|
|
امروز: سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۹
کد خبر: ۱۵۴۸۱۴
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۴
در پس بسیاری از تصمیم‌گیری‌های وی جایگاه محاسبات هزینه و فایده، مصالح و پیامدهای بلندمدت، منطق و درایت، بسیار تنگ، اگر نگفته باشیم که اساسا خالی است. پشت تصمیم وی مبنی بر ثبت‌نام در انتخابات ریاست‌جمهوری همان‌قدر منطق، استدلال و در نظر داشتن پیامدهای بلندمدت این تصمیم لحاظ شده که زمانی که در اردیبهشت سال نود تصمیم به خانه‌نشینی یازده‌روزه گرفت.
روزنامه آرمان در یادداشتی به قلم صادق زیباکلام نوشت:

اشتباه‌ترین رویکردی که یک تحلیلگر سیاسی پیرامون فهم رفتارهای محموداحمدی‌نژاد می‌تواند مرتکب شود، آن است که سروقت تجزیه و تحلیل‌های پیچیده و چندبعدی برود و سعی کند تا از طریق به‌کارگیری اصول و قواعد منطقی انگیزه‌ها و دلایل تصمیم‌گیری‌های احمدی‌نژاد را فهم یا تبیین نماید، چرا که در پس بسیاری از تصمیم‌گیری‌های وی جایگاه محاسبات هزینه و فایده، مصالح و پیامدهای بلندمدت، منطق و درایت، بسیار تنگ، اگر نگفته باشیم که اساسا خالی است. پشت تصمیم وی مبنی بر ثبت‌نام در انتخابات ریاست‌جمهوری همان‌قدر منطق، استدلال و در نظر داشتن پیامدهای بلندمدت این تصمیم لحاظ شده که زمانی که در اردیبهشت سال نود تصمیم به خانه‌نشینی یازده‌روزه گرفت. در اخذ هر دو تصمیم تنها ملاحظاتی که در نظر گرفته نشده بودند، مصالح و منافع سیاسی آن تصمیمات و محاسبه پیامدهای آنها بود. ایضا زمانی که آقای محمود احمدی‌نژاد چند ماه بعد از ریاست‌جمهوری‌شان در سال ۸۴ تصمیم گرفتند در«سازمان برنامه و بودجه» کشور را ببندند، اخذ آن تصمیم هم بدون کوچک‌ترین بررسی و سبک‌ـ‌سنگین کردن بود. بسیاری از تصمیمات مهم احمدی‌نژاد بدون بررسی و مطالعه عواقب و پیامدهای بلندمدت آن صورت می‌گیرد. شاید هیچ شخصی باور نکند، اما هیچ‌یک از نزدیکان آقای احمدی‌نژاد هم در جریان تصمیم او مبنی بر قهر و خانه‌نشینی یازده‌روزه قرار نداشتند، همچنان که از تصمیمات مهم دیگر او بی‌اطلاع بودند. البته تصمیمات ایشان را توجیه کرده و از آن دفاع می‌کردند. در سبک و سیاق مدیریتی آقای احمدی‌نژاد چیزی به ‌نام مشورت، خرد جمعی، گوش‌دادن به نظرات دیگران، چه رسد به پذیرش آنها، وجود ندارد. گزاره‌هایی چون ‹‹من فکر می‌کنم››، «به‌نظر من›› و یا ‹‹به عقیده من›› اکسیرهای بسیار نایاب در پارادایم مدیریتی آقای احمدی‌نژاد هستند؛ بنابراین جای تعجب نیست که اگر او اراده می‌کند درب سازمان برنامه و بودجه را یک روز صبح بدون هیچ مقدمه و بررسی گل بگیرند. آنچه از آن تصمیم هولناک‌تر ‌بود، دلیل یا انگیزه وی برای اخذ آن تصمیم است، چرا که احساس می‌کرد معاون و رئیس سازمان برنامه و بودجه، یعنی فرهاد رهبر با او همراه نیست. تصمیم برای ثبت‌نام در انتخابات ریاست‌جمهوری قاعدتا از الگوی رفتاری سیاسی آقای احمدی‌نژاد چندان به دور نیست. چه بسا آن تصمیم هم مانند تصمیمات دیگر او بدون مشورت با دیگران صورت گرفته و ای‌بسا که تعمق و تامل زیادی در مورد اخذ آن صورت نگرفته باشد. ای‌بسا این استدلال آقای احمدی‌نژاد که «مقام معظم رهبری فرموده بودند که انتخابات دوقطبی نشود، اما حالا که با آمدن آقای رئیسی انتخابات دوقطبی شده، پس دیگر نیامدن من بلاموضوع می‌شود»، در حقیقت بعد از ثبت‌نام به ذهن او خطور کرده باشد. تصمیمات خلق‌الساعه آقای احمدی‌نژاد باعث به‌وجود آمدن نظریه‌پردازی‌ها و رواج تئوری‌های خاص می‌شوند.

درباره ثبت‌نام وی این نظریه نیز مطرح شده که «چون آقای روحانی ردصلاحیت می‌شود، بنابراین به آقای احمدی‌نژاد گفته شده تا ثبت‌نام کند و مانند داستان سال ۹۲ که درصدد بودند آقای رحیم مشایی را رد صلاحیت کنند، لذا آیت‌ا... هاشمی رفسنجانی بلاگردان شد، حالا هم آقای احمدی‌نژاد ردصلاحیت می‌شود تا بتوان ردصلاحیت آقای روحانی را جا انداخت»! صد البته که این تئوری‌ها زاییده رواج فرهنگ توهم و غلبه فرضیه‌های دایی‌جان ناپلئونی در جامعه است. درست است که اغلب تصمیمات آقای احمدی‌نژاد بدون مطالعه و خلق‌الساعه هستند، اما ایشان هم مثل هر کنشگر سیاسی دیگری در اتخاذ تصمیماتشان بدون انگیزه سیاسی نیستند. شاید آقای احمدی‌نژاد متوجه شده باشد که پایگاه اصلی او در میان اقشار و لایه‌های کمترتحصیلکرده، روستاییان، شهرستان‌های کوچک‌تر و دورافتاده‌تر، اقشار محروم‌تر و سنتی‌تر جامعه است و حالا بر آن است که برای آینده سیاسی خود پایگاه اجتماعی طرفدارانش را گسترده‌تر کند و به همین منظور با به چالش کشیدن موضوعات مهم درصدد است به‌تدریج در میان اقشار و لایه‌های تحصیلکرده‌تر جامعه، جوانان و نسل‌های بعد از انقلاب، دانشجویان، اقشار مرفه جامعه، کارکنان دولتی، اقلیت‌ها، زنان و... هم ایجاد حامی و طرفدار کند. آنچه ظاهرا آقای احمدی‌نژاد نمی‌داند، این است که از منظر جامعه‌شناسی سیاسی، رفتار این اقشار و تمایلات و گرایشات سیاسی آنها با جنس حامیان فعلی ایشان کاملا متفاوت است. حمایت و هواداری از او که کاملا هم گسترده است و بین «۱۰» تا «۱۵» میلیون نفر را در بر می‌گیرد، هواداری و علاقه «کاریزماتیک» است. آنها به شخص آقای احمدی‌نژاد علاقه‌مند هستند و این انگیزه آنان ارتباطی با عملکرد احمدی‌نژاد ندارد، یعنی آنها نه تنها به عملکرد و پیامدهای هشت سال ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد فکر نمی‌کنند و برایشان اهمیت ندارد، بلکه هر اندازه برای آنها استدلال شود که سیاست‌های اصولگرایان در آن هشت سال ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد چه وضعیتی پدید آورد، تغییری در عواطف و احساساتشان نسبت به شخص او ایجاد نخواهد شد، چنان که فردا هم اگر انتخابات شود، صف بسته و به او رای خواهند داد. به این نوع لیدری در جامعه سیاسی«کاریزماتیک» گفته می‌شود. آنچه مسلم است احمدی‌نژاد به حضور در قدرت به عنوان امری مقطعی نگاه نمی‌کند و این‌گونه نیست که مانند آیت‌ا... هاشمی یا رئیس دولت اصلاحات عطای قدرت را به لقایش ببخشد. احمدی‌نژاد مصمم به حضور در قدرت است. پیش از عید ۹۶ در یادداشتی در روزنامه آرمان نوشتم که به هر نحوی که خواستند، با آیت‌ا... هاشمی و رئیس دولت اصلاحات رفتار کنند، آن دو شخصیت در منتهای نجابت رفتار کردند و اعتراض هم نکردند. شاید رفتار آقای احمدی‌‌نژاد سبب شود عمق نجابت نه صرفا آیت‌ا... هاشمی و رئیس دولت اصلاحات، بلکه کل جریان اصلاح‌طلب هویدا شود.



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین