کد خبر: ۱۷۷۶۲۵
تاریخ انتشار: ۱۶ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۸
شاه از اول به آمریکا نرفت و بعد از چند جابه‌جایی حرف رفتن به آمریکا پیش آمد و تردیدی نیست که آمریکایی‌ها بر اساس مصالح خود تصمیم گرفتند و اساسا حرف ایران در آمریکایی‌ها موثر نیست. البته بعد که موضوع معالجه‌اش جدی شد، به نیویورک رفت و این حرف کذب محض است.
  سیاست خارجی‌ جمهوری اسلامی ایران با فراز و نشیب‌های متعددی همراه بوده است. رابطه ایران با کشورهای جهان در سال‌های پر تب و تاب اول انقلاب در دهه ۵۰، قطعنامه ۵۹۸ در دهه ۶۰، گفت‌وگوی تمدن‌ها در دهه ۷۰ و پرونده اتمی در دهه ۸۰ را می‌توان مهم‌ترین مسائل دیپلماتیک ‌جمهوری اسلامی در دهه‌های گوناگون عنوان کرد. با آغاز اعتدال و میانه‌روی در وزارت خارجه دکتر ظریف، راهی جدید برای ایران گشوده شد. بزرگ‌ترین کار دکتر ظریف در دولت یازدهم به سرانجام رساندن برجام و بهبود روابط با غرب بود. اکنون دستگاه دیپلماتیک کشور با مسائل متعددی روبه‌روست. مسائل کشورهای منطقه، تلاش ترامپ برای لغو برجام، روی کار آمدن تندروها در کشورهای مختلف و چگونگی روند بهبود روابط با غرب مهم‌ترین چالش‌های پیش روی دیپلماسی دکتر ظریف هستند. درباره سیر دیپلماتیک ‌جمهوری اسلامی ایران و چالش‌های دیپلماتیک پیش روی دولت دوازدهم، دکتر داوود هرمیداس باوند، کارشناس حقوق و روابط بین‌الملل، در این باره با «آرمان» گفت‌وگو کرده است.

چند روز از درگذشت دکتر ابراهیم یزدی می‌گذرد. او پس از استعفای دکتر سنجابی از وزارت خارجه دولت موقت، وزیر امور خارجه دولت موقت شد. عملکرد او را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ایشان در آغاز به عنوان معاون امور انقلاب تعیین شدند و بعد از استعفای سنجابی از وزارت امور خارجه، به عنوان وزیر امور خارجه آغاز به کار کردند. او در همان ابتدای راه، همراهان خود در اتحادیه انجمن‌های اسلامی آمریکا را به عنوان همکاران خود منصوب کرد. آقایان کمال خرازی، تهرانی و آگاه از جمله افراد همراه او بودند که به عنوان معاونان وزیر امور خارجه انتخاب شدند. خود من از اولین انتصابات دکتر یزدی بودم. در نخستین دیدار من با دکتر یزدی، آن مرحوم از نام من پرسیدند که هرمیداس یعنی چه؟ من گفتم همان هرمز و اورمزد با تلفظ رومی است. رومی‌ها به هرمز، هورمیداس می‌گفتند. یک آیه از قرآن خواندند که دنبال آبا و اجداد نروید. پس از آن دیدار، ایشان مرا به عنوان رئیس دفتر حقوقی وزارت امور خارجه، رئیس هیات نمایندگی ایران در دفتر ایران و عراق و رئیس اداره هشتم سیاسی منصوب کردند. سابقا ده دوازده اداره سیاسی در وزارت خارجه ایران وجود داشت، اما بعد از آن هر اداره به سه قسمت تقسیم شد. آن موقع 1200 کارمند در وزارت خارجه حضور داشتند، اکنون 7هزار نفر. اداره هشتم مسائل شمال آفریقا را در دست داشت. دکتر یزدی، دو مسافرت مهم در دوره وزارت خارجه خود داشت، یکی به هاوانا برای کنفرانس کشورهای غیرمتعهد و دومی به مجمع عمومی سازمان ملل متحد. در هرکدام که رفتند ذکر کردند انقلاب ادامه نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق است و برای ابراز این عقیده خود، یکی از سالن‌های وزارت خارجه را به نام دکتر فاطمی، نامگذاری کردند. شکایتی که ایشان در آن زمان مطرح می‌کردند، این بود که نطق‌های دکتر یزدی در رادیو و تلویزیون به ریاست قطب‌زاده پخش نمی‌شود. ایشان برخلاف قطب‌زاده، نگاه تجدید نظرطلبانه و حذف تمام کارکنان رژیم سابق را دنبال نمی‌‌کرد و به‌رغم اعتقاد راسخ به اسلام، هرگز متعصب نبود. نکته دیگر دستگاه دیپلماتیک کشور در آن دوران، تشتت ساختار دیپلماتیک کشور بود و وزیر، نمی‌‌توانست وزارت خارجه را کنترل کند. دکتر سنجابی وزیر خارجه پیش از یزدی، نیز در اعتراض به ناهماهنگی شهریار روحانی، داماد سابق ابراهیم یزدی که آن موقع سفیر ایران در آمریکا بود، از دستگاه دیپلماتیک کشور، استعفا داد. بنابراین دکتر ولایتی با مدرک پزشکی اطفال 16سال تصدی وزارت خارجه ایران را برعهده گرفت و اکثر پست‌های مدیریتی به مهندس‌ها رسید و هیچ‌کدام از وزرای قبل از کمال خرازی، سوابق دیپلماتیک نداشتند و هیچ‌یک از وزرای خارجه پیش از دکتر ظریف نیز تحصیلات حوزه دیپلماتیک نداشتند‌. فضا به اندازه‌ای بی‌نظم بود که بعد از قطب‌زاده، یک قالی‌فروش، وزیر امورخارجه شد. آن هنگام مهم‌ترین سوالات برای تصدی سمت‌های مختلف تمرکز صددرصد بر سوالاتی بود که ابدا جنبه تخصصی نداشت و تخصص را مورد ارزیابی قرار نمی‌دادند.

می‌گویند که آقای یزدی در حال تقلا برای ممانعت از صدور ویزا برای شاه بود و اکنون آمریکا به خود او ویزا نداد. آیا این موضوع درست است؟

شاه از اول به آمریکا نرفت و بعد از چند جابه‌جایی حرف رفتن به آمریکا پیش آمد و تردیدی نیست که آمریکایی‌ها بر اساس مصالح خود تصمیم گرفتند و اساسا حرف ایران در آمریکایی‌ها موثر نیست. البته بعد که موضوع معالجه‌اش جدی شد، به نیویورک رفت و این حرف کذب محض است.

پس از دکتر یزدی، دیپلماسی ایران در ۳۴سال بعدی چه سیری را طی کرد؟

دکتر سنجابی با اصل قرار دادن ارزش‌هایی همچون آزادی، حقوق بشر، مردمسالاری و حکومت قانون آغاز به کار کرد، اما با این موضوع مواجه شد که بدون ضوابط قانونی و رعایت سلسله مراتب، کارهایی در عرصه دیپلماتیک کشور انجام می‌شود و به‌همین دلیل استعفا داد. مرحوم یزدی که آمدند انقلاب را استمرار نهضت ملی شدن نفت عنوان کردند. همان‌گونه که عرض کردم او به علت سابقه در جبهه ملی و نهضت آزادی، فرد متعصبی نبود. بنابراین نسبت به بقیه مسئولان مسامحه بیشتری به خرج می‌داد. پس از ایشان، آقای بنی‌صدر‌ مدت بسیار کوتاهی تصدی وزارت خارجه را برعهده داشت. تنها کار بنی‌صدر‌، امضای سفیر جدید سوریه بود و سفیر سوریه درخواست کرد که متن قرارداد امنیتی ایران و عراق را به او بدهند که او گفت نه تنها متن این قرارداد بلکه متن سایر قراردادهای امنیتی را نیز به شما می‌دهم. من از این حرف بنی‌صدر‌ شدیدا تعجب کردم که چرا ایران متن قراردادهای امنیتی خود را در اختیار دیگران می‌گذارد؟ به علت انتخابات ریاست‌جمهوری، دوره وزارت خارجه بنی‌صدر‌، بسیارکوتاه بود. بعد از بنی‌صدر‌، قطب‌زاده آمد که تهرانی و خرازی نتوانستند با او کار کنند. مهم‌ترین موضوع زمان قطب‌زاده استرداد شاه بود. من رئیس انجمن اسلامی واشنگتن بودم و از آنجا قطب‌زاده را می‌شناختم که آن موقع قطب‌زاده معاون من بود و سر جریاناتی اخراج شد. قطب‌زاده گفت من می‌روم اما دوباره می‌آیم که شما را درگیر کنم. در موضوع استرداد شاه، کریمی به نمایندگی از وزارت دادگستری و فرد دیگری مامور استرداد شده بودند. من به صادق قطب‌زاده گفتم خاندان پهلوی نسبت به خاندان ما ظلم کرده بودند، ما را تبعید کرد و مورد آزار قرار داد. من به شخصه به شدت از شاه دلخورم اما استرداد شاه از لحاظ حقوقی عملی نیست و از لحاظ سیاسی، امکان آن وجود نخواهد داشت و حتی اگر به فرض محال بخواهند مسترد کنند به مصلحت ایران نیست و حاضر به همکاری نیستم. بعد از آن تلکسی از پاناما رسید که شاه در قلمرو خاک ماست. قطب‌زاده کاندیدای ریاست‌جمهوری بود، ترجمه جمله را به نحوی برگرداند که پانامایی‌ها استرداد شاه را قبول کرده‌اند و این موضوع تیتر روزنامه شد. اما دروغ قطب‌زاده کارساز نشد و بیشتر از 40هزار رأی نیاورد. در آن انتخابات بنی‌صدر‌ با 11میلیون رأیاول شد، مدنی با 2/2‌میلیون و حبیبی با 670‌هزار رأی دوم و سوم شدند. خداپناهی قالی‌فروش ایران در آلمان بود که قطب‌زاده او را معاون خود کرد و بعد از اتمام دوره وزارت قطب‌زاده، خداپناهی و سپس رجایی مدت‌ها سرپرست وزارت خارجه بودند تا اینکه میرحسین موسوی وزیر خارجه شد و بعد از آن ولایتی. قطعنامه‌598 یکی از بحث برانگیزترین موضوعات دیپلماتیک ایران در دوره وزارت ولایتی بود. این قطعنامه سال ۶۶ صادر شد و ایران معتقد بود که باید در قطعنامه به متجاوز اشاره بشود اما وقتی که فاو از دست رفت، ایران پس از یک‌سال قطعنامه را پذیرفت، در صورتی که در سال۶۶ دست بالا را داشتیم. فرق قطعنامه ۵۹۸ با همه قطعنامه‌های قبلی این بود که در همه اسناد قبلی اشاره‌ای به تعیین آغازگر جنگ و متجاوز وجود نداشت و صرفا به بروز منازعه اشاره می‌کرد. یعنی متجاوز و مورد تجاوز را در یک سطح قرار می‌دادند و حتی قبل از ۵۹۸ از بازگشت به مرزهای امن و شناخته شده سخنی به میان نیامده بود، اما در قطعنامه598 به علت فتح فاو، ایران دست بالا را داشت و به همین دلیل۵۹۸ قطعنامه بهتری بود. البته در پیش‌نویس قطعنامه ۵۹۸ به جای مرزهای امن و شناخته شده به مرزهای 1975 اشاره کرده بود که محمدجواد لاریجانی با آن مخالفت کرد و حذف شد. در دوره اصلاحات بحث تنش‌زدایی و گفت‌وگوی سازنده مطرح، رابطه اروپا با ایران گسترده و تفاهمنامه‌هایی بین ایران و غرب منعقد شد. حتی زمان کلینتون، آمریکا تحریم‌های فرش، پسته و خاویار ایران را برداشت. گفت‌وگوی تمدن‌ها، رابطه سازنده با کشورهای منطقه و برگزاری کنفرانس سران اسلامی، از دیگر نکات مثبت این دوران بود. در دوره اصلاحات یک نگاه مثبت جهانی نسبت به ایران به وجود آمد، اما برخی اقدامات، مانع بهبود بیشتر دیپلماتیک ایران شد. پس از اصلاحات، احمدی‌نژاد در نخستین گام، هولوکاست را در مجمع عمومی نفی کرد. این مساله را سال‌ها قبل حقوقدانان عرب و روشنفکران ضد صهیونیست مطرح کرد بودند. حتی روژه گارودی برای طرح این مساله به پرداخت غرامت محکوم شد. یعنی طرح این موضوع بی‌حاصل بود. اگر رژیم صهیونیستی می‌خواست میلیون‌ها دلار پول خرج کند و یک مساله‌ای را بازطرح کند که به نفع این رژیم باشد و قطعنامه‌ای در مجمع عمومی صادر شود، هرگز موفق نمی‌شد، اما این موضوع و تبلیغاتی که درباره آن انجام شد، کاری کرد که مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه‌ای را در محکومیت تردیدکنندگان در هولوکاست به تصویب رساند و پارلمان اروپا انکار هولوکاست را جرم‌انگاری کرد. رژیم صهیونیستی نمی‌توانست این‌گونه در صحنه بین‌المللی مظلوم‌نمایی کند، اما شرایط برای مظلوم‌نمایی او فراهم شد. برخی اظهارات در این زمینه ادامه پیدا کرد و شورای امنیت، مجمع عمومی، پارلمان شورای اروپا و اتحادیه اروپا را برای منافع اسرائیل متحد کرد. درحالی که پیش از این، اتحاد جهانی به نفع اسرائیل بسیار بعید بود. گام بعدی رئیس دولت سابق ایران، طرح تئوری توطئه درباره 11سپتامبر در مجمع عمومی سازمان ملل بود که گفت کار القاعده نبوده و خود آمریکایی‌ها عامل ایجاد این موضوع بودند. طرح این مساله برای جامعه جهانی مشمئزکننده بود و اکثریت سران، سالن را ترک کردند و رفتند. به عبارت دیگر به‌خاطر اینکه گوینده دراین باره دانش کافی نداشت شایعاتی را مطرح می‌کرد که در جهت تامین منافع رژیم صهیونیستی از آن اظهارات استفاده می‌شد. به نظر من در آن دوران کمتر نکته دیپلماتیکی وجود داشت و مواضع او در برخی موارد نفعی برای ملت نداشت و دیگر اینکه در دوران احمدی‌نژاد به‌خاطر کافی نبودن آگاهی در دیپلماسی، دوره تاریکی رقم خورد.

دوره چهارساله وزارت دکتر ظریف را چگونه می‌بینید؟

هر دوره‌ای را باید در شرایط و اوضاع و احوال خود بررسی کرد و انتزاعی اظهار نظر نکرد. وقتی ما در تنگناهای اقتصادی قرار گرفتیم و هرچند احتمال حمله نظامی بسیار بعید بود اما امکان اعمال تحریم‌های بیشتر علیه ایران وجود داشت، شرایط نگران‌کننده برای ایران بود و برجام در چنین شرایطی یک دستاورد بسیار بزرگ محسوب می‌شود. برجام فضایی را به وجود آورد که حتی برخی افراد از جمله مخالفان خارجی برجام، بهبود رابطه با آمریکا را محتمل می‌دانستند اما از دوره اوباما استفاده بهینه نشد. اگر در منافع حیاتی کشور دست برده شود، قابل بازگشت نیست. برجام منافع ایران را تامین کرد و باعث استحکام بیشتر نظام‌جمهوری اسلامی شد. هرگاه مسائل حیاتی از جمله جزایر، دریای خرز و منافع ملی مطرح شود هر ایرانی موظف است با تمام توان خود پا به میدان بگذارد.

آیا ترامپ می‌تواند برجام را به هم بزند؟

درست است که آمریکا با طرح ادعاهایی درباره نقض حقوق بشر و موشک‌ها، تحریم‌های جدیدی علیه ایران وضع کرد اما برجام توافقی بین پنج عضو دائمی شورای امنیت، نماینده سیاسی اتحادیه اروپا، آلمان و ایران برای حفظ منافع جامعه بین‌المللی بود که به صحه شورای امنیت نیز رسیده است. برجام قراردادی میان ایران و آمریکا نبود و طبق اصول منشور، همه کشورها ملزم به پایبندی به تصمیمات شورای امنیت هستند. از سوی دیگر بر اساس کنوانسیون جانشینی دولت‌ها، همه دولت‌ها متعهد به تصمیمات دولت قبل از خود هستند، بنابراین آقای ترامپ به دلیل این موارد نمی‌تواند به صورت عملی برجام را به هم بزند. اینها می‌خواهند که بهانه تراشی کنند تا با همین حربه آژانس را وادار سازند در گزارش خود اذعان کند که ایران برجام را نقض کرده است. در صورت تخطی آمریکا از برجام، ایران می‌تواند به مراجع بین‌المللی شکایت کند. ترامپ برجام را زیر سوال برده و ایران درصورت وقوع بحران، می‌تواند دوباره در شورای امنیت طرح بحث کند و جامعه بین‌الملل را رودرروی ترامپ قرار دهد. حتی می‌تواند به دیوان بین‌المللی دادگستری طرح شکایت کند. البته به احتمال قریب به یقین تلاش ترامپ برای نقض برجام، نافرجام خواهد بود، چون آژانس در تمام گزارش‌های خود به پایبندی کامل ایران به برجام اذعان کرده است.

آمریکا نمی‌تواند از فرایند ماشه برای لغو برجام استفاده کند؟

خیر. در این شرایط کمیسون تصمیم‌گیرنده است. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و کمیسیون مربوطه نهادهای صالح درمورد برجام قضاوت می‌کنند و آمریکا طبق حقوق بین‌الملل و کنوانسیون جانشینی دولت‌ها، حق نقض برجام را ندارد. بنابراین من فکر نمی‌کنم آمریکا بتواند هیچ‌خدشه‌ای به برجام وارد کند. البته دست نهادهای دیگر برای موضوعات دیگر در جهت اعمال فشار به ایران باز است، چراکه برجام، تنها، راهگشای پیچیدگی پرونده اتمی بود نه همه مسائل.

گیدنز در اواخر قرن 20 هشدار می‌دهد که تندروها در آستانه قدرت‌گیری هستند. اکنون به نظر می‌رسد در کشورهای مختلف دنیا اعم از انگلیس، آمریکا و حتی عربستان، تندروها به اریکه قدرت رسیده‌اند. به نظر شما روند قدرت‌گیری افراطیون در دنیا به کجا خواهد رسید و رویکرد ایران در قبال تندروها چه باید باشد؟

تندروها قبلا در دهه 60 هم آمده بودند، منتها آنها چپ بودند و این تندروهای فعلی لیبرال افراطی هستند. آنها حتی به عملیات تروریستی دست زدند و نخست‌وزیر ایتالیا را کشتند. در آن زمان مسائل ویتنام مطرح بود و بعد از مدت کوتاهی از قدرت به زیر کشیده شدند. این‌بار، ترامپ فضایی را بازکرد و نژاد پرستی را دوباره احیا کرد. در دهه 1860 به خصوص در ایالات جنوبی آمریکا ‌نژادپرستی شدیدی وجود داشت و سفیدپوستان، سیاهان را می‌کشتند. بعد از بحران داخلی جداسازی سیاهان از سفیدپوستان مطرح شد تا اینکه دیوانعالی این موضوع را برخلاف قانون اساسی آمریکا تشخیص داد و این مفهوم را از بین برد. این تابو شکست و کار به جایی رسید که یک سیاهپوست رئیس‌جمهور آمریکا شد. حتی طبق باور عوام غیرپروتستان‌ها امکان ریاست‌جمهوری در آمریکا را نداشتند، چون فی‌المثل معتقد بودند کاتولیک‌ها بیشتر از اینکه به آمریکا معطوف باشند به واتیکان معطوف هستند. کندی برای نخستین بار، این تابو را شکست، در مبارزات انتخاباتی گفت برادر بزرگ من خلبان بود و برای آمریکا در جنگ جهانی دوم جان داد. خانم کلینتون اگر رئیس می‌شد تابوی ریاست‌جمهوری زنان و درصورت ریاست‌جمهوری سندرز تابوی ریاست‌جمهوری غیرمسیحیان شکسته می‌شد. ترامپ در آمریکا همچون احمدی‌نژاد در ایران، مساله گذشته و فراموش شده را باز طرح کرد. موضع‌گیری او خشم آمریکا را برانگیخت و درصورت امتداد باعث سرگیری قدرت نئونازی‌ها خواهد شد. سیاست ترامپ شبه انزواطلبی است. او در قبال کشورهای سایه اقیانوس آرام، پیمان نفتا، ناتو، جدایی انگلیس از اروپا و اظهارنظر درباره فروپاشی اروپا مواضعی اتخاذ کرد که جامعه جهانی به هیچ‌عنوان پذیرای چنین دیدگاه‌هایی نیست، تاجایی که مرکل صدراعظم آلمان گفت اروپا برای امنیت خود باید به اروپا متکی باشد. بنابراین ترامپ همچون احمدی‌نژاد به علت نداشتن دانش سیاسی، دیدگاه‌هایی را مطرح می‌کند که باعث دردسر خود خواهد شد. ترامپ به مردم گفته که این انتقال، انتقال از یک رئیس‌جمهور به رئیس‌جمهور دیگر و از یک حزب به حزب دیگر نیست، بلکه من شما را از بحران واشنگتن نجات خواهم داد، یعنی قصد فروپاشی دولت فدرال آمریکا را دارد! او اسلام هراسی را نیز تشدید کرد. این ملی‌گرایی و ‌نژادپرستی دوباره سرباز کرده، افراط‌گرایی سکته‌هایی در روند بین‌المللی ایجاد خواهد کرد، اما دوران افت دارد و به زودی افراطیون به حاشیه رانده می‌شوند و جهانی سازی و جهان وطنی دوباره به شکل قوی‌تر احیا خواهد شد. جهانی سازی در رابطه دولت‌ها با هم است و جهان وطنی در رابطه با اجزای جامعه بشری. انقلاب ارتباطات و اطلاعات جلوی افراطیون را خواهد گرفت. به همین دلیل ایران در مواجهه با کشورهای جهان فقط و فقط باید اصل را منافع ملی خود قرار دهد.

به نظر شما ترامپ تا پایان دوره خود، رئیس‌جمهور خواهد ماند؟

بسته به حوادث است. اگر ترامپ آمریکا را درگیر جنگ یا درگیری کند دوره او به پایان می‌رسد. اگر مواضع و رفتار ترامپ آثار منفی گسترده‌ای را به همراه داشته باشد به دلیل حفظ منافع آمریکا، ترامپ را برکنارخواهند کرد و در این صورت خود‌جمهوریخواهان نیز با دموکرات‌ها همراه خواهند شد، چرا که این رفتار‌ها هژمونی آمریکا را ترک خواهد داد. اکنون بازطرح موضوع ‌نژادپرستی، نگرانی شدیدی در جامعه آمریکا به وجود آورده است و شایعاتی مبنی بر برکناری ترامپ طرح شده و احتمال برکناری ترامپ کم نیست، زیرا اگر ایشان نیز برود یک‌جمهوریخواه دیگر دوره چهارساله او را ادامه خواهد داد و این موضوع خیال ‌جمهوریخواهان را آسوده کرده است. شایعات زمینه ساز می‌شوند و شایعات در اذهان عمومی برکناری ترامپ را جا خواهد انداخت.

ایران چه مواضعی را باید در قبال منطقه دنبال کند؟

ایران باید بکوشد مشکلات خود با کشورهای منطقه را رفع و فصل کند، چون به نفع هیچ‌کدام نیست و هر دو طرف شدیدا متضرر خواهند شد. منطقه تاب بحران‌های گسترده‌تر را نخواهد داشت. به همین دلیل طرفین به صورت تدریجی بکوشند اختلافات واحساسات را آرام کنند و وارد گفت‌و‌‌گوی سازنده شود. خواسته آنان مبنی بر عدم دخالت در مسائل منطقه، عملی نیست. مساله سوریه اصلی‌ترین موضوع مورد مناقشه ایران و کشور‌های منطقه است. خاتمه یافتن مساله سوریه بسیاری از مشکلات ایران و منطقه را حل خواهدکرد. اگر حل نهایی این مساله بین آمریکا و روسیه باشد که احتمال آن زیاد به‌نظر می‌رسد، احتمال به حاشیه رانده شدن ایران نیز بالاست، چون برای روسیه بهره‌برداری از موقعیت پیش آمده برای ترمیم رابطه با غرب مهم است.

پیش از ظریف، ایران بیشتر چرخش به شرق داشت، اما اکنون به نظر می‌رسد در حال بهبود روابط با غرب است. به نظر شما شکاف بین اروپا و آمریکا تا چه حد امکانپذیر است و رویکرد ایران چه باشد؟

ایران باید با تمام کشورها رابطه حسنه داشته باشد، اما رابطه استراتژیک با روسیه به نظر من اشتباهی بزرگ است، چراکه ایران، آزادی عمل خود را از دست می‌دهد. اکنون بین غرب و آمریکا شکاف افتاده و این موضوع برگشت‌ناپذیر است و ایران باید از این فرصت به شکل بهینه استفاده کند. باید دستگاه دیپلماسی کشور، بر اساس منافع متقابل، رابطه خود با تمام دنیا را تنظیم کند. می‌توان در آینده نزدیک روابط خود با آمریکا را بر پایه منافع متقابل بهبود داد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین