|
|
امروز: جمعه ۰۹ آذر ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۰
کد خبر: ۱۷۱۰۱۴
تاریخ انتشار: ۰۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۷:۵۰
۷ روز از ماجرای ربوده شدن نوزاد ۸ ماهه‌ای به‌نام «بنیتا» گذشت و درحالی‌که همه در انتظار بازگشت دخترکوچولو به خانه‌اش بودند، کشف جسد او باعث بهت و ماتم شده است.
 ۷ روز از ماجرای ربوده شدن نوزاد ۸ ماهه‌ای به‌نام «بنیتا» گذشت و درحالی‌که همه در انتظار بازگشت دخترکوچولو به خانه‌اش بودند، کشف جسد او باعث بهت و ماتم شده است.

قصه بنیتا با همه امیدواری‌هایی که پلیس و خانواده اش داشتند پایان خوشی نداشت. دزدان پس از دستگیری مدعی شدند که وقتی متوجه حضور دخترکوچولو در خودرو بودند پس از چند ساعت بنیتا را داخل خودروی سرقتی در منطقه پاکدشت رها کردند تا شاید با پیدا شدن خودرو دختر کوچولو به خانه بازگردد اما خودروی سرقتی کشف نشد و بنیتا از گشنگی و گرما داخل خودرو جان کوچکش را از دست داد.

مادر بنیتا هر روز چشم به انتظار بازگشت دختر کوچکش بود اما امروز صبح خبر تلخی را شنید؛ دخترک ۸ماهه دیگر به خانه باز نمی‌گردد.

از ساعت‌ها ابتدایی اعلام این خبر حال پدر و مادر و خانواده بنیتا که ۶ روز چشم انتظاری را تحمل کرده بودند بدتر شد. پایان خوشحال پیدا شدن یوسف ۳ساله انتظار برای پیدا شدن دختر کوچولوی خندان را قوت بخشیده بود. اما سارقِ معتاد در جریان بازجویی‌ها اعتراف کرد بچه در اختیار همدستش است. با دستگیری سارق دوم او در بازجویی‌ها منکر هرگونه سرقت شد تا اینکه پس از روبرو شدن با همدستش لب به اعتراف گشود؛ سارق سابقه‌دار در بازجویی‌ها اعتراف کرد پس از سرقت خودرو از مشیریه به همراه کودک، آن را همان روز در یکی از خیابان‌های پاکدشت آورده و پس از بالا کشیدن شیشه‌ها آن را رها کرده است.

مأموران بلافاصله به محل رها کردن خودرو در محله‌ای خلوت رفته و مشاهده کردند خودرو زیر آفتاب شدید قرار دارد. شدت گرما به حدی بود که جسد کودک ۸ ماهه دچار «جمود نعشی» شده بود؛ و هرکس که از نزدیکی خانه بنیتا می‌شود ناخودآگاه اشک از چشمانشان جاری می‌شد. حالا همه محله مشیریه و محدوده چهارراه گاز در سوگ دختر کوچولو سیاه پوش شده‌اند.

اهالی محله مشیریه حالا رخت عزای بنیتا را بر تن کرده‌اند. عکس‌های خندان دخترک حالا مزین به روبان‌های مشکی شده است. مادر و پدر دختر کوچولو صبح زود به اداره آگاهی و پزشکی‌قانونی رفه‌اند و جسد بنیتا را شناسایی کرده‌اند. ۶ روز از زمانی که سارقان خودرو را ربودند می‌گذرد و حالا…

گزارش یک سرقت و کودک ربایی
۲۹ تیرماه پدر بنیتا در حالیکه خودرویش روشن بوده برای بستن در پارکینگ از پرایدش پیاده می‌شود و در این لحظات مرد جوانی برای سرقت خودروی پراید به سرعت پشت فرمان خودرو می‌نشیند و پس از حرکت به صورت دنده عقب وارد خیابان اصلی شده و بلافاصله از محل حادثه متواری می‌شود. این ماجرا در حالی است که پدر بنیتا کوچولو با دیدن این صحنه، خود را به جلوی خودروی‌ش می‌اندازد و سعی می‌کند مانع سرقت خودرو و ربوده شدن کودک هشت‌ماهه‌اش بشود اما این تلاش‌ها نیز فایده‌ای ندارد و سارق جوان به سرعت پا به فرار می‌گذارد. ماجرای این کودک‌ربایی و سرقت خودرو به مأموران کلانتری ۱۶۹ مشیریه مخابره می‌شود و پس از انجام تحقیقات ابتدایی و ثبت شماره پلاک خودروی سرقتی در سامانه سراسری پلیس، ماجرای کودک‌بایی به بازپرس تحقیقات برای پیدا کردن کودک و کودک‌ربایان آغاز می‌شود.

اینجا همه بهت‌زده‌اند...

از همان دورتر شلوغی خیابان هر بیننده‌ای را متوجه موضوع می‌کند و بعضی‌ها به امید اینکه بنیتا کوچولو پیدا شده است به سمت خانه می‌روند. هنوز هیچ‌کس خبری ندارد و کسانی که در خانه جمع شده‌اند از کانال‌های تلگرامی در جریان موضوع قرار گرفته‌اند و برای همدردی با خانواده دخترک به مشیریه آمده‌اند.

کسی حق ورود به خانه را ندارد. در سفید رنگ بسته است. چند خبرنگار و عکاس در سایه یکی از دیواره ایستاده‌اند و منتظر؛ همسایه‌ها اول غریبی می‌کنند اما کم‌کم سر درد دل هابشان باز می‌شود. مشیریه یکی از محله‌ای منطقه ۱۵ تهران است و جزو محله‌های شرقی پایتخت محسوب می‌شود. همسایه‌ها از دست معتادها گلایه می‌کنند. معتادهایی که به خاطر گرمخانه‌ای که در همه روزهای سال فعال است، محله مشیریه را به محله برو و بیای معتادان تبدیل کرده است. یکی از همسایه‌ها از نبود امنیت می‌گوید و دیگری از اعتیاد خانمان سوز. یکی از آمار بالای سرقت می‌گوید و دیگری از دزدها … و بعد از آن هرکسی از راه می‌رسد به اعلامیه دخترکوچولویی که رو به دوربین خندیده است نگاه می‌کند، سری از تاسف تکان می‌دهد و برای پدر و مادر بنیتا آرزوی صبر می‌کند.

زن بیچاره ضجه می‌زند و به سر خودش می‌کوبد. همگی به کمکش می‌روند و با او همدردی می‌کنند. خاله بنیتا برای دردی که خواهرش کشیده است اشک می‌ریزد و می‌گوید: «شما را به خدا خواهرم را تنها نگذارید. چشم‌مان به در خشک شد،فکر می‌کردیم بنیتا پیدا می‌شود. خودش در آستانه در می‌ایستد حالا باید خانه را برای تابوتش آماده کنیم.»

حرف‌های خاله اشک‌های اهالی کوچه را جاری می‌کند. پژوی نقره‌ای که جلوی در می‌ایستد همه ساکت می‌شوند. مادر بنیتا در حالیکه نایی برای حرکت کردن ندارد، از ماشین به کمک شوهرش پیاده می‌شود. نگاهش ماتِ مات است؛ روی پاهایش نمی‌تواند بایستد. پدر و مادر بنیتا بدون اینکه حرفی بزنند داخل خانه می‌شوند، همه اینجا سیاهپوش شده‌اند.

کسی اجازه ورود به خانه را ندارد. دو خانم و آقا که انگار از بستگان درجه یک هستند اجازه ورود به هر کسی را نمی‌دهند. از بیرون در به داخل حیاط نگاه می‌کنم. جلوی در ورودی را موکت کرده‌اند. خانمی که جلو در ایستاده می‌گوید دختر کوچولو تازه راه افتاده بود موکت پهن کرده بودیم که دست و پاهایش زخم نشود؛ و بعد هم با دست‌هایش صورتش را می‌پوشاند تا اشک‌هایش را نبینیم. در حیاط که باز می‌شود همسایه‌ها به داخل خانه هجوم می‌آورند فامیل‌ها دست به کار شده‌اند و غریبه‌ها را از خانه بیرون می‌کنند. صدایی ضجه‌های مادر بنیتا دل سنگ را آب می‌کند.

پدر بنیتا از خانه بیرون می‌آید واز مردم محله تشکر می‌کند. و می‌گوید: «همه مردم با جان و دل برای ما زحمت کشیدند و ما با مردم همه جا را وجب‌به‌وجب گشتیم. خیلی امید داشتم تا اینکه دیشب به امامزاده صالح رفتیم و آنجا نذر کردم که هر چه زودتر دخترم پیدا شود؛ هنوز نذرمان را ادا نکرده بودیم که بچه‌ام پیدا شد در حالیکه فهمیدیم دزدان بی‌حم او را در ماشین رها کرده بودند.» اشک دیگر اجازه نمی‌دهد تا مرد جوان حرف‌هایش را ادامه دهد.

اظهارات متهم بی‌رحم
محمد ۳۳ ساله متهم اصلی پرونده هنوز باورش نمی‌شود که چه بلای وحشتناکی سر بچه ۸ ماهه آورده است. او می‌گوید «ما در مرگ دخترک تقصیری نداریم. بنزین ماشین که تمام شد همان‌جا ماشین را رها کردیم و رفتیم...»

متهم در ادامه اظهاراتش گفت: ساعت ۹:۳۰ دقیقه صبح ۲۹ تیرماه همراه مهدی برای تهیه مواد مخدر به منطقه مشیریه رفته بودیم که ناگهان مهدی متوجه روشن بودن خودروی پراید بدون راننده در مقابل خانه‌اش شد و پیشنهاد سرقت را مطرح کرد. پیشنهادش بد نبود هیچی پول همراهمان نبود و می‌توانستیم با استفاده از ماشین برای چند روز پول داشته باشیم به سرعت من سمت خودرو رفتم و پشت فرمان نشستم و مهدی نیز به جلوی در خانه رفت تا در صورت خارج شدن صاحب خودرو مانع کار وی شود. وقتی پشت فرمان نشستم در همان لحظه صاحب خودرو از خانه خارج شد و خودش را روی جلو خودرو انداخت تا مانع سرقت شوم اما توانستم با حرکات مارپیچ او را از روی خودرو پایین پرت کنم و به سرعت وارد اتوبان امام علی شده و به منطقه افسریه رفتم. همان موقعه متوجه گریه‌های کودک داخل خودرو شدم کاری نمی‌توانستم انجام بدم و پس از رفتن به پاکدشت در منطقه قیامدشت توقف کردیم.

محمد گفت: مهدی در آنجا چند قطعه خودرو را سرقت کرد و داخل کیسه‌ای گذاشت و رفت و پس از آن من همراه نوزاد داخل خودرو به سمت منطقه مامازند رفتیم و خودرو را در حالیکه دختر بچه داخل خودرو بود رها کردم و به خانه یکی از دوستانم رفتم و استراحت کردم و دیگر اطلاعی از سرنوشت کودک داخل خودرو نداشتم. الان که دستگیر شدیم متوجه شدم که بچه کوچولو درون خودرو فوت کرده است.

۲ هفته انتظار برای مشخص شدن علت دقیق مرگ
هنوز شوک ماجرای مرگ دختر کوچولویی که همه منتظر بودند خبر پیدا شدنش را به هم و به خانواده‌اش تبریک بگویند؛ تازه تازه است. خبرها حکایت از آن دارند که جسد دختر بچه ۸ ماهه به پزشکی قانونی منتقل شده.

مسعود قادی‌پاشا، مدیرکل پزشکی قانونی استان تهران با اعلام این خبر گفت: جسد بنیتا امروز تحویل پزشکی قانونی شد و بعد از انجام آزمایش‌ها و معاینات تخصصی علت مرگ مشخص خواهد شد. دو هفته آینده نتیجه آزمایش‌ها و علت دقیق فوت «بنیتا» به مراجع قضایی اعلام خواهد شد.
منبع: مهر
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین