کد خبر: ۱۶۰۱۲۸
تاریخ انتشار: ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۶:۲۸
اصلاح‌طلب است و از اهالی رسانه و تصمیم گرفته است بعد از رد صلاحیت در انتخابات مجلس دهم شانس خود را در شورای شهر تهران امتحان کند. محمدجواد حق شناس عضو حزب اعتماد ملی و مدرس دانشگاه در فهرست مورد حمایت اصلاح‌طلبان برای انتخابات شورای شهر قرار گرفته است.
 اصلاح‌طلب است و از اهالی رسانه و تصمیم گرفته است بعد از رد صلاحیت در انتخابات مجلس دهم شانس خود را در شورای شهر تهران امتحان کند. محمدجواد حق شناس عضو حزب اعتماد ملی و مدرس دانشگاه در فهرست مورد حمایت اصلاح‌طلبان برای انتخابات شورای شهر قرار گرفته است.
 
حق شناس به تحلیل شرایط انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر تهران پرداخته است.

این گفت‌وگو ساعتی قبل از کنار کشیدن قالیباف از انتخابات انجام شده است.

مشروح کامل این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید

ارزیابی شما از وضعیت و شرایط پیش از انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری چیست؟

با توجه به پایگاه و حضور کاندیداهایی که در این دوره شرکت کردند وضعیت به گونه ای شد که جریانات سیاسی و یا حتی طیف و طبقه متوسط هم نسبت به این موضوع موضع گیری کردند و تا حدودی صف کشی ها نیز هم در فضای مجازی و هم در فضای رسانه و مطبوعات خودش را نشان می دهد. تفاوت این دو قطبی با دو قطبی های قبل در این است که ما در هر قطب عملا دو نفر را داریم که با هم همکاری می کنند. در عمل یک نوع زوج انتخاباتی را می بینیم که این فضای دو قطبی را شکل داده اند. زوج قالیباف، رئیسی و زوج روحانی جهانگیری.

همچنین به نظر می رسد که در جریان اصول گرایی، قالیباف به دلیل شناخته شده بودنش در فضای عمومی کشور و سابقه ای که در قامت نامزد ریاست جمهوری در دوره های قبل و شهردار تهران داشت، وضعیت بهتری نسبت به دیگر رقبای اصول گرا داشته باشد؛ اما آقای رییسی با حمایتی که هسته سخت قدرت از ایشان کرد و حمایت جمنا، توانست در کوتاه مدت رشد کند و در هفته های اخیر می توان گفت با بینشی که آقای رییسی داشت توانست خودش را به قالیباف نزدیک کند. حتی ما در شهرهای کوچک می بینیم که موقعیت آقای رییسی نسبت به آقای قالیباف بهتر هم هست اما به نظر می رسد که در این سطح حضور آقای جهانگیری یک فرصت خوبی برای آقای روحانی ایجاد کرد. وقتی که در مناظرات انتخاباتی تمام هجمه ها به سمت ایشان طراحی شده بود و سیاست تخریبی که جریان مقابل در نظر گرفته بود را شاهد بودیم، حضور آقای جهانگیری باعث شد که آقای روحانی تنها نباشد. به عبارتی آقای جهانگیری یک نقش ضربه گیر برای آقای روحانی ایفا کرد تا در اثر حمله های رقیب موقعیت آقای روحانی دچار مشکل و چالش نشود. با این روند تا حدودی می توان گفت که فضای مناظرات انتخاباتی به نفع آقای روحانی تثبیت شد.

نکته دیگر رشد رای آقای روحانی بعد از سفر آذربایجان غربی، کرمانشاه و همدان بود که ایشان با تغییر لحن خود قشر خاکستری انتخابات را متوجه خودش کرد که بعد از آن شاهد رشد قابل توجه رای روحانی در نظر سنجی ها بودیم.

آیا این موضوع از پیش تعیین شده بود. فکر می کنید که استراتژی تیم روحانی این بود که آقای روحانی در مناظرات با آرامش برخورد کنند اما وقتی که دیدند هجمه های زیادی از سوی اردوگاه رقیب صورت می گیرد، ایشان نیز تغییر رویه دادند؟

معمولا در رقابت های انتخاباتی، قالب بازی های شناخته شده سیاسی را می توانیم تعریف کنیم. در این بازی های سیاسی مقرارتی شبیه بازی های ورزشی حاکم است. برای مثال شما بازی فوتبال را در نظر بگیرید، وقتی که دو تیم وارد زمین می شوند مربیان ابتدا یک راهبرد اولیه دارند که بر اساس شناخت از بازی های گذشته رقیب خود بدست آمده است. به عبارتی مربی ابتدا بر اساس شناخت خود از تیم مقابل، توانایی ها و نقاط ضعف آنها را مشخص می کنند و بر این اساس تصمیم می گیرند که با چه تاکتیک و خط مشی وارد زمین شوند. بعد از انکه بازی شروع می شود، مربیان هوشمند در میان دو نیمه بر اساس وضعیت تیم مقابل حتی تغییر راهبرد و تغییر تاکتیک نیز می دهند. من فکر می کنم که دو طرف این جریانات سیاسی چون برای برد خود به میدان آمده اند طبیعتا با حداکثر امکانات وارد فضای انتخابات شدند.
 
همچنین به نظر می رسد که رقبای آقای روحانی از فردای انتخابات سال 92 این راهبرد را در پیش گرفته بودند که روحانی تنها یک دوره در جایگاه ریاست جمهوری قرار داشته باشد. در همین مدت هم سیاست های خودشان را پیش بردند و حتی در یک سال اخیر نیز این مسیر را بصورت جدی در پیش گرفتند تا به این هدف خود برسند. البته در این راه نیز از تمام امکانات خود استفاده کردند تا به نتیجه مطلوب خودشان برسند. اما به نظر می رسد که آقای روحانی اینبار در موقعیت برتر قرار گرفته است. به هر ترتیب رییس جمهور مستقر بودن را نمی توان به راحتی نادیده گرفت چرا که امکانات و فرصت هایی که در این مدت برای جریان همراه ایشان شکل گرفته بود، بستر های لازم را برای دفاع از دستاوردهای دولت ایجاد کرد.

البته توجه داشته باشید که در طول دوره ریاست جمهوری یازدهم به نظر می رسید که آقای روحانی خیلی دغدغه مند انتخابات آینده نیست و به عبارتی ایشان در این بخش یک اعتماد به نفس بسیار زیادی داشتند که این اعتماد به نفس زیاد شاید نقطه ضعف تیم روحانی به حساب آید. به نظر من همراهانی که در دور قبل با آقای روحانی بودند باید تغییراتی داشته باشند و باید یک مرکزیت جدیدی بر اساس محور های اعتدال تعریف کنند. شاید می توان چنین گفت که به همین دلایل آقای روحانی و تیمش در ابتدای رقابت ها ضربه پذیر شدند.

با این وجود در نهایت جریان اصلی همراه آقای روحانی که یک جریان اصلاح طلب بود و حمایتشان را قبل از عید نوروز اعلام کردند عملا صحنه را در دست گرفتند و اصلاح طلبات ترجیح دادند که زیاد ریسک نکنند. برآیند اتفاقات اخیر این شد که حلقه اول آقای روحانی نیز تصمیم گرفت فضا را به دست همین جریان بسپارند و عملا شاهد بودیم که حضور آقای جهانگیری در انتخابات نیز در همین راستا تدوین شد. اگر چه آقای روحانی در ابتدا تمایل زیادی نداشت که نامزدی در کنار ایشان قرار بگیرد اما به نظر می رسد که جریان اصلاح طلب نمی خواست ریسک کند و آقای روحانی را به تنهایی به میدان بفرستد. به هر حال در مناظرات دیدیم که آقای روحانی با حضور آقای جهانگیری توانست حرف های خود را بزند و جلوی حملات احتمالی را هم بگیرد. از این منظر این جریان توانسته است که در مناظرات انتخاباتی جلوی تخریب های طرف مقابل را بگیرد.

بر اساس نظر سنجی ها جریان دولت و حامیان اصلاح طلب آنها در مناظرات اول و سوم عملا پیروز این مناظرات بوده اند. از طرف دیگر آقای قالیباف در مناظره سوم اخلاق را کنار گذاشتند و در نهایت ضرر اصلی را خود ایشان کردند و شاید این نوع رفتار آثار تخریبی خود را بر رای ایشان همچنان خواهد گذاشت. به هر حال مردم نشان دادند که از این نوع رفتار ها استقبال نمی کنند و حتی ممکن است مردم را عصبانی کند.

تاکید می کنم که در شرایط موجود عملا به سمت افزایش مشارکت می رویم و نظر سنجی ها هم این را نشان می دهد. این روند می تواند باعث شود که میزان مشارکت به بالای 65 درصد برسد و در صورتی که این امر محقق شود امکان پیروزی آقای روحانی در دور اول انتخابات افزایش خواهد یافت.

بنابراین وضعیت موجود نشان می دهد که در دور اول آقای روحانی می تواند پیروز بشود و حتی ممکن است که یکی از کاندیداها نیز به نفع آقای روحانی کنار رود و انشاالله در هفته آینده وضعیت تثبیت شده ای را در عرصه سیاسی کشور شاهد خواهیم بود.

موضوع مهم دیگر این روزهای انتخابات این است که شاهد تغییر رویه آقای روحانی هستیم مبنی بر اینکه در ورزشگاه آزادی به صورت علنی از دولت اصلاحات حمایت کردند و این برچسب را به صورت پر رنگ تری به دولت خودشان زدند. این تغییر رویه آیا منجر به تغییر کابینه آقای روحانی در صورت پیروزی در انتخابات خواهد شد. این موضوع به این دلیل مطرح می شود که خیلی از افراد انتقاد می کردند که بسیاری از مدیران و استانداران دولت یازدهم از اصول گرایانی بودند که مانع عملکرد مثبت دولت می شدند.

کابینه اول آقای روحانی یک کابینه ائتلافی بود. تقریبا از تمامی دولت های پیشین از دولت های مهندس موسوی، آیت الله هاشمی، آقای خاتمی و دولت احمدی نژاد در کابینه یازدهم وجود داشتند. آقای روحانی به نوعی برآیند تمام دولت های پیشین بوده است. از طرف دیگر زمانی که ایشان همکاران خود را برای رای اعتماد به مجلس معرفی کرد، مجلس ما یک مجلس اصول گرا بود که با حضور عناصر شاخص پایداری اداره می شد. این شرایط باعث شد که آقای روحانی نتواند افراد مورد دلخواه خود را به مجلس معرفی کند و به نظر می رسید که باید خیلی با احتیاط عمل کند. در آن زمان آقای روحانی با علی لاریجانی رییس مجلس یک پیمان مشخصا نا نوشته ای را امضا کردند تا دو طرف از هم حمایت کنند. در مجلس قبل هم دیدید که آقای لاریجانی هوشمندانه عملکرد دولت را تسریع کردند و در جاهایی نیز مقابل تهاجم و تخریب های هسته سخت قدرت که نمود بیشتری در مجلس یافته بود ایستادند. در ازای این کار آقای روحانی تلاش کردند در کابینه خود از افرادی استفاده کننده که به آقای لاریجانی تمایلاتی دارند.

این کار به معنی وسط قرار گرفتن آقای روحانی بود. بازی سیاسی ای که خیلی خوب جواب نمی دهد. به هر حال در انتخابات شاهد هستیم که اصول گرایان معتدل نیز حرف و سخنی در حمایت از آقای روحانی نمی زنند و تنها آقای لاریجانی یک سخن کوتاه در حمایت از آقای روحانی داشتند. به نظر شما ادامه این سیاست در شرایط امروز ایران امکان پذیر است؟

به نظر من رفتار آقای لاریجانی را تحت تاثیر مجلس قبل باید دید، بعد از انتخابات مجلس در سال 94 شاهد بودیم که بخشی از وزرای آقای روحانی برای تثبیت این فضا وارد عمل شدند و دیدیم که جریان اصلاح طلب خواهان ریاست عارف بر مجلس شد که این موضوع روابط دولت و مجلس را کمی مکدر کرد.

جریان اصلاح طلب نشان داده است که بعد از سال 84 در انتخاب راهبردها بسیار هوشمندانه تر عمل می کند و سعی می کند که حداقل دچار اشتباه فاحش نشود. به همین دلیل به نظر می رسد که اکثریت این جریان در حمایت از آقای روحانی عمل می کنند، اگرچه دولت ایشان در حد انتظار از دوستان اصلاح طلب برای کمک و کارهای اجرایی استفاده نکرد اما بنا به دلایل عدیده باید از دولت آقای روحانی حمایت کنیم.

تمام این موارد باعث شده است که حمایت اصلاح طلبان از روحانی به صورت کامل انجام شود و در همین راستا به نظر می رسد که آقای روحانی نیز در انتخاب رییس ستاد خود، کنترل نیروها و حتی تغییر لحن خود در ورزشگاه آزادی که سخنان خود را با سلام بر خاتمی پایان می دهد، می خواهد پیام مشخصی را به جامعه بفرستد. روز گذشته نیز پیام ویدیویی آقای خاتمی نشان داد که جریان اصلاح طلب به صورت کامل پشت سر آقای روحانی هست و این جریان تلاش می کند که موقعیت ایشان را در دوره دوم ریاست جمهوریش تثبیت کند.

در فضای انتخابات ادبیات تازه ای در میان کاندیدها بوجود آمده است که به شیوه ادبیات اسلامی که آقایان مدعی آن هستند نیز مناسب به نظر نمی رسد. استفاده از این ادبیات به زمان مناظره احمدی نژاد، موسوی و کروبی باز می گردد که از آن زمان تا کنون باب شده است. من می خواهم بگویم که آیا این موضوع برای جامعه خسارت دارد یا از دید دیگر می تواند باعث شفافیت شود. شما این ادبیات را تخریب گر می بینید یا عاملی برای شفافیت در نظر می گیرید؟

مردم ایران از دیدن این صحنه ها اذیت می شوند. اگر به جامعه آمریکا نگاه کنید می بینید که از ادبیات بسیار شفاف و رکی استفاده می شود که البته برای جامعه آنها خیلی عادی هم هست. برای مثال شما در مناظرات می دیدید که آقای ترامپ مورد حمله هم حزبی های خود بود و خانم کلینتون نیز از الفاظ بسیار نا مناسب استفاده می کرد. اما این فرهنگ یاد گرفته است که بعد از پایان انتخابات همه چیز تمام می شود و می بینیم که خانم کلینتون نیز در مراسم شروع به کار ترامپ حضور دارد.

من فکر می کنم که کشور ما از نظر فرهنگی با کشور آمریکا تفاوت دارد و جامعه ما از این فضا اذیت می شود. مخصوصا افراد مذهبی که یک نگاه همراه با تقدس به این حکومت دارند نسبت به این فضا واکنش منفی داشتند. به همین دلیل فعالیت های انتخاباتی و حتی مناظره های خودمان را باید به سمت قاعده مند شدن پیش ببریم و باید برای آن قانون مشخص تدوین شود. حتی چگونگی استفاده از فضای رسانه ای باید کاملا مشخص باشد. به هر حال ما نقص زیادی در قانون انتخاباتی کشورمان داریم .

البته تا زمانی که این مهم محقق شود برگزاری این مناظرات آثار مثبت فراوانی دارد؛ چرا که بیننده به صورت مستقیم و بدون واسطه درگیری های نامزده ها را می بیند و خودش قضاوت می کند. در عین حال این صراحت در این سطح که تا حالا انجام نشده به معنی کنار رفتن پرده خواهد بود و در نتیجه آثار مثبت آن بیش از آثار منفی آن می تواند باشد. به عبارتی اگر چه این فضا تاثیرات منفی هم دارد اما آثار مثبت آن در جهت شفافیت انتخابات بسیار بیشتر است.

شما گفتید که آقای قالیباف مسائل اخلاقی را در مناظره سوم رعایت نکرد. آقای قالیباف احساس می کند که این دوره از انتخابات نقش تعیین کننده ای برای حیات سیاسی خودشان دارد. آیا ایشان از لیست شورای شهری که آماده شده است واهمه دارند و آیا تصورمی کنند که به پایان حیات سیاسی خود نزدیک شده اند؟

به نظر من در عرصه ای که مردم بخواهند سیاست مداران را انتخاب کنند آقای قالیباف به صورت کامل کنار گذاشته شده است. همچنین در مناظرات و در یک کار تیمی ایشان سعی کرد که نقش پلیس بد را بازی کند تا وقایع به نفع پلیس خوب پیش برود. رفتار ایشان را کاملا هماهنگ شده با آقای رییسی می بینم که ایشان به آقای روحانی حمله کنند و آقای رییسی آرای ریزش شده روحانی را جمع کند.

از طرف دیگر در بین رقبا یک حس انتقام هم دیده می شود که مربوط به دوره قبل است و این موضوع باعث شد که ایشان در جریان مناظرات انتخاباتی از لحن گزنده ای استفاده کند که خوشایند جامعه نیست و عملا آقای قالیباف با این کار خودش را از صحنه سیاست حذف کرد.

آیا آقای قالیباف می دانست که دیگر شهردار هم نخواهد بود؟

این موضوع که کاملا طبیعی است. به هر حال او دوازده سال مدیریت شهر را در اختیار داشته و این شهر را به این وضعیت بد رسانده است آیا باید انتظار داشته باشیم که هنوز در این سمت باقی بماند. من تعجب می کنم اگر خود آقای قالیباف نیز انتظار چنین چیزی را داشته باشند.

لیستی که شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان آماده کرده است یکسری نگرانی ها را در بخصوص در میان جوان ها بوجود آورده است. البته تلاش شده است که حتی اگر لیست مناسب نیست منتقدین از خود شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان درخواست تجدید نظر کنند. از سوی دیگر افرادی در فضاهای مختلف لیست های دیگری تهیه کرده اند. ملاک و معیار انتخاب این اعضا چه چیز بوده است. برای مثال افرادی مانند بهاره آروین در این لیست بدون رزومه هستند و در مقابل آقایانی مانند حکیمی پور و تند گویان از لیست خارج شده اند. این موضوعات پرسش هایی است که عامه مردم دارند و به نظر می رسد که باید شفاف سازی در این راستا انجام شود.
 
در رابطه با لیست شورا باید توضیحاتی بدهم که البته انتظار می رفت خود هیات رییسه شورای سیاست گذاری این اطلاع رسانی را انجام دهد. من این نقد را به این شورا وارد می دانم چرا که اگر این شفاف سازی انجام می شد شاهد چنین گلایه هایی در سطح جامعه نبودیم. وجود نارضایتی در خصوص این لیست جای نگرانی ندارد بلکه موضوعی که باید نگران آن باشیم این است که چرا شورای سیاست گذاری نمی تواند از عملکرد و منطق رفتاری خود دفاع کند و آن را بیان کند. به نظر من شورای سیاست گذاری در این بخش دچار لکنت زبان شده است.

آنطور که من در جریان امور هستم، بر اساس تصمیم درستی که در شورا گرفته شد، تمام کسانی که نامزد انتخابات بودند در شورای سیاست گذاری از موقعیت تصمیم گیری و تصمیم سازی کنار زده شدند. چهره های حقوقی عملا جای خود را به نماینده های خود دادند و چره های حقیقی نیز برای دادن رای به نامزد شورا کنار گذاشته شدند و حتی در جلسه هم حضور نداشتند.

به نظر بنده اتفاقی که افتاد از یکسو باز می گردد به مشکلات ساختاری که به این لیست وارد شد و به طور کلی در اختیار شورای سیاست گذاری نبود. این موضوع به دلیل تغییر فضای سیاسی کشور و تغییر رفتار جریان اصلاح طلبی اتفاق افتاد که اتفاق بدی نیست بلکه مثبت هم ارزیابی می شود.

در خصوص شرایط ارائه لیست توسط شورا باید چند نکته را بازگو کنم. اول اینکه ما شاهد افزایش ثبت نام ها دراین دوره بودیم دوم اینکه مجلس پیشین یک سوم کرسی های شورا را حذف کرد که این کار با این رویکرد غلط انجام شد که هرچه تعداد اعضا کم شود شانس انها برای حضور در لیست بیشتر می شود. به عبارتی بجای آنکه ما به سمت پارلمانی شدن شورا قدم برداریم تعداد اعضا را از 51 عضو به 21 عضو کاهش دادیم و این موضوع تعداد صندلی های قابل رقابت را کاهش داد.

اتفاق مهم دیگری که افتاد این بود که در تهران لیست امید برنده شده بود و بر خلاف دور قبل که شاهد 29 نماینده اصول گرا برای نظارت بودیم در این دوره شاهد 30 نماینده اصلاح طلب بودیم. طبیعتا هیات نظارتی که از دل این 30 نفر خارج می شود با آن 29 نفر متفاوت است. به همین دلیل بود که در دور قبل ما شاهد حذف گسترده نیروهای اصلاح طلب بودیم اما هیات نظارت جدید نه تنها این کار را نکرد بلکه بیشترین افراد را بر اساس شاخص های خود تایید صلاحیت کرد.

پس برای ما دو اتفاق افتاده است، یکی افزایش ثبت نام ها و دوم افزایش تایید صلاحیت ها از سوی هیات نظارت جریان اصلاح طلب. نتیجه این دو موضوع خیلی عجیب بود و حدود هفتصد و هشتاد نفر برای حضور در لیست اصلاح طلبان ثبت نام کردند. انتخاب 21 نفر از این تعداد عملا به معنی این است که برای هر کرسی 37 داوطلب وجود دارد. بنابراین این موضوع کار را برای شورای سیاست گذاری خیلی سخت می کرد تا از میان این تعداد به افراد شاخص برسد.

به همین دلیل شورا امتیاز بندی و شاخص گذاری کرد و تقسیم کار انجام شد. در نهایت شورا از میان افرادی که اعلام داوطلبی کرده بودند و سیصد نفر آنها نیز فرم پر کرده بودند به صد و پنجاه و چهار نفر رسید. این تعداد مبنایی شد که اعضای شورا از میان آنها بتوانند 21 نفر را انتخاب کنند. می توانم چنین عنوان کنم که این مشکلات مربوط به سیاست های کلانی است که به یک مانع و مزاحمت تبدیل شد.

نکته ای که به خود شورا بازمی گردد و خود من منتقد آن بودم و با آن مخالفت هم کردم اما اامروز از آن دفاع می کنم این است که در شورا دو تعدیل مثبت تعریف کردند یکی تعدیل مثبت برای زنان و دیگری تعدیل مثبت برای جوانان. سهم سی درصدی برای زنان و سهم سی درصدی نیز برای جوانان در نظر گرفته شد که فصل مشترک آن 50 درصد کرسی های 21 نفره را به خود اختصاص داد. این 50 درصد باعث شد عملا ده نفر از 21 نفر کاسته شود. همچنین این موضوع باعش شد که به سمت چهره هایی برویم که به دلیل بافت و ماهیت این نوع تصمیم گیری نه زیاد شناخته شده بودند و نه رزومه قابل اعتنایی در این کار داشته اند. به هر حال زنان و جوانان ما در چهارده سال گذشته عملا موقعیتی برای حضور در این سمت ها نداشتند. این موضوع هم به دلیل سن انها و هم به دلیل حاکمیت جریان اصول گرا اتفاق افتاده است. بنابراین می توانم چنین بگویم که شورا یک محدودیت خود خواسته را بر خود تحمیل کرد.

مشکل دیگری که پیش آمده بود، حضور دوازده یا چهارده عضواصلاح طلبی بود که در شورا حضور داشتند و این اعضا طبیعتا مدعی حضور در فهرست جدید بودند که شما با ساز و کار تدوین شده تنها یازده کرسی می توانستید به انها اختصاص دهید. بنابراین امکان حضور تمام اعضای فعلی شورای اصلاح طلب در این لیست وجود نداشته است.

از طرف دیگر نگاه غالب این بود که شورای فعلی در کنار آقای قالیباف تایید شده و آقای قالیباف در جریان انتخابات ریاست جمهوری در مقابل جریان اصلاح طلب و جریان اعتدال قرار گرفته است و شورا هم عملا در سال های گذشته با سکوت و عدم تحرک و ناتوانی خود به نوعی عملکردش زیر سوال رفته است . جضور چهره های برجسته ای از جریان اصلاح طلبی به صورت فردی قابل تقدیر است اما عملکرد انها به هیچ وجه قابل دفاع نبوده است. به همین دلیل حتی یک نگاه این نظر را مطرح کرد که از چهره های فعلی اصلاح طلب در شورای شهر استفاده نشود. خوب این کار هم می توانست از سوی جریان اصلاح طلب قدرتمندی که در شورا هستند، شورای شهر را می شناسند و روابط گسترده ای هم دارند، چالش دیگری ایجاد کند. باید توجه کنیم که اگر این افراد در لیست قرار نگیرند توان جو سازی و جریان سازی را هم دارند. این موضوع نیز مشکلات ساختاری جدی را برای شورا ایجاد کرد.

بنابراین از یک طرف سیاست گذاری برای حضور زنان و جوانان و از طرف دیگر مسئله استفاده از اعضای اصلاح طلب شورا را می توان مشکلات اصلی شورا برای ارائه لیست به شمار آورد. از طرف دیگر سیل انبوهی از چهره های اصلاح طلبی که در جریانات سیاسی دوران احمدی نژاد کنار گذاشته شده بودند و از طرف دیگر شورای نگهبان نیز مانع حضور آنها در عرصه سیاسی شده بود نیز باید مورد توجه قرار می گرفتند. این مجموعه افراد توانمندی های زیادی داشتند و جریان اصلاح طلب نمی توانست چشمش را در مقابل آنها ببندد.

بگذارید من به عنوان نماینده جمع منتقد به این لیست موضوع دیگری را بیان کنم. شما می گویید که تعدادی از افراد شورای کنونی انتظار داشتند که در لیست جدید باشند.همچنین توجه داشته باشید که در جریان املاک نجومی بعضی از اعضا عملکرد بدی نداشته اند. اینکه نبودن این افراد باعث می شود به یکسری تنش ها دامن بزنند و شما می گویید که می خواستید یک خون جدید در رگ های شورای شهر جریان یابد کاملا درست است اما آیا کنار گذاشتن افرادی که عملکرد انها مناسب ارزیابی می شود، در مقابل وارد کردن اشخاص ناشناخته که نمی دانیم توانایی لازم برای شورا را دارد یا خیر، کار درستی است؟ من فکر می کنم صحبت های شما بیشتر توجیه اتفاقات افتاده است. و یکی از اعتراضات نسبت به شخص شما بود که گفته بودند قرار نبوده است از اعضای اصلی شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان در لیست باشد پس چرا آقای حق شناس در این لیست حضور دارد؟

اولا من در مقام توجیه نیستم. من هم در کنار شما و مانند شما ممکن است به این لیست نقد داشته باشم. به همین دلیل هم نقد خودم را به این شورا مطرح کردم. من هم در مورد سهمیه بندی برای جوانان و هم سهمیه بندی برای خانم ها انتقاد داشتم و با آن مخالفت کردم. دلیل من این بود که ما باید به سمت شورایی برویم که از مدیران جوان و مدیران زن برای مدیریت شهر استفاده کند.

اما این موضوعات در شورای سیاست گذاری رای نیاورد. امروز من از کلیات تصمیمات شورایی دفاع می کنم که مباحث کارشناسی ان نظر من نبوده است. به هر حال وقتی تصمیم گرفته شد که وضعیتی مانند این را داشته باشیم، یک قاعده بوجود آمده است و به هر ترتیب این موضوع در شورا رای آورده است.

توجه کنید که ما باید زوایای مختلف دموکراسی را بشناسیم. برای مثال من تصمیم می گیرم افرادی که بالای 50 سال سن دارند نباید وارد لیست شوند. اما نظر من رای نمی آورد. من که سازوکار شورا را پذیرفته ام آیا اخلاقی است که به تصمیم شورا تمکین نکنم؟ برای من این روند غیر قابل قبول است که اعضا سازوکار شورا را نپذیرند.

از نظر استدلال اگر من می خواستم تصمیم بگیرم، چهره ای مانند آقای تند گویان را بسیار مثبت می دانم و به او رای می دهم. برای مثال آقای دوستی هم حزبی من است و یا آقای حکیمی پور دوست قدیمی من است.

ما یا باید به قواعد دموکراسی گردن بگذاریم یا دموکراسی را فراموش کنیم. برای مثال ما امروز این نقد را به شورای نگهبان وارد می دانیم که چرا آقای جنتی می گوید فقط نظر خودش مهم است. این کار برای آقای جنتی عیب است اما برای دوستانی که میثاق نامه امضا کرده اند و گفته اند که شورا تصمیم بگیرد اشکال ندارد؟ به نظر من شورا تصمیمی را گرفته است که این تصمیم درست یا غلط باید اجرا شود.

من می خواهم از چهره هایی مانند عبدالله مومنی و عماد بهاور تشکر کنم که به نظر شورا تمکین کردند. فردی مانند آقای مومنی که فضای مجازی به شدت نسبت به ایشان تحریک شده بود در صحبت های خود به نفع لیست کنار می رود. خب این روند به نظر من می تواند آینده بهتری را برای شورا و برای کشور ترسیم کند.

به هر حال ما دو انتخاب داریم. یا لیست خدمت بالا می آید یا این لیست موفق می شود. اگر بگوییم از این لیست برخی از آن را انتخاب می کنیم و برخی را کنار می گذاریم در عمل به معنی این است که به لیست خدمت اجازه رای آوردن می دهیم. فردا اگر افرادی مانند آقای چمران شهر را به فردی دادند که دوازده سال است شهردار بوده، دوستان نمی توانند گله کنند.

البته ممکن است دوستان نقد های درستی به نوع تصمیم سازی که در شورای اتفاق افتاده است داشته باشند اما زمانی که به انتخابات نزدیک شده ایم راهی جز حمایت از این لیست در مقابل لیست حریف وجود ندارد.
 
شما به عنوان یکی از اعضای لیست با شناختی که از اعضای دیگر لیست دارید آیا تضمین می کنید که فردی مانند خانم راستگو از این لیست خارج نشود و ما برای انتخاب شهردار دچار مشکل نشویم؟

به هر حال این لیست نیز از انسان های مختلف تشکیل شده است. ما در انتخابات مجلس و در لیست امید نیز شاهد بودیم که برخی افراد به ریاست آقای عارف رای ندادند. پس ممکن است در هر لیستی یک یا دو نفری باشند که چنین اتفاقاتی را رقم بزنند. اما به هر حال ما باید کار جمعی را یاد بگیریم .حتی اگر در کار تیمی کاملا موفق نباشیم اما آینده کار تیمی روشن تر و امید بخش تر است.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین