد واقعيات را ببينيم. هرچند كه تاريخ را نبايد فراموش كنيم. به نظر مي‌رسد روسيه انتظارات و توقعاتي كه از آنها داشتيم را انجام داده است. اما در خصوص اروپا نيز جريان پلوراليستي بيشتر مطرح است. يعني مراكز و منافع مختلفي در اروپا وجود دارد. به دليل اينكه پارلمان اروپا، شوراي اروپا و بخش سياست خارجي و امنيت اروپا تنها موضوع برجام را در نظر نمي‌گيرد چرا كه آنها مسائل ديگري در منطقه دارند كه در برخي موارد به وضعيت داخلي ايران باز مي‌گردد. به طور مثال مي‌توان به بحث حقوق بشر اشاره كرد. به نظر من در حال حاضر كار با اروپا سخت‌تر از كار با روسيه خواهد بود.

امريكا دوباره بحث تغيير رژيم را مطرح كرده است، با توجه به سياست‌هاي دونالد ترامپ به نظر شما چنين سياستي را دنبال مي‌كند يا در حد حرف باقي مي‌ماند؟

همان‌طور كه عرض كردم، سخنراني ترامپ فهرستي از تمام اتهاماتي بود كه دولت امريكا از فوريه ١٩٧٩ تا امروز عليه ايران مطرح مي‌كرد. بارها و بارها در اين دوره‌ها مساله تغيير رژيم مطرح شد ولي عملا كاري نتوانستند از پيش ببرند. گويي اينكه از لحاظ حقوق بين‌الملل نيز اين حرف قابل پيگيري است و حتي مي‌توان آن را در شوراي امنيت و حتي ديوان دادگستري بين‌المللي نيز آن را مطرح كرد. اين حرف‌ها بيشتر شعارهايي است كه براي داخل امريكا و جلب رضايت لابي‌ها مطرح مي‌شود. مشخص است كه يك كشور نمي‌تواند به راحتي حرف از تغيير رژيم در كشوري ديگر بزند. آن‌هم نظامي كه در آن ٩٨ درصد از ايراني‌ها به جمهوري اسلامي راي مثبت دادند.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین