|
|
امروز: چهارشنبه ۰۵ دی ۱۴۰۳ - ۱۸:۱۷
کد خبر: ۱۷۳۱۲۱
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۸
همان زمان هم رسیدگی به این معضلات تبدیل به سوژه «دست دوم» شد؛ آن زمان هم «دلواپسانی» بودند که در پی محرومیت شجاعی از حضور در تیم ملی به خاطر آن گفت‌وگو شدند. مسعود اما پای صحبت‌هایی که کرده بود، ایستاد.
 بازی مسعود شجاعی و احسان حاج‌صفی، دو ملی‌پوش ایرانی در ترکیب باشگاه یونانی‌شان مقابل یکی از تیم‌های رژيم صهيونيستي در مرحله انتخابی لیگ اروپا امروز به جدی‌ترین معضل فوتبال ایران تبدیل شده است؛ در این میان عده‌ای چنان بر طبل «رسوایی» این دو می‌کوبند که گویی تمامی مشکلات موجود در فوتبال از کودک‌آزاری و فساد گرفته تا رشوه و زدوبند حل شده و تنها موضوع لاینحل، «اجبار» این بازیکنان به متعهدماندن به قراردادهای حرفه‌ای‌شان بوده است. مسعود و احسان قبل از اینکه بازیکن فوتبال و ملی‌پوش ایران باشند، «انسان» هستند؛ اصلی که اگر بدون غرض‌ورزی به آن نگاه شود «جایزالخطا»بودنشان را توجیه می‌کند. بااین‌حال برای عده‌ای، این موضوع دستمایه‌ای برای تسویه‌حساب‌های شخصی و بعضا جناحی شده است. شاید نقش مسعود را در این واقعه پررنگ‌تر جلوه می‌دهند، به این بهانه که او «بازوبند» ایران را به دست می‌بندد ولی پشت این بهانه‌ها، دلایلی نهفته است که برای «دلواپس‌ها» هنوز تلخ است و نتوانسته‌اند آن‌طور که باید و شاید انتقام بگیرند.

١- شرایط برای مسعود شجاعی در تیم ملی ایران خوب پیش نمی‌رود؛ خیلی‌ها مسعود شجاعی را «دردانه» سرمربی تیم می‌دانند؛ او در زمین برای ایران می‌دود ولی روی سکوها فحش‌های ریز و درشتی است که روانه‌اش می‌شود. خیلی از تماشاگران نمی‌خواهند مسعود شجاعی دیگر در تیم ملی بازی کند؛ انتقادات آنها البته فنی است ولی بروز این اظهارات با الفاظ رکیکی صورت می‌گیرد که مسعود را خطاب قرار می‌دهد. مسعود اما اهل ناسزاگفتن به مخاطبانش نیست. او به کسی بی‌احترامی نمی‌کند و برای ماندن در ترکیب تیمش هرگز رو به «تملق‌گویی» نمی‌آورد. مسعود فحشش را می‌خورد ولی واکنشی که حاکی از بی‌احترامی باشد، ندارد.

٢- هفتم آذر ١٣٩٥؛ مسعود شجاعی در قامت یکی از مدافعان حقوق اجتماعی عمل می‌کند؛ او در گفت‌وگو با «رسانه آن طرف آبی» نكاتي را مي‌گويد که به مذاق بسیاری در «این طرف آب» خوش نمی‌آید. مسعود می‌گوید: اگر سکوت کنم، خیانت کرده‌ام. صحبت‌های او رنگ و بوی سیاسی ندارد و بیشتر مسائل اجتماعی را دربر می‌گیرد؛ فساد گسترده رسانه‌ای، باج‌گیری در فضای ورزش و تعرض به کودکان در برخی مدارس فوتبال، از بارزترین نکاتی بود که شجاعی به آنها اشاره کرد.

همان زمان هم رسیدگی به این معضلات تبدیل به سوژه «دست دوم» شد؛ آن زمان هم «دلواپسانی» بودند که در پی محرومیت شجاعی از حضور در تیم ملی به خاطر آن گفت‌وگو شدند. مسعود اما پای صحبت‌هایی که کرده بود، ایستاد.

٣- بيست‌وچهارم خرداد ۱۳۹۶؛ حسن روحانی ملی‌پوشان فوتبال ایران را به «پاستور» فرا می‌خواند؛ مناسبت، صعود مقتدرانه تیم ملی فوتبال به جام جهانی ٢٠١٨ روسیه است. در آن روز هرکسی که قرار بود صحبت کند، از دغدغه‌های پیش‌پاافتاده گفت به‌غیر از مسعود شجاعی که دغدغه‌اش دوباره دغدغه نیمی از «مردم ایران» بود؛ کاپیتان تیم ملی از رئیس‌جمهور می‌خواهد شرایط برای «حضور زنان در ورزشگاه مهیا شود». او روی این خواسته‌اش تأکید داشت و معتقد بود نباید حق نیمی از مردم ایران به این سادگی‌ها نادیده گرفته شود. شجاعی البته با این درخواست دوباره دست روی یکی از خط قرمزهای «دلواپسان» گذاشت ولی نه‌تنها چنین خواسته‌ای را منکر نشد بلکه بعدا دوباره در چند گفت‌وگوی متفاوت خواسته‌اش را با صدای بلندتری به زبان آورد.

٤- يكم تیر ١٣٩٦؛ مرکز جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان پلمب می‌شود؛ برای بسیاری از ستاره‌های «سلبریتی» این موضوع اهمیت چندانی ندارد ولی مسعود شجاعی دوباره در خط مقدم قرار می‌گیرد؛ او در کنار جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان مقابل درِ پلمب‌شده این مرکز حاضر شد. شجاعی ساعاتی که کنار کودکان بود با حوصله و فروتنی بسیار به خواسته‌های بچه‌ها پاسخ مثبت داد و با آنان سرگرم بازی شد. شجاعی خودش را نه یک ستاره و نه یک سلبریتی بلکه یک انسان می‌دید که برای دفاع از حقوق این کودکان آمده بود. او نمی‌خواست دوباره حق کسی ضایع شود و تا حد توان برای این مرکز تلاش کرد.

٥- همین روزها؛ شجاعی را عده‌ای فارغ از نگاه‌های جناحی و غرض‌های شخصی نصیحت می‌کنند؛ صحبت‌هایشان از روی دلسوزی و نگاهشان پدرانه است؛ عده این افراد چندان زیاد نیست ولی باز هم همین افراد دلسوز صحبت از «حذف» نمی‌کنند؛ آنها از «اشتباه سهوی» صحبت می‌کنند که کسی لطمه نخورد. بااین‌حال هنوز هم آتش تندی در جریان است؛ آنها که ظاهرا غرض شخصی دارند فرصت را برای گرفتن انتقام از پسری که هرگز از دو تیم بزرگ پرسپولیس و استقلال، استفاده و سوءاستفاده نکرد، مهیا می‌بینند. آنها فراموش می‌کنند که سیاست‌مداران ایرانی که بعضا تنی‌چند از آنها از جنس خود همین دلواپسان بودند، زیر سقفی در کارزار سیاسی قرار گرفته‌اند که نماینده‌های آن رژيم هم بوده‌اند. آنها فراموش می‌کنند پیش‌تر باز هم فوتبالیست ایرانی بوده که مقابل تیمی از آن رژيم بازی کرده. آنها می‌خواهند «مسعود» و «مسعودها» نباشند.

منبع: شرق
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین