کد خبر: ۱۶۲۳۴۴
تاریخ انتشار: ۰۹ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۸
به گفته شهرزاد که حالا در یکی از برج‌های قدیمی غرب تهران زندگی می‌کند، درست است که این برج‌ها قدیمی هستند، اما هنوز از خیلی از خانه‌های تهران بهترند و امتیازهای خاص خودشان را دارند: «این قدمت آنها احساس خوبی به من می‌دهد و منفی نیست. به نظرم زندگی در این خانه‌ها راحت‌تر از زندگی در خانه‌های امروزی است.
آن ‌روزها می‌شد ته شهر ایستاد و کوه‌های شمیران را تماشا کرد. آسمان هنوز خراش نخورده بود و سیمای تهران، شهری با خانه‌های کوتاه قد ساده‌ بود، با حیاط‌ و حوض و عطر شمعدانی. وقتی پای مهندسان به زمین‌های بالای آب کرج باز شد، مردم نمی‌دانستند قرار است در زمین‌های بهجت‌آباد، نخستین ساختمان‌های بلندمرتبه تهران از نوع مسکونی‌اش ساخته شوند. ماه‌ها مهندسان و معماران، مدیران و مسئولان دولتی آمدند و رفتند و سرانجام ساخت آپارتمان‌های نسل جدید در همین منطقه یعنی زمین‌های بالای خیابان کریم‌خان زند تا میدان ولی‌عصر نهایی شد. جانمایی نخستین بلندمرتبه‌های مسکونی، یعنی همین ساختمان‌های بهجت‌آباد در این نقطه از تهران آن روزها، بی‌دلیل نبود. اواخر دهه ٤٠ یک تهران بود و یک بلوار الیزابت (همین بلوار کشاورز امروزی) و مهمترین مراکز خرید و سینماها و گردشگاه‌های پایتخت در همین محدوده مستقر بود.  چند‌سال پیش از آن‌که کلنگ احداث این ساختمان‌ها در تهران بر زمین بخورد، اوایل دهه ٤٠، وزارت آبادانی و مسکن برای نخستین‌بار در ایران تاسیس شد. هدف اصلی از تشکیل این وزارتخانه «تهیه و اجرای طرح‎ها و برنامه‌هایی برای ایجاد مسكن» بود. همین قانون مسئولیت ساخت ساختمان‌های موردنیاز سازمان‌های دولتی را هم به همین وزارتخانه سپرد و درواقع دولت متولی اصلی توسعه شهری و به‌ویژه احداث ساختمان‌های جدید شد. ساختمان‌هایی که قرار بود این‌بار نه در سطح که در ارتفاع توسعه پیدا کنند؛ چالشی اجتماعی برای جامعه سنتی آن‌روزها که به زندگی در خانه‌های بزرگ، با حیاط و حوض و ماهی و شمعدانی عادت داشت.

تصمیم‌گیری برای تغییرات در شهر تهران و تامین مسکن مورد نیاز شهروندان اگرچه از اوایل دهه ٤٠ آغاز شد، اما نخستین مجتمع‌های مسکونی تهران‌سال ٥٢ بود که به بهره‌برداری رسیدند. یکی در مرکز شهر و نزدیک میدان ولی‌عصر امروزی و دیگری در میانه خیابان ولی‌عصر و روبه‌روی پارک ساعی.

خانه کم بود و زمین بسیار و آسمان شهر بلند

مهدی فروغمند اعرابی، معمار و استاد دانشگاه حالا که به آن سال‌ها باز می‌گردد، خودش را در هیأت دانشجوی جوانی می‌بیند نشسته سر کلاس‌های درس و معماری. هنوز یادش هست قصه ساختمان‎های بهجت‌آباد و ساعی در آن سال‌ها از کجا شروع شد:     «حدود ‌سال ٤٧ کمبود مسکن در تهران معضلی بود. علت اصلی این بود که تهران به سمت صنعتی‌شدن می‌رفت و کارگران و کارمندان از شهرهای کوچک به تهران آمده و در پایتخت جمع شده بودند. در آن مقطع شرکت‌های زیادی در تهران فعال شده و اداره‌ها توسعه  پیدا کرده بود و همه اینها به نیرو نیاز داشتند. نیروهایی که به‌تدریج از شهرهای دیگر به تهران آمدند و با آمدن‌شان، کمبود مسکن به‌طور جدی نمایان شد. در آن سال‌ها در تهران تقریبا بالاتر از محدوده بلوار کشاورز، کمتر خانه ساخته می‌شد. در همین دوره گفتند به مردم وام می‌دهیم که خانه بسازند، اما تکنولوژی ساخت مورد استفاده مردم در آن زمان، خیلی ضعیف بود.»

در ‌سال ٤٧ یعنی همان زمانی که بحث ساخت نخستین ساختمان‌های مسکونی بلندمرتبه در تهران نهایی می‌شد، مسکن عمدتا به‌صورت ساختمان‌های دو طبقه و نهایتا ٤طبقه ساخته می‌شد و مردم ایران موافق آپارتمان‌نشینی نبودند.

آن‌طور که فروغمند اعرابی می‌گوید بازمانده نخستین ساختمان‌هایی که با نگاه به آپارتمان در تهران ساخته و در طراحی آنها به نوعی خانه از زمین کنده شد، در محدوده میدان فردوسی و شیخ‌ هادی دیده می‌شود. این ساختمان‌ها محصول معماری دوره پهلوی اول هستند و پس از آن و در دوره پهلوی دوم، ساخت خانه‌های چند طبقه با پنجره‌های رو به ‌خیابان سیمای تهران را تغییر داد. از دوران پهلوی دوم به بعد بود که پنجره‌های خانه‌ها به‌تدریج بزرگتر شدند و خانه‌هایی رو به خیابان با بالکن و تراس ساخته شد. پیش از آن‌که آپارتمان‌های بهجت‌آباد و ساعی به‌عنوان نخستین بلندمرتبه‌ها در تهران ساخته شوند، تنها بناهایی مثل هتل هیلتون و ساختمان پلاسکو، کمی خط آسمان تهران را شکسته بودند. وزارت مسکن و شهرسازی در همین زمان برای جبران کمبود مسکن، سیاست مسکن تجمعی را مورد توجه قرار داد. این روشی بود که پس از جنگ جهانی دوم در برخی از کشورهای اروپایی ازجمله آلمان به کار گرفته شده بود.

در آن زمان دولت تصمیم گرفت تهران از نظر سطحی رشد نکند و به جای آن ارتفاع بگیرد، به نوعی تغییر سیاست دادند. این تصمیم مهمی بود که همه چیز را هم در سبک زندگی و هم در معماری شهری تغییر می‌داد. در تهران آن‌روزها زمین قیمت خیلی بالایی نداشت و زمین‌های بهجت‌آباد یعنی بالای آب کرج که برای ساخت نخستین برج‌های مسکونی پیشنهاد شدند، عمدتا بایر بود.
درباره برج‌های ساعی که همزمان با بهجت‌آباد کلنگ احداث آنها بر زمین خورد، تفاوت‌هایی وجود داشت، آن‌جا یک قطعه زمین روبه‌روی فضای سبز پارک ساعی را برای احداث مجتمع ساعی در ١٣طبقه در نظر گرفته شد. 

دولت وقت الگوی اجرای این ساختمان‌ها و توسعه مسکن در ارتفاع را از اروپا گرفت، نه آمریکا، چون معمارانی که در ایران کار می‌کردند، تحصیلکردگانی بودند که از فرانسه آمده بودند:     «زمانی که بحث طراحی و اجرای ساختمان‌های بهجت‌آباد در ایران مطرح شد، چیزی به نام مسکن مینی‌مال (مسکن حداقل یعنی اتاقی با ظرفیت یک تخت+٦٠ سانتی متر) در ایران وجود نداشت. علتش هم این بود که ایران کشور پولداری بود و دید مردم نسبت به مسکن خیلی باز بود. مردم تازه از خانه‌های بزرگ با اتاق‌های تودرتو و حیاط بیرون آمده بودند و خانه‌های آپارتمانی جدید هم با همین انتظارات باید طراحی می‌شد.»

مسئولیت سرمایه‌گذاری و تامین اعتبارات برای ساخت مجتمع‌های ساعی و بهجت‌آباد را در آن زمان بانکی برعهده گرفت به نام بانک عمران.

به گفته اعرابی:  «بانکی درست کردند به نام عمران که به بنیاد پهلوی وقت وابسته بود و منابع مالی‌اش را عمدتا از فروش زمین‌های شهرک‌غرب تامین کرد. شهرک‌غرب هم در همان دوران به پیشنهاد خارجی‌هایی که به ایران آمده بودند قرار بود براساس طرح جدیدی بلندمرتبه‌سازی شود، اما تفاوتش با بقیه پروژه‌ها این بود که آن زمان شهرک‌غرب خیلی از مرکز شهر تهران دور بود و تنها افراد خاصی هم آن‌جا را می‌پسندیدند.»

برای طبقه ضعیف برای طبقه مدرن

قرار بر این بود ساختمان‌های بهجت‌آباد برای طبقات ضعیف‌تر جامعه که نیاز به مسکن داشتند، ساخته شود و ساختمان‌های ساعی برای گروه دیگری هدف‌گذاری شدند: طبقه مدرن و مرفه‌تر جامعه. هر چند درنهایت ساختمان‌های بهجت‌آباد آن‌قدر گران تمام شدند که عملا آن هدف اولیه محقق نشد و  وقتی به بهره‌برداری رسیدند، چندان هم مورد استقبال قرار نگرفتند: «یک دلیل این بود که مردم نمی‌خواستند فاصله‌های‌شان خیلی نزدیک شود. واحد همسایگی در آن زمان تعریف مشخصی داشت. درست است که همسایه در دین و فرهنگ ما بسیار محترم است، ولی حد همسایه مشخص بود و از حدی نزدیک‌تر به اصطلاح «فضول» می‌شد. از نظر مردم در این آپارتمان‌ها این اتفاق می‌افتاد، یعنی آدم‌ها به فاصله تیغه‌ای ٢٠سانتی‌متری کنار هم قرار می‌گرفتند. صدا رد می‌شد،کفش‌ها را دم در می‌گذاشتند و مشخص می‌شد چه کسی در این خانه رفت‌وآمد می‌کند. این مسائل در زندگی آن روزهای ایران هم جدید بود و هم خیلی مورد استقبال مردم عادی نبود.»
نخستین کسانی که در بهجت‌آباد ساکن شدند، بیشتر کارمندان بودند یا فرزند کارمندانی که بروکراسی آنها را وادار کرده بود نگاه‌شان به توسعه مدرن و قبول مدرنیه باشد و کم‌وبیش زندگی به سبک جدید را شروع کردند: «من یادم هست که در زمان فروش، ساختمان‌های بهجت‌آباد را متری ١٢٠٠تومان قیمت‌گذاری کرده بودند. در همان زمان در همان نواحی ما دنبال آپارتمان می‌گشتیم و آپارتمان‌های چهار طبقه متری ١٥٠٠تومان بود، ولی با وجود این اختلاف قیمت و تبلیغات مفصل، مردم استقبال نمی‌کردند و می‌ترسیدند در این برج‌ها ساکن شوند.»

با وجود این‌که تکنولوژی ساخت ساختمان‌های بهجت‌آباد از نگاه معمارانه حساب‌شده بود و نظام فضایی اروپایی داشت، اما بحث عدم تداخل فضای عمومی و خصوصی در آنها با توجه به فرهنگ ایرانی دیده شده بود. مثلا آشپزخانه اپن در آنها معنی نداشت. اگرچه همه این موارد برای ایرانی‌ترکردن فضای زندگی در برج‌ها لحاظ شده بود، ولی زندگی در این ساختمان‌ها برای مردم تهران، اما و اگرهای فرهنگی و اجتماعی زیادی داشت. از نزدیک‌شدن همسایگی گرفته تا مشکلات دیگری که امروز شاید خیلی هم پیش پا افتاده به‌نظر برسد، مثلا همین آسانسور که استفاده از آن در بدو ورود به ایران چالش‌های بی‌شماری داشت. حتی اگر فرزندان طبقات متوسط جدید و به اصطلاح خرده بورژواها خود را برای زندگی در مجتمع‌های جدید آماده‌تر می‌دیدند، اما با خانواده‌های سنتی‌شان که با زندگی در آپارتمان‌ها مخالف بودند و در برابر بخشی از تجهیزات جدید و مدرن آن مقاومت داشتند، چه باید می‌کردند؟

ساختمان‌های بهجت‌آباد به سفارش کارفرمای ایرانی اما توسط خارجی‌ها با طراحی و امکانات بسیار جلوتر از زمان خود ساخته شده بودند و حتی استفاده از بخشی از امکانات این ساختمان‌ها برای مردم ممکن نبود.

 اعرابی در این‌باره می‌گوید: «الان زمان زیادی از آن سال‌ها گذشته، اما وقتی این ساختمان‌ها را می‌ساختند، انتقادات و مقاومت سنت‌گرایان در اوج خودش بود. بعدها این نکات مطرح شد که می‌شد در طراحی مسکن بهجت‌آباد، آرام‌تر جلو بروند که مردم جبهه نگیرند. در‌سال ٥٥ این تغییرات در سبک زندگی دیگر عادی شده بود، ولی در سال‌های ٤٦ و ٤٨ ساختمانی که استخر روباز داشته باشد و همه بتوانند از بالا آن را ببینند، با سبک زندگی ایرانی‌ها بسیار مغایر بود. برای همین هم یکی از نقاط متناقض در طراحی ساختمان‌های بهجت‌آباد استخرهایی بود که مردم درباره‌اش با هم حرف می‌زدند و به هم با تعجب می‌گفتند طوری است که همه از بالا می‌توانند ببینند! به همین دلایل نخستین گروه‌هایی که در بهجت‌آباد ساکن شدند، کسانی بودند که به سنت‌ها پشت کرده بودند.»

درباره ساختمان‌های ساعی در خیابان ولی‌عصر اما شرایط متفاوتی وجود داشت. این ساختمان که همزمان با بهجت‌آباد ساخته شد و به بهره‌برداری رسید، در جذب مخاطبان طبقات بالا و مرفه، موفق‌تر عمل کرد، هر چند بخشی از خریداران واحدهای آن کسانی بودند که از بالا دستور گرفته بودند در این آپارتمان‌ها خانه بخرند: «مجتمع ساعی سریع‌تر فروش رفت، چون مخاطب هدفش، قشر مرفه‌تر و مدرن‌تر آن دوران بودند و در جذب این گروه هم موفق شدند. درواقع بعد از موفقیت ساعی بود که ساختمان‌های اسکان سر میرداماد و بلندمرتبه‌های دیگر ساخته شدند، اما به‌طورکلی در روندی که تهران برای توسعه در آن زمان سپری می‌کرد، ساخت این ساختمان‌ها حواشی خاص خودش را داشت. ازجمله این‌که بعد از ساخت آنها چون جامعه برای سکونت در برج مقاومت داشت، شماری از درباری‌ها را مجبور کرده بودند این ساختمان‌ها را بخرند. این اجبار برای این بود که سرمایه‌گذاران خارجی ورشکست نشوند و توسعه ادامه پیدا کند.»

ساختمان‌های بهجت‌آباد و ساعی، نخستین بلندمرتبه‌های مسکونی ایران در زمان خودشان با نمایی متفاوت و طراحی مدرن سبک جدیدی را برای زندگی در تهران تبلیغ می‌کردند که اگرچه آن زمان به سرعت در جامعه‌ شهری تهران متداول نشد، اما در دهه‌های بعد استانداردهای به کار رفته در این ساختمان‌ها و سبک و سیاق طراحی‌شان بخشی از طبقه متوسط شهری به‌ویژه طبقه شهری فرهنگی و تحصیلکرده را جذب کرد و درواقع شاید آن‌قدر که برای چند نسل بعد جذاب به‌نظر رسید در زمان خودش به دلیل تغییراتی که متوجه روند روزمره زندگی مردم می‌کرد، جذاب به نظر نمی‌رسید و در اولویت‌های بعدی قرار می‌گرفت، اما حالا مشتریان خاص خودش را دارد، نه فقط بهجت‌آباد که همه برج‌های قدیمی تهران، هوادارانی دارند که با وجود نما و چهره ازریخت‌افتاده این ساختمان‌ها و شارژهای سنگین دوست دارند در آن‌جا زندگی کنند. اعرابی برای این خانه‌ها تحلیل متفاوتی دارد و می‌گوید این خانه‌ها خوب ساخته شده‌اند و خوب پیر می‌شوند و برای همین هم است که هنوز مشتریان خودشان را دارند و قیمت‌های‌شان نسبت به عمری که از آنها گذشته افت نکرده و حتی برخی برج‌های قدیمی تهران، مانند اسکان، سامان یا برج‌های قدیمی شهرک‌غرب هم‌تراز با ساختمان تقریبا نوساز در هر منطقه‌ای، قیمت‌گذاری و فروخته می‌شوند.

نسل جدید به دنبال قدیمی‌ها

«شهرزاد»، وقتی خانه‌های بهجت‌آباد را می‌ساختند، به دنیا نیامده بود، اما وقتی می‌خواست خانه‌ای برای زندگی شخصی‌اش در بیست و چند سالگی انتخاب کند، اولویت اولش ساختمان‌های بهجت‌آباد بود، با همان سینما و نمای عبوس و کبره بسته‌ای که این‌روزها به خودشان گرفته‌اند، حتما بارها آنها را دیده‌اید، حوالی بلوار کریمخان و خیابان زرتشت. ساختمان‎ها و درواقع باید گفت برج‌های قدیمی پایتخت اغلب نظام مدیریتی و نقل و انتقالات یکسان دارند، مثلا این‌که نقل و انتقالات در آنها چه از نوع اجاره ملک باشد و چه خریدوفروش عمدتا بین خودشان انجام می‌شود و اگر آدم‌هایی مثل شهرزاد دنبال خانه‌ای برای زندگی در این برج‌ها بگردند، بهترین راهی که زودتر به نتیجه می‌رسد این است که قبل از مراجعه به املاک، اطلاعات خانه‌های خالی را از نگهبانان و لابی‌من‌های این برج‌ها بگیرند. این‌که چرا آدم‌هایی مثل «شهرزاد» که از نسل جدیدی‌ها هستند، زندگی در نخستین مجتمع‌های مسکونی را حدود ٥٠‌سال بعد از ساخت آنها به زندگی در ساختمان‌های نسل جدید ترجیح می‌دهند، دلایل مختلفی دارد، از احساس نوستالژی زندگی‌کردن در خانه‌های قدیمی گرفته تا باور این‌که این برج‌ها چون ساخته دست خارجی‌هاست، پس استانداردهایی دارد که هنوز می‌شود در آنها زندگی کرد. به همه اینها اضافه کنید حواشی دیگری را ازجمله این‌که هوداران زندگی در برج‎های قدیمی تهران ازجمله همین ساختمان‌های ساعی و بهجت‌آباد از عمر بیشتر آنها  نسبت به انواع دیگر املاک می‌گویند و این‌که این برج‌ها آن‌قدر مقاومند که به آنها می‌گویند ساختمان‌های بتنی ١٠٠ساله و ٤٠٠ساله.

به گفته شهرزاد که حالا در یکی از برج‌های قدیمی غرب تهران زندگی می‌کند، درست است که این برج‌ها قدیمی هستند، اما هنوز از خیلی از خانه‌های تهران بهترند و امتیازهای خاص خودشان را دارند: «این قدمت آنها احساس خوبی به من می‌دهد و منفی نیست. به نظرم زندگی در این خانه‌ها راحت‌تر از زندگی در خانه‌های امروزی است. بیشتر از هر چیز به من احساس امنیت می‌دهد. نکته دیگر این‌ است که کسانی ساکن مجتمع‌های قدیمی تهران ازجمله همین بهجت‌آباد هستند که ممکن جزو گروه‌های خیلی ثروتمند جامعه نباشند، طبقه متوسط هستند، اما از نظر فرهنگی بالا هستند و برای همین است که من مجتمع‌ها را انتخاب می‌کنم، حالا بهجت‌آباد یا آپادانا. در این‌جاها احساس آرامش دارم.»

بخش دیگری از هواداران امروزی این برج‌ها، همان کسانی هستند که به نوعی وابستگی و تعلقی به سبک زندگی گذشتگان دارند و زندگی در خانه‌های قدیمی و تاریخی و ازجمله همین برج‌های مسکونی که جزو نخستین بلندمرتبه‌های ایران بوده، برای آنها انتخابی هیجان‌انگیز و متفاوت است. حتی اگر سیما و صورت این ساختمان‌ها خاکستری شده باشد و در مقایسه با ساختمان‌های نوساز تهران چنگی به دل نزند، اما هستند افرادی مثل «علیرضا» که می‌گویند به جز این مجتمع‌ها جای دیگری را برای زندگی انتخاب نمی‌کنند: «برج‌های قدیمی تهران با استانداردهایی ساخته شدند که الان در ساختمان‌های جدید کمتر رعایت می‌شود. زمانی که اینها را می‌ساختند، زمین در تهران ارزان بود، این خانه‌ها اتاق‌خواب‌های بزرگ دارند، تراس و امکاناتی که در بیشتر خانه‌های امروزی نیست و به نظرم در آن زمان به نیازهای انسانی در زندگی روزمره توجه کرده‌اند، درحالی‌که امروز عمدتا منافع اقتصادی تعیین‌کننده است و بسته به منافع، بخشی از این نیازها نادیده گرفته می‌شود.»

نخستین ساختمان‌های بلندمرتبه در تهران در مرکز شهر و روبه‌روی پارک ساعی هنوز که هنوز است سر پا ایستاده‌اند. هر چند که تاسیسات‌شان فرسوده شده، آسانسورهای‌شان به هن‌وهن افتاده و خرج‌ومخارج‌شان بالاست، اما چراغ زندگی در بسیاری از خانه‌های‌شان روشن است. خیلی از کسانی که اوایل دهه ٥٠ در این خانه‌ها ساکن شده بودند، حالا رفته‌اند و بچه‌ها و حتی نوه‌های‌شان میراث‌دار خانه‌های‌شان شده‌اند. در این ساختمان‌ها کم‌شمار نیستند خانه‌هایی که سال‌های طولانی است درهای آنها باز نشده است، چیزی در حدود ٣٩سال. آنها که بعد از انقلاب از ایران رفته‌اند و بازنگشته‌اند. حالا از بیرون تنها سیمای مندرس پرده‌هایی که روزگاری بر پنجره‌های‌شان آویخته بودند، پیداست. مجتمع‌های بهجت‌آباد و ساعی که زمانی بلندترین ساختمان‌های مسکونی پایتخت بودند، حالا در میان انبوه برج‌ها و ساختمان‌های سر به آسمان‌ کشیده، نقطه‌ای بیش نیستند و حالا دیگر در برابر برج‌های عظیم چند ١٠ طبقه، کوتاه قد و ساده به‌نظر می‌رسند. گرد پیری بر چهره‌های‌شان نشسته، اما هرچه باشد، آنها بخشی از مهمترین روزگار رفته این شهرند، نخستین‌هایی که امروز باید شمع‌ تولد ٤٤ سالگی‌شان را فوت کنند.

منبع:شهروند

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین