کد خبر: ۱۳۱۰۳۹
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۵
به واقع هیلاری در این سهل‌انگاری در استفاده از سرور شخصی برای ارسال پیام‌های فوق سری وزارت امور خارجه بهانه به پیام‌بران گاف اطلاعاتی یعنی جولیان آسانژ و ادوارد اسنودن داد تا او متهم به افشای اسناد محرمانه طبقه‌بندی‌شده آمریکا شود.
جهان صنعت در یادداشتی به قلم دکتر صلاح‌الدین هرسنی نوشت:پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا نشان داد که آنچه در عرصه واقعیت جاری است تا چه میزان با عرصه عمل تفاوت دارد.

اساسا تصویری که از ترامپ تا قبل از این انتخابات هم از سوی جهانیان و هم از سوی حزب دموکرات و رهبر تراز اولش یعنی هیلاری ارائه می‌شد، تصویری بود که قرار است آرمان‌ها و ارزش‌های آمریکایی را به سخره گیرد و به باد تاراج و فنا دهد. اما در عالم واقع آن پندار‌ها و آن همه تصورات رنگ باخت و واقعی‌تر و قوی‌تر از آنچه گفته می‌شد به عاملی ضدارزش و ضدابزار برای دموکرات‌ها و شکست هیلاری تبدیل شد تا او نتواند در ورود به کاخ سفید تاریخ‌سازی کند. در این رهگذر آنچه سبب شد هیلاری برای تاریخ‌سازی ناکام بماند، چهار سال ماموریت او در وزارت امور خارجه آمریکا بود. به واقع این ماموریت بیش از آنکه برای او و خانواده سیاسی‌اش بتواند یک فرصت باشد در بی‌مبالاتی و سهل‌انگاری او تبدیل به تهدید شد. به واقع هیلاری در این سهل‌انگاری در استفاده از سرور شخصی برای ارسال پیام‌های فوق سری وزارت امور خارجه بهانه به پیام‌بران گاف اطلاعاتی یعنی جولیان آسانژ و ادوارد اسنودن داد تا او متهم به افشای اسناد محرمانه طبقه‌بندی‌شده آمریکا شود. تلاش فاز جدید افشا‌سازی گاف اطلاعاتی هیلاری از سوی پلیس فدرال آمریکا آن هم در دمادم برگزاری انتخابات سبب شد موازنه به نفع ترامپ سنگینی کند و پیشتاز انتخابات شود. مسلم بود که این کنش در کنار کنش‌های معطوف به مماشات اوباما آن تصویری نبود که آمریکای عصر حاضر انتظارش را داشت

آنچنان که قرائن گواهی می‌دهند تصویر حال حاضر آمریکا آن هم تحت سلطه دموکرات‌ها تصویری است که افول هژمونی آمریکا را به نمایش می‌گذارد. به واقع انتخاب ترامپ از سوی جمهوریخواهان ترمیم آن خطا‌ها و سهل‌انگاری‌ها و محققا پاسخ به نیاز اساسی حال حاضر آمریکا بود تا شاید در رهگذرش آن عظمت و هیبت از دست رفته اعاده و اعتلا یابد. در همین راستا بخش اعظم مسوولیت شکست هیلاری متوجه نوع مواضع اعلامی‌اش بود. هیلاری با آن برنامه‌های ضدترامپیسم خود تلاش داشت که همواره در لاک آمریکای خشمگین اوباما باقی بماند و قرار نبود از آن لاک خارج شود.

 او تلاش داشت که نه طرح نویی درافکند و نه مسیر تاریخ این کشور را عوض کند. او تلاش داشت که نماینده طبقات سرمایه‌داری باشد و ابزار سلطه سرمایه‌داری و تفکر طبقات بورژوا را نمایندگی کند. همین مواضع سبب شد که ترامپ بیشترین استفاده را برای جلب توجه طبقات کارگر استفاده کند و از خود رهبری بسازد که قرار است آن سنت‌ها و عرف‌های قدیمی را بشکند و قبله آمال و آرزو‌های آن طبقات باشد. به واقع انتخاب ترامپ واکنش و شورش و عصیانی بر هنجارهای پذیرفته و نهادینه‌شده سنت آمریکایی بود. اما آنچه بیش از همه توانست در ناکامی هیلاری برای تاریخ‌سازی موثر باشد، نظرسنجی‌هایی بود که در اساس موجب تقاعد و اقناع برای پیروزی شد. اما از قضا آن نظرسنجی‌ها همه واقعیت‌های موجود نبود. واقعیت آنکه آن نظرسنجی‌ها به آن جهت که دربردارنده بخش کوچکی از افکار عمومی بود، قابلیت تعمیم نداشت و همین امر موجب شد تلاش برای اقناع افکار عمومی از سوی کمپین انتخاباتی هیلاری کمتر صورت گیرد.

 در کنار همه این دلایل باید پیامد و پس‌لرزه‌های واقعه بنغازی و واقعه مونیکاگیت را هم در شکست هیلاری در تاریخ‌سازی افزود. به این ترتیب بخش قابل توجه جامعه آمریکا نتوانست از آن همه هیاهو و غوغا و از آن همه چیز‌های قبل از انتخابات در شکست ترامپ هیچ بسازد. هم‌اینک همه آن تصورات با پیروزی ترامپ به کناری زده شده است و هیلاری نه‌تنها تاریخ‌ساز نشد بلکه طومار و کارنامه فعالیت سیاسی‌اش به تاریخ پیوست. بنابراین هم جهانیان و هم طبقات سیاسی حاکم و هم مردمان دو سوی آتلانتیک نباید در شوک به سر ببرند که چرا ترامپ انتخاب شده و هم آنان نباید در این پندار به سر ببرند که چرا فضای آمریکا با پیروزی ترامپ زنندگی مخوفی را به تسخیر خود درآورده است؟ واقعیت آن است که ترامپ پرزیدنت جدید آمریکاست، در روی صحنه حاضر است و حرف‌های خود را می‌زند و دیگران برایش فریاد شوق سر می‌دهند.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین