کد خبر: ۱۳۰۹۱۵
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۵ - ۲۰:۵۸
تغییر شرایط اجتماعی در آمریکا بدون شک روی وضعیت روزمره تک تک اعضای آن و در ابعاد کلان آن بر نگرش سیاسی و اقتصادی شهروندان این کشور تاثیر گذار بوده است که شخصی مانند میلیاردر و مجری نیویورکی در هدایت افکار عمومی برای به حاشیه راندن کاندیدای باتجربه دموکرات‌ها موفق عمل کرده است.
 تغییر شرایط اجتماعی در آمریکا بدون شک روی وضعیت روزمره تک تک اعضای آن و در ابعاد کلان آن بر نگرش سیاسی و اقتصادی شهروندان این کشور تاثیر گذار بوده است که شخصی مانند میلیاردر و مجری نیویورکی در هدایت افکار عمومی برای به حاشیه راندن کاندیدای باتجربه دموکرات‌ها موفق عمل کرده است.

پیروزی «دونالد ترامپ» در پنجاه و هشتمین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بدون تردید نه تنها دموکرات‌ها و هواداران آنها، بلکه جامعه جهانی را در سکوت معناداری فرو برده است. در حالت فعلی اگر بگوییم «ایالات متحده سرزمین شگفتی‌ها است» اغراق نکرده‌ایم چراکه تا ساعات پایانی اعلام نتایج، تمامی مفسران و تحلیلگران و حتی سیاسیون داخل و خارج از خاک آمریکا بر این نظر بودند که خروجی نهایی این انتخابات شخص هیلاری کلینتون خواهد بود اما به یک‌باره ورق بازی به نفع جمهوری‌خواهان برگشت و «آقای پدیده» سکان‌دار کاخ سفید شد.

پدیده از این نظر که دونالد ترامپ و «هیلاری کلینتون» هر دو یک سنت‌شکن تلقی می‌شوند. اگر کلینتون به پیروزی می‌رسید اولین رئیس جمهور زن در تاریخ آمریکا بر صندلی هدایت کاخ سفید تکیه می‌زد اما تفاوتی که این دو را از یکدیگر تفکیک می‌کند، تا حدود زیادی مشخص است. در تابوشکنی جناح دموکرات، عنصر برهم زننده عرف سیاسی، «شکلی» قلمداد می‌شود که به صورت مشخص جنسیت کلینتون است ولی در اردوگاه جمهوری‌خواهان این موضوع کاملاً متفاوت بوده و از آن به عنوان یک به هم‌ریختگی ساختاری سخن گفته می‌شود و در اینجاست که عنصر «ماهوی» توسط نامزد منتسب به محافظه‌کاران دستخوش تغییر می‌شود.

    اگر بخواهیم ترامپ را از منظر کالبدشکافی سیاسی و رفتار شناسی اجتماعی بررسی کنیم، باید در ابتدا به خاستگاه وی یعنی حزب جمهوری‌خواه رجوع کنیم. بدون تردید افرادی که طی سالیان گذشته از سوی این حزب به عنوان نامزد نهایی حاضر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تایید شده‌اند، به حداقل اعتقاد‌های مذهبی که به عنوان یکی از مولفه‌های نظری و بنیادی محافظه‌کاران مطرح می‌شود، پایبند هستند که شخص دونالد ترامپ به سادگی از این عنصر مورد توجه سران حزبش عبور کرد. در اثبات نمادین این موضوع بسیاری از تحلیلگران همسر وی یعنی «ملانی ترامپ» را یکی از این دلایل می‌دانند. چراکه ترامپ به دلیل جنس فعالیت‌های اقتصادی‌اش و همچنین تاسیس چندین هتل و کازینو در قلب لاس‌وگاس متهم است که دیدگاه سرمایه‌داری محض را پیشه کرده و از این منظر همسر وی که یک مانکن به حساب می‌آید، نشان از تمایلات ترامپ به طیف عوام‌گرا و ظاهر‌بین دارد. لذا در گام اول وی توانست جمعیت هدف را شناسایی و ادبیات عامیانه را به آنها معرفی کند که البته این عملکرد مقبول واقع شد.

از منظری دیگر و باتوجه به ساختار انتخابات آمریکا، روند «اکتبر سوپرایز» به صورت واضح توانست قرابت مذهبی و وابستگی دینی ترامپ به طیف جمهوری‌خواهان را زیر سوال ببرد. چراکه در ماه اکتبر شاهد انتشار اسناد صوتی از ترامپ بودیم که صراحتاً زنان آمریکا را مورد خطاب قرار داده بود و در سطح بعدی نشان دهنده عدم پایبندی وی به حداقل علقه‌های مذهبی جمهوری‌خواهان بود. به صورت طبیعی این روند موجب شد تا شخصیت‌های بسیاری از حزب جمهوری‌خواه مانند خانواده بوش و سایر سران این جناح که به تثبیت و برجسته شدن سنت‌های حزبی معتقد هستند، از وی فاصله گرفته و حمایت خود از نامزد حزبشان را مسکوت گذاشتند.

اما اشتباه و خطای تحلیلی عمده کارشناسان در اینجا بود که طیف وسیع هواداران ترامپ را نادیده گرفتند و تنها به مخالفت چند نفر از چهره‌های شاخص جمهوری‌خواهان با ترامپ توجه کردند. باتوجه به آمار رای ایالت‌هایی مانند اوهایو، فلوریدا، کارولینای شمالی، کانزاس، داکوتای شمالی و جنوبی، تگزاس و سایر ایالات این سیگنال به تمامی جهانیان مخابره شد که نباید توده‌های مختلف مردم را نادیده گرفت و نگاه‌ها را به نخبگان سیاسی دوخت. چراکه این دوره از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دقیقاً این معنا را به تصویر می‌کشد که چگونه با کمی انتقاد از سیاست‌های کلان کشوری مانند آمریکا، می‌توان خرده فرهنگ‌ها را برای موج‌سواری موقت و تبدیل کردن آن به یک هجمه خاموش تحریک کرد.

اقدامی که دونالد ترامپ از سر ناشی‌گری و بدون هیچ‌گونه عقبه سیاسی و اجرایی در آمریکا صورت داد بیشتر شبیه به معجزه است تا یک روند هدفمند و نقطه‌گذاری شده که بتوان برای آن آینده‌ای روشن در نظر گرفت.  وی به صورت تلویحی «ولادیمیر پوتین» رئیس‌جمهوری روسیه را به خاطر نقش موثرش در عرصه جهانی تحسین کرده و این اقدام وی به مثابه «کُفر» در عرصه سیاست‌ خارجی آمریکا خصوصاً از طرف جناح دموکرات‌ها ارزیابی شد. اگر به سخنان «برنی سندرز» به عنوان نامزدی که گرایش‌های سوسیالیستی دارد، نگاهی بیاندازیم و پس از آن به تحلیل‌ها و سخنان سیاست‌مداران آمریکایی توجه کنیم؛ به صورت واضح مشاهده می‌‌شود که تمامی آنها منتقد سندرز از منظر نظری و عملی بودند. ترامپ معتقد است که برای مهار تهدیدهای کره‌شمالی باید به چین نزدیک شد که این موضوع دقیقاً خلاف سند امنیت ملی آمریکا است که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. چراکه استراتژی «میل به شرق» ایالات متحده توسط یک برج‌ساز نقض شده است و علاوه بر آن از منظر تمامی طیف‌های سیاسی آمریکا نزدیک شدن به کشورهایی که تمایلات چپ‌گرا دارند به مثابه خوراندن سیانور به ساختار سیاست خارجی ایالات متحده ارزیابی می‌شود.

 ولی مجدداً باید گفت لایه‌های پنهان جامعه آمریکا که چندین سال است «وال استریت» را عامل برهم زننده توازن اقتصادی و تقسیم ناعادلانه ثروت می‌دانند، آراء خود را به نفع ترامپ به صندوق‌ها ریختند نه سیاست های کلان و یک‌سری از قوانین نانوشته. به بیانی دیگر ترامپ را باید برهم زننده ساختار سیاسی و اقتصادی آمریکا و به دنبال آن ناقض عرف‌های امنیتی و اجتماعی ایالات متحده دانست و این به معنای تغییر بافت جمعیت و نگرش ایالات متحده قلمداد می‌شود. عده‌ای بر این باور بودند که تکذیب گاه‌ و بیگاه سخنان و مواضع ترامپ از سمت وی بدون شک می‌تواند بر وجهه او تاثیر بگذارد. چراکه رئیس‌جمهوری آمریکا فرماندهی قوای نظامی این کشور را بر عهده دارد و عدم ثبات ترامپ بر مواضع خود می‌تواند حداقل در این یک مورد فاجعه به بار بیاورد. از این نظر سیال بودن نظرات وی در سطوح بالادستی ایالات متحده خطرناک قلمداد می‌شد اما ترامپ با یک عذرخواهی خیلی ساده این سیگنال را به سمت هواداران خود ارسال می‌کرد که او در بیان مواضعش شفاف و روشن است و از عذرخواهی ترسی ندارد که مجددا در اینجا تحریک احساسات عوام را شاهد هستیم.

فرجام سخن:

اینکه ترامپ در کارزار انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۶ آمریکا برنده میدان معرفی شده است، پدیده‌ای نادر تلقی می‌شود. چراکه رصد کنندگان روند انتخابات ریاست جمهوری این دوره ایالات متحده و تمامی تحلیلگران و مفسران حوزه بین‌الملل از چند ماه گذشته بر این موضوع که ترامپ توسط مواضعش سقوط خواهد کرد، تاکید داشتند اما آنها هیچ‌گاه فکر نمی‌کردند که بی‌پروایی ترامپ در سخنرانی‌هایش می‌تواند تا این حد بر طرفدارانش تاثیر بگذارد. به هر حال سیگنالی که ترامپ به واسطه انتخابات اخیر به مردم سراسر دنیا مخابره کرد، این است که در قلب کشوری مانند آمریکا همچنان «شعارگرایی» یا «پوپولیسم» می‌تواند باعث خیزش‌ اندیشه‌هایی شود که ممکن است خروجی آن منجر به بروز فاجعه شده و علاوه بر پرستیژ بین‌المللی می‌تواند چهره یک جریان یا طیف سیاسی را به پایین‌ترین سطح تنزل دهد اما گویا شهروندان آمریکایی از چهره‌های اتو کشیده‌ای مانند اوباما و کلینتون خسته شده‌ و به سمت عرف‌شکنی ساختاری متمایل شده‌اند.

منبع: ایلنا
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین