|
|
امروز: چهارشنبه ۰۷ آذر ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۴
کد خبر: ۱۸۲۰۷
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۹
هیچ‌کس برای احمدی‌نژاد گل نیاورد. جمعیتی هم برای استقبال به فرودگاه شهیدهاشمی‌نژاد مشهد نیامد تا راه را بر خودرو405 مشکی که رییس دولت نهم و دهم روی صندلی عقب آن نشسته، سد کند.
خودرو روان‌تر از همیشه راهش را می‌گیرد و می‌رود و «محمود احمدی‌نژاد» هم، جز انعکاس چهره خودش در شیشه پنجره خودرو و چند خبرنگار و عکاس و چندتنی که به‌نظر می‌رسد از عوامل برگزار‌کننده مراسم سخنرانی او هستند، چیزی و کسی را نمی‌بیند. دور او خالی‌تر از همیشه است.

استقبال‌کنندگان اندک، استقبال سرد

«سخنرانی دکتر محمود احمدی‌نژاد در مشهد، سه‌شنبه 14خرداد ساعت21 مسجد حجت‌ابن‏الحسن(عج)، عبادی54» این پیامک تنها تبلیغ برای آوردن مردم پای نخستین سخنرانی محمود احمدی‌نژاد پس از پایان دوران ریاست‌جمهوری‌اش نبود؛ از دو، سه روز پیش بنرهایی در نقاط مختلف شهر نصب شدند که خبر آمدن او را می‌دادند، چند خبرگزاری‌ و سایت‌ خبری هم این خبر را روی خروجی خود گذاشتند. شبکه‌های اجتماعی هم طبق معمول فعال بودند و برخی تلاش‌ها برای راه‌اندازی برنامه استقبال از رییس دولت نهم و دهم در فرودگاه، انجام شد، اما تلاش‌ها موثر واقع نشد و شمار اندک حاضران و فضای سرد استقبال از رییس دولت سابق، توجه هر ناظری را جلب می‌کرد.

شعارهای بی‌پاسخ

برای رسیدن به مسجد حجت‌ابن‌الحسن‌(عج)، جایی که احمدی‌نژاد برای نخستین سخنرانی خود، پس از حدود 10ماه سکوت، انتخاب کرده است، باید از کوچه‌های باریک و تاریک محله‌‌ای قدیمی با بافت فرسوده و از کنار خانه‌های قوطی‌کبریتی بگذریم. گذشتن از این کوچه‌ها و پیداکردن مسجد آسان‌تر از واردشدن به آن است، چند جوان ورودی مسجد را بسته‌اند و اجازه ورود به خبرنگاران و عکاسان را نمی‌دهند. برای لحظه‌ای کار به مشاجره لفظی یکی از عکاسان و یکی از افرادی که هیچ نشان شناسایی ندارد، می‌کشد و در نهایت پیش از آمدن احمدی‌نژاد، اجازه ورود داده می‌شود.

مسجد کوچک‌تر از حد انتظار است، مردمی که زانو به زانوی هم نشسته‌اند کمتر از 200نفر به نظر می‌رسند، در کوچه مجاور مسجد، موکت پهن کرده‌اند و عده‌ای هم بیرون مسجد نشسته‌اند که جمعیت آنان نیز بیش از 400، 500 نفر به نظر نمی‌رسد. مجری برنامه اشعاری را با حرارت و به شکل حماسی می‌خواند. خبر رسیدن مدعوین به مسجد می‌رسد، مجری از حاضران می‌خواهد از جای خود بلند نشوند. «الهام» اولین نفری است که وارد می‌شود، پس از آن احمدی‌نژاد و پس از او کلهر.

آن مرد با کاپشن بهاری آمد

جز چندین نفر دم در، کسی بلند نمی‌شود، مجری، شعار خوش‌آمد گویی، سرمی‌دهد و بازتاب آن را از حاضران می‌خواهد، یکی در میان؛ صدایی از مردم بلند می‌شود، اما یک‌دست نیست، بیشتر صدای همهمه است که به گوش می‌رسد. احمدی‌نژاد با کاپشن کرم رنگ بهاری و آن لبخند همیشگی‌اش از دری کوچک وارد می‌شود. کسی از میان جمعیت بلند می‌شود، صدایش، خیلی رساتر از دیگر صداهاست: «دسته‌گل محمدی، به شهر ما خوش آمدی» اما همصدایی نمی‌یابد، دوباره صدایش را بلند می‌کند؛ «دسته‌گل محمدی، به شهر ما خوش‌آمدی»، اما بازهم کسی همراهی‌اش نمی‌کند، می‌نشیند سرجایش. چند باری هم شعار «احمدی، احمدی حمایتت می‌کنیم» در فضای مسجد می‌پیچد که عده‌ای معدود آن را سر می‌دهند.

بنای صحبت ندارم

رییس سابق دولت پشت تریبون می‌رود و با نخستین جمله‌اش آب پاکی را روی دست آنانی می‌ریزد که منتظرند به اتهام‌هایی که به او وارد شده، پاسخ دهد: «بنای صحبت ندارم، هدف عرض ارادت بود و بیان چند جمله درباره امام‌راحل(ره).»

احمدی‌نژاد نه از «دک» کردن یا نکردن مشایی سخنی به میان می‌آورد، نه از اتهام 26خودرویی که یارانش به نهاد ریاست‌جمهوری برنگردانده‌اند، نه از سه هزار دانشجویی که گفته می‌شود بی‌ضابطه بورسیه گرفته‌اند و نه هیچ کدام از اتهام‌ها و نقدهای فسادهای کلان مالی که به دولت «پاک‌ترین مردان تاریخ» زده شده است. او حتی در پاسخ به درخواست یکی از حاضران برای سوال‌پرسیدن، می‌گوید: «سوال نداریم، انشاءالله دفعات بعد.»

دانشجوی میز اول

پس از پایان سخنرانی احمدی‌نژاد، غلامحسین الهام، پشت تریبون می‌آید و خود را دانشجوی میز اول کلاس استادش، احمدی‌نژاد معرفی می‌کند و می‌گوید برای درس‌ پس‌دادن از محضر استاد کسب اجازه کرده است. شروع می‌کند به خواندن متنی از روی کاغذ، ‌حدود یک سوم حاضران که گویا حوصله‌شان سررفته، مسجد را ترک می‌کنند.

سخنرانی دست‌گرمی

برنامه تمام می‌شود، حدود 20، 30 نفر به سمت احمدی‌نژاد هجوم می‌برند، بعضی‌ها می‌خواهند نامه‌ای به دست او بدهند و بعضی دوست‌ دارند همینطوری به او دست بزنند یا با او دست بدهند. پیرمردی که در یک دستش کفش‌هایش را نگاه داشته و در دست دیگرش پاکت نامه‌ای، خود را تا جایی که می‌تواند نزدیک می‌کند و نامه را به یکی از محافظ‌ها می‌دهد و بی‌آنکه چیزی بگوید سرش را پایین می‌اندازد و برمی‌گردد.  بیرون از مسجد هنوز تعدادی ایستاده‌اند، بعضی‌ها نامه دارند و بعضی‌ها تنها حس کنجکاوی نگاهشان داشته است. عده‌ای هم با هم بحث می‌کنند و تحلیل می‌دهند.

علی، یکی از این افراد است، می‌گوید: «انتظار نداشتیم الان صحبتی بکنه، سخنرانی اول دست‌گرمیه، یواش‌یواش وارد میدون میشه.» در ظروف یک‌بار مصرف، از حاضران پذیرایی می‌کنند. خروجی کمی خلوت می‌شود، رییس دولت سابق و هیات کوچک همراهش از مسجد بیرون می‌آیند، احمدی‌نژاد به ابراز احساسات چند نفری که باقی مانده‌اند، پاسخ می‌دهد. سوار 405 مشکی می‌شود، ماشین از جا کنده می‌شود، شتاب می‌گیرد و به سمت انتهای کوچه می‌رود و خودرو از نظر محو می‌شود. 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین