|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳:۲۸
کد خبر: ۱۴۰۹۳۸
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۶
پس، بچه‌های ما در کار سیاست نیامدند. اما حُسن یا اشکالی در كارشان وجود دارد که خیلی بی‌رودربایستی برخورد می‌کنند. مخفی‌کاری و ریاکاری نمی‌کنند و هرچه هستند، نشان می‌دهند و در کارهایی که به آنها مربوط نیست دخالت می‌کنند. این روش در جامعه ما باب نیست. به معنای مصطلح وارد سیاست نشدند، ولی وارد میدان شدند.
مهدی ملک‌محمد، روانشناس در فرارو نوشت: مرحوم آیت‌الله هاشمی بی‌شک از خانواده‌اش جدا نیست. چه پیش از این، نه او خود خواست که این جدایی اتفاق بیفتد و نه رسانه‌ها و سیاستمداران موافق و مخالف ایشان دوستدار نشان‌دادن این جدایی بودند.

دوربين‌ها بر پيكر مرحوم آيت‌الله هاشمي رفسنجاني در دانشگاه تهران زوم كرده‌اند. سه پسر ايشان با حالتي زار در كنار پيكر پدر نشسته‌اند. دقايقي ديگر، قرار است با حضور مقام رهبري و مقامات عالي نظام و مردم نماز ميت بر پيكر پدر خوانده شود.

با آغاز نماز ميت، پسرها ديگر اجازه ندارند كه در كنار پيكر پدر باشند. نماز ميت خوانده مي‌شود و دوربين‌ها چهره‌هاي گريان پسرها را در صفوف دوم و سوم نشان مي‌دهند. به‌عنوان يك روان‌شناسي كه خانواده برايش اهميت بسيار دارد، نگران مي‌شوم كه چهره هاشمي پدر در افكار عمومي زير چهره هاشمي سياستمدار قرار بگيرد.

اين را برنامه‌هاي به ناگهان بي‌شمار صدا و سيما درباره زندگي ايشان بيشتر مي‌كند كه اصرار دارد فقط چهره هاشمي سياستمدار را به بينندگان نشان دهد.

مرحوم هاشمي بي‌شك از خانواده‌اش جدا نيست. چه پيش از اين، نه او خود خواست كه اين جدايي اتفاق بيفتد و نه رسانه‌ها و سياستمداران موافق و مخالف ايشان دوستدار نشان‌دادن اين جدايي بودند.

انتخابات رياست‌جمهوري سال 84، 88 و حتي 92 خانواده هاشمي در كنار او در صدر اخبار بودند. او اما به گواه اصول روان‌شناسي خانواده، پدري بسيار مؤفق بود. سياست باعث نشد كه از عشق به خانواده اندكي كاسته شود. كه حتي وقتي پسران و دختران رفتاري برخلاف اصول سياسي او انجام مي‌دادند كه برايش هزينه‌هاي بسيار داشت، از آن‌ها كناره بگيرد.

اصل برجسته روان‌شناسي خانواده براي والدين موفق، عشق غيرمشروط به فرزندان است. مرحوم هاشمي علاقه‌اش به خانواده مشروط به رعايت اصول سياسي او نبود. همين شد كه پسران و دختران با مواضع متفاوت با او، علاقه‌شان اندكي به پدر كاسته نشود و مطيع امر پدر باشند. اما پدر حواسش بود كه استقلال فرزندان را نقض نكند.

در جايي در بيان اين اطاعت در عين استقلال مي‌گويد: «محسن که در اروپا جزو انجمن اسلامی بود، به ایران آمد و مشغول کار در موشک‌سازی شد. رشته‌اش مربوط به بدنه موشک‌سازی بود و به همین خاطر تحصیلش را نیمه‌کاره رها کرد و آمد. چون به او نیاز داشتیم. کارش مخفی بود و بعد به بازرسی رئیس‌جمهوری آمد که آن‌هم کاری مخفی بود. کسی را می‌خواستیم که از اطلاعات سوء‌استفاده نکند. بعد به مترو رفت. مهدی به صنعت علاقه داشت و فهمید که وضع ما در دریا ضعیف است. او دنبال سکوسازی و لوله‌های کف آب و حفاری در دریا رفت که وابسته بودیم. آخرش به پارس جنوبی و عسلویه رسید و سپس به CNG رفت که برای صرفه‌جویی و محیط‌زیست خوب است. یاسر هم با آقای فروزش، وزیر سابق جهادسازندگی درباره خودکفایی پنیر کار می‌کرد. آن‌موقع مشکل ما در کشور این بود که کسی دنبال صنایع تبدیلی نمی‌رفت. دامداران مشکل داشتند و پنیر هم وارداتی بود. مشاور وزیر بود، ولی این سمت برای راه‌اندازی کارش بود. الان هم در دفتر من است.

پس، بچه‌های ما در کار سیاست نیامدند. اما حُسن یا اشکالی در كارشان وجود دارد که خیلی بی‌رودربایستی برخورد می‌کنند. مخفی‌کاری و ریاکاری نمی‌کنند و هرچه هستند، نشان می‌دهند و در کارهایی که به آنها مربوط نیست دخالت می‌کنند. این روش در جامعه ما باب نیست. به معنای مصطلح وارد سیاست نشدند، ولی وارد میدان شدند.

البته یک بحث اساسی دارم که می‌توانستم جلویشان را بگیرم که معلم شوید و یا درس بخوانید و اینکه پسر رئیس‌جمهور هستید، برایتان بس است. اگر این تفکر عام شود، بچه‌های شخصیت‌ها نمی‌توانند کار کنند که نوعاً دلسوز هستند. فرهنگ درستی نیست. البته شاید بعضی‌ها سوء‌استفاده کنند. شاید بعضی‌ها راضی باشند که بچه‌هایشان هیچ کاری نکنند و نانی بخورند و بگردند. چرا باید این‌گونه باشند؟ حداقل باید مثل مردم عادی کار کنند. جرم‌شان این است که پدرشان مسئولیت بالایی دارد. هر مدیری در سطح خود می‌تواند این مشکل را داشته باشد.

آن طرفش هم سخت است. دست‌شان به خاطر قدرت باز باشد و سوء‌استفاده کنند، که نقطه فسادانگیزی است. خودم مواظبت می‌کردم که آلوده نشوند. ضمن اینکه نمی‌خواستم جلویشان را بگیرم که برای مملکت کار نکنند. دلم برای مملکت می‌سوزد و هر کسی که کار می‌کند، خوشم می‌آید. مثلاً در ورزش بانوان شاید کسی جز فائزه من نمی‌توانست این طلسم را بشکند. همین بنیاد بیماری‌های خاص، ده پانزده سال است دارد کار می‌کند، ولی هنوز در کشور فاجعه است. بیماری‌های بد هموفیلی، تالاسمی، سرطان و کلیوی متولی مشخص نداشتند. در خانواده ما هیچ‌چیز تحمیلی نیست. در مورد خود من هم نبود. همیشه با انتخاب و آزادی کار کردیم. گاهی پدرم سخت‌گیری‌هایی می‌کرد. ما سخت‌گیری نمی‌کنیم که بچه‌ها چه شغلی انتخاب می‌کنند. البته تا حدی که کار بدی نکنند و مباح و عادی باشد. از دور مواظبم که مسائل دینی و عقاید و اعمال عبادی را رها نکنند. مثلاً به گونه‌ای ترتیب می‌دهم که صبح‌ها برای نماز بیدار شوند. اما سعی می‌کنم خودشان انتخاب کنند. احتیاجی به اوقات‌تلخی نداریم که فضای عاطفی خانواده را به‌هم بزنیم. می‌دانند که اگر خلافی از آنها ببینم، نمی‌گذرم.

این‌که چگونه جبران کنند، بستگی به شرایط من دارد. لذا مجموعه‌ای داریم که هم مواظبت مرئی و غیرمرئی در آن هست و هم آزاد می‌شوند و هر کاری که می‌خواهند – ولو با سلیقه من نسازد – دنبال می‌کنند. مثلاً دلم می‌خواست یکی از بچه‌هایم طلبه شود. اما آنها انتخاب نکردند و من هم نگفتم حتماً بروید طلبه شوید‌. معمولاً روحانیون معروف یکی از بچه‌هایشان را طلبه می‌کنند تا وارث آنها در آن بخش باشند. من به خودشان واگذار کردم.»

هاشمي پدر، شايد اگر نقشش از هاشمي سياستمدار پررنگ‌تر نباشد، كم‌رنگ‌تر نيست. در جامعه امروز كه به وضوح شاهدم پدران بسياري تربيت فرزندان‌شان را به دلايلي مثل‌ استرس‌هاي كاري، رفتارهاي نامناسب فرزندان و استقلال‌طلبي آن‌ها و ديگر دلايل رها كرده‌اند و باعث به‌وجودآمدن نسلي مي‌شوند كه نه علاقه‌اي به خانواده دارد و نه فعاليت هدفمند اجتماعي، نشان‌دادن الگوي هاشمي پدر بسيار مهم است.

كاش از همان نماز ميت شروع مي‌كرديم كه پسران در صف اول در كنار سياستمداران قرارداشتند، نه پشت آن‌ها. ولي حيف كه خانواده در اين جامعه پشت سياست قراردارد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین