پای صحبت کاوه آفاق از ممنوع‌الکاری تا شروع فعالیت
کد خبر: ۱۵۸۹۲۳
تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۷
این مسأله‌ خودبه‌خود نشان‌دهنده این است که دولت‌ها و تغییر دولت‌ها واقعا تاثیرگذار هستند. من به چشمان خودم دیدم که معاون دفتر موسیقی چگونه پشت کنسرت ‌سال٩٥ ما بودند، حتی آقای مرادخانی در سالن برج میلاد نشست که اتفاق بدی برای ما رخ ندهد.
  کاوه آفاق دیگر نامی آشنا در موسیقی ایران محسوب می‌شود. این خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازنده و تنظیم‌کننده یکی از سرمداران موسیقی راک کشورمان به شمار می‌رود که توانسته مخاطبان زیادی را به سمت موج نوی موسیقی بکشاند. قطعاتی مانند «اتاق آبی» و «شال» آثاری بودند که توانستند علاوه بر مخاطبان خاص موسیقی راک، نظر مخاطب عام موسیقی ایرانی را هم جلب کنند. کاوه آفاق که ابتدا کار خود را با گروه «The Ways» آغاز کرد، در ادامه راه خود را جدا کرد و آلبومی را به‌صورت مستقل به بازار فرستاد؛ آلبومی به نام «با قرص‌ها می‌رقصد» که با استقبال مخاطبان و منتقدان روبه‌رو شد. کارهای کاوه آفاق از جنبه دیگری هم قابل‌تأمل است. او جزو معدود موزیسین‌های ایرانی است که تنها به ترانه‌های نظام‌مند اعتقادی ندارد و مانند راکرهای بزرگ دنیا از «words» یا کلام‌هایی که صرفا به قافیه پایبند نیستند، استفاده می‌کند.

 همچنین کنسرت‌های او در این مدت با استقبال زیادی همراه بوده و این خواننده توانسته عده زیادی را ترغیب کند تا در سالن‌ها پای اجرای او بنشینند. او که در دولت کنونی توانست مجوز انتشار آلبوم و سپس برگزاری کنسرت را دریافت کند، در گفت‌وگو با ما از مسائل گوناگونی صحبت کرد: ازجمله ویژگی‌های سبک شما این است که خواننده باید روی صحنه بتواند استیج را به خوبی مدیریت کند که این اتفاق در مورد کاوه آفاق رخ داده و برای مخاطب هم جذاب بوده است. ابتدا برای ما درباره شیوه مواجهه خودتان با این موضوع بگویید و بعد هم این‌که چه قطعاتی را برای اجرای پیش‌رو انتخاب کرده‌اید؟ من تاکنون یک آلبوم مجوزدار روانه بازار کردم. تعدادی از آثار رپرتوار مربوط به آلبوم «با قرص‌ها می‌رقصد» است. آلبوم بعدی من به احتمال ٩٠‌درصد «شال» نام دارد. قرار است کارهای دریافت مجوز در چند روز آینده نهایی شود. به‌هرحال مردم چند قطعه از آلبوم جدید مانند خود قطعه «شال» را قبلا شنیده‌اند و حالا می‌توانند دوباره بشنوند. ما یک اجرا ‌سال گذشته در برج میلاد داشتیم. در آن کنسرت ١٣قطعه را نواختیم.

 در کنسرت قبلی‌مان در رشت که فروردین ماه امسال برگزار شد هم ١٣قطعه زدیم. در جشنواره با توجه به کمبود وقت ١٠قطعه را اجرا کردیم. برای کنسرت پیش رو که ٢٠اردیبهشت است؛ ١٦، ١٧قطعه را اجرا می‌کنیم. همه اعضای گروه ازجمله خودم بازیگری را هم تمرین می‌کنند تا با توجه به هر آهنگ و معنی‌هایی که به دست می‌دهد، اَکت خاص آن آهنگ را داشته باشند. قاعدتا با توجه به کلیت آثاری که برای این کار انتخاب کردیم و کنداکتوری که چیدیم، این کار آمیخته با یک بازیگری متفاوت است. یک‌سری چیزها هم سورپرایز است که ان‌شاءالله مجوز برسد، انجام‌شان می‌دهیم. ما قله‌هایی در موسیقی ایران داریم که برای مردم تبدیل به اسطوره شده‌اند. وقتی به نام این افراد رجوع می‌کنیم می‌بینیم مثل نسخه‌های غربی خود ویژگی‌هایی در رفتارشان دارند؛ کسانی مثل فرهاد مهراد، فریدون فروغی و... که این ویژگی‌ها آنها را تبدیل به چهره‌ای معترض و منتقد به نظم موجود کرد. از نمونه‌های خارجی هم می‌توان به باب دیلن و لئونارد کوهن اشاره کرد که زندگی شان برای عده‌ای به یک سبک تبدیل شده است. چیزی که روی صحنه از موزیسین‌های کنونی این ژانر می‌بینیم، چقدر تلاشی برای رسیدن به یک سبک زندگی است؟ چون برخی‌ها، اتفاقاتی مانند بازیگری را یک «شو» می‌دانند... من در مورد دیگران صحبتی ندارم و درباره خودم حرف می‌زنم. در مورد لایف استایل یا سبک زندگی که مدنظر شماست، کلا خودم معتقد بر این هستم که جنس موسیقی یک آدم کمتر از خود آن آدم می‌تواند بر فرهنگ تاثیرگذار باشد. شما می‌توانید آدمی باشید که موسیقی‌های «هیت» نداشته باشد و همه مردم کشور، موسیقی او را زمزمه نکنند، ولی تاثیرگذارترین فرد بر فرهنگ کشور باشد؛ مثل استاد شجریان. خواننده‌هایی بودند و هستند که آهنگ‌های‌شان همه ایران را می‌گیرد و بین همه از تاکسی و رادیو گرفته تا بچه‌ها در مهمانی‌ها زمزمه می‌شود، ولی این آدم‌ها در فرهنگ تاثیری ندارند. استاد شجریان کمتر آهنگی دارد که همه مردم ایران، آن را زمزمه کنند و ملودی آن را با سوت بزنند و برای همدیگر بخوانند، ولی بزرگترین آدم موسیقی ایران است. شاید در خوشبینانه‌ترین حالت بتوان «مرغ سحر» را مثال زد که البته آن هم متعلق به مرتضی خان نی داوود است... بله، این مسأله نشان می‌دهد سبک زندگی و شخصیت هنرمند مؤلف از اثرش جلوتر حرکت می‌کند. نه‌تنها ما مردم ایران بلکه همه مردم دنیا این‌گونه هستند. بسیار بودند آدم‌هایی که در اروپا و آمریکا از باب دیلن، آثاری گیراتر و عمیق‌تر ساخته‌اند و حتی ساختارشکنی‌های ادبی بیشتری داشته‌اند، ولی تاثیرگذاری باب دیلن به‌خاطر نوع رفتار، منش و زندگی مورد توجه است. او به هنرهای مختلف پرداخت و حتی کارگردانی سینما را تجربه کرد و زندگی پرفرازونشیبی داشت. دیلن همواره تن به سیاست نداد و خود را قاطی بازی‌های کوچکی که بعضی اوقات با آن درگیر می‌شوند، نکرد. البته گریزی نیست و شاید بتوان گفت دیلن شانس آورد.

مثلا رونالد ریگان به مایکل جکسون گفت «برای من تبلیغ کن تا سیاه‌پوست‌ها به من رأی بدهند.» جکسون هم این کار را انجام داد. شاید بنده خدا گیر کرده بود، ولی دیلن اسیر این اتفاقات نشد. در زندگی شخصی ایرانی‌ها هم امثال فرهاد، فریدون فروغی و استاد شجریان بیش از این و پیش از این‌که آثارشان مطرح باشد، منش و سبک زندگی‌شان مطرح است. قاعدتا وقتی آدمی مثل من هم این موضوع را بداند، سعی می‌کند اینچنین رفتار کند، ولی باید بدانیم که این نوع رفتار خیلی زمان‌بر است و صبر زیادی می‌خواهد. یعنی شما به‌صورت قطره‌ای می‌توانید مخاطب جمع کنید، نه این‌که یک‌روزه یک دریا مخاطب به سمت خود بکشید و آنها بعد از پنج روز هم تبخیر شوند. شما به صورت قطره‌ای می‌توانید مخاطب بگیرید، ولی آنها در شیشه‌های سربسته می‌مانند و هیچ‌وقت هم تبخیر نمی‌شوند. این اتفاق حداقل نیاز کسی است که می‌خواهد کار کند... این حق هر آدمی است که زنده است و داخل یک کشور زندگی می‌کند و شهروند آن‌جا محسوب می‌شود. حق او است که زندگی کند و هر کاری هم دلش می‌خواهد انجام دهد، البته تا روزی که به امنیت کشورش صدمه نزند. این قانون چه در ایران و چه در آمریکا وجود دارد. شما چه در ایران و چه در آمریکا یک تفنگ بردارید و به امنیت کشورتان و دیگر شهروندان لطمه بزنید، هر دو کشور با شما برخوردی مساوی خواهند داشت. اگر کسی هنرمند است و کنج خانه‌اش نشسته و یک آهنگ برای دل‌ خودش ساخته و کاری به امنیت کشور و حتی امنیت خودش ندارد، این شخص را سوژه امنیتی کنید و قضیه را خیلی جدی بگیرید، فقط اتلاف منابع انسانی و حتی منابع مالی است. اگر بحث هنری را هم در نظر نگیریم، این هنرمند می‌تواند ارزش افزوده‌ای را داخل مملکت تولید کند... تمام این آدم‌هایی که جلوی‌شان گرفته شده، کافی است مجاز شوند تا مدام آنها را بفرستند در خارج از کشور کنسرت برگزار کنند و به داخل کشور، ارز بیاورند، به‌راحتی می‌توان این کار را انجام داد. یک گروه از وزارت ارشاد گرفته تا دیگر وزارتخانه‌ها باید سال‌ها این هنرمندان را رصد کنند، هزینه برای‌شان صرف شود و خود کارمندان این وزارتخانه‌ها هم آزار و اذیت ببینند، چون وقت و انرژی خود را برای سوژه‌هایی می‌گذارند که آدم‌های بد و خطرناکی نیستند.

فکر آنها باید درگیر سوژه‌های مهمتری باشد. اجازه دهید نقبی به گذشته موسیقی ایران بزنیم. در مقطعی عارف قزوینی به سنت‌های شعری ما پشت‌پازد و تصنیف گفت، ولی در عین حال حرف‌هایش در دوره زمانی خودش، حرف مردم بود. موسیقی شما هم از این بابت مهم است که در جاهایی می‌توانید نارضایتی‌های نسل جوان را کنترل کنید... دقیقا دغدغه همه ما همین بود. وقتی می‌توانیم داخل کشور، آدم‌هایی داشته باشیم که شکی در وطن‌پرستی آنها نداریم و می‌دانیم کار شریفی انجام می‌دهند و هدف‌شان هم فرهنگ‌سازی است، چرا اجازه ندهیم این افراد کار کنند؟ می‌خواهیم به غمی که در آثار شما وجود دارد، بپردازیم. غم یک بچه پولدار بالاشهرنشین چه ربطی به جامعه‌ای دارد که بخش زیادی از آن دچار مشکلات عدیده است و شاید حتی پول کرایه هم ندارد؟ ما یک سوال داریم. اگر واقعا‌ درصد زیادی از مردم درگیر مشکلات هستند، پس در این همه ‌سال چه کار کرده‌ایم؟ اگر فرهاد مهراد را در دوره خودش بررسی کنیم، در آن بازه زمانی، بخشی از مردم وارد دانشگاه شدند و انقلاب سفید هم رخ داد. عده‌ای صاحب زمین شدند و به یک‌باره دیگر نخواستند در روستا بمانند، بنابراین به شهر رفتند و طبیعتا زاغه‌نشین شدند. آنها دیدند که بقیه چه دارند و از این باب غمگین و حتی اپوزیسیون شدند. بنا بر تصادف یا هر چیز دیگر، فرهاد با کانتکس آنها همخوانی داشت. کانتکس موسیقی شما با چه طبقه‌ای همخوانی دارد؟ جنس موسیقی ما و جنس ترانه‌های ما برای طبقه متوسط شهری است، چون این مجموعه معضلات یا غم‌هایی که مطرح می‌شود در این‌گونه آثار، بیشتر غم طبقه متوسط شهری است تا غم طبقاتی بالاتر یا پایین‌تر. از آن‌جایی که خودم ترانه‌سرای کار و برخاسته از جامعه طبقه متوسط شهری هستم و یک خانواده متوسط شهری دارم، تجربیات و مهارت‌های زیستی من از کودکی تا به امروز در همین حوزه است. اتفاقاتی که برای من افتاده و خاطراتی که می‌توانم آنها را شعر کنم، در همین طبقه رخ داده است. نمی‌دانم این آثار بتواند به طبقه پایین‌تر یا طبقه بالاتر هم انتقال پیدا کند، آنچنان که مثلا آثار یکی از گروه‌های موسیقی به طبقه بالای جامعه بیشتر انتقال پیدا کرد. یکی از عللی که می‌بینید کنسرت بعضی از گروه‌ها به صورت عجیب‌وغریبی می‌فروشد، این است که طبقه بالای جامعه، شنونده و مخاطبش هستند یا دغدغه این طبقه، شعرهای این گروه‌هاست یا برای ژست به کنسرت‌های‌شان می‌روند یا ‌هزار دلیل دیگر دارد. البته این یک شانس خوب برای یک گروه است که طبقه بالای جامعه، کارهایش را گوش بدهند، ولی جنس ما جنس طبقه متوسط شهری است که عموم جامعه ایران را هم تشکیل می‌دهد. امیدوارم روزی برسد که بنده توانایی و استعداد این را بیابم که بتوانم اثری تولید کنم که هم طبقه بالا، هم پایین و هم متوسط از گوش دادن به این کار لذت ببرد یا بتواند اثر مثبتی در ارتقای فرهنگ ملی کشورم داشته باشد. باور عمومی نسبت به برخی از گونه‌های موسیقی گاهی با برچسب‌های نامناسبی همراه است، اما وقتی با برخی از این هنرمندان هم‌صحبت می‌شوید می‌بینید که دنیای عمیقی دارند. به‌نظر می‌رسد که شما هم مطالعاتی دارید، ولی هنوز گونه موسیقی شما با فرهنگ غالب در جامعه کمی فاصله دارد. به نظر شما دولت‌ها چه کاری می‌توانند برای موسیقی راک انجام دهند؟ کاری که دولت‌ها می‌توانند برای موسیقی راک انجام دهند، این است که رهایش کنند و مردم آن را ادیت کنند. این تئوری از‌ سال٧٧ تا به امروز و حتی در دولت گذشته مطرح بوده است که ناشران کتاب و ناشران آثار موسیقی و هنرمندان عرصه‌های مختلف را رها کنیم تا اثر خود را منتشر کنند. بهترین کسی که می‌تواند کارها را فیلتر کند، مردم هستند.

 نمونه‌اش هم نظام‌های خارج از کشور هستند. از نظام فرانسه و دانمارک گرفته تا آمریکا نمی‌آیند فیلتری بر سر راه آثار قرار دهند. اثر که منتشر شد، خود مردم وقتی ببینند غیراجتماعی و اخلاقی است و ممکن به امنیت کشور ضربه بزند، آن را دور می‌اندازند. دیگر هزینه‌ای دولت در این زمینه نمی‌دهد. هنوز منتظر اتفاقات خاص هستید؟ چون در کنسرت‌ سال١٣٩٥ به‌نظر رسید دلهره زیادی هنگام اجرا داشتید، گویا فکر می‌کردید اتفاقات بدی رخ دهد! به‌هرحال نگرانی همیشه همراه آدمیزاد هست. کنسرت ما بیستم‌اردیبهشت در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی برگزار می‌شود. تلاش‌مان را خواهیم کرد تا اجرای متفاوتی به روی صحنه ببریم. در این کنسرت نیز مانند کنسرت قبل روی صحنه تلفیقی از بازیگری و اجرای زنده را خواهیم داشت. سورپرایزی هم برای مخاطب‌مان داریم که در شب اجرا خواهید دید. البته اگر اتفاق خاصی رخ ندهد و اجازه داده شود آنچه برای اجرا برنامه‌ریزی کرده‌ایم و دکوری که درنظر گرفته‌ایم به روی صحنه ببریم، به‌طورحتم مخاطبان‌مان از این اجرا راضی‌تر از قبل خواهند بود. از خودی‌ها ضربه‌ می‌خوریم می‌دانیم که کار سختی برای دریافت مجوز آلبوم دوم خود داشتید.

شرایط تغییری کرده است؟ شرایط هر روز بهتر می‌شود. فقط چیزی که وجود دارد این است که خیلی وقت‌ها شیطنت‌های عجیب‌وغریبی از برخی دوستان‌مان چه همکاران و چه خبرنگاران می‌بینیم که به یک‌باره مطالبی را مطرح می‌کنند و به گوش افرادی می‌رسانند که منتظر هستند چنین مواردی را برای لغو متوهمانه یک کنسرت بشنوند. یک‌دفعه می‌شنویم چنین حرف‌هایی را زده‌اند و درگیری جدیدی خلق می‌شود. تا ما برویم اثبات کنیم این صحبت‌ها خاله‌زنکی و غیبت بوده و اشتباه شده، انرژی و زمان‌مان گرفته می‌شود و تمرکز کاری خود را از دست می‌دهیم. هر بار که چنین اتفاقاتی افتاده، برخی دوستان ما چه در حوزه خبر و چه در حوزه موسیقی، چنین کارهایی را انجام داده‌اند. حمایت‌ها را به چشم خودم دیدم نام آلبوم قبلی شما هم جای بحث دارد. «با قرص‌ها می‌رقصد» می‌تواند ایهام داشته باشد و مروج سبکی از زندگی تلقی شود که علاقه به ترانه «lyrics» کاهش و به «words» گرایش پیدا می‌کند. از سوی دیگر مخاطبان شما از جنسی هستند که می‌توان گفت چندان با هنجارهای موجود همخوانی ندارند. این غیرمجاز بودن در سال‌هایی که مجبور بودید زیرزمینی کار کنید، ناخودآگاه شما را به یک اپوزیسیون تبدیل نکرد؟ منظور شما این است که مدل موسیقی ما اصلا در چارچوب تعریف‌شده سیستم حاکم بر فرهنگ کشور نمی‌گنجد. باید بگویم که من‌ سال١٣٨٩ برای دریافت مجوز اقدام کردم. پارامترها را کنار همدیگر چیدم و گفتم آدمی که بتواند داخل کشور کنسرت بدهد باید دارای چه پارامترهایی باشد. باید سابقه بدی نداشته باشید که من نداشتم. باید آدمی باشد که خانواده‌اش هم قوانین را زیر پا نگذاشته‌اند، اشعاری داشته باشد که خیلی سیاسی یا سخیف نباشند و گفتمان خودش هم ناسیونالیستی باشد. هیچ حاکمیتی در جهان نیست که با این گفتمان بتواند مخالفت کند یا آن را نپسندد، چون اگر این کار را انجام دهد، قاعدتا خودش را نفی کرده است. مگر می‌شود یک حاکمیت در جهان باشد که مخالف کسانی باشد که کشورشان را دوست دارند؟ من این پارامترها را کنار هم چیدم و گفتم که می‌توانم این کار را انجام دهم. از‌ سال١٣٨٩ پروژه را کلید زدیم و تازه ‌سال١٣٩٥ توانستیم روی صحنه برویم، یعنی آنچنان که خودم اولش فکر می‌کردم هم ساده نبود، البته شاید سوءتعابیری هم این میان اتفاق افتاد. مگر در مدیریت ارشاد در این سال‌ها تغییری رخ داد؟ من به‌هرحال در دوره آقای روحانی مجوز گرفتم.

 پس از دوسال‌واندی که از دوران ریاست‌جمهوری آقای روحانی گذشت، توانستم مجوز آلبومم را بگیرم و یک‌سال بعد هم کنسرت برگزار کنم. در سه‌سال دولت قبلی باوجود وعده‌هایی که به من دادند، نتوانستم مجوز بگیرم. این مسأله‌ خودبه‌خود نشان‌دهنده این است که دولت‌ها و تغییر دولت‌ها واقعا تاثیرگذار هستند. من به چشمان خودم دیدم که معاون دفتر موسیقی چگونه پشت کنسرت ‌سال٩٥ ما بودند، حتی آقای مرادخانی در سالن برج میلاد نشست که اتفاق بدی برای ما رخ ندهد. معلوم است که این رفتار متفاوت از دولت دیگری است. این صحبت‌ها را مطرح کردم که بدانید تفکر شما درست است. در دولت فعلی دیدم وزارت ارشاد و نهادهای دیگری که باید مجوز می‌دادند، به صورت عقلانی کار خود را انجام دادند، البته این کار تنها برای من انجام نشد. خوانندگان و گروه‌های زیادی در این دولت مجوز گرفتند. در موسیقی کشور نوازنده‌هایی وجود داشتند که ممنوع‌الکار بودند، اما توانستند دوباره کار کنند. من نمی‌گویم شرایط عالی است، اما خوب است.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین