|
|
امروز: دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۱۹:۲۵
کد خبر: ۱۳۲۰۶۰
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۳
در همین حال در ریو یک اسقف ایوانجلیست به عنوان شهردار انتخاب شد. در سائوپائولو، خوائو دوریا، یک تاجر میلیونر شهردار بزرگترین شهر آمریکای جنوبی و قدرت اقتصادی آن شده است. در مقایسه با ترامپ، دوریا در مدل برزیلی برنامه تلویزیونی "آپرنتیس" حضور داشته است.
"نه چندان خیلی دور از زمانی که آمریکایی‌ها با انتخاب دونالد ترامپ جهان را شوکه کردند، یک تاجر ثروتمند برزیلی که از قضا مجری یک برنامه تلویزیونی معروف بود به عنوان شهردار بزرگترین شهر آمریکای جنوبی انتخاب شد.

در گوشه دیگری از جهان، در جنوب شرق آسیا، یک هفت‌تیرکش که قسم خورده تمامی مجرمان را بکشد و به دریا بیاندازد تا ماهی‌ها چاق و فربه شوند، به عنوان رهبر یک کشور 100 میلیون نفری انتخاب شده است و در انگلیس رای دهندگان با سابقه‌ای چند صد ساله در مدرنیته و عمل گرایی انتخاب کردند که خارج از اتحادیه اروپا به حیات خود ادامه دهند.

موچ پوپولیستی که سال 2016 ترامپ را به اوج قدرت جهانی و نفوذ رساند، در آمریکا آغاز نشد و به طور قطع در این کشور نیز به پایان نخواهد رسید."

به گزارش ایسنا، روزنامه واشنگتن پست در تحلیلی به جهان سیاسی پرداخته که در حال تحول است و در مسئله‌ای نه چندان دور از ذهن در آینده‌ای نزدیک ممکن است به دست راست‌های افراطی بیفتد: « و نه تنها به پایان نخواهد رسید که در عوض بزرگ‌ترین جایزه برای این جنبش جهانی که به نظر می‌رسد بر ذخایر بی‌انتهای نارضایتی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بنا شده، در راه است؛ جایزه‌ای که می‌توان آن را شتاب بیشتر در پیروزی‌ افراد این جنبش و واژگونی‌ نظم فعلی جهانی دانست.

مارک لئونارد، مدیر روابط خارجی شورای اروپا می‌گوید: موفقیت، موفقیت می‌آورد. درحال حاضر همه در مقابل چنین جنبشی آسیب پذیر هستند. در این میان اگر تغییرات گسترده‌ای برای مهار توده‌ها رخ ندهد، پیروزی‌های شوکه کننده پراکنده سال جاری به زودی به یک جنبش جهانی و پیروزی کسانی تبدیل می‌شود که علیه حاکمیت قانون عمل می‌کنند، یک جانبه‌گرایی را در مقابل همکاری به رسمیت می‌شمارند و منافع اکثریت را برتر از حقوق اقلیت‌های مذهبی و نژادی می‌دانند.

فلوریان فیلیپات، مشاور ارشد مارین لوپن، رهبر حزب راست افراطی فرانسه در پی پیروزی ترامپ با انتشار توئیتی احساس خود را این چنین بیان کرد: دنیای آن‌ها در حال فروپاشی است و دنیای ما در حال سربرآوردن است.

با توجه به اینکه انتخابات ریاست جمهوری فرانسه بهار سال آینده برگزار خواهد شد، لوپن دقیقا برای وارد کردن پاریس به لیست پایتخت‌های جهان که به دست حلقه پوپولیست‌ها خواهد افتاد، گزینه‌ای مناسب است. با وجود اینکه تاکنون شانس او برای پیروزی انتخابات چندان بالا نبوده اما حالا می‌توان صراحتا گفت که شرایط با پیروزی ترامپ تغییر کرده است.

اما مدت‌ها پیش از انتخابات فرانسه، اتریش می‌تواند اولین کشوری شود که از سال 1945 تاکنون به عنوان اولین کشور غرب اروپا، راست‌های افراطی را در انتخابات ماه آینده خود انتخاب کند.

همزمان در چهارم دسامبر، ایتالیایی‌ها در رفراندوم قانون اساسی شرکت خواهند کرد؛ رفراندومی که می‌تواند  پایین کشیده شدن دولت چپ‌گرای ماتئو رنتزی، نخست‌وزیر این کشور را در پی داشته باشد، در حالی که می‌تواند شانس جنبش ضد ساختارگرای "پنج ستاره" را افزایش دهد.

در این میان با وجود آنکه دلایل دقیق موج پوپولیستی از کشوری به کشور دیگر متفاوت است اما در تمامی کشورها رئوس این دلایل تقریبا مشابه است.

نگرانی نسبت به دستاوردهای اقتصادی که در دست برخی انباشته شده و سایرین را دچار رکود یا ورشکستگی کرده از جمله این مسائل است. در کنار آن می‌توان به از نارضایتی از ترکیب‌های فرهنگی در این جهان پیوسته و حس بیگانگی نسبت به طبقه سیاسی در میان طبقه کارگر به عنوان سایر علل گرایش به اندیشه‌های پوپولیستی نام برد.

در این میان این مساله که رهبران پوپولیست خود معمولا فرزندان خانواده‌های ثروتمندی هستند که هرگز کوچک‌ترین ارتباطی با توده‌های مردمی که ادعا می‌کنند برای آنها تلاش می‌کنند نداشته‌اند، اصلا مطرح نیست!

لئونارد در بخش دیگری از سخنانش می‌گوید: مردم احساس می‌کنند که برای منهدم کردن ساختارهای موجود به یک قهرمان نیاز دارند، حال آنکه شباهت این رهبران با مردمی که مسائل آنها را مطرح می‌کنند در مقابل قصد این رهبران برای نابودی ساختار موجود از اهمیت کمتری برخوردار است.

این مساله به خوبی در مورد ترامپ صدق می‌کند؛ شهرنشینی میلیاردر که بیشترین رای خود را در مناطق روستایی و رای دهندگان کم سوادتر داشته است.

این مساله هم حقیقت دارد که در رای بریگزیت بریتانیا رای‌دهندگان موافق اکثرا از شهرهای کوچک انگلیس و شهرهایی بوده‌اند که با فضای پساصنعتی موجود در جدال هستند. رای دهندگانی که خواهان خروج از بوروکراسی بروکسل بوده‌اند، مهاجرت را در صدر لیست نگرانی‌های خود قرار داده‌اند و از نظر سواد نیز در سطح پایین‌تری نسبت به آنها که خواهان ماندن در اتحادیه اروپا بودند، قرار داشتند.

نکته جالب اینکه این جنبش از دل سیاستمدارانی بیرون آمده است که از دور از ذهن‌ترین مکاتب و عرصه‌ها برخاسته‌اند. این رهبران با هم با بیان ایده‌ای که پیشتر غیر واقعی جلوه می‌کرد از رای دهندگان خود خواستند تا "کنترل امور خود را در دست بگیرند" و همین علتی شد تا اکثریت کشور از این ایده حمایت کنند.

یکی از این سیاستمداران نایجل فاراژ، تاجر کالا بود که بعدتر به یکی از پروپاقرص‌ترین حامیان ترامپ تبدیل شد و در کمپین‌های انتخاباتی در کنار او قرار گرفت و از تاجر نیویورکی کارزار انتخاباتی آمریکا خواست تا از مدل بریگزیت برای پیروزی استفاده کند.

پس از پیروزی ترامپ، فاراژ در روزنامه سان انگلیس نوشت: حتی لحظه‌ای هم گمان نکنید که تغییرات اینجا پایان یافته است. رای دهندگان در سراسر جهان غرب خواهان دموکراسی و کنترل مرزی مناسب هستند و مهم‌تر آنکه بتوانند مسئول زندگی خود باشند. در آینده شاهد شوک‌های سیاسی در اروپا و فراتر از آن خواهیم بود.

چنین شوک‌هایی ویژگی‌ جدید نظم دوران پس از جنگ جهانی دوم در دموکراسی‌های حلقه‌ شمال آتلانتیک است. در جهان در حال توسعه کشورهای بیشتری با این شوک‌ها آشنایی دارند اما در حالی که این جنبش در کشورهای در حال توسعه نیز رو به گسترش بوده، همزمان به دلایل مشابهی در غرب ثروتمند نیز در حال تجدید قوا است.

در ماه مه فیلیپینی‌ها رودریگو دوترته را به عنوان رئیس جمهور خود انتخاب کردند؛ مردی که 20 سال به عنوان رئیسی تحت حمایت توده‌ها یک شهر را در جنوب فیلیپین مدیریت می‌کرد.

دوترته که زمانی نام مستعارش "شهردار جوخه مرگ" بود، به گشت‌زنی‌هایش با موتور و سلاح شهرت داشته است. او ادعا می‌کند که باید عدالت را با دستان خودش اجرا کند.

به عنوان یک کاندید ریاست جمهوری دوترته خشونت را وعده داد. او سوگند خورد تا کشور را از شر جرم خلاص کند آن هم با رویکردی که در آن تمامی مظنونان پاکسازی خواهند شد. هزاران تن از مردم که به عنوان قاچاقچی مواد مخدر و مصرف کننده شناسایی شده بودند از زمان روی کار آمدن دوترته کشته شده‌اند.

او در سخنرانی‌های اولیه خود اعلام کرد که طبقه سیاسی مانیل را به چالش می‌کشد، به سیاست‌های رایج پایان می‌دهد و از ضعفا حمایت می‌کند.

دوترته که فرزند یک فرماندار است خودش را به عنوان ناجی مردم فیلیپین معرفی کرده است. او مانند یک کودک دارای اعتماد به نفس فوق‌العاده، صحبت می‌کند در حالی که تجاوز را به شوخی می‌گیرد، مردم را تهدید به تیراندازی می‌کند و در میان صحبت‌هایش دشنام‌های متعددی را مانند "حرامزاده" به کار می‌برد.

این عرصه خونین با اظهاراتی شدید به نوعی یادآور ناسیونالیست‌هاست.

همزمان طی ماه‌های اخیر زلزله ضد ساختارگرایی عرصه‌های مهمی از سیاست برزیل را نیز درگیر کرده است که در دراماتیک‌ترین حالت به استیضاح دیلما روسف، رئیس جمهور چپ گرای این کشور منجر شد؛ رئیس جمهوری که حزب کارگرش 13 سال پیش از وی زمام امور را در دست داشت.

در همین حال در ریو یک اسقف ایوانجلیست به عنوان شهردار انتخاب شد. در سائوپائولو، خوائو دوریا، یک تاجر میلیونر شهردار بزرگترین شهر آمریکای جنوبی و قدرت اقتصادی آن شده است. در مقایسه با ترامپ، دوریا در مدل برزیلی برنامه تلویزیونی "آپرنتیس" حضور داشته است.

روز پس از پیروزی ترامپ، یکی از قانونگذاران راست افراطی برزیلی که آرزوی ریاست جمهوری را در سر می‌پروراند از طریق توئیتر به ترامپ تبریک گفت و وعده داد که در انتخابات 2018 برزیل اتفاقی مشابهی را تجربه خواهد کرد.

اسکار ویدارت، پژوهشگر علوم سیاسی معتقد است، ترامپ شبیه نمونه آمریکای لاتین یک پوپولیست است اما در آمریکای لاتین ظهور چنین فردی به وسیله موسسات و نهادهای ضعیف ممکن شده است؛ بنابر این در ایالات متحده برای آن باید به دنبال دلیل دیگری گشت.

گرچه همچنان افراد خارج از عرصه سیاست‌ یک به یک در انتخابات کشورهای آمریکای لاتین پیروز می‌شوند - "خامس مورالس" یک کمدین تلویزیونی اخیرا در انتخابات ریاست جمهوری گواتمالا پیروز شد- اما اگر جریان به همین منوال سپری شود می‌توان عقب گرد این نحله سیاسی را در این کشورها نیز شاهد بود.

آرژانتین سال گذشته به پایان یک دهه حکومت کریستینا فرناندز کرچنر رای داد؛ رفراندوم بولیوی مانع از انتخاب مجدد اوو مورالس شد و چاوزیسم پس از 17 سال حکومت دارد نفس‌های آخر را در قدرت می‌کشد.

در این میان به اعتقاد لئونارد، موثرترین راه برای شکست دادن موج پوپولیسم این است که اجازه داد گاهی هم آنها حکومتداری کنند: آنها از پس آن بر نخواهند آمد.

برجسته‌ترین نمونه به طور قطع آلمان است؛ جایی که پیروزی یک پوپولیست کاریزماتیک فاجعه‌ای را برای جهان رقم زد. به دلیل صبغه "نازی‌ها" در آلمان، سیستم سیاسی پساجنگ آن گونه طراحی شد که از حقوق اقلیت‌ها حمایت و از قدرت گیری فوق‌العاده اکثریت جلوگیری شود.

اما حملات تروریستی افراط گرایان و موج گسترده مهاجران اکنون خواست و تمایل ملی را به آزمایش گذاشته است. رشد سریع حزب "آلترناتیوی برای آلمان" که در سال 2013 پایه گذاری شد، جنبش‌های ضد اسلامی را به جنب و جوش واداشته است چرا که این حزب طی یک سال اخیر به شدت اسلام را تقبیح کرده و نسبت به "رشد و گسترش حضور مسلمانان در خاک آلمان هشدار داده است". در این میان بازداشت ده‌ها مظنون تروریستی در میان پناهجویان به کمپین این حزب شور بخشیده است.

در حالی که سال آینده آلمان شاهد انتخاباتی ملی خواهد بود،  این حزب اکنون از هر شش رای تقریبا یک رای را از آن خود کرده و در انتخابات محلی سال جاری به دستاوردهای بی‌سابقه‌ای دست یافته است.

یورگن فالتر، پژوهشگر علوم سیاسی و کارشناس جبهه‌های راست افراطی معتقد است، این حزب یک نئونازی کامل محسوب نمی‌شود اما به آن نزدیک است. پایگاه انتخاباتی این حزب با این حال اکنون در قیاس با گذشته بیشتر شده و رو به افزایش است.

فالتر خاطرنشان می‌کند: این حزب توانسته حمایت برخی از مردم میانه‌رو و کمتر میانه رو را جلب کند؛ کسانی که از سوی مدرن سازی، پناهجویان و اسلام احساس تهدید می‌کنند و حالا هم که ما در حال صحبت از "رای دهندگان ترامپی" هستیم.

حتی در آلمان هم چیزهایی را که از نظر سیاسی غیرقابل باورند دیگر نمی‌توان به راحتی نادیده گرفت.»



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین