الان هم نیابت ولایت امام راحل(ره)، مقام معظم رهبری است. اگر کسی در این راه کجروی کند، مسلماً راه را گم کرده است ما این راه را ادامه خواهیم داد و از خداوند هم میخواهیم که ما را در این راه ثابتقدم بدارد که گمراه نشویم و حوادث ما را متغیر نکند.
آیت الله محمدرضا مهدویکنی یکی از شاگردان برجسته امام
خمینی(ره) است که استاد در وصفش گفته بود: «من به ایشان ارادت داشتم، دارم
و خواهم داشت» به مناسبت بیست و پنجمین سالروز ارتحال ملکوتی بنیانگذار
کبیر انقلاب و برای شناخت آن پدیده بیبدیل، هفته نامه شما به سراغ ایشان
رفت تا سلوک اخلاقی و سیاسی، نظام سازی و رمز محبوبیت آن پیر سفر کرده را
از یکی از نزدیک ترین افراد دایره حول او جویا شود.
چگونگی آشنایی با امام خمینی (ره)
در قم با اولین چهرهای که آشنا شدم حضرت امام (ره) بود. در سن ۱۷ سالگی از استادم آقای برهان اجازه رفتن به قم گرفتم ایشان موافق آن نبود زیرا آن را برای من زود میدانستند. استخاره کردیم و خوب آمد و استاد را مجاب به رفتن به قم کردم. در قم طلبههای تهرانی هم حضور داشتند. مخصوصاً مرحوم آقای محمد مولایی که در ابتدای انقلاب جزو هیئت امناء آستانه حضرت عبدالعظیم«ع» و تولیت آستانه حضرت معصومه«س» بودند و قبل از انقلاب هم در مبارزات بودند، صحبت تقلید شد و از من پرسیدند: «از چه کسی تقلید میکنی؟» جواب دادم: «آقای حجت».
من به تبعیت از آقای برهان مقلد مرحوم آیتالله حجت بودم. در قم آقای بروجردی مرجعیت عامه داشتند و برای طلبهها مطلوب نبود که بگویند از آقای حجت تقلید میکنم.
به من گفتند: «از آقای حجت تقلید نکن» و من هم گفتم: «استادم اینطور گفتهاند». گفتند: «نه! شما بیایید از حاجآقا روحالله تحقیق کنید».
آن روزها امام را اینگونه خطاب میکردند. ایشان گفتند: «امشب که ایشان برای نماز میآید، برو و از ایشان سئوال کن».
سنت آن بود که موقع نماز مغرب و عشا امام «ره» و دیگر بزرگان مثل مرحوم اراکی و مرحوم گلپایگانی و مرحوم بهجت، پیش از شروع نماز به مدرسه فیضیه تشریف میآوردند و در صف جلو مینشستند.
نماز را آقای آسیدمحمدتقی خوانساری اقامه می فرمودند. اگر ایشان نمیآمدند، آقای اراکی برگزار میکردند و اگر آقای اراکی نمیآمدند، امام نماز اقامه میکردند که البته کمتر پیش میآمد.
قبل از نماز رفتم جلو و سلام کردم و به ایشان عرض کردم: «شما چه کسی را اعلم میدانید؟» ایشان نگفتند چه کسی اعلم هست چه کسی نیست، بلکه گفتند از آقای بروجردی تقلید کن.
این بیان ایشان برای من جالب بود. نخواستند بگویند اعلم کیست یا نیست، بلکه گفتند آن کسی را که برای مرجعیت اصلح میدانیم آقای بروجردی است.
این اولین آشنایی من و امام (ره) بود. من آن وقت نزد آقای آمیرزا جعفر سبحانی معالم میخواندم. درس در فیضیه بود و ایشان خوشبیان و از شاگردان خوب حوزه بودند و همیشه از امام تعریف میکردند؛ بسیار از درس و زهد و علم امام (ره) برای ما تعریف میکردند و این سبب شد که ما به امام علاقه بیشتری پیدا کردیم و لذا درس خارج ابتدایی را با امام گذراندیم و این منشا آشنایی با بحث و درس امام شد.
ما یک دوره کامل اصول، جز بعضی از ابواب را نزد امام خواندیم. من بیشتر این درسها را مینوشتم. ۵ سال هم با خود امام، درسِ مرحوم آیتالله بروجردی میرفتیم.
امام (ره) و مرحوم آیتالله گلپایگانی و آیتالله داماد و فضلای دیگر به درس آیتالله بروجردی میآمدند تا درس ایشان را ترویج کنند. آقای بروجردی اطلاعات رجالیای داشتند که آقایان دیگر نداشتند.
هر وقت امام به مناسبت ایام مختلف مثل فاطمیه و محرم روضه داشتند، ما میرفتیم. ما واقعاً به امام ارادت داشتیم و فقط مسئله درس نبود. همین ارادت هم سبب شد که ما به درسهای دیگر خیلی هم نرفتیم.
سلوک اخلاقی و سیاسی امام (ره)
روش امام از نظر اخلاقی و سیاسی خیلی مستقیم نبود. آن روزهایی که امام در فیضیه درس اخلاق میدادند، موقعی که ما آمدیم تعطیل شد که همین چهل حدیث که نوشتند، از آن درسهاست.
موقعی که ما آمدیم، امام در هر دورهای، یک روز بحث اخلاق داشتند. گاهی روزهای اول و روزهای آخر حتماً نصیحتی میکردند.
روش ایشان به شکل غیرمستقیم در ما اثر میگذاشت و همچنین روش سیاسی ایشان که بسیار مؤثر بود. امام هیچ وقت پشت سر آقایان حرفی نمیزدند، گاهی در سخنرانیهای عام هشداری میدادند و انذاری میکردند، ولی هرگز ندیدم پشت سر کسی حرفی بزنند. حتی در مورد آقای شریعتمداری در حوادث بعد از انقلاب.
امام خصوصیات بزرگی داشتند اما آنچه مهم تر و موثرتر بود، اخلاص امام بود که شجره طیبه انقلاب را مستقر کرد. امام(ره) مظهر ایستادگی، مقاومت و آشتی ناپذیری در برابر استکبار و قدرتهای زورگوی جهان است و نامش یادآور روش و منش الهی و انقلابی برای آزادی، صلاح و فلاح ملتهای دربند است.
نظامی که ۳۵ سال پیش توسط امام برپا شد، اکنون همانطور که خود ایشان پیش بینی کرده بود، به همه کشورهای اسلامی صادر میشود. صدور انقلاب به معنای جنگ و مبارزه مسلحانه نیست، به معنای حضور فرهنگی در جهان است.
نهضت اسلامی امام، معادلات جهانی قدرت را به هم ریخت و نظام نوینی را در دنیای دو قطبی به وجود آورد. در این نظم جدید، اسلام به عنوان قدرتی دینی و مردم سالار در مناسبات جهانی متجلی شد. نام امام خمینی(ره) به عنوان مصلح جهانی در قرن ما درخشید و نهضت دینی او یادآور قیام انبیاء و اولیای الهی شد.
امام با استناد به نظریه عامه ولایت فقیه و با اتکا به آراء ملت و پشتیبانی آنان، نظامی و دینی و مردم سالار بنا نهاد. نظریه ولایت فقیه تنها در حد یک فتوا نبود، در حد یک حکومت مطرح بود که امام آن را ایجاد کردند و نظام سازی کردند.
ولایت فقیه همان چیزی است که با دیکتاتوری مخالفت میکند. به تعبیر امام ، ولایت فقیه، فلسفه اجرای تمام احکام نورانی و حیات بخش اسلام است. چنانچه در بیش از سه دهه گذشته آثار معنوی و مادی این نظریه را مشاهده کردهایم.
نظام سازی امام خمینی(ره)
اصل ولایت فقیه از زبان شیخ مفید به زبانهای مختلف در کتب فقهی مطرح بوده، منتهی در بسیاری از اوقات به عنوان کلمه ولایت نبوده و حکم حاکم و حکم فقیه و تعابیری از این قبیل را به کار میبردند. گاهی موارد آن را توسعه میدادند، گاهی محدود میکردند، اما از مواردی که ذکر میکردند، معلوم بود که به این مسئله توجه داشتهاند.
مرحوم محقق کَرَکی هم در کتاب «جامعالمقاصد» طرفدار ولایت فقیه است. مرحوم کاشفالغطاء در کتاب «کشفالغطاء» به شکلی جدی مسئله ولایت فقیه را مطرح میکند.
مرحوم محقق قمی صاحب قوانین الاصول هم در کتاب «جامعالشتات» به مسئله ولایت فقیه اشاره میکند، ولی فرقی که امام با این آقایان داشت، دو تا مطلب است.
امام در مسئله ولایت فقیه ۲ تا کار کردند که آقایان دیگر نکردند. یکی اینکه امام مسئله ولایت فقیه را به عنوان یک نظریه فقهی علمی مطرح کرد.
غیر از مرحوم نراقی که در کتاب «عواید»، مسئله ولایت فقیه را به این شکل مطرح کرد، دیگران این طور بیان نکرده بودند. نظریه ولایت فقیه، در زمان غیبت، نظریه مکتب تشیع است. امام ولایت فقیه را به عنوان یک نظریه کلامی و فقهی و ولایی مطرح کردند.
امام در کتاب «حکومت اسلامی» در نجف در باب ولایت فقیه این طور نظریهپردازی کردند که فقیه میتواند حاکم باشد و این طور نیست که ولی فقیه بنشیند تا مواردی پیش بیاید و بعد حکم کند.
امتیاز دوم امام این بود که برای ولایت فقیه، نظامسازی کردند. محقق کَرَکی در زمان شاهطهماسب مسئله ولایت فقیه را مطرح کرد. هنگامی که شاه طهماسب میخواهد به پادشاهی برسد، میآید و کمربند شاهی را به کمر او میبندد و به این طریق به شاه اجازه میدهد که حکومت کند.
این مطلب بسیار مهمی است که فقیهی به شاهی بگوید از طرف من بیا و حکومت کن و کار فقیه فقط این نباشد که برای کارهای جزئی فتوا بدهد، بلکه کارهای کلی و اداره مملکت را به عهده بگیرد.
فقهای بعدی از جمله مرحوم مجلسی و دیگران هم در واقع یک نوع اذن و مشروعیت به سلاطین صفوی میبخشیدند.
زمان قاجار بین ایران و روس جنگی درمیگیرد و مرحوم کاشفالغطاء در کتاب «کشفالغطاء» در باب جهاد و جنگ با کفار میگوید: «من به فتحعلیشاه اجازه میدهم سربازگیری کند و با کفار بجنگد و در جنگ حتی اگر نیاز بود که برای تهیه علوفه اسبها و غذای سربازان انبارهای مردم را باز کنند، من به عنوان اِعمال ولایت اجازه میدهم این کار را بکنند، چه مردم راضی باشند چه نباشند». بعد هم میگوید: «اگر لازم باشد حتی میتوانند زراعتهای مردم را لگد کنند.»
ایشان تصریح میکند که حکومت از طرف من مأذون است این کارها را بکند. میخواهم بگویم فقها در گذشته کارهایی در زمینه ولایت فقیه کردهاند که نشانهای از حکومت فقیه است.
کاری که امام کردند این بود که هم نظریه حکومتی را در نظریه ولایت فقیه آوردند که مسئله به شکل موردی نباشد و این نکته را مطرح کردند که اساساً حکومت متعلق به فقیه است و دوم اینکه به مناسبت زمان، نظامسازی کردند و نظامی متناسب با زمان ما انتخاب کردند که انتخابات و مجلس و تفکیک قوای سهگانه و نهادهای مخصوص و چیزهایی که معقول و مقبول زمان ماست، در آن بود.
به نظر من هم نظریهپردازی و هم نظامسازی، هر دو از امتیازات امام بود که حکایت از هوش سرشار ایشان ، فکر بلند امام و آگاهی بر جریانات ۱۰۰ ساله اخیر از دوران مشروطه به بعد برمیگردد.
همه فقها برای ایجاد یک حکومت عادلانه و صحیح زحمت کشیدند، ولی راهی را که انتخاب کردند، درست نبود. نظامی که امام تبیین کرد، بر اساس تجربههای سابق و نیز هوش سرشار ایشان بود که گفتند همانی را که الان در دنیا مقبول است، انجام میدهیم، منتهی تحت ولایت فقیه و احکام اسلام.
رمز جذب قلوب مردم
صداقت و راست گفتاری امام خمینی (ره) بود که مردم را جذب کرد چرا که برای مردم ارزش قائل بودند. این هم مصداق آیه شریفه « وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُورًا « است. هر کس خواهان آخرت است و نهایت کوشش را براى آن بکند و مؤمن باشد آنانند که تلاش آنها مورد حقشناسى واقع خواهد شد».
راز ماندگار انقلاب
وحدت رمز توفیق و ماندگاری نظام است. امام فرمودند با هم باشید. علما باید با همه اختلافاتی که دارند، نظرات خود را برای حفظ نظام جمع کنند. در اختلافات و مسائل اجتماعی نباید دعوا کرد. حتیالمقدور باید به اجماع رسید و اگر نشد، قول اکثریت را باید ملاک قرار داد ولی اینکه بگوییم من چیزی را میخواهم و حالا که مطابق میلم نشده است پس زیر همه چیز میزنم، این کار عقلایی نیست.
راه عقلایی این است که آنچه قانونی است و آنچه مقبول واقع شده را بپذیریم. چرا که از نظر امام، حفظ نظام از اوجب واجبات است. سر بقای نظام در همین مسئله است. دشمنان نظام همواره می گفتند، نظام تا چند وقت دیگر سقوط می کند اما امام می گفت انقلاب راه خود را باز کرده و ادامه پیدا می کند.
امیدواریم روح امام با اولیاء و انبیاء محشور باشد و دعای ایشان همراه ما باشد. ما بیعت مجدد با امام راحل و راهی که ایشان پیش روی ما و ملت بزرگ ایران گذاشتند، می کنیم که ان شاء الله که این راه را ادامه دهیم و در این صراط مستقیم باشیم و از امام که زنده کننده ملت ایران و حیات بخش همه ملت های آزاده بودند، تقاضا داریم که دعای آن بزرگوار شامل حال ما شود.
الان هم نیابت ولایت امام راحل(ره)، مقام معظم رهبری است. اگر کسی در این راه کجروی کند، مسلماً راه را گم کرده است ما این راه را ادامه خواهیم داد و از خداوند هم میخواهیم که ما را در این راه ثابتقدم بدارد که گمراه نشویم و حوادث ما را متغیر نکند.
همه شنیدهاید که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: زبیر تا هنگامی که که فرزندش عبدالله بزرگ نشده بود با ما بود. وقتی عبدالله بزرگ شد، زبیر صفش را جدا کرد و در مقابل امیرالمؤمنین علیهالسلام ایستاد. پسرش هم در مقابل امام حسین علیهالسلام ایستاد. بالاخره اینها یک حوادثی است که در زندگی رخ میدهد.
مبادا مغرور به خودتان شوید بگویید ما آدمهای خیلی خوبی هستیم و ما چنین و چنان هستیم. مغرور نشوید و همیشه متوسل باشید و از خداوند بخواهید که ما را همیشه ثابت قدم نگه دارد.
اگر هم در بعضی امور اختلاف سلیقههایی وجود دارد، اصول را فراموش نکنیم. این شهدایی که به جبهه میرفتند، به خاطر بیعتی بود که با امام (ره) کرده بودند وشما هم همان طور بیعت کردید و این بیعت را نباید فراموش کنید.
باید کاری کنیم که بعد از دنیا رفتن و در آخرت با روی باز برویم و خجالت زده نباشیم. نباید به اسم دین و اسلام کار ناشایست انجام دهیم.
چگونگی آشنایی با امام خمینی (ره)
در قم با اولین چهرهای که آشنا شدم حضرت امام (ره) بود. در سن ۱۷ سالگی از استادم آقای برهان اجازه رفتن به قم گرفتم ایشان موافق آن نبود زیرا آن را برای من زود میدانستند. استخاره کردیم و خوب آمد و استاد را مجاب به رفتن به قم کردم. در قم طلبههای تهرانی هم حضور داشتند. مخصوصاً مرحوم آقای محمد مولایی که در ابتدای انقلاب جزو هیئت امناء آستانه حضرت عبدالعظیم«ع» و تولیت آستانه حضرت معصومه«س» بودند و قبل از انقلاب هم در مبارزات بودند، صحبت تقلید شد و از من پرسیدند: «از چه کسی تقلید میکنی؟» جواب دادم: «آقای حجت».
من به تبعیت از آقای برهان مقلد مرحوم آیتالله حجت بودم. در قم آقای بروجردی مرجعیت عامه داشتند و برای طلبهها مطلوب نبود که بگویند از آقای حجت تقلید میکنم.
به من گفتند: «از آقای حجت تقلید نکن» و من هم گفتم: «استادم اینطور گفتهاند». گفتند: «نه! شما بیایید از حاجآقا روحالله تحقیق کنید».
آن روزها امام را اینگونه خطاب میکردند. ایشان گفتند: «امشب که ایشان برای نماز میآید، برو و از ایشان سئوال کن».
سنت آن بود که موقع نماز مغرب و عشا امام «ره» و دیگر بزرگان مثل مرحوم اراکی و مرحوم گلپایگانی و مرحوم بهجت، پیش از شروع نماز به مدرسه فیضیه تشریف میآوردند و در صف جلو مینشستند.
نماز را آقای آسیدمحمدتقی خوانساری اقامه می فرمودند. اگر ایشان نمیآمدند، آقای اراکی برگزار میکردند و اگر آقای اراکی نمیآمدند، امام نماز اقامه میکردند که البته کمتر پیش میآمد.
قبل از نماز رفتم جلو و سلام کردم و به ایشان عرض کردم: «شما چه کسی را اعلم میدانید؟» ایشان نگفتند چه کسی اعلم هست چه کسی نیست، بلکه گفتند از آقای بروجردی تقلید کن.
این بیان ایشان برای من جالب بود. نخواستند بگویند اعلم کیست یا نیست، بلکه گفتند آن کسی را که برای مرجعیت اصلح میدانیم آقای بروجردی است.
این اولین آشنایی من و امام (ره) بود. من آن وقت نزد آقای آمیرزا جعفر سبحانی معالم میخواندم. درس در فیضیه بود و ایشان خوشبیان و از شاگردان خوب حوزه بودند و همیشه از امام تعریف میکردند؛ بسیار از درس و زهد و علم امام (ره) برای ما تعریف میکردند و این سبب شد که ما به امام علاقه بیشتری پیدا کردیم و لذا درس خارج ابتدایی را با امام گذراندیم و این منشا آشنایی با بحث و درس امام شد.
ما یک دوره کامل اصول، جز بعضی از ابواب را نزد امام خواندیم. من بیشتر این درسها را مینوشتم. ۵ سال هم با خود امام، درسِ مرحوم آیتالله بروجردی میرفتیم.
امام (ره) و مرحوم آیتالله گلپایگانی و آیتالله داماد و فضلای دیگر به درس آیتالله بروجردی میآمدند تا درس ایشان را ترویج کنند. آقای بروجردی اطلاعات رجالیای داشتند که آقایان دیگر نداشتند.
هر وقت امام به مناسبت ایام مختلف مثل فاطمیه و محرم روضه داشتند، ما میرفتیم. ما واقعاً به امام ارادت داشتیم و فقط مسئله درس نبود. همین ارادت هم سبب شد که ما به درسهای دیگر خیلی هم نرفتیم.
سلوک اخلاقی و سیاسی امام (ره)
روش امام از نظر اخلاقی و سیاسی خیلی مستقیم نبود. آن روزهایی که امام در فیضیه درس اخلاق میدادند، موقعی که ما آمدیم تعطیل شد که همین چهل حدیث که نوشتند، از آن درسهاست.
موقعی که ما آمدیم، امام در هر دورهای، یک روز بحث اخلاق داشتند. گاهی روزهای اول و روزهای آخر حتماً نصیحتی میکردند.
روش ایشان به شکل غیرمستقیم در ما اثر میگذاشت و همچنین روش سیاسی ایشان که بسیار مؤثر بود. امام هیچ وقت پشت سر آقایان حرفی نمیزدند، گاهی در سخنرانیهای عام هشداری میدادند و انذاری میکردند، ولی هرگز ندیدم پشت سر کسی حرفی بزنند. حتی در مورد آقای شریعتمداری در حوادث بعد از انقلاب.
امام خصوصیات بزرگی داشتند اما آنچه مهم تر و موثرتر بود، اخلاص امام بود که شجره طیبه انقلاب را مستقر کرد. امام(ره) مظهر ایستادگی، مقاومت و آشتی ناپذیری در برابر استکبار و قدرتهای زورگوی جهان است و نامش یادآور روش و منش الهی و انقلابی برای آزادی، صلاح و فلاح ملتهای دربند است.
نظامی که ۳۵ سال پیش توسط امام برپا شد، اکنون همانطور که خود ایشان پیش بینی کرده بود، به همه کشورهای اسلامی صادر میشود. صدور انقلاب به معنای جنگ و مبارزه مسلحانه نیست، به معنای حضور فرهنگی در جهان است.
نهضت اسلامی امام، معادلات جهانی قدرت را به هم ریخت و نظام نوینی را در دنیای دو قطبی به وجود آورد. در این نظم جدید، اسلام به عنوان قدرتی دینی و مردم سالار در مناسبات جهانی متجلی شد. نام امام خمینی(ره) به عنوان مصلح جهانی در قرن ما درخشید و نهضت دینی او یادآور قیام انبیاء و اولیای الهی شد.
امام با استناد به نظریه عامه ولایت فقیه و با اتکا به آراء ملت و پشتیبانی آنان، نظامی و دینی و مردم سالار بنا نهاد. نظریه ولایت فقیه تنها در حد یک فتوا نبود، در حد یک حکومت مطرح بود که امام آن را ایجاد کردند و نظام سازی کردند.
ولایت فقیه همان چیزی است که با دیکتاتوری مخالفت میکند. به تعبیر امام ، ولایت فقیه، فلسفه اجرای تمام احکام نورانی و حیات بخش اسلام است. چنانچه در بیش از سه دهه گذشته آثار معنوی و مادی این نظریه را مشاهده کردهایم.
نظام سازی امام خمینی(ره)
اصل ولایت فقیه از زبان شیخ مفید به زبانهای مختلف در کتب فقهی مطرح بوده، منتهی در بسیاری از اوقات به عنوان کلمه ولایت نبوده و حکم حاکم و حکم فقیه و تعابیری از این قبیل را به کار میبردند. گاهی موارد آن را توسعه میدادند، گاهی محدود میکردند، اما از مواردی که ذکر میکردند، معلوم بود که به این مسئله توجه داشتهاند.
مرحوم محقق کَرَکی هم در کتاب «جامعالمقاصد» طرفدار ولایت فقیه است. مرحوم کاشفالغطاء در کتاب «کشفالغطاء» به شکلی جدی مسئله ولایت فقیه را مطرح میکند.
مرحوم محقق قمی صاحب قوانین الاصول هم در کتاب «جامعالشتات» به مسئله ولایت فقیه اشاره میکند، ولی فرقی که امام با این آقایان داشت، دو تا مطلب است.
امام در مسئله ولایت فقیه ۲ تا کار کردند که آقایان دیگر نکردند. یکی اینکه امام مسئله ولایت فقیه را به عنوان یک نظریه فقهی علمی مطرح کرد.
غیر از مرحوم نراقی که در کتاب «عواید»، مسئله ولایت فقیه را به این شکل مطرح کرد، دیگران این طور بیان نکرده بودند. نظریه ولایت فقیه، در زمان غیبت، نظریه مکتب تشیع است. امام ولایت فقیه را به عنوان یک نظریه کلامی و فقهی و ولایی مطرح کردند.
امام در کتاب «حکومت اسلامی» در نجف در باب ولایت فقیه این طور نظریهپردازی کردند که فقیه میتواند حاکم باشد و این طور نیست که ولی فقیه بنشیند تا مواردی پیش بیاید و بعد حکم کند.
امتیاز دوم امام این بود که برای ولایت فقیه، نظامسازی کردند. محقق کَرَکی در زمان شاهطهماسب مسئله ولایت فقیه را مطرح کرد. هنگامی که شاه طهماسب میخواهد به پادشاهی برسد، میآید و کمربند شاهی را به کمر او میبندد و به این طریق به شاه اجازه میدهد که حکومت کند.
این مطلب بسیار مهمی است که فقیهی به شاهی بگوید از طرف من بیا و حکومت کن و کار فقیه فقط این نباشد که برای کارهای جزئی فتوا بدهد، بلکه کارهای کلی و اداره مملکت را به عهده بگیرد.
فقهای بعدی از جمله مرحوم مجلسی و دیگران هم در واقع یک نوع اذن و مشروعیت به سلاطین صفوی میبخشیدند.
زمان قاجار بین ایران و روس جنگی درمیگیرد و مرحوم کاشفالغطاء در کتاب «کشفالغطاء» در باب جهاد و جنگ با کفار میگوید: «من به فتحعلیشاه اجازه میدهم سربازگیری کند و با کفار بجنگد و در جنگ حتی اگر نیاز بود که برای تهیه علوفه اسبها و غذای سربازان انبارهای مردم را باز کنند، من به عنوان اِعمال ولایت اجازه میدهم این کار را بکنند، چه مردم راضی باشند چه نباشند». بعد هم میگوید: «اگر لازم باشد حتی میتوانند زراعتهای مردم را لگد کنند.»
ایشان تصریح میکند که حکومت از طرف من مأذون است این کارها را بکند. میخواهم بگویم فقها در گذشته کارهایی در زمینه ولایت فقیه کردهاند که نشانهای از حکومت فقیه است.
کاری که امام کردند این بود که هم نظریه حکومتی را در نظریه ولایت فقیه آوردند که مسئله به شکل موردی نباشد و این نکته را مطرح کردند که اساساً حکومت متعلق به فقیه است و دوم اینکه به مناسبت زمان، نظامسازی کردند و نظامی متناسب با زمان ما انتخاب کردند که انتخابات و مجلس و تفکیک قوای سهگانه و نهادهای مخصوص و چیزهایی که معقول و مقبول زمان ماست، در آن بود.
به نظر من هم نظریهپردازی و هم نظامسازی، هر دو از امتیازات امام بود که حکایت از هوش سرشار ایشان ، فکر بلند امام و آگاهی بر جریانات ۱۰۰ ساله اخیر از دوران مشروطه به بعد برمیگردد.
همه فقها برای ایجاد یک حکومت عادلانه و صحیح زحمت کشیدند، ولی راهی را که انتخاب کردند، درست نبود. نظامی که امام تبیین کرد، بر اساس تجربههای سابق و نیز هوش سرشار ایشان بود که گفتند همانی را که الان در دنیا مقبول است، انجام میدهیم، منتهی تحت ولایت فقیه و احکام اسلام.
رمز جذب قلوب مردم
صداقت و راست گفتاری امام خمینی (ره) بود که مردم را جذب کرد چرا که برای مردم ارزش قائل بودند. این هم مصداق آیه شریفه « وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُورًا « است. هر کس خواهان آخرت است و نهایت کوشش را براى آن بکند و مؤمن باشد آنانند که تلاش آنها مورد حقشناسى واقع خواهد شد».
راز ماندگار انقلاب
وحدت رمز توفیق و ماندگاری نظام است. امام فرمودند با هم باشید. علما باید با همه اختلافاتی که دارند، نظرات خود را برای حفظ نظام جمع کنند. در اختلافات و مسائل اجتماعی نباید دعوا کرد. حتیالمقدور باید به اجماع رسید و اگر نشد، قول اکثریت را باید ملاک قرار داد ولی اینکه بگوییم من چیزی را میخواهم و حالا که مطابق میلم نشده است پس زیر همه چیز میزنم، این کار عقلایی نیست.
راه عقلایی این است که آنچه قانونی است و آنچه مقبول واقع شده را بپذیریم. چرا که از نظر امام، حفظ نظام از اوجب واجبات است. سر بقای نظام در همین مسئله است. دشمنان نظام همواره می گفتند، نظام تا چند وقت دیگر سقوط می کند اما امام می گفت انقلاب راه خود را باز کرده و ادامه پیدا می کند.
امیدواریم روح امام با اولیاء و انبیاء محشور باشد و دعای ایشان همراه ما باشد. ما بیعت مجدد با امام راحل و راهی که ایشان پیش روی ما و ملت بزرگ ایران گذاشتند، می کنیم که ان شاء الله که این راه را ادامه دهیم و در این صراط مستقیم باشیم و از امام که زنده کننده ملت ایران و حیات بخش همه ملت های آزاده بودند، تقاضا داریم که دعای آن بزرگوار شامل حال ما شود.
الان هم نیابت ولایت امام راحل(ره)، مقام معظم رهبری است. اگر کسی در این راه کجروی کند، مسلماً راه را گم کرده است ما این راه را ادامه خواهیم داد و از خداوند هم میخواهیم که ما را در این راه ثابتقدم بدارد که گمراه نشویم و حوادث ما را متغیر نکند.
همه شنیدهاید که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: زبیر تا هنگامی که که فرزندش عبدالله بزرگ نشده بود با ما بود. وقتی عبدالله بزرگ شد، زبیر صفش را جدا کرد و در مقابل امیرالمؤمنین علیهالسلام ایستاد. پسرش هم در مقابل امام حسین علیهالسلام ایستاد. بالاخره اینها یک حوادثی است که در زندگی رخ میدهد.
مبادا مغرور به خودتان شوید بگویید ما آدمهای خیلی خوبی هستیم و ما چنین و چنان هستیم. مغرور نشوید و همیشه متوسل باشید و از خداوند بخواهید که ما را همیشه ثابت قدم نگه دارد.
اگر هم در بعضی امور اختلاف سلیقههایی وجود دارد، اصول را فراموش نکنیم. این شهدایی که به جبهه میرفتند، به خاطر بیعتی بود که با امام (ره) کرده بودند وشما هم همان طور بیعت کردید و این بیعت را نباید فراموش کنید.
باید کاری کنیم که بعد از دنیا رفتن و در آخرت با روی باز برویم و خجالت زده نباشیم. نباید به اسم دین و اسلام کار ناشایست انجام دهیم.
منبع: ایسنا
ارسال نظر