کد خبر: ۱۷۵۴۳۳
تاریخ انتشار: ۰۲ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۴:۱۸
نزدیک به ٦‌سال از بحران سوریه می‌گذرد. بحرانی که از آن به‌عنوان بزرگترین منازعه ژئوپلیتیک بعد از پایان جنگ سرد یاد می‌کنند و روزبه‌روز ابعاد انسانی و اجتماعی بیشتری به خود می‌گیرد. خرابی و ویرانی شهرهای مختلف سوریه موجی از پناهندگان و آوارگان جنگی را با خود به همراه داشت که رهسپار کشورهای دیگر شدند.
خمپاره که بر پشت‌بام خانه فرود آمد، دیگر جایی برای ماندن نداشتند. آوارگی آغاز شد، از حلب به دمشق و رازقیه. جنگ سوریه فراگیر بود و شهربه‌شهر ویرانی برجای می‌گذاشت. دو سال بیکاری و بی‌سرپناهی امانشان را برید. کوچ اجباری تنها گزینه باقی مانده بود. به اصفهان آمدند. آن زندگی مرفه و خانه ای چند طبقه در قلب حلب تبدیل شد به یک اتاق اجاره ای در محله ای فقیرنشین درحاشیه شهر اصفهان. اما آن طور که حاج آقا جدیدی- روحانی که به‌واسطه انجمن های خیریه با مهاجرین سوری در اصفهان در رابطه است-  روایت می کند این کوچ اجباری تراژدی بزرگتری در زندگی خانواده حسن رقم می زند.



خانواده حسن از معدود مهاجرانی بود که قبل از شروع جنگ سوریه در حلب مدیریت یک هتل را برعهده داشت و همسرش نیز برخلاف سنت بسیاری از زنان سوری شاغل بود و پرستار. فرزندان او هم در مدرسه تیزهوشان سوریه مشغول تحصیل بودند.

جدیدی می گوید: وقتی به خانه کوچک آنها می‌رفتیم و کمک‌های مردمی و غذا برایشان می‌بردیم، قبول نمی‌کردند، می‌خواستند زندگی شرافتمندانه‌ای داشته باشند و خودشان مشغول به کار شوند.

وقایع نگاری یک تراژدی

سال گذشته زمانی که پسران خانواده حسن برای کار و ادامه تحصیل از ایران به ترکیه مهاجرت کردند، نمی‌دانستند سرنوشت دردناک دیگری در انتظارشان است. حسن در طول یک‌سال بارها تلاش کرد که به همراه بقیه اعضای خانواده به پسرانش در ترکیه ملحق شود، اما دولت ترکیه به آنها اجازه ورود نداد تا این‌که تصمیم گرفتند به‌صورت غیرقانونی از مرز وارد ترکیه شوند. زمستان گذشته وقتی به نقطه مرزی رسیدند، اعضای خانواده از مرز عبور کردند و تنها حسن ماند که به دلیل شرایط سنی نتوانست همپای سایر اعضای خانواده، خود را به آن سوی مرز بکشاند. او ماند و سرمای زمستان در کوهستان‌های مرزی ترکیه. جانش را به دلیل گرسنگی و سرما از دست داد و چند روز بعد جسد یخ‌زده‌اش به آغوش خانواده اش بازگشت.

تعدادی از نزدیکان و خانواده حسن همچنان در حاشیه شهر اصفهان زندگی می کنند. علی، برادرزاده حسن یکی از آنهاست.

به همراه آقای جدیدی مهمان خانه علی و خانواده‌اش شدیم. خانه او در یکی از کوچه پس کوچه های خاکی یک محله فقیرنشین در شهر اصفهان است که سال هاست مهاجرینی از عراق، افغانستان و سوریه را در کنار خانواده‌های ایرانی در خود جای داده است.

حضور زنان سوری و عراقی با پوشش های خاص و عباهای بلند عربی در کوچه های این محله کاملا به چشم می خورد.

خانه‌ای که به نسبت تصوری که می توان از خانه یک آواره جنگی در ذهن ساخت اندکی بهتر بود. خانه‌ای با نمای آجری و در فلزی رنگ‌ورو رفته نیمه باز که پارچه‌ای کهنه از آن آویزان بود.

علی به همراه همسرش به استقبال‌مان آمد. وارد خانه شدیم. دو فرزند خردسالش با شیطنت برای عکاس ژست می‌گرفتند و می‌خندیدند.

با یک نگاه می‌شد تمام اسباب خانه را برانداز کرد. چند عدد پشتی، یک جفت فرش و یک تلویزیون و البته قاب عکس‌های روی دیوار با تصاویری از اعضای خانواده و در طاقچه کوچک خانه تصویری قدیمی از امام خمینی(ره). اسباب آشپزخانه هم در یک یخچال قدیمی و گاز خلاصه می‌شد. دقایقی بعد از ورود ما برخی از همسایه‌های علی هم به جمع ما اضافه شدند، همه مهاجر بودند و سوری.

«راضی هستیم، خدا را شکر دیگر جایی برای ماندن نداشتیم چند‌سال قبل عموها و دایی‌ها با خانواده‌های‌شان به ایران مهاجرت کردند. هر چه هست از ماندن در شهرهای خودمان بهتر است، مگر می‌شد در آن شرایط زندگی کرد، همه چیزمان به باد رفت. خانه، زندگی، شغل. یک لحظه تصور کن از خانه آمدی بیرون به کارهای روزانه برسی، برمی‌گردی جز تل خاک از همه زندگی‌ات چیزی باقی نمانده، راهی جز پناه آوردن و مهاجرت نداشتیم. بچه‌های من همین جا به دنیا آمدند این‌جا مثل خانه ما است.

علی با حرارت حرف می‌زند و با دستش نقش‌های مبهمی بر فرش رنگ‌ورو رفته خانه‌اش می‌کشد، مبهم شاید مثل حال‌وهوای این روزهای زندگی‌اش در حاشیه شهر اصفهان.

قبل از آغاز جنگ سوریه در کارخانه نساجی کار می کرد درآمد بدی نداشت. آن زمان هنوز فرزندی نداشتند. به ایران آمد و بیکار شد. برادرانش در امارات کار می کنند و هر ماه مقداری پول می فرستند.

او درباره چگونگی مهاجرتش به اصفهان می گوید: برخی از اقوام ما اصالتا ایرانی هستند یا سال‌ها قبل با ایرانی‌ها ازدواج کرده‌اند. ٥‌سال پیش وقتی آتش جنگ در سوریه بالا گرفت و تروریست‌ها شهر حلب را تصاحب کردند، ما هم مجبور به ترک خانه‌های خود شدیم.

سرنوشت تلخ بعضی از اعضای خانواده علی در سوریه همیشه جلوی چشمش است. سرنوشتی غمبار که درباره آن می‌گوید: برخی توسط تروریست‌ها و در مقابل چشم اعضای خانواده سر از تن‌شان جدا شد و برخی دیگر مانند عمویم حسن با وجود موقعیت‌های شغلی بسیار مناسب یک‌شبه مجبور به ترک شهر و دیارشان شدند و از آن همه دارایی که داشتند تنها سرمایه‌شان لباس تن‌شان شد.

دلتنگی برای خانه

علی در تمام مدت گفت‌وگویی که لحظاتی از آن حتی چشمانش از اشک پر می‌شد، امیدوار بود، امیدوار به بازگشت به کشورش، کشوری که به گفته او هر چه زیبایی داشت در جنگ از دست داد. او درباره آخرین تصویری که از حلب همیشه به یاد می‌آورد می گوید: جنگ همه‌چیز را نابود کرد.

او در مورد حمایت سفارت سوریه از جنگ‌زدگان سوری در ایران هم می‌گوید که دولت در شرایطی نیست که بتواند به ما کمک‌های مالی کند، زیرا اوضاع در سوریه آن‌قدر بحرانی است که نمی‌توانند برای ما کاری انجام دهند.

وقتی می خواهد درباره بزرگترین آرزویش سخن بگوید چشم‌هایش به سمت همسرش که دو فرزندش را در آغوش گرفته می چرخد کمی فکر می کند و می گوید: ما دل‌مان برای خانه تنگ می‌شود.

علی تنها مهاجری نیست که دلش برای خانه‌اش می‌تپد و مثل همه آوارگان جنگی امیدوار است که دولت متبوعش هر چه زودتر کار ساخت‌وساز کشور و مناطق جنگ‌زده را آغاز کند تا آنها بتوانند به کشورشان بازگردند.

مهدي سليماني، مدیرکل امور اتباع و مهاجران خارجی استانداری اصفهان نیز پیش از این در گفت‌وگو با «شهروند» درباره وضعیت مهاجرین سوری عنوان کرده بود که جنگ زدگان سوری به دلیل لغو روادید میان کشورهای ایران و سوریه به طور قانونی و با گذرنامه به کشور وارد می شوند و در شهرهای مختلف ایران در تردد هستند و آمار دقیقی از تعداد آنها در دسترس نیست.

قصه مهاجران سوری که به دلیل جنگ چندین ساله مجبور به ترک خانه‌های‌شان شده‌اند و عده‌ای از آنها به ایران پناه آورده‌اند، حکایت دیگری است. آنها با گذرنامه قانونی و به‌عنوان گردشگر به ایران وارد شده‌اند و طبق قوانین بین‌المللی پناهجو محسوب نمی‌شوند.

در کنوانسیون پناهندگان که در ‌سال ۱۹۵۱ امضا شد، توضیح داده شده که «پناهنده» کسی است که به علل مستدل بیم از آزار و اذیت به‌خاطر نژاد، مذهب، ملیت، عضویت در گروه اجتماعی خاص یا عقاید سیاسی، در خارج از مملکت خودش زندگی می‌کند و نمی‌تواند یا به دلیل این نگرانی‌ها نمی‌خواهد به موطنش بازگردد.

اصطلاح «پناهجو» به کسی اطلاق می‌شود که تقاضای پناهندگی کرده و منتظر جواب است. ولی این اصطلاح غالبا درباره کسانی هم که سعی می‌کنند وارد کشور به‌خصوصی شده و از آن کشور تقاضای پناهندگی کنند، به کار برده می‌شود.

حسین دیگر مهاجر سوری که در خانه علی به جمع‌مان اضافه شد هم از بیکاری و ندانستن زبان فارسی گفت که معضل اصلی مردان و زنان مهاجر است و باعث شده کمتر با جامعه ایرانی در ارتباط باشند. او می‌گوید شغلش نقاشی ساختمان است و مدتی در یک ساختمان چند طبقه مشغول به کار بوده بعد از اتمام کار بدون این‌که پولی به او پرداخت شود، از کار اخراج می‌شود و هیچ مرجعی نبوده که بتواند از طریق آن حق خود را بگیرد. حسین می‌گوید: وقتی هم که کاری پیدا می‌شود یا حقوق‌مان را نمی‌دهند یا با نصف قیمت یک گارگر ایرانی استخدام‌مان می‌کنند. مگر می‌شود فقط با کمک‌های مردمی زندگی کرد؟

دکتر کوروش محمدی، جامعه‌شناس، رئیس انجمن آسیب‌شناسی اجتماعی ایران و از اعضای شورای جدید شهر اصفهان در گفت‌وگو با «شهروند» عدم‌ساماندهی منظم مهاجران را در حاشیه‌ شهر اصفهان یک معضل جدی می‌داند که می‌تواند برای جامعه شهری آسیب‌های متعددی به همراه داشته باشد. او معتقد است که مهاجران و جنگ‌زده‌ها به دنبال امکانات اولیه زندگی هستند و عمدتا با اقشار کم‌بضاعت جامعه در رابطه‌اند. مهاجران در صورتی که با لایه‌های آسیب‌زا و ناهنجار جامعه ارتباط برقرار کنند می‌توانند به رشد پدیده‌های ناهنجار اجتماعی مانند تکدی‌گری و... دامن بزنند که مسئولیت این تحولات منفی در جامعه برعهده مدیران و نهادهای مربوطه است.

محمدی همچنین معتقد است که با هر نامی که بخواهیم با مهاجران سوری مواجه شویم، خواه پناهجو باشند یا مهاجر یا جنگ‌زده در هر صورت در کشور و در برخی از شهرها همانند اصفهان حضور دارند و باید نظام حقوقی و کیفری برای زندگی آنها تعریف شود. باید اعتبارات لازم از سوی شهرداری و نهادهای مرتبط تخصیص داده شود و برای نحوه زندگی آنها برنامه‌ریزی کارشناسی شده نیاز است.

رئیس انجمن آسیب‌شناسی اجتماعی ایران همچنین می‌گوید: مهاجران سوری متولی مشخصی ندارند و به همین دلیل ساماندهی آنها با مشکلات زیادی روبه‌رو است. باید بپذیریم که به نفع ما و خود آنهاست که در فضای فرهنگی تحت‌خدمات و رسیدگی‌های لازم قرار بگیرند و با تامین نیازهای حداقلی‌شان اندیشه بزهکاری و تکدی‌گری از آنها دور شود. نباید با فرض این‌که مهاجران سوری موقتا در کشور و شهر ما حضور دارند از زیر بار برنامه‌ریزی‌های دقیق و کلان برای ساماندهی آنها شانه خالی کنیم، زیرا تبعات جبران‌ناپذیری را به جامعه تحمیل خواهد کرد.

محمدی به تجربه حضور مهاجرین افغان در کشور اشاره می کند و می گوید نباید آن مسیر غلط را دوباره تکرار کنیم و مهاجران سوری تا زمانی که در کشور ما حضور دارند باید تحت نظارت و آموزش‌های مختلف قرار بگیرند تا خود را با جامعه‌ای که در آن مهمان شده‌اند، مطابقت دهند و به آن احساس تعلق داشته باشند، باید برمبنای بضاعت‌مان به مهاجران سوری نگاه ویژه داشته باشیم و برای اسکان آنها در کلانشهر اصفهان برنامه‌ریزی کنیم.

طبق آمار و ارقامی که از سوی مدیر امور اجتماعی و مشارکت‌های مردمی شهرداری اصفهان اعلام شده، در شهر اصفهان حداقل حدود ١٠ تا ١٥ نقطه مشخص وجود دارد که در زمره بافت‌های حاشیه‌ای و آسیب‌خیز به‌شمار می‌رود و درحال‌حاضر در این نقاط حاشیه‌ای بین ٥٠ تا ٧٠‌هزار نفر ساکن هستند. فساد، اعتیاد، نزاع و درگیری، سرقت و کارتن‌خوابی بخشی از معضلاتی است که حاشیه شهرها با آن دست‌به‌گریبانند و اکنون مهاجران نیز مهمان ناخوانده آنها شده‌‌اند.

لطفا به من کمک کنید

همسر علی دیگر تنها نیست، زنان همسایه هم با فرزندان‌شان به جمع اضافه شده‌اند و هرازگاهی به زبان عربی با هم چیزی می‌گویند. بچه‌های قدونیم‌قد در اتاق بازی می‌کنند. اما وقتی می‌خواهیم با زنان حاضر در خانه علی هم‌صحبت شویم هیچ‌کدام حاضر به گفت‌وگو نمی‌شوند.

آقای جدیدی به زن جوانی که در گوشه اتاق نشسته، اشاره می‌کند و می‌گوید: این خانم‌ سال گذشته همسرش را در ٣٦سالگی از دست داد و ازجمله جنگ‌زدگان سوری است که برای گذران زندگی خود و ٣ فرزندش در شهر گدایی می‌کند. بارها مشاغلی مثل بسته‌بندی اجناس مختلف که بتواند در خانه انجام دهد، به او پیشنهاد شد، اما متاسفانه درآمد حاصل از آن آن‌قدر ناچیز بود که کفاف زندگی‌اش را نمی‌داد و باز برای مخارج زندگی راهی خیابان شد. گدایی می‌کند و چون کسی نیست که از بچه‌هایش مراقبت کند آنها را هم با خود به خیابان‌ها می‌برد.

او تنها زنی نیست که برای گذران زندگی خود و خانواده‌اش تکدی‌گری می‌کند، در میان زنان مهاجر سوری این پدیده فراوان دیده می‌شود، کافی است سری به خیابان‌های پرتردد شهر بزنید با زنانی مواجه می‌شوید که با عباهای بلند و گاه روبندهایی که تنها چشمان‌شان دیده می‌شود به همراه کودکان خردسال با زبان عربی درخواست کمک می‌کنند.

اما مدیرکل امور اتباع و مهاجران خارجی استانداری اصفهان تکدی‌گری مهاجران سوری در اصفهان را تخلف می‌داند و می‌گوید: گدایی‌کردن در فرهنگ و قانون ما جرم محسوب می‌شود و در رابطه با تکدی‌گری برخی سوری‌ها در اصفهان شهرداری و بهزیستی باید به‌طور جدی پیگیری کنند و نیازمندان واقعی سوری شناخته شوند تا از طریق نهادهای دولتی یا خیریه‌ها به آنان کمک شود. متاسفانه در برخی ساعات شلوغ شهر برخی از مهاجران از غفلت نهادهای مربوطه سوءاستفاده می‌کنند که باید حتما پیگیری شود.

مدت‌هاست که مردم شهر اصفهان در کوچه و خیابان‌های شهر با پدیده گدایان سوری مواجهند. از زمان حضور این مهاجران در اصفهان آنها به دلیل پایین بودن قیمت اجاره خانه در حاشیه شهر و مناطق عمدتا محروم ساکن شده‌اند. مناطقی که خود با معضلات و ناهنجاری‌های اجتماعی فراوانی دست به گریبانند.
در تمام مدت اقامت سوری‌ها در حاشیه شهر اصفهان بارها تیم‌های داوطلبانه پزشکی برای انجام معاینات و دیگر خدمات پزشکی به محل اقامت آنها مراجعه کرده‌اند و بیمارستان‌های دولتی و خیریه به آنها خدمات مختلف پزشکی ارایه داده‌اند و آنطور که آمار مراکز خیریه نشان می دهد انجمن های مردم نهاد و خیرین شهر در رسیدگی به وضعیت مهاجرین سوری گوی سبقت را از ارگان های دولتی و مسئولین شهری ربوده اند.

نزدیک به ٦‌سال از بحران سوریه می‌گذرد. بحرانی که از آن به‌عنوان بزرگترین منازعه ژئوپلیتیک بعد از پایان جنگ سرد یاد می‌کنند و روزبه‌روز ابعاد انسانی و اجتماعی بیشتری به خود می‌گیرد. خرابی و ویرانی شهرهای مختلف سوریه موجی از پناهندگان و آوارگان جنگی را با خود به همراه داشت که رهسپار کشورهای دیگر شدند.

روزمرگی را می‌شود در گوشه‌وکنار خانه مهاجرین احساس کرد. بیکاری، آینده مبهم و بچه‌هایی که به سرعت بزرگ می‌شوند و دیگر معیار زندگی برای‌شان چارچوب این خانه‌ها نیست. به مدرسه نمی‌روند و تخته سیاه را نمی‌شناسند. تعطیلات تابستانی، غروب‌های پاییز و بازگشت از مدرسه برای بچه‌های مهاجر معنایی ندارد. تابستان‌شان بوی بازی‌های فارغ از کتاب و درس نمی‌دهد و زمستان‌شان با دلهره شیرین امتحان سپری نمی‌شود. زمان بازگشت به وطن هم از آن سوال‌های بی‌جواب در خانه مهاجران است.

منبع:شهروند

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین