|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳:۱۵
کد خبر: ۱۸۳۱۱۶
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۶ - ۱۷:۵۲
اخلاق ازجمله مقولاتی است که در هر جامعه‌ای به آن توجه می‌شود. تجربه نشان داده ، زمانی که اخلاق در یک جامعه دچار فروکاست شود، نتیجه آن چیزی جز فروپاشی ساختار اجتماعی (نه سیاسی )نخواهد بود.
روزنامه ستاره صبح در گفت وگویی با حجت‌الاسلام محسن غرویان استاد حوزه و دانشگاه، نوشت: متأسفانه همان‌طورکه شما فرمودید امروز جامعه ایرانی در عرصه‌های مختلف مبتلا به سیاسی‌شدن شده است که همین امر نیز آسیب‌های فراوانی به دنبال داشته است.

در ادامه این گفت ‌وگو می خوانیم:
 
اخلاق ازجمله مقولاتی است که در هر جامعه‌ای به آن توجه می‌شود. تجربه نشان داده ، زمانی که اخلاق در یک جامعه دچار فروکاست شود، نتیجه آن چیزی جز فروپاشی ساختار اجتماعی (نه سیاسی )نخواهد بود. شواهد و قرائن نشان می‌دهد که جامعه به بسیاری از بی‌اخلاقی‌ها مبتلا شده که نگران کننده است . موضوعی که می‌توان یکی از نشانه‌های آن را در وجود 15 میلیون پرونده قضایی در دستگاه قضایی شاهد بود. دراین‌باره گفت‌وگویی با محسن غرویان، استاد حوزه و دانشگاه، انجام داده‌ایم که نظرات وی را در ادامه می‌خوانید.

**همان‌طورکه می‌دانید آمار ناهنجاری‌های اجتماعی در سال‌های اخیر رو به افزایش است. به نظر شما ریشه‌های این زوال اخلاقی به چه چیزهایی بازمی‌گردد؟
 
متأسفانه همان‌طورکه شما اشاره کردید، امروز در جامعه ما ناهنجاری و بداخلاقی‌های اجتماعی روزبه‌روز در حال افزایش است. مسئله اخلاق یکی از مقولات فرهنگ به معنای عام است. فرهنگ شامل بسیاری از عناصر مختلف است. در مقوله فرهنگ وضعیت اقتصادی، اختلاف طبقاتی، مسائل اشتغال، نشاط، تفریح و روابط عاطفی همگی سهیم هستند. در کشور ما در این زمینه کمبودها و کاستی‌های فراوانی وجود دارد و این‌ها باعث می‌شود که عناصر فرهنگی ضدارزش‌های اخلاقی در جامعه پدید آید.

برای مثال به مقوله نفاق و دوچهرگی، عدم‌شفافیت، مسئله محبت، دوستی، عاطفه و دست‌گیری از یکدیگر نمی‌پردازیم. رقابت‌های سیاسی، حزبی، گروهی و کسب قدرت باعث می‌شود به‌تدریج حالتی از حسادت، رقابت، مچ‌گیری و بی‌اعتمادی بین مردم شایع شود. مسئله مهم این است که نخبگان جامعه مسائل اخلاقی را رعایت نمی‌کنند و این‌ها کم‌کم به اقشار پایین‌تر و به بدنه جامعه نفوذ می‌کند و این بداخلاقی‌ها در جامعه شکل می‌گیرد. رویکرد جامعه باید به سمت مسائل عاطفی و احترام به یکدیگر و ادب به هم‌نوعان پیش برود. تکریم انسان‌ها از این حیث که هم‌نوع ما هستند باید ترویج شود. هیچ‌کدام از این موارد منافاتی با خداپرستی و خداشناسی ندارد. عشق به خدا باید در عشق به خلق خدا و مردم جامعه تجلی پیدا کند. این کار حرکتی بزرگ، فلسفی، اجتماعی و زیربنایی می‌طلبد. باید در تفکر و اندیشه بر این راه باشیم تا آثار آن در ابعاد مختلف ظاهر شود.

**مؤسسه‌های فرهنگی که به بودجه‌های دولتی وابسته‌اند و از بیت‌المال تغذیه می‌کنند، هزینه‌های کلانی در امر فرهنگ‌سازی و اخلاقیات در جامعه می‌کنند، اما به نظر می‌آید دستاورد چندانی نداشته‌اند. دلیل این امر چیست؟
 
اینکه بخواهیم اشتباهات را محدود به تعدادی مؤسسات کنیم که از هزینه‌های دولتی هم تغذیه می‌شوند، به نتیجه‌ای نخواهیم رسید. همه این مؤسساتی که شما به آن‌ها اشاره کردید، علی‌رغم آنکه نقدهای فراوانی به آن‌ها وارد است، در تلاش بوده‌اند تا مسائل فرهنگی و اخلاقی را سامان دهند. موضوعی که به نظر من نباید در اینجا از آن غافل ماند این است که تمام نخبگان و فرهیختگان درنهایت در همین جامعه زندگی می‌کنند.

جامعه‌ای که به هر سوی آن نگاه کنیم رنگ‌وبوی سیاست به خود گرفته است. در حال حاضر فضای کلی جامعه رنگ خاصی پیدا کرده و همه آن مؤسسات، فرهیختگان و نخبگان جامعه نیز تحت تأثیر آن قرار گرفته‌اند. البته نکته‌ای که نباید در اینجا آن را به فراموشی سپرد این است که مسئله فرهنگ تنها بر دوش یک مؤسسه، سازمان یا نهاد نیست. عناصر متنوعی در امر فرهنگ‌سازی و اخلاق دخیل‌اند که به سازمان‌های مختلفی ارتباط پیدا می‌کند. دانشگاه، حوزه، آموزش‌وپرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد، رسانه‌های مجازی و مکتوب، صداوسیما و... همگی در امر فرهنگ و اخلاق در کشور دخیل‌اند. من گمان می‌کنم تجدیدنظری فلسفی و رویکردی فکری و فلسفی در زیربنای فضای فرهنگی جامعه ما نیاز است، یعنی من از منظر فلسفی به قضایا نگاه می‌کنم. فلسفه‌های مختلفی داریم. نگاه انسان‌ها به عالم و آدم تشکیل‌دهنده نظام فرهنگی جامعه است.

متفکران جامعه و فرهیختگان جامعه باید به این مسائل بپردازند. باید خود را با جامعه ژاپن مقایسه کنیم و عناصر فکری و فلسفی ژاپن را مطالعه کنیم. باید به این پرسش پاسخ دهیم که بر مبنای چه فلسفه‌ای حرکت می‌کنیم که چنین وضعیتی پیدا کرده‌ایم؟ به نظر من جا دارد میزگردهای علمی دراین‌باره تشکیل شود، زیرا تا زمانی که تکلیف خودمان را با فلسفه موردنیازمان حل‌وفصل نکرده‌ایم نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که جامعه‌ای اخلاق‌گرا داشته باشیم.

در حال حاضر اگر سری به کشورهای توسعه‌یافته اخلاقی بزنیم درخواهیم یافت که در همه آن کشورها نخبگان و فرهیختگانشان ابتدابه‌ساکن موضوعیت فلسفی خود را روشن کرده‌اند و درنهایت توانسته‌اند جامعه‌ای اخلاقی بسازند.

**یکی از معضلاتی که جامعه با آن دست‌به‌گریبان است سیاسی‌شدن اخلاق و اخلاقیات است. موضوعی که البته در دیگر حوزه‌ها نیز نفوذ کرده و جامعه را به جامعه‌ای سیاسی تبدیل کرده است. نظر شما درباره سیاسی‌شدن اخلاقیات چیست؟
 
به موضوع بسیار مهمی اشاره کردید. متأسفانه همان‌طورکه شما فرمودید امروز جامعه ایرانی در عرصه‌های مختلف مبتلا به سیاسی‌شدن شده است که همین امر نیز آسیب‌های فراوانی به دنبال داشته. درواقع اصل مشکل و بحث همین است. طبق آموزه‌های دینی و فلسفی، این سیاست است که باید در خدمت اخلاق باشد، اما همان‌طورکه امروز شاهدیم این موضوع وارونه شده و سیاست در رأس قرار گرفته است. هم‌اکنون اخلاقیات به خدمت سیاست گرفته شده و این برخلاف آن چیزی است که فیلسوفانی چون ابوعلی، غزالی، ملاصدرا و... گفته‌اند. در فلسفه اسلامی‌ـ‌ایرانی، در مکتب شیخ اشراق، در مکتب صدرایی یا ابوعلی سینا به‌صراحت گفته شده است که سیاست، که بخشی از حکمت عملی است، باید در خدمت اخلاق باشد.

این در حالی است که در جامعه امروز از این مفهوم به‌عکس استفاده می‌شود و برای رسیدن به مناصب سیاسی و قدرت اخلاقیات، ارزش انسان‌ها و احترام و تکریم انسان‌ها زیر پا گذاشته می‌شود. این آفتی است که امروز گرفتارش هستیم و برای خروج از این وضعیت باید فرهیختگان، فیلسوفان و نخبگان فکری جامعه و دانشگاهیان به داد جامعه برسند، زیرا در غیر این صورت وضعیتی بر جامعه حاکم خواهد شد که دیگر جبران آن ناممکن خواهد بود و باید هرلحظه انتظار فروپاشی اخلاقی جامعه را داشت.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین