کد خبر: ۱۴۱۴۷۰
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۹
من بارها گفتم که بخش اعظمی از شهرتم را رهون آن بازی تاریخی هستم. درست است که هجده سال گذشته اما هنوز مردم به من لطف دارند و از آن نبرد حرف می‌زنند.این هم طالع من بود که در ملبورن تیرخلاص را بزنم و در دل مردم جایی پیدا کنم.شکر.هزار مرتبه شکر.
پسر تیزهوش چشمه ایلخی فریمان که یادگارهایش هنوز بالای رف می‌درخشند و مرور کارنامه‌اش گذشته‌ای چشم نواز را در ذهن ها احیا می‌کند، این روزها سرش شلوغ است.او درون چمنزار به طرز عجیبی بوی زندگی می‌دهد،وقتی مشق رستگاری در نود دقیقه های داغ را با شاگردانش مرور می‌کند.قند فریمان در زمهریر مشهد به دنبال آن است، قشون آبرومندی بسازد که با تولد دوباره لیگ، بچه هایش در دوئل های دوزخی با گل و هلهله و پیروزی، لب‌هایشان را آغشته به بوسه کنند و کام اهالی خاوران را شیرین سازند. نیمروز ما با شاخه گل زنبق شروع شد،وقتی از آن سوی خط صدای مردی را شنیدیم که بی شیله پیله حرف زد و هرگز در جلد سکانداران محافظه کار فرو نرفت.گپ زمستانی آفتاب یزد با خداداد عزیزی پیش روی شماست.

خداداد عزیزی این روزها کجاست و چکار می‌کند؟

درگیر تیم سیاه‌جامگان هستم و به عنوان سرمربی کارها را پیش می‌برم. ما در نیم فصل دوم روزهای سختی خواهیم داشت و باید از حالا برای دوئل های شانه به شانه آماده شویم.

مهدی هاشمی نسب هم به نیمکت سیاه‌جامگان اضافه شده؟
بله، مهدی پذیرفت کنارمان باشد.او نگاه خوبی به فوتبال ایران ندارد و می‌گوید آلودگی ها اجازه کار کردن نمی دهند. اما بالاخره ریش گرو گذاشتیم و مهدی قبول کرد. همراه او و دیگر مربیان تلاشمان را می‌کنیم تا در نیم فصل دوم تیم روپاتری را به مصاف حریفان بفرستیم.تیمی که حریفان را در زمین آزار دهد، نه مثل بازی با پرسپولیس که کیسه شن شود و حالمان را بگیرد.

دلخوری از آن دوئل هنوز با غزال تیزپا هست!
من همیشه از تحقیر شدن در فوتبال متنفر بودم. معتقدم تیمی اگر می‌بازد،لااقل باید سکوها را راضی کند.ما در آن بازی به مفهوم واقعی تحقیر شدیم،در حالیکه بازیکن باتجربه در زمین کم نداشتیم.مطمئن باشید اجازه نمی دهم دیگر از اینگونه نمایش‌ها در دیدها قرار گیرد.

مثل اینکه میلاد میداودی هم به تیم شما پیوسته؟

بله میلاد را اضافه کردیم تا وسط میدان یک پلی میکر خوب داشته باشیم.البته چند نفر هم جدا شدند.من خیلی زودتر از این ها اعلام کردم،هر کس دلش با این تیم نیست برود.هیچ گله ای هم ندارم.من برای ماندن بازیکن در مشهد محال است اصرار کنم.الان هم دنبال این هستم نقاط ضعف تیم را قبل از شروع نیم فصل دوم ترمیم کنم و با خیال راحت تر روبروی حریفان بایستیم.

پاشنه آشیل سیاه جامگان کجاست؟
حقیقت این که خط آتش ما باید قدرتمند تر عمل کند. ما باید مهاجمی در اختیار بگیریم که لقمه‌ها را پس نزند. تیمی که گلزن تام و تمام ندارد، نمی‌تواند کاری از پیش ببرد.همه دعاها برای آمین است.
در دیوار دفاعی تیم هم باید تحولاتی صورت گیرد. این حداقل تغییرات است.

با سعید دقیقی و چند تن دیگر از شاگردانتان که حرف می‌زدیم،رک و پوست کنده می‌گفتند به خاطر خداداد تا آخرش ادامه می‌دهیم،چون مطمئنیم پای حرفش می‌ایستد و حقمان را می‌گیرد!
من علاوه بر کار فنی دنبال حل مسائل بچه ها هم هستم و می‌دانم بازیکن باید برای خوب جنگیدن شارژ شود.البته این بلای جانکاهی است که خصوصی سازی سر فوتبال ما آورده و کار را سخت کرده است. رک بگویم خصوصی سازی فوتبال ما را زمین گیر کرد.

چرا؟

در فوتبالی که توجیه اقتصادی چندانی ندارد،بخش خصوصی سرش درد نمی کند که به این صحنه پرهیاهو ورود پیدا کند.سال هاست مسئولان ورزش مدام از خصوصی سازی حرف می‌زنند اما در عمل آش و کاسه همان است که بود.من از شما سوال می‌کنم، ذوب‌آهن دولتی است؟ فولاد چطور؟ پیکان و سایپا و نفت و تراکتور چطور؟

اینها هیچ کدام با خصوصی سازی صنمی ندارند!

دقیقا.من هم اگر سرمربی یک تیم دولتی شوم،سر وقت در تمرین حاضور می‌شوم و تمام هم و غم خود را صرف مسائل تاکتیکی و فنی می‌کنم.الان چاره ای نیست جز اینکه هم تیم را برای نیم فصل دوم آماده کنم و هم دنبال حل معادلات مالی باشم.این باعث می‌شود مربی از اصل کارش دور شود.بعد هم تا کی قرار است سر هم کلاه بگذاریم.ما اعلام کرده ایم لیگمان حرفه ای است اما در میدان عمل به هیچ وجه مختصات فوتبال حرفه ای را نداریم.اگر کنفدراسیون فوتبال آسیا ناظرش را بفرستد و پی ببرد که تیم لیگ برتری ایران زمین اختصاصی ندارد و با هزار مشکل دست و پنجه نرم می‌کند، مطمئن باشید کارمان با کرام الکاتبین است.

حالا چرا در خراسان به آن وسعت و آن همه صنایع متمول بخش خصوصی رغبتی برای حضور در عرصه نشان نمی‌دهد؟خراسان پتانسیل بالایی دارد انصافا.

این گرفتاری مختص امروز نیست و ریشه در گذشته دارد.متاسفانه در مشهد همیت و اراده لازم برای این مساله وجود ندارد و نتیجه اش همین است که تیم های مشهدی با سیلی صورتشان را سرخ نگه می‌دارند.بخش خصوصی وقتی می‌بیند حضورش در فوتبال جز دردسر نتیجه دیگری ندارد و باید با هزار و یک مشکل دست و پنجه نرم کند،قید این کارها را می‌زند.بعد هم امروز خرج تیمداری وحشتناک است و همین متولیان سیاه جامگان به سختی هزینه ها را
تامین می‌کنند.

راستی آقای اصفهانیان هم مصاحبه کرده و گفته خداداد را دوست دارم اما نباید در مسائل داوری دخالت کند!

آقای اصفهانیان لطف دارد، به شرط اینکه ایشان هم راجع به مسائل فنی حرف نزند.گاهی ایشان دیدگاه های فنی خود را عرضه می‌کنند که هیچ ارتباطی با حوزه داوری ندارد.بعد هم مگر فقط من انتقاد می‌کنم؟یعنی مربیان دیگر لیگ روزه سکوت گرفته‌اند و برای داوران کلاه از سر برمی‌دارند.تمام مربیان ما حرفشان را می‌زنند و خیلی هم پوست کنده راجع به داوری اظهار نظر می‌کنند.حالا چرا من باید سیبل شوم معلوم نیست.

قند فریمان هنوز هم به خاطر حماسه ملبورن در کوچه و خیابان امضا می‌دهد و سلفی می‌گیرد؟

من بارها گفتم که بخش اعظمی از شهرتم را رهون آن بازی تاریخی هستم. درست است که هجده سال گذشته اما هنوز مردم به من لطف دارند و از آن نبرد حرف می‌زنند.این هم طالع من بود که در ملبورن تیرخلاص را بزنم و در دل مردم جایی پیدا کنم.شکر.هزار مرتبه شکر.

با بچه های ۱۹۹۸ ارتباط داری؟پل های رابطه محکم است یا نه؟
بله محکم است.ما تیم همدلی بودیم و بر پایه رفاقت پیش رفتیم. باور کنید هنوز هم رفاقت ها پابرجاست.به احمد رضا زنگ می‌زنم،با علی ارتباط خوبی دارم،هراز گاهی حال استاد را می‌پرسم و کریم هم که جان است.همین الان دلم برایش لک زد.

هیچ فکر کردی مثلا بیست سال بعد خداداد کجاست و چکار می‌کند؟
آدمیزاد یک دقیقه بعدش را نمی‌تواند پیش‌بینی کند، اما دنبال این هستم در عرصه مربیگری با قدرت بیشتری فعالیت کنم. دوست دارم به همه استعدادهای این مملکت کمک کنم و داشته هایم را در اختیارشان بگذارم. امیدوارم بتوانم همچنان چهره مثمر ثمری برای فوتبال ایران باشم.هر چند با تمام وجود معتقدم عزت و ذلت دست آن بالایی است.

آیا به شاگردانت توصیه می‌کنی تا نیمه شب در تلگرام و اینستاگرام نباشند!؟

بله، همه چیز را به این بچه ها می‌گویم.در این فوتبال نابرده رنج گنج میسر نمی شود.نسلی که ایران را به جام جهانی فرانسه برد،یکی از منضبط ترین نسل ها بود.سر ساعت می‌خوابید.تغذیه اش درست بود و دنبال سیگار و قلیان نمی رفت.نسل جدید فوتبال اگر بخواهد پیشرفت کند راهی ندارد جز آنکه حرفه ای رفتار کند. من تمام ریزه کاری ها را بیان می‌کنم،.قبول کنید بازیکنی که تا سحر در تلگرام است به هیچ جا نمی رسد.حالا اینکه می‌پذیرند و موفق می‌شوند یا نمی پذیرند و راه خودشان را می‌روند دیگر دست من نیست.



از فریمان تا اینجا برای خداداد راه زیادی بود.نه؟

من هیچ وقت گذشته ام را فراموش نمی کنم.خداداد عزیزی یکشبه به این درجه نرسیده است.هنوز یادم نرفته دور و بر حرم و بازار رضا دست فروشی می‌کردم.تابستان ها هم می‌رفتم بنایی و پول در می‌آوردم.البته از همان زمان فوتبال را هم جدی تعقیب می‌کردم و در آموزشگاه ها برای خراسان گل می‌زدم.من هنوز یادم نرفته که با کفش های لنگه به لنگه بازی می‌کردم و گل می‌زدم.وقتی هم پیشرفت کردم و شرایطم متحول شد،سعی کردم گذشته ام را از یاد نبرم.

نقطه عطف فوتبال تو روزهایی بود که در بوندس لیگا جامه کلن را به تن می‌کردی.فکر می‌کنی کلن سقف آرزوهای غزال فوتبال ایران بود؟
کلن تیم بزرگی بود اما من می‌توانستم بیشتر پیش بروم.همان زمان از دورتموند پیشنهاد داشتم و تا چند قدمی عقد قرارداد با این تیم پیش رفتم، اما یک تصمیم احساسی سبب شد از دورتموند دور بمانم.در فوتبال جزیره هم مشتری داشتم و می‌توانستم در لیگ انگلیس بازی کنم که نشد.در مجموع می‌توانستم جلوتر بروم و افتخارات بیشتری کسب کنم.می توانستم حتی به اسپانیا بروم و در لالیگا بازی کنم،اما تقدیر این بود که تا کلن پیش بروم. شکر.من همیشه به سرنوشت اعتقاد داشتم.تقدیر هر کس روی پیشانی اش نوشته شده.

اگر زمان به عقب برگردد برای ادامه فوتبال به ینگه دنیا می‌روی یا نه؟
نه.

چرا؟

رفتنم به لیگ آمریکا و پس از آن بازی در لیگ امارات اشتباه بود. بازی در لیگ‌هایی در این سطح سقف آرزوها را کوتاه می‌کند.من البته در ام ال اس روزهای خوبی داشتم و ایرانی های ساکن آمریکا محبت زیادی داشتند اما یک بازیکن حرفه ای باید هم انتخاب هایش خط کشی شده باشد.

۴۷ بازی ملی و چند تاج گل.برای اعجوبه‌ای مثل خداداد این تعداد بازی ملی کم نیست؟

چرا، قبول دارم، شاید اگر یکسری اتفاقات نمی‌افتاد بالای صد بازی در کارنامه‌ام ثبت می‌شد. من از علی دایی زودتر به تیم ملی رسیدم اما تعداد بازی‌های ملی ام کمتر از اوست.این هم از مواردی است که حیرتش بر دل آدم می‌ماند.

در بین مربیان وطنی و خارجی عملکرد کدامشان درست تر بود.تو با سکانداران زیادی کار کردی بالاخره.

ایویج یک سر و گردن بالاتر از دیگران بود و فوتبال را هم می‌فهمید.او همه فوت و فن ها را بلد بود و می‌دانست که چطور باید پروسه تحول را در یک تیم اجرایی کند.ایویچ از همه کروات ها یک سر و گردن بالاتر بود انصافا.

من یاد صحنه چالش تو با جلال طالبی در جام جهانی ۹۸ افتادم.یادم هست سکانس مه آلودی در دیدها قرار گرفت و خشم خداداد همه را پای جعبه رنگی میخکوب کرد!

خوب یادم هست که نادر محمدخانی مصدوم شده بود.من با ایما و اشاره از نیمکت خواستم نادر را عوض کند. این خواست خود نادر بود.اما آقا جلال اشتباه متوجه شد و چند لحظه بعد مرا تعویض کرد.من هم از کوره در رفتم و کمی اوضاع به هم ریخت، اما همان شب رفتم اتاق آقا جلال و از او پوزش خواستم. خدا را شکر همیشه جرات این را داشته‌ام که اگر جایی کوتاهی شده، دنبال جبرانش بروم.
همین الان دل خداداد برای چه کسی تنگ شده؟
(مکث می‌کند)....برای کریم.من در فوتبال ایران دوستان زیادی دارم اما کریم چیز دیگری است.آقا، خالص و جوانمرد.همیشه فکر می‌کنم کریم هم به تمام حقش در فوتبال نرسید.با این وجود از نگاه من کریم بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ماست.

و احمد رضا عابدزاده؟

احمد رضا در نزد نسل ما از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. او در حماسه ملبورن نقش تاثیر گذاری ایفا کرد. متاسفم که او به آنچه استحقاقش را داشت در فوتبال نرسید. من هنوز هم وقتی تماس می‌گیرم و حالش را می‌پرسم عقاب آسیا صدایش می‌زنم. لقب عقاب برازنده او بود و هست.

خداداد عزیزی به مرگ هم فکر می‌کند؟

مگر می‌شود به مرگ فکر نکرد.همه ما رفتنی هستیم و دیر یا زود باید سفر کنیم.گله من از مسئولان فوتبال ایران است که چرا بازیکنان نامدار فوتبال را فراموش کرده اند.چرا باید منتظر مرگ ستاره ها باشیم و تا زمانی که هستند سراغشان را نمی‌گیریم.مرگ حق است اما نباید آدم هایی که در این فوتبال خاک خوردند فقط با مردن عزیز شوند.

مقصد نهایی خداداد عزیزی کجاست؟

دوست دارم همچنان برای فوتبال ایران مفید باشم. خودم تصورم این است می‌توانم در صحنه مربیگری هم موفق شوم. فعلا که درگیر سیاه جامگان هستم و اگر با این تیم نتیجه بگیرم گام بلندی برداشته ام.قصد دارم در کلاس های معتبر مربیگری در اروپا شرکت کنم.مطمئن باشید به آنچه در ذهن دارم دست خواهم یافت.

مصاحبه خوبی بود خداداد. مواظب خودت باش.

در این فوتبال نابرده رنج گنج میسر نمی شود.نسلی که ایران را به جام جهانی فرانسه برد،یکی از منضبط ترین نسل ها بود.

سر ساعت می‌خوابید.تغذیه اش درست بود و دنبال سیگار و قلیان نمی رفتn من هیچ وقت گذشته‌ام را فراموش نمی‌کنم.خداداد عزیزی یکشبه به این درجه نرسیده است.هنوز یادم نرفته دور و بر حرم و بازار رضا دست‌فروشی می‌کردم

 تمام مربیان ما حرفشان را می‌زنند و خیلی هم پوست‌کنده راجع به داوری اظهارنظر می‌کنند. حالا چرا من باید سیبل شوم معلوم نیست.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین