کد خبر: ۱۶۴۹۸۹
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۳
نمونه روشن آن صدام حسين در گذشته و عربستان و قطر امروز است. هر سه نظام از برخي جهات قدرتمند بودند، ولي دو مسأله موجب از ميان رفتن امنيت آنها شد. در درجه نخست نامتوازن بودن مولفه‌هاي قدرت اين كشورها و سپس انتخاب اهدافي كه بار آنها بر دوش اين سه كشور سنگيني مي‌كرد و در نهايت آنها را زمين‌گير کرد.
روزنامه شهروند در یادداشتی به قلم عباس عبدی نوشت:

در جريان فعاليت‌هاي انتخاباتي و حتي دو ماه پيش از آن، هر كس كه از بنده مي‌پرسيد شعار محوري يك نامزد رياست‌جمهوري چه چيزي بايد باشد، تنها پاسخي كه مي‌دادم، شعار «امنيت پايدار» بود. تمامي دوستاني كه در اين فعاليت‌ها همراه بودند، اين شعار را بارها از بنده شنيدند. شعارهايي مثل «دوباره براي ايران» يا «دوباره آمده‌ام» بيش از آن‌كه معرف مفهومي روشن باشد، حالت احساسي دارد. اين‌گونه شعارها ايراد ندارد، مگر آن‌كه در ذيل آن شعارهايي روشن و با مضمون مرتبط با جامعه و مسائل آن نيز بيان شود. اگرچه در شعار آقاي روحاني آزادي، امنيت، آرامش و پيشرفت، در ذيل «دوباره براي ايران» يا «دوباره آمده‌ام» قرار داشت، ولی به نظر من دستيابي به امنيت پايدار مسأله محوري جامعه ايران است و باید شعار محوری یک رئیس‌جمهوری صاحب تحلیل باشد؛ همان‌گونه كه شعار تدبير و اميد بازتاب‌دهنده نياز جامعه در ‌سال ١٣٩٢ بود. جامعه‌اي كه بايد تدبير را به مديريت آن تزريق و اميد به آينده را در ميان مردم و جوانانش زنده كرد. ولي اين مسأله محوري در ‌سال ١٣٩٦ صورت دقيق‌تري پيدا كرد و مشخص‌تر شد؛ مسأله‌اي كه به نظر مي‌رسيد در ذيل مفهوم امنيت پايدار قابل صورت‌بندي است. امنيت پايدار تعبير دقيق‌تري براي اين مرحله از تدبير و اميد است. ما درحال زندگي در منطقه‌اي هستيم كه ناپايدار و غير امن شناخته مي‌شود. در داخل كشور نيز با نوعي ناپايداري عميق مواجه هستيم. مسأله اين نيست كه در انتخابات اخير كدام‌يك از دو طرف برنده مي‌شدند؛ مسأله اصلی اين است كه تفاوت ميان سياست‌هاي دو نامزد در صورت برنده شدن هركدام بسيار زياد بود و اين براي جامعه پيام خوشايندي ندارد و نوعي از ناپايداري امور را در ذهن تداعي مي‌كند. همچنين در روابط خارجي خود دچار اين ناپايداري هستيم، به‌ويژه پس از آمدن ترامپ و رفتارهاي نابخردانه وي، ابهام در پايداري این روابط بيشتر شده است. بنابراين شايد مردم از وضع موجود خود راضي يا كمتر راضي يا حتي ناراضي باشند، ولي به نظر مي‌رسد كه مسأله مهمتر از وضع موجود، اعتمادي است كه به پايداري اين وضع بايد داشته باشند. اجازه دهيد مثالي عيني بزنم. بنده به صفتي كه برخي از مردم عادي كوچه و خيابان مي‌شناسند، بيشتر مواقع هنگام روبه‌رو شدن با آنان و حتي پيش از سلام و عليك عادي، مواجه با اين پرسش مي‌شوم: «آقاي عبدي، چي مي‌شه؟» اين پرسش حكايت از نوعي عدم تعين نسبت به آينده در ذهن پرسش‌كننده دارد و امنيت ذهني او را دچار دستخوش كرده است. از اين‌رو به نظر و به گمان من، مسأله محوري جامعه ما دسترسي به امنيت پايدار است.

امنيت پايدار چيست؟ گرچه امنيت در يك جامعه مفهومي پويا و شناور و مثل امنيت در يك موجود زنده است، ولي براي تقريب به ذهن مي‌توان امنيت پايدار را به‌مثابه يك ميز در نظر گرفت كه روي چهارپايه قرار گرفته است. اين ميز وقتي داراي پايداري است كه هر چهارپايه آن محكم و مشابه باشند و بار بيش از حدي نيز روي ميز قرار نگيرد. آن‌ بار هم به صورت متعادل روي ميز باشد. امنيت اين ميز در تحمل بار به اندازه قدرت ضعيف‌ترين پايه آن است؛ مثل زنجير. يك زنجير چه باري را مي‌تواند تحمل كند؟ اگر ده‌ها حلقه از یک زنجير هرکدام قدرت تحمل ‌هزار كيلو بار را داشته باشند، ولي فقط يك حلقه آن ضعيف باشد و بيش از ١٠٠ كيلو را تحمل نكند، كل زنجير قادر به تحمل بيش از ١٠٠ كيلو بار نيست.

جامعه نيز داراي وجوه اقتصادي، سياسي، نظامي، اجتماعي و فرهنگي و شخصيتي، آموزشي و رسانه‌اي و... است. امنيت پايدار يك جامعه برآينده قدرت هركدام از اين وجوه به همراه باري است كه براي تحميل به آنها تعريف مي‌شود. اگر روي يك كاميون ١٠ تن، ١٢ تن بار بگذاريم، امنيت و پايداري آن كمتر از كاميون ٥ تني است كه فقط ٣ تن بار روي آن قرار گرفته است. بنابراین پایداری امنیت یک جامعه به اندازه امنیت ضعیف‌ترین مولفه قدرت در آن جامعه است. همچنين جامعه‌اي كه به لحاظ سياسي ضعيف باشد، داراي امنيت نيست. انتخابات ايران و حضور ٧٥درصدي مردم پاي صندوق‌هاي رأي چنان پايه سياسي قدرتمندي را فراهم مي‌كند كه به اين سهولت نمي‌توان به آن جامعه ضربه زد.

جامعه‌اي كه از اقتصاد درون‌زا و برون‌گرا كه وابسته به نفت نباشد و ثبات نسبي سياست اقتصادي برخوردار باشد، بيكاري در آن كم و نرخ فعاليت بالا باشد، فقر به‌طور نسبي كم و نابرابري قابل تحمل باشد، فساد استثنا و نه قاعده باشد، دستگاه قضائي آن قدرتمند و بي‌طرف و مستقل باشد، رسانه‌هاي آن به‌طور نسبي آزاد باشند، حقوق شهروندي رعايت شود و... چنين جامعه‌اي داراي امنيت پايدار است مشروط بر اين‌كه اهداف خود را نيز با توان اجزايش متعادل كند. نمونه روشن آن صدام حسين در گذشته و عربستان و قطر امروز است. هر سه نظام از برخي جهات قدرتمند بودند، ولي دو مسأله موجب از ميان رفتن امنيت آنها شد. در درجه نخست نامتوازن بودن مولفه‌هاي قدرت اين كشورها و سپس انتخاب اهدافي كه بار آنها بر دوش اين سه كشور سنگيني مي‌كرد و در نهايت آنها را زمين‌گير کرد.

مسأله امروز ما ايجاد توازن ميان مولفه‌هاي فوق‌الذكر قدرت جامعه ايران و نيز انتخاب اهدافي متناسب با اين قدرت است. اين دو مسأله معيار مناسبي براي تحقق امنيت پايدار است كه هر دولتي بايد خط‌مشي روشني در اين‌باره داشته باشد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین