کد خبر: ۱۵۷۴۵۹
تاریخ انتشار: ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۵
بعد از برجام يكي ديگر از اتفاق‌هايي كه در رابطه ايران و اتحاديه اروپا رخ داد، باز شدن فضا براي همكاري‌هاي منطقه‌اي و مبارزه با جريان‌هاي تروريستي بود. درحال حاضر مبارزه با داعش به خصوص در عراق تبديل به فرصتي فوري و مهم براي همكاري و گفت‌وگو ميان ايران و اتحاديه اروپا شده است.
رابطه‌اي شكننده كه عزم دو طرف مي‌گويد بايد به رابطه‌اي استراتژيك و همزمان كم‌هزينه‌تر بدل شود. در دو دهه گذشته، رابطه اتحاديه اروپا با ايران فارغ از مسائل روز هر مقطع زماني هيچگاه به درجه‌اي از استحكام نرسيده است كه از اختلاف‌هاي دوره‌اي و مقطعي سر سالم بيرون آورد. حقوق بشر، برنامه هسته‌اي ايران و مناقشه‌هاي منطقه‌اي اختلاف‌هايي بوده‌اند كه در ٢ دهه گذشته ميان ايران و اروپا مطرح بوده‌اند. تا پيش از پيروزي حسن روحاني در انتخابات سال ١٣٩٢ و جابه‌جايي قدرت مجريه در ايران، امريكا و اروپا به طور مشترك يك سياست واحد در برابر ايران را پيش مي‌بردند؛ سياستي كه از آن با عنوان پروژه امنيتي‌سازي ايران نام برده مي‌شود. پاشنه آشيل اين سياست تصوير‌سازي منفي از ايران در سطح جهاني بود و در سطح داخلي نيز دوطرف تلاش مي‌كردند برنامه هسته‌اي ايران را تا حد ممكن متوقف كنند. مسوول نشان دادن ايران در هر مشكلي كه در خاورميانه بروز پيدا مي‌كند نيز يكي ديگر از ستون‌هاي اين سياست بود. اروپا و امريكا همزمان سياست اقتدارشكني ايران با دو اهرم ايران‌هراسي و تشديد تحريم‌ها را پيگيري مي‌كردند. در حوزه تحريم نيز قطع صادرات نفت ايران، مسدود‌سازي انتقال پول و ايجاد اختلال در حمل و نقل اعم از زميني، دريايي و هوايي در دستور كار قرار داشت. اگر تا پيش از شكل‌گيري اجماع ميان اروپا و امريكا، ايران بايد تنها با تحريم‌هاي مصوب كنگره و كاخ سفيد روبه‌رو مي‌شد پس از حصول اين اجماع در دولت باراك اوباما، اروپايي‌ها نيز به گعده تحريم‌كنندگان ايران اضافه شدند و ايران از چند مجراي اتحاديه اروپا، شوراي امنيت سازمان ملل، كنگره امريكا و كاخ سفيد مورد تحريم‌هاي چندجانبه قرار گرفت. خريد نفت از ايران به چند كشور خاص محدود شد و اروپايي‌ها نيز اندك‌اندك در حال كاستن از نياز خود به طلاي سياه ايران به عنوان بازويي از سياست چماق عليه تهران بودند. همكاري‌هاي بانكي ايران و قاره سبزنشين‌ها قفل شد و البته اين مساله اندك اندك به ساير حوزه‌ها نيز تسري پيدا كرد. قطعنامه‌هايي كه پارلمان اروپا عليه ايران صادر مي‌كرد به قطعنامه‌هاي كنگره امريكا و شوراي امنيت اضافه شدند و حتي در برخي از موارد لحن تند و تيزتري هم داشتند.

سقوط رابطه در دولت قبل، صعود رابطه در دولت يازدهم

سيدحسين موسويان، تحليلگر ارشد مسائل سياست خارجي كه در دولت سازندگي سفر ايران در آلمان بوده درباره جايگاه ايران در عرصه سياست خارجي كشورهاي اروپايي مي‌گويد: رابطه با ايران براي اروپا و همه قدرت‌هاي جهاني و منطقه‌اي مهم است. اما رابطه يك موضوع دوطرفه است. يك طرف سكه سياست ايران است و روي ديگر سكه سياست طرف اروپايي است. در اين فضاي تحليلي توجه به دو نكته مهم است: اول اينكه از ابتداي انقلاب تاكنون رابطه با غرب، يكي از چالش‌هاي كليدي در سياست خارجي ايران بوده است و اروپا هم جزو لاينفك غرب است. تا زماني‌كه ايران تكليف خود را درمورد اين واقعيت و درمورد رابطه با غرب روشن نكند، نمي‌توان با اروپايي‌ها يك مذاكره جدي و اساسي براي تعيين و تكليف روابط داشت تا بتوان چارچوبي مرضي‌الطرفين و روابطي باثبات و پايدار را تعريف و توافق كرد. نكته دوم اينكه اگر مروري بر سياست خارجي ايران بعد از انقلاب داشته باشيم، سطح علاقه، مدارا و خويشتنداري ايران در رابطه با بلوك شرق در مقايسه با بلوك غرب بسيار متفاوت بوده و اين تفاوت نيز غيرقابل انكار است.
آنچه در رابطه دوطرف اميدوار‌كننده بوده گفت‌وگوها و ديالوگ‌هاي مقطعي بوده است كه نشان مي‌دهد هم ايران و هم اروپا با وجود اختلاف‌ها و تضادها به سرمايه‌گذاري مادي و معنوي در رابطه دوجانبه بس نيازمندند. درحالي كه اتحاديه اروپا همواره سعي كرده خط مشي واحد و مشخصي براي رابطه با ايران را در اختيار اعضا قرار دهد تا نوعي اجماع در برابر ايران در ميان كشورهاي عضو اتحاديه وجود داشته باشد اما برخي از كشورها فارغ از اينكه در ايران چه مي‌گذرد و نگاه بين‌المللي به تهران چيست، سعي در مديريت و حفظ روابطه دوجانبه داشته‌اند. همزمان با نگاه استراتژيكي كه برخي كشورهاي اروپايي به ايران دارند، تهران نيز به شكل سنتي مايل به تقويت رابطه با اروپا بوده است. ايران و اروپا در چند سال اخير تجربه‌هاي متفاوتي را در رابطه دوجانبه از سرگذرانده‌اند، از رابطه نسبتا حسنه و روبه‌پيشرفت در دوره اصلاحات تا رابطه متشنج و رو‌به‌افول در دولت‌هاي نهم و دهم.

حسين موسويان درباره رابطه ايران با اروپا در گذر زمان و دولت‌هاي متفاوت در تهران به «اعتماد» مي‌گويد: اگر روابط ايران و اروپا را بعد از انقلاب بررسي كنيم، روابط در دوره دولت نهم و دهم به پايين‌ترين سطح تنزل سقوط كرد. بعد از برجام روابط ايران و اروپا تحولات چشمگير و بسيار مهمي در ابعاد سياسي و اقتصادي داشت. اين توسعه سطح رابطه به‌گونه‌اي بود كه دوطرف پرحجم‌ترين روابط و تبادلات سياسي سطح بالا را تجربه كردند.

 در اين سال‌ها پرونده هسته‌اي و بحران‌هاي منطقه‌اي رخ داده نشان داد كه تا چه اندازه نبود رابطه كاربردي ميان ايران با اتحاديه اروپا مي‌تواند هزينه‌ساز باشد. اروپايي‌ها امروز به اين نتيجه رسيده‌اند كه ايران بسيار وسيع‌تر و بسيار مهم‌تر از اين است كه بتوان آن را در منطقه فراموش كرد. با بحران‌هاي سوريه، عراق، بحرين و يمن اتحاديه اروپا به اين نتيجه رسيده كه بايد در تماس با تهران و پذيرش بازي ايران در منطقه باشد و تهران را به بازيگري براي گفت‌وگوهاي منطقه‌اي و تقويت ثبات از دست رفته در منطقه بدل كند. اتحاديه اروپا امروز و پس از آزمون و خطاهاي بسيار پذيرفته است كه ايران مانند هر كشور ديگري اهداف مشخص خود را در منطقه دارد و ديگران نمي‌توانند براي اين كشور مسووليت تعيين كنند. امروز در محافل ديپلماتيك و در گزارش‌هاي جامعي كه در اتحاديه اروپا درباره «نقشه راه» رابطه با ايران منتشر مي‌شود تاكيد بر اين اصل است كه ايران شايد بازيگري نباشد كه حرف آخر را در منطقه مي‌زند اما در بسياري از حوزه‌ها يك بازيگر غيرقابل كتمان است. هزينه‌اي كه اتحاديه اروپا براي دنبال كردن سياست‌هاي خود در منطقه بدون ايران بايد پرداخت كند بسيار بيشتر از هزينه‌اي است كه اگر با ايران باشد، بايد بدهد. اروپاي امروز در شرايطي قرار گرفته كه من باب تجربه مي‌داند اگربا ايران وارد فاز همكاري‌هاي همه‌جانبه و ديالوگ نشود اين فضا براي هميشه خالي نمي‌ماند. بلافاصله ساير كشورها مانند چين و ژاپن مي‌توانند اين خلأ را در ايران پر كنند. اتحاديه اروپا پس از حصول توافق هسته‌اي در نيمه جولاي سال ٢٠١٥ به اين نتيجه رسيد كه براي تحكيم رابطه در حوزه‌هايي كه همپوشاني منافع دارند و همچنين نگاه داشتن فضايي براي گفت‌وگو در حوزه‌هاي مورد اختلاف بايد استراتژي ميان و بلندمدتي را تعريف كند. البته اروپايي‌ها به نسبت ساير بازيگران بين‌المللي هوشياري جدي‌تري به خرج دادند و با مشاهده عزم و نياز دولت وقت امريكا به حل مساله هسته‌اي با ايران، از آغاز دولت يازدهم روند يخ زدايي از رابطه با تهران را آغاز كردند. در چنين فضايي، ايران در حالي مذاكره با ١+٥ را آغاز كرد كه اروپايي‌ها از همان زمان كليد خوردن اين مذاكرات و حضور حسن روحاني كه شيخ نام آشنايي براي آنها بود نزديك شدن به تهران را آغاز كردند. درحالي كه نخستين توافق ميان ايران و ١+٥ معروف به توافق ژنو در آذرماه ١٣٩٢ به دست آمد، اما از پيش از اين تاريخ فضاي رفت و آمدي ميان ايران و ساير كشورها به خصوص اروپايي‌ها بازتر شد. توافق ژنو را مي‌توان نخستين ضربه‌اي دانست كه به پروژه ايران هراسي وارد شد و البته كه نمودار رفت و آمدها به ايران از آذر ١٣٩٢ تغيير خود را آغاز كرد و پس از تير ماه ١٣٩٤ به اوج خود رسيد. پايبندي ايران به مفاد تفاهم‌هاي به دست آمده چه در قالب ژنو و چه توافق نهايي به سرعت از رنگ و لعاب ايران‌هراسي كاست.

با تولد برجام، نخستين نشانه‌هاي تغيير در رويكرد اتحاديه اروپا و پارلمان اروپايي ديده شد. دو قطعنامه پارلمان اروپا كه پس از حصول برجام صادر شد هرچند كه هنوز اتهام‌هاي واهي را عليه ايران مطرح مي‌كرد اما از لحن كاملا متفاوتي برخوردار بود. تغيير رفت و آمدها به ايران از مقصد پايتخت‌هاي اروپايي از تير ١٣٩٤ كاملا مشهود شد و مهمان‌هاي اروپايي ايران هم تغيير سطح داشتند و هم تغيير شعار و سوژه سفر. ايران، كشوري كه امريكا، برخي متحدان منطقه‌اي آن و رژيم اسراييل تلاش داشتند آن را با عنوان عامل بي‌ثباتي و مخل امنيت معرفي كنند با برجام به كشوري كه مي‌تواند شريكي اقتصادي و طرف مذاكره‌اي مطمئن باشد، تغيير نام يافت.

 جدي‌ترين تغيير در رابطه ايران با كشورهاي اروپايي صورت گرفت. هرچند كه هنوز دو طرف سرفصلي از اختلاف‌ها را در كتاب رابطه دوجانبه در دولت يازدهم تجربه مي‌كنند كه مهم‌ترين آنها مساله اختلاف‌هاي حقوق بشري و همچنين نگاه به مسائل منطقه است اما مهم‌ترين دستاورد دولت يازدهم، آغاز دوباره گفت‌وگو و ديالوگ ميان ايران و اتحاديه اروپا است. جرقه‌هاي اين گفت‌وگو در حالي زده شده است كه تا پيش از توافق هسته‌اي به سختي مي‌توانستيم از تفاوت ميان امريكا و اروپا سخن بگوييم. در حالي كه تا پيش از حصول برجام، گفت‌وگوها ميان ايران و اروپا صرفا به مسائل هسته‌اي محدود مي‌شد و اروپايي‌ها تلاش مي‌كردند در اجماع به دست آمده با دولت امريكا عليه ايران شكافي ايجاد نكنند با به دست آمدن توافق هسته‌اي و پس از آن در مرحله‌اي مهم‌تر يعني اعلام اجراي آن توسط ايران در ژانويه ٢٠١٥، اروپايي‌ها از جمله فدريكا موگريني، مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا بحث‌هاي غيرهسته‌اي را نيز با ايران آغاز كرد؛ به بيان ديگر با برجام، حوزه‌هاي كاري ايران و اروپا تغيير كرد و اتحاديه اروپا عملا وارد بحث‌هاي منطقه‌اي با ايران شد. ايران در لنز اتحاديه اروپا از بازيگري كه بخشي از مشكل است به بازيگري كه بخشي از راه‌حل است، تغيير نقش داد.

نكته جالب توجه در رفت و آمدهاي ايران و اروپا اين است كه عملا درحالي كه به نظر مي‌رسد با برجام اين ايران است كه از بن بست‌هاي ناشي از محدوديت‌ها خارج شده اما بررسي آماري رفت و آمدها نشان مي‌دهد كه طرف‌هاي مقابل بيش از مقام‌هاي ايراني به مقصد پايتخت كشورهاي اروپايي به تهران آمده‌اند. درحالي كه وزيرخارجه ايران ٤٦ بار به كشورهاي اروپايي در اين مدت سفر كرده تعداد سفرهاي وزراي خارجه ساير كشورها به تهران ٥٤ بار بوده است.

رابطه با اروپا از گفت‌وگوهاي انتقادي تا تحريم‌هاي همه‌جانبه

گفت‌وگوهاي ايران و اروپا چندمرحله داشته است: از ١٩٩٢ تا ١٩٩٧، اتحاديه اروپا و ايران گفت‌وگوهاي انتقادي را كليد زدند تا برخي دغدغه‌ها مانند اختلاف‌هاي حقوق بشري را حل و فصل كنند. از سال ١٩٩٨ تا ٢٠٠٢ نيز دو طرف گفت‌وگوهاي جامع را آغاز كردند تا به نوعي نگاهي وسيع‌تر در رابطه دو جانبه را شامل شوند. درحالي كه اختلاف‌هاي حقوق بشري به فاكتوري ثابت در اين گفت‌وگوها بدل شده بود، در چارچوب گفت‌وگوهاي جامع ايران و اروپا صحبت درباره همكاري‌هاي اقتصادي و سياسي نيز اندك اندك جاي خود را باز كرد. درنهايت گفت‌وگوهاي جامع در سال ٢٠٠٢ به دليل پرونده هسته‌اي ايران و سر و صداهاي ناشي از آن متوقف شد. با شكست گفت‌وگوهاي ايران و تروئيكاي اروپايي در سال ٢٠٠٥ كه عمده‌ترين دليل آن هم كارشكني امريكا بود، موجي از قطعنامه‌هاي شوراي امنيت عليه ايران آغازشد. قطعنامه‌هايي كه با چراغ سبز اروپا هم روبه رو شده بودند. قطعنامه‌هاي ١٦٩٦ در ٢٠٠٦، ١٧٣٧ و ١٧٤٧ در ٢٠٠٧، ١٨٠٣ و ١٨٣٥ در ٢٠٠٨، ١٨٨٧ در ٢٠٠٩ و در نهايت هم ١٩٢٩ در ٢٠١٠ حلقه‌ها را يك بر يك بر تهران تنگ‌تر كرد. دراين فاصله‌هاي زماني اروپا نه تنها با تحريم‌هاي شوراي امنيت عليه ايران همراه شده بود، بلكه كانالي را براي تحريم‌هاي صرفا اروپايي نيز باز كرد. درسال ٢٠١٢ اتحاديه اروپا يك قدم ديگر براي تشديد تحريم‌ها برداشت و واردات نفت از ايران را تحريم كرد. در نگاهي خلاصه بايد گفت كه از سال ٢٠٠٣ مساله هسته‌اي بر تمام جنبه‌هاي رابطه ايران و اروپا سايه انداخته بود و در سال ٢٠٠٥ ديگر اين مساله تمام اكسيژن موجود براي نفس كشيدن و ادامه حيات اين رابطه را ربود. با بالاگرفتن تنش ميان امريكا و اروپا با ايران ديگر كسي از همكاري‌هاي سياسي – اقتصادي دو طرف يا ادامه گفت‌وگوهاي در نيمه راه مانده سخني به ميان نمي‌آورد. درحالي كه اتحاديه اروپا در آن بازه زماني بر سياست دو جنبه‌اي ديپلماسي و تحريم تاكيد داشت تمام حرف‌ها در اين باره يا به مسائل هسته‌اي مربوط مي‌شد يا به انتقادهاي هرازچندگاهي به مسائل حقوق بشري در ايران. عملا منظور از ديپلماسي در آن زمان شايد عدم استفاده از زور بود. در نهايت با روي كارآمدن دولت حسن روحاني و اراده‌اي كه در دولت اوباما براي تبديل كردن حل و فصل مساله هسته‌اي ايران به دستاوردي در حوزه سياست خارجي وي شكل گرفت، در جولاي ٢٠١٥ برجام متولد شد و در آوريل ٢٠١٦، فدريكا موگريني، مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا به همراه چند كميسيونر اين اتحاديه به تهران آمدند. سفري براي گشودن فصلي نو در رابطه اتحاديه اروپا با تهران و شايد هم ادامه دادن گفت‌وگوها از آنجا كه قطع شده بود. اتحاديه اروپا و ايران در حال حاضر به دنبال گسترش دادن رابطه خود در حوزه‌هاي محيط زيست، تغييرات جوي، مديريت مهاجرت، حمل و نقل و انرژي، آموزش و كمك‌هاي انسان‌دوستانه هستند. از سوي ديگر تا پيش از توقف رشد رابطه ايران و اتحاديه اروپا در سال ٢٠٠٥، دو طرف رايزني‌هاي اوليه‌اي را در خصوص آينده توافقنامه تجارت و همكاري (TCA) آغاز كرده بودند. اين توافق در حال حاضر جاي خود را به توافقنامه همكاري و مشاركت (PCA) داده است و به نظر مي‌رسد كه چنين توافقنامه‌اي بايد هدفي ميانه براي رابطه ايران و اتحاديه اروپا باشد. از سوي ديگر بسياري از تحليلگران مسائل ايران و اروپا مي‌گويند كه اروپا بايد حمايت خود از الحاق ايران به سازمان تجارت جهاني را ادامه دهد تا ايران به اقتصاد جهاني از اين كانال پيوند بخورد. فدريكا موگريني، مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا در آخرين سفر خود به تهران كه سال گذشته رخ داد رسما اعلام كرد كه اتحاديه اروپا از الحاق ايران به سازمان تجارت جهاني استقبال مي‌كند.

ديالوگ سطح عالي در سايه اختلاف‌ها و تحريم‌هاي حقوق بشري

با توجه به افزايش رفت و آمدها ميان ايران و اروپا در يك سال و نيم گذشته از حصول برجام، دو طرف به گفت‌وگوهاي استراتژيك و ساختارمند نياز دارند. تحليلگران مسائل اروپا مي‌گويند كه منظور از استراتژيك اين است كه دو طرف بايد گفت‌وگوهاي خود را فراتر از ليست‌هاي مشخص و طبقه‌بندي شده از موضوعات ادامه دهند. بايد در يك تصوير‌سازي بتوانند قاب بزرگ‌تري را فرض كنند و صرفا براي آينده نزديك برنامه‌ريزي نكنند. گفت‌وگوهاي سطح عالي كه در  ٨ و ٩ فوريه سال ٢٠١٦ ميان ايران و اروپا آغاز شد طبق برنامه‌ريزي‌هاي انجام شده بايد منجر به مشخص شدن حوزه‌هاي آتي همكاري ميان ايران و اين اتحاديه شود. دو طرف در حوزه‌هاي انرژي، تحقيقات و نوآوري، حمل و نقل و همكاري‌هاي اقتصادي كارگروه‌هاي كارشناسي براي شناسايي و برآورد حوزه‌هاي كاري تعيين كرده‌اند. از سوي ديگر در مدت يك سال و نيم گذشته از عمر اجراي برجام، هيات‌هاي عاليرتبه ايراني با سفر به بروكسل به بررسي حوزه‌هاي همكاري در زمينه‌هاي آموزش و تحقيقات و همچنين سرمايه‌گذاري و همكاري‌هاي اقتصادي پرداخته‌اند. آخرين دور از گفت‌وگوهاي سطح عالي ميان ايران و اتحاديه اروپا در ٩ نوامبر ٢٠١٦ در بروكسل برگزار شد و در حاشيه آن نيز گفت‌وگوهاي حقوق بشري دوطرف صورت گرفت. پيش‌بيني مي‌شود كه دور سوم اين گفت‌وگوها نيز در خرداد يا تيرماه سال جاري برگزار شود.

با وجود آغاز گفت‌وگوهاي جديد ميان ايران و اتحاديه اروپا و اين‌بار با عنوان گفت‌وگوهاي سطح عالي اما اين نكته قابل كتمان نيست كه مساله حقوق بشر از اختلاف‌هايي ميان ايران و اروپا است كه به راحتي قابل حل نيست. به نظر مي‌رسد كه اروپايي‌ها با پيشرفت اين گفت‌وگوها هم چندان راحت نباشند چرا كه خطوط قرمز ايران مانند احكام اعدام و قصاص ثابت است و شرط ايران اين است كه نمي‌توان توامان با مذاكره، صدور قطعنامه‌هاي نقض حقوق بشري عليه ايران از سوي اتحاديه اروپا هم ادامه پيدا كند.

گفت‌وگوهاي حقوق بشري ميان ايران و اتحاديه اروپا به عنوان بخشي از گفت‌وگوهاي سطح عالي ادامه دارد اما به گفته منابع آگاه ايراني اين ديالوگ‌هاي حقوق بشري در جريان نيست و بافاصله است. يكي از اصلي‌ترين اعتراض‌هاي ايران نيز ادامه روند صدور قطعنامه‌هاي تحريمي عليه ايران به بهانه مسائل حقوق بشري است. فدريكا موگريني، مسوول سياست‌خارجي اتحاديه اروپا نيز بارها به پابرجا بودن تحريم‌هاي مرتبط با حقوق بشر در سخنان خود اشاره كرده است. وي سال گذشته نيز در نشست خبري مشترك با وزيرخارجه كشورمان در تهران دراين خصوص گفت: «ما داراي بالاترين استانداردهاي حقوق بشري نسبت به ساير شركاي خود هستيم و در پارلمان بر گفت‌وگو در اين زمينه تاكيد داريم. بسياري از شركاي ما در جهان به اين موضوع اعتقاد دارند كه ما از فرآيندها و رويه‌هاي مختلفي كه براي اروپايي‌ها وجود دارد، همواره دفاع كرديم. ما اصول مشخصي داريم و هميشه اصل ما مبتني بر گفت‌وگو است.» اظهارات فدريكا موگريني در يك سال گذشته از زمان حضور وي در تهران در رفتار اتحاديه اروپا نيز نمود عيني داشته و مقام‌هاي دوطرف تاكيد دارند كه ايران و اروپا در همه زمينه‌ها امكان همكاري با هم را دارند و اروپا در همه حوزه‌ها از گفت‌وگو با ايران استقبال مي‌كند. شايد مهم‌ترين تحول در حوزه گفت‌وگوهاي ايران و اتحاديه اروپا نيز در ٢٢ ماه مه سال ٢٠١٦ و با اعزام تيمي از جانب اتحاديه اروپا براي استقرار در سفارت هلند در ايران رخ داد. درحالي كه رايزني‌ها ميان ايران و اتحاديه اروپا براي استقرار دفتر اين اتحاديه همچنان ادامه دارد به نظر مي‌رسد كه دو طرف هنوز بر سر جزييات تشكيل چنين دفتري به نتيجه نرسيده‌اند. موسويان با اشاره به جنجال‌هايي كه در داخل براي بازگشايي دفتر نمايندگي اتحاديه اروپا درايران صورت گرفت به «اعتماد» مي‌گويد: در چهار سال اخير درست مانند گذشته با چالش‌هاي اختلافات كليدي روابط ايران و غرب هم مواجه بوديم. هيچ دولتي هم قادر به حل اين چالش‌ها نخواهد بود مگر اينكه جمهوري اسلامي درمورد روابط با غرب درسطح ملي تصميم‌گيري كند.

نگاه جديد ايران به بازوهاي اجرايي متفاوت در اتحاديه اروپا

درحالي كه نقش اتحاديه اروپا در چهار سال گذشته در پيشبرد مذاكرات هسته‌اي بسيار چشمگير بوده است اما آنچه كه بايد به آن اعتراف كرد اين است كه تهران در سه دهه اخير عمدتا نگاه مثبت چنداني به كليتي به نام اتحاديه اروپا نداشته است. اتحاديه اروپا عملا در مسير بيش از يك دهه‌اي مذاكرات هسته‌اي ايران و تا پيش از روي كار آمدن دولت يازدهم نتوانسته بود قدرت ميانجي‌گري خود ميان ايران و امريكا و همچنين توان ديپلماتيك خود را به رخ بكشد لذا عملا ايران ترجيح مي‌داد رابطه خود را به شكل دوجانبه با تك‌تك كشورهاي اروپايي بهبود ببخشد. با اين‌همه اتحاديه اروپا در چندسال گذشته نه صرفا در مقوله مذاكرات هسته‌اي ايران بلكه در ساير پرونده‌ها مانند پرونده‌هاي منطقه‌اي نيز تلاش كرده اجماع كشورهاي اروپايي را به تصوير بكشد و از خود چهره يك بازيگر چندلايه با توان مضاعف شده را نمايش بدهد. برخي از تحليلگران مسائل اتحاديه اروپا مي‌گويند كه از لنز ايران سه بازيگر اروپايي هستند كه تهران بايد به آنها توجه داشته باشد: كشورهاي عضو، سرويس عمليات خارجي اروپايي، كميسيون و پارلمان اروپا. براي ايران اهميت كشورهاي عضو اتحاديه در مسائل تجاري و همكاري‌هاي اقتصادي است. كشورهاي اروپايي پس از حصول برجام و بازگشت ايران به عرصه بين‌المللي در حال تلاش براي تقويت و توسعه ارتباط‌هاي اقتصادي خود با تهران هستند. در سال ٢٠١٦ ميلادي به عنوان نمونه با توجه به ثمر نشستن توافق هسته‌اي و ورود ايران و ١+٥ به فاز اجرا، سطح رابطه تجاري ايران و اروپا نسبت به سال ٢٠١٥ دو برابر شده بود. با اين وجود بايد گفت كه رقم تجاري فعلي ميان دو طرف در يك سال گذشته و با وجود برداشته شدن برخي از موانع بين‌المللي پيش روي تجارت با ايران، نصف رقم تجاري ميان ايران و اروپا در سال ٢٠١١ است. از سوي ديگر كشورهاي عضو اتحاديه اروپا به دليل كمپاني‌هاي گازي كه در هركدام از آنها جا خوش كرده‌اند مانند شل و توتال براي ايران داراي اهميت هستند. ايران همواره به دنبال جذب سرمايه‌گذاري اين كمپاني‌ها در حوزه انرژي بوده است. در حوزه سرويس عمليات خارجي اتحاديه اروپا، هلگا اشميد يكي از چهره‌هاي نام‌آشنا براي ايراني‌ها است و برخي از منابع غربي از او با عنوان چهره نسبتا مورد اطمينان تهران ياد مي‌كنند. اشميد مسووليت حضور در جلسات كميسيون مشترك برجام را هم دارد و به نوعي نماينده اتحاديه اروپا در مقوله توجه به چگونگي اجراي برجام است. كميسيون و پارلمان اروپايي نيز به عنوان بازيگران سطح دو با توجه به استانداردهاي سياست خارجي اتحاديه اروپا شناخته مي‌شوند و البته كه هر دو آنها در مسير اتخاذ سياستي جامع نسبت به ايران از سوي كشورهاي اروپايي مهم محسوب مي‌شوند. ايراني‌ها نيز به خوبي اهميت اين نكته را مي‌دانند و سفر كميسيونر‌هاي متفاوت در بخش‌هاي متنوع كاري به تهران با استقبال گرم همتاهاي آنها در تهران روبه رو شده است. ايران و اتحاديه اروپا براي برخورداري از رابطه‌اي جامع‌تر و بسط دادن حوزه همكاري‌هاي خود بايد بر نقش كميسيون و پارلمان اروپا در رابطه دوجانبه بيفزايند. كميسيون اتحاديه اروپا در چارچوب كاري تعيين شده نقش بسيار مهمي را در تصميم‌گيري‌هاي اتحاديه در تمامي حوزه‌ها و به خصوص سطح و جنس رابطه با كشورهاي غيراروپايي بازي مي‌كند. زماني كه فدريكا موگريني، مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا در آوريل سال ٢٠١٦ به ايران سفر كرد در ديدار با همتاها و مقام‌هاي ايراني حوزه‌هاي بالقوه براي همكاري‌هاي دوطرف در پرونده‌هاي اقتصادي، انرژي، محيط زيستي، مهاجرت، مبارزه با قاچاق انساني و مواد مخدر، كمك‌هاي بشردوستانه، حمل و نقل، حمايت‌هاي مدني، علوم و تكنولوژي هسته‌اي را بررسي كرد.

وقت بازي ايران در زمين اروپا است

 با اين‌همه هم ايران و هم اتحاديه اروپا به خوبي مي‌دانند كه تقويت رابطه دو جانبه در خلأ صورت نمي‌گيرد. برخي از تحليلگران رابطه ايران و اروپا، نبود ضلع سومي به نام ايالات متحده در اين رابطه را يكي از اصلي‌ترين چالش‌ها مي‌دانند و اعتقاد دارند كه خصومت‌ورزي تهران و واشنگتن به نوعي به سرعت‌گير توسعه و تقويت رابطه ايران و اتحاديه اروپا هم بدل شده است. رابطه ايران و اروپا در چند سال گذشته همواره متاثر از فاكتور سومي به نام امريكا بوده است. در برخي مقاطع زماني مانند چندسال پس از حمله امريكا به عراق در سال ٢٠٠٣ ميلادي، اروپايي‌ها ترجيح دادند رابطه با ايران را تا حدودي با امريكا هماهنگ كنند. از سوي ديگر از جانب ايران نيز همواره نگاه به اروپا تا حدودي متاثر از نبود امريكا بوده است. با اين‌همه به نظر مي‌رسد كه اروپايي‌ها آن‌طور كه فدريكا موگريني نيز مي‌گويد به دنبال توسعه استقلال سياسي و امنيتي خود از ايالات متحده در سال‌هاي آتي هستند. اين تصميم جديد اروپايي‌ها مي‌تواند فضاي بازي را براي ايران فراهم كند. البته در اين فضاي بازي قطعا امكان ايجاد شكاف عميق ميان واشنگتن و بروكسل نيست اما تهران مي‌تواند با نزديك شدن به اتحاديه اروپا تا حدودي ترمز تندروي‌هاي ترامپ عليه خود را كنترل كند. موسويان در پاسخ به اين سوال كه ايران تا چه اندازه مي‌تواند بر ظرفيت اروپا براي تبديل شدن به ترمزي در برابر رفتارهاي تند ترامپ سرمايه‌گذاري كند، مي‌گويد: در چنين بحثي چند نكته را بايد مورد توجه قرار داد؛ در هر شرايطي كه اروپا بين ايران و امريكا قرار گيرد، امريكا را انتخاب خواهد كرد چون حجم روابط اقتصادي، سياسي، تكنولوژيك، سرمايه‌گذاري، امنيتي و نظامي آن با امريكا قابل مقايسه با ايران نيست. نكته دوم اين است كه گاهي اوقات اروپا مي‌تواند راديكال‌تر از امريكا شود. فراموش نكنيم وقتي كه شعار نفي هولوكاست و نابودي اسراييل در دولت قبل مطرح شد، موضع اروپايي‌ها بسيار شديد بود. اين اروپا بود كه در تحريم بانك مركزي و نفت ايران پيشقدم شد. نكته سوم اين است كه شانس پيشرفت در روابط سياسي و اقتصادي با اروپا بالاست. اما يك معادله هم وجود دارد و اينكه هرچه تقابل ايران و امريكا بيشتر شود، اروپايي‌ها در روابط با ايران محتاط‌تر خواهند شد.

موسويان با اشاره به اينكه با توجه به اين سه اصل بايد يك استراتژي هماهنگ ملي براي بهره‌برداري از ظرفيت‌هاي زياد توسعه روابط با اروپا داشت، مي‌گويد: دستگاه‌ها و بازيگران داخلي با الگو قرار دادن اين استراتژي بايد هماهنگ عمل كنند. ما با امريكا نه رابطه ديپلماتيك داريم و نه يك ديالوگ درمورد اختلاف‌هاي دو جانبه. لذا نمي‌توان توقعي از رفع خصومت‌ها يا درك مشترك داشت. منتها با اروپا رابطه سياسي و اقتصادي داريم و درتمام سطوح ديالوگ داريم. با اين مقدمه مي‌توان گفت اروپا به ثبات و امنيت ايران علاقه‌مند است اما اين را نمي‌توان در مورد امريكا گفت. اروپا وزن استراتژيك ايران را درك مي‌كند و دنبال يك ايران دست نشانده نيست اما اين را در مورد امريكا نمي‌شود تاييد كرد.

يكي از اصلي‌ترين مسووليت‌هايي كه در اين خلأ رابطه تهران – واشنگتن براي اتحاديه اروپا به خودي خود تعريف شده، حمايت از توافق هسته‌اي و نظارت بر اجراي كامل آن از سوي تمام بازيگران حاضر در اين گعده به خصوص ايالات متحده است. در ١٠٠ روز گذشته از آغاز به كار رسمي دولت دونالد ترامپ تمام شواهد و قراين حاكي از اين است كه اروپا مقابل امريكا در بحث برجام ايستاده است. حضور دونالد ترامپ در كاخ سفيد عملا منتهي به فاصله گرفتن اروپا از امريكا در برخي حوزه‌ها شده و يكي از پررنگ‌ترين اين حوزه‌ها ايران است. درحالي كه واشنگتن دوشادوش رژيم اسراييل و برخي از متحدان منطقه‌اي خود تلاش مي‌كند مساله فعاليت‌هاي منطقه‌اي ايران را به بهانه جديدي براي پروژه ايران‌هراسي بدل كنند و در نشست اخير شوراي امنيت درباره مساله صلح خاورميانه، نيكي هيلي، نماينده امريكا ادعا مي‌كند كه اين ايران است كه مشكل اصلي منطقه است و نه اختلاف اسراييل و فلسطين اما نمايندگان كشورهاي اروپايي جز بريتانيا كه او هم تنها اشاره كوچكي به نام ايران داشت، نطق‌هاي خود را صرفا به مساله فلسطين اختصاص دادند و در زمين بازي اسراييل و امريكا براي پيشبرد پروژه ايران‌هراسي از تريبون سازمان ملل بازي نكردند. از سوي ديگر هرچند كه ترامپ مي‌گويد مايل به كار كردن با اتحاديه اروپايي منسجم است اما گفتار و كردار رييس‌جمهور تازه‌نفس امريكا در مواجهه با بريتانيا و مساله برگزيت عملا اروپايي‌ها را نگران تلاش‌هاي امريكاي جديد براي ايجاد انشقاق در اتحاديه كرده است. همزمان رابطه زيگزاگي كاخ سفيد با كرملين نيز هنوز سياست‌هاي مشخص ترامپ در قبال روسيه را برملا نكرده و اروپايي‌ها در روزهاي اوج اختلاف با كرملين به خصوص در مساله اوكراين و الحاق كريمه به روسيه، نگران بازي‌هاي پشت‌پرده روسي رييس‌جمهور جديد امريكا هستند. ترامپ حتي در مواجهه با تركيه و شخص رجب طيب اردوغان نيز بازي مخالف با اتحاديه اروپا را پيش مي‌برد و در حالي كه اروپايي‌ها به دنبال مهار موجي از اختلاف‌ها با رييس‌جمهور تركيه هستند و با نتيجه همه‌پرسي تركيه به نفع اردوغان نيز با احتياط برخورد كردند، رييس‌جمهور امريكا در زمره نخستين كساني بود كه به اردوغان اين پيروزي در همه‌پرسي براي اصلاح قانون اساسي را تبريك گفت. در چنين شرايطي اگر مشكلات اروپا را ١. بحران اقتصادي ٢. گرايش راست افراطي ٣. مشكل حضور تروريسم ٤. بحران مهاجرت و پناهجويان ٥. رابطه با امريكاي ترامپ كه منتقد ناتو هم است و ٦. رابطه با روسيه بدانيم بايد گفت كه تهران در تمام اين زمينه‌ها امكان كمك به اروپا را دارد.

توسعه هوشمندانه رابطه، استراتژي است كه ايران در نقشه راه مراوده با قاره سبزنشين‌ها براي خود ترسيم كرده است. توسعه‌اي كه در آن بايد تغيير نگاه اروپا نسبت به دين اسلام در مرحله نخست با توجه به فعاليت‌هاي مخرب جريان‌هاي افراطي منسوب به اسلام‌گرايي و منفي‌زدايي از نگاه اروپايي‌ها به تهران جا داشته باشد. بسياري از تحليلگران مسائل اروپا اعتقاد دارند كه تهران با توجه به فضاي به وجود امده پسابرجام و همچنين بحران‌هاي رنگارنگ منطقه‌اي و نفوذي كه در كشورهايي چون سوريه و عراق دارد مي‌تواند توجه اروپا را به دستاوردهاي همكاري با خود جلب كند. به گفته اين تحليلگران اروپا يك بار در جريان قانون داماتو مصوب سال ١٩٩٥ كه يك سال بعد در ١٩٩٦ اجرايي شد از امريكا فاصله گرفت و به عنوان نمونه شركت فرانسوي توتال برخلاف توصيه‌هاي امريكا به تحريم‌هاي داماتو توجهي نكرد و بازار ايران را براي خود حفظ كرد. تحليلگران مسائل اروپا مي‌گويند كه اين سابقه به ايران اين امكان را مي‌دهد كه بر همكاري با اروپا در نبود رابطه با امريكا فكر كند. موسويان در پاسخ به اين سوال «اعتماد» كه آيا شانس توسعه رابطه با اروپا در دوره ترامپ براي ايران بيشتر است، افزود: در دوره ترامپ شانس توسعه روابط ما با اروپا هم مي‌تواند خيلي بيشتر شود و هم مي‌تواند مجددا سقوط كند. براي بهره‌برداري از فرصت‌هاي دوران ترامپ براي توسعه روابط ايران و اروپا و كاهش تهديد‌هاي اين روابط، بايد برنامه و استراتژي هماهنگ ملي داشت.

تبديل ايران از بخشي از مشكل به بدنه‌اي از راه‌حل

علاوه بر همكاري در حوزه‌هاي روابط دوجانبه، اتحاديه اروپا مايل به توسعه رايزني‌هاي خود با تهران در حوزه پرونده‌هاي منطقه‌اي است. بعد از برجام يكي ديگر از اتفاق‌هايي كه در رابطه ايران و اتحاديه اروپا رخ داد، باز شدن فضا براي همكاري‌هاي منطقه‌اي و مبارزه با جريان‌هاي تروريستي بود. درحال حاضر مبارزه با داعش به خصوص در عراق تبديل به فرصتي فوري و مهم براي همكاري و گفت‌وگو ميان ايران و اتحاديه اروپا شده است. براي ايران ثبات و امنيت در عراق حايز اهميت است و همچنين ايران به داعش به چشم تهديدي بالقوه در حياط خلوتش نگاه مي‌كند. اتحاديه اروپا به خوبي مي‌داند كه برداشته شدن موانع گفت‌وگو با ايران در نتيجه برجام و همچنين احياي دوباره گفت‌وگوهاي هدفمند ميان تهران و قاره سبزنشين‌ها مي‌تواند همكاري‌هاي مشترك بر سر مبارزه با داعش را آسان‌تر كند. با وجود آنكه تفاهم كلي ميان ايران و اروپا بر سر مبارزه با داعش و برقراري ثبات در سايه دولت مركزي در عراق شكل گرفته است اما به نظر مي‌رسد كه در اصلي‌ترين پرونده سال‌هاي اخير منطقه كه سوريه است، رسيدن ايران و اروپا به درك مشترك درخصوص سوريه چندان آسان نيست. درحالي كه پس از برجام ايران بلافاصه در نشست‌هاي سوريه در وين مورخ اكتبر و نوامبر ٢٠١٥ شركت كرد، اما همكاري‌هاي قاره سبز نشين‌ها با تهران در مورد سوريه سخت است. هرچند كه هم اروپا و هم ايران خواهان ريشه كني داعش در سوريه هستند اما به نظر مي‌رسد كه اختلاف بر سر ماهيت دولت بعدي در سوريه و همچنين سرنوشت بشار اسد كار را براي همكاري دو طرف در سوريه اندكي سخت كند.  فدريكا موگريني در نشست خبري با محمد جواد ظريف در جريان دومين سفر خود به تهران در فروردين ٩٥ به خوبي حوزه‌هاي همكاري با ايران و اتحاديه اروپا را تشريح كرد: ما به دنبال گفت‌وگوهايي با ايران هستيم كه در سطح سازنده است، در حوزه‌هاي منافع مشترك همكاري‌هاي بسيار را به دنبال مي‌آورد و در اين گفت‌وگوها بايد منافع مشترك شهروندان ما نيز تامين شود. گفت‌وگوهايي كه بايد شفاف و انتقادي در حوزه‌هايي باشد كه با هم اختلاف نظر داريم. بايد در سايه اين گفت‌وگوها به زمينه‌هاي مشترك همكاري فكر كنيم و اين گفت‌وگوها را هم در عمل و هم در زبان سازنده بدانيم. بنابراين ما به دنبال گفت‌وگوهاي جامع، مشاركتي، انتقادي در صورت نياز و سازنده با ايران هستيم.

منبع:اعتماد
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین