|
|
امروز: دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۴
کد خبر: ۱۲۷۵۶۱
تاریخ انتشار: ۰۲ آبان ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۵
در حالت اول که دانش‌آموز هم‌کلاسی خود را لو داده و سر کلاس بازمی‌گردد، صادق قطب‌زاده، سرپرست وقت رادیو و تلویزیون، می‌گوید: «چون موضوع همبستگی موضوعی غیرمشروع است، همبستگی، ارزش واقعی و والای خود را پیدا نمی‌کند؛ یعنی درست ضدارزش می‌شود. همان‌طور که مقاومت در برابر ظلم، چون مقاومت است، ارزشمند است، درمقابل عدل ضدارزش می‌شود.
روزنامه شرق در گزارشی مروری بر زندگی آیت‌الله بهشتی در سالگرد تولدش داشته است. در این گزارش اشاره‌ای به دیدگاه‌های آیت‌الله شهید درباره موضوع شکنجه شده است.

در بخش‌هایی از این گزارش آمده است؛

سوم مهرماه سال ٥٨ است. آیت‌الله منتظری بر کرسی ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی تکیه زده و اصل ٤٣ قانون اساسی را قرائت می‌کند: «شکنجه به هر نحو برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و همچنین شهادت، اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود».

صحبت آیت‌الله منتظری که تمام می‌شود، برخی از حضار پیشنهادهاي خود را مطرح می‌کنند. از آن جمله آیت‌الله مشکینی است. او چنین می‌گوید: «شکنجه به هر نحو برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. ما معتقدیم که شکنجه یک امر غیرانسانی و غیراسلامی است... مثل وقتی که چند نفر از شخصیت‌های برجسته را ربودند و بردند و دو، سه نفر هستند که می‌دانیم آنها اطلاع دارند. اگر چندتا سیلی به آنها بزنیم، ممکن است که کشف کنیم. آیا در چنین مواردی، شکنجه ممنوع است؟»منتظری در جواب می‌گوید: «کشف جرم خودش در دنیا راهکار دارد که بدون شکنجه صورت بگیرد». باز مشکینی در پاسخ می‌گوید: «اگر چندتا سیلی بزنیم اقرار می‌کند، فلان‌جاست یا فرض کنید قاتل استاد مطهری...». باز منتظری در پاسخ می‌گوید: «ضررش بیش از نفعش است». مشکینی مطلبی را می‌گوید که صدای آن واضح نیست. آیت‌الله سیدمحمد بهشتی که در جایگاه نایب‌رئیس نشسته است، اینجا در پاسخ به اصرار مشکینی، از تکیه‌گاه صندلی فاصله گرفته و اندکی به میکروفون نزدیک می‌شود؛ با همان صدای بم، شمرده و استوار چنین می‌گوید: «آقای مشکینی، توجه بفرمایید آقا، موضوع راه چیزی باز‌شدن است. به محض اینکه این راه باز شد که خواستند کسی را که متهم به بزرگ‌ترین جرم‌ها باشد، یک سیلی به او بزنند، مطمئن باشید به داغ‌کردن همه افراد منتهی می‌شود. این راه را باید بست؛ یعنی اگر ١٠ نفر از اعضای سرشناس هم ربوده شوند و این راه باز نشود، جامعه سالم‌تر است». بعد هم سرش را به نشانه تأیید تکان می‌دهد و به تکیه‌گاه صندلی تکیه می‌زند.

این دیدگاه سیدمحمد بهشتی در سال ٥٨ درباره شکنجه است؛ دیدگاهی که جلوتر از زمان خود است. حتی در همان سالی که فرقان باب ترور را باز کرده است، در مقابل هر استدلالي براي توجیه شكنجه می‌ایستد؛ در سالی که هنوز انقلاب ایران یک‌ساله نشده است.

سیاست‌مداری که در سال‌های گذشته له و علیه او حرف‌های زیادی زده شده است. اگر همه آن تمجیدها و علیه گفتن‌ها را به کناری بگذاریم، دست‌کم می‌توانیم این نکته را مورد بررسی قرار دهیم که در سالی که گروه‌های سیاسی درگیر این مسئله هستند که هم‌قطاران خود را لو بدهند یا ندهند، بهشتی به فردایی می‌اندیشد که با توصیه به قانون، حقوق مردم پايمال نشود.

کیارستمی در سال 58 فیلمی را با حضور آیت‌الله صادق خلخالی، دکتر ابراهیم یزدی، دکتر کمال خرازی و... ساخت و تلاش کرده بود که از این طریق جو حاکم بر فضای سیاسی در آن سال‌ها را به نقد بکشد.

عباس کیارستمی، در همان سال 58 در فیلم «قضیه شکل اول، شکل دوم» مشغول به‌چالش‌کشیدن همین موضوع است؛ لودادن یا ندادن یک کودک دبستانی. داستان فیلم در کلاس درسی رخ می‌دهد که چند یا یکی از دانش‌آموزان هنگامی که معلم پای تخته سیاه است، سروصدا می‌کند. معلم بعد از چندبار، به عقب کلاس نگاه کرده و از دو ردیف انتهایی کلاس می‌خواهد یا دانش‌آموز خاطی را معرفی کنند یا همگی یک هفته به کلاس نیایند. بچه‌ها از کلاس بیرون می‌روند و حالا دوربین کیارستمی مقابل چهره‌های سرشناس آن روز قرار می‌گیرد و از آنها می‌خواهد به این سؤال جواب بدهند که بچه‌ها باید چه‌کار می‌کردند؟ آیا باید آن فرد را لو می‌دادند و به کلاس برمی‌گشتند یا اینکه با هم و یکدل این تنبیه را تحمل می‌کردند و او را لو نمی‌دادند؟

در این فیلم با آیت‌الله صادق خلخالی، دکتر ابراهیم یزدی، دکتر کمال خرازی، عزت‌الله انتظامی، صادق قطب‌زاده، نادر ابراهیمی، ژاله سرشار، آیت‌الله گلزاده‌غفوری و نورالدین کیانوری مصاحبه می‌شود. بعد از آن، فیلم دو حالت را پیش می‌آورد؛ حالت اول اینکه یکی از دانش‌آموزان این حرکت گروهی را می‌شکند و با گفتن نام آن فرد به کلاس برمی‌گردد و حالت دوم اینکه همه دانش‌آموزان در یک حرکت هماهنگ تا آخر هفته به کلاس نمی‌روند. در هر دو حالت از این شخصیت‌ها خواسته می‌شود تا این حرکت را به نقد بکشند.

در حالت اول که دانش‌آموز هم‌کلاسی خود را لو داده و سر کلاس بازمی‌گردد، صادق قطب‌زاده، سرپرست وقت رادیو و تلویزیون، می‌گوید: «چون موضوع همبستگی موضوعی غیرمشروع است، همبستگی، ارزش واقعی و والای خود را پیدا نمی‌کند؛ یعنی درست ضدارزش می‌شود. همان‌طور که مقاومت در برابر ظلم، چون مقاومت است، ارزشمند است، درمقابل عدل ضدارزش می‌شود. بنابراین اقدام دانش‌آموز در لودادن درست است. چون از حق اجتماع که پول تحصیل داده‌اند، دفاع کرده است».

نورالدین کیانوری، دبیرکل حزب توده، می‌گوید: «کاری که این دانش‌آموز انجام داده، دوجهته است؛ یعنی هم خواسته برای اینکه یک هفته به مدرسه نرود و دوستانش هم نروند، راه‌حل پیدا کند و از طرف دیگر آن همبستگی دوستانه اگرچه محتوایش نادرست بوده، ضربه خورده است. آن جوان باید قبل از هر حرکتی، این را در داخل خودشان به بحث می‌گذاشت و روش نرمی برای حل مسئله پیدا می‌کرد».

بعد هم تصویر حجت‌الاسلام خلخالی، حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب، نقش می‌بندد. خلخالی می‌گوید: «واداشتن بچه به اعتراف، یک نوع تفتیش عقیده است و تفتیش عقاید برمی‌گردد به همان مسئله تجسس که خارجی‌ها انگیزاسیون می‌گویند. من حدس می‌زنم انسانیت یک بچه‌ای را شما با این عمل مورد ملعبه قرار می‌دهید که آن بشود آلت بدون اراده شما. به نظر من در بچه اثر بدی می‌گذارد و بچه را کم کم نسبت به شخصیت خود بی‌وفا می‌کند. بچه‌ای که در یک‌ جا علیه رفیق خود اعتراف می‌کند، ممکن است در یک جای دیگری در مراحل حساسی تصمیم به خیانت هم بگیرد و این رویه غلطی است. با آموزش عالی اسلام جور نیست که کسی را وادار کنیم علیه کسی شهادت بگوید».

فيلم كيارستمي، نمايي روشن از جو حاكم بر فضاي سياسي در سال 58 است. فضايي كه در آن بر سر بديهي‌ترين موضوعات اتفاق‌نظر وجود ندارد. در چنين فضايي است كه بهشتي تمام‌قد بر سر منع هرگونه شكنجه مي‌ايستد و براي تصويب آن سينه سپر مي‌كند.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین