کد خبر: ۱۲۶۱۱۵
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۷
چند هفته دیگر نتیجه یکی از جنجالی ترین و هیجان انگیزترین انتخابات تاریخ معاصر آمریکا مشخص خواهد شد، ولی نمی توان با اطمینان گفت که آثار عواملی که ترامپ را به یک پدیده غیر قابل اغماض در واقعیت های جامعه سیاسی آمریکا تبدیل کرده است نیز پایان خواهد یافت.
 علیرضا میریوسفی، مدیرگروه خاورمیانه دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل وزارت خارجه: چند هفته دیگر نتیجه یکی از جنجالی ترین و هیجان انگیزترین انتخابات تاریخ معاصر آمریکا مشخص خواهد شد، ولی نمی توان با اطمینان گفت که آثار عواملی که ترامپ را به یک پدیده غیر قابل اغماض در واقعیت های جامعه سیاسی آمریکا تبدیل کرده است نیز پایان خواهد یافت.
 
اگر بخواهیم به کوتاه ترین و ساده ترین شکل ریشه ظهور پدیده پیچیده ای مثل ترامپ را توضیح دهیم می توان آن را در تغییر نگاه مردم آمریکا نسبت به عملکرد دولتمردانشان از یک سو و توانایی منحصر به فرد ترامپ در استفاده از این وضعیت با اتکا بر ثروت شخصی و تبلیغات بسیار هوشمندانه انتخاباتی از دیگرسو نگریست.
 
در موضوع اول، بر اساس نظر سنجی های معتبری که هر دو سال یک بار توسط دانشگاه میشیگان در سراسر آمریکا به عمل می آید، میزان اعتماد به عملکرد دولت آمریکا از حدود ٧٥ درصد در سال ١٩٦٤ به حدود ١٧ درصد بعد از سال ٢٠١٤ سقوط کرده است. به عبارت دیگر مردم آمریکا که در دهه های شصت و هفتاد میلادی، نگاهی کثرت گرایانه نسبت عملکرد دولت متبوعشان داشتند و آن را حافظ منافع عمومی و أکثریت آحاد جامعه تلقی می کردند، امروزه دولت را مدافع منافع بزرگ بخش بسیار کوچکی از نخبگان جامعه تلقی می کنند.
 
مطابق آمار دانشگاه میشیگان، نشانه های این تغییر از سال ١٩٩٤ و بحران های اقتصادی آن زمان شروع شد، با این حال هیئت حاکمه آمریکا در این سال ها توانستند با اتکا بر دو عامل پول و سواستفاده از سازوکارهای انتخاباتی و رسانه ای مانند آنچه بر سر برنی سندرز و قبل از ران پال آمد، از ظهور نامزدهای انتخاباتی ضدساختار جلوگیری کنند.
 
 با این حال ترامپ دو تفاوت عمده با سایر نامزدهای ضدساختار قبل از خود داشت: به خاطر تمکن مالی صرفا بر کمک های هوادارنش متکی نیست و به علاوه یکی از جسورترین و حرفه ای ترین تیم تبلیغات ریاست جمهوری را استخدام کرده است. این تیم تبلیغاتی جسور به او اجازه داده است تا با این که خود عضوی از ساختار اداره کننده آمریکا در دهه های گذشته بوده، نقشی متفاوت از سابقه خانوادگی و اجتماعی خود ایفا کند. نشانه های این نبوغ رسانه ای از همان اوایل رقابت های مقدماتی ظهور و بروز داشت.
 
بسیاری از رسانه های معتبر آمریکایی در همان زمان به دنبال کشف این معما بودند که چگونه ترامپ غیر مذهبی می تواند در حضور نامزدهایی مانند بن کارسون کشیش یا تد کروز به شدت مذهبی و محافظه کار، رای قاطع محافظه کاران مذهبی آمریکا و از آن عجیب تر اونجلیکن ها را به خود جلب کند. این تبلیغات انتخاباتی هوشمند و حساب شده، با وجود پول کمتری که ستاد ترامپ جذب کرده است، کماکان ادامه دارد.
 
ترکیب حساب شده افراد چیدمان شده در دو مناظره اخیر ریاست جمهوری، شامل یک روحانی مسلمان، یک کشیش و سایر نمادهای مذهبی در پشت سر ترامپ، صرف نظر از سوابق و گرایش های این افراد، نمونه دیگری از این هوشمندی رسانه ای است. به همین خاطر است که بر اساس برخی گزارش ها، ترامپ با وجود مواضع و گرایش های ضد اسلامی اش و در کمال تعجب، حمایت اکثریت آمریکایی های عرب تبار را به خود جلب کرده است.
اگر بخواهیم از زاویه دیگر به موضوع نگاه کنیم، رقابت ترامپ و کلینتون را می توان بر اساس رقابت دیوان حکومتی در برابر حکومت دیوان بررسی کرد.
 
بیش از یک قرن قبل، ماکس وبر، جامعه شناس شهیر آلمانی، موضوع رابطه بوروکراسی و دموکراسی را مطرح کرد. بر اساس آرای او، غیرعملی بودن اعمال دموکراسی مستقیم، دولت را به ایجاد ساختاری بوروکراتیک و دیوانی به عنوان نماد عقلانیت دموکراسی وادار می کند، ولی به تدریج منافع شخصی همین تعداد معدود دیوانسالاران حکومتی، بر منافع عموم تفوق می یابد و حکومت دیوان یا نخبگان بوروکراسی را شکل داده و در عمل پیگیری منافع عمومی را غیر ممکن می کند. به عقیده وبر، راه خروج از دور تسلسل حکومت دیوان، ظهور و بروز رهبران کاریزماتیک و بازگشت نظام به رهبری دیوان حکومتی است. بر همین اساس وبر از اقدامات ویلهلم دوم در آلمان در برکناری بیسمارک به عنوان نماد دیوانسالاری حکومتی حمایت کرد، ولی نتایج ناگوار این تغییر در جنگ جهانی دوم او را پشیمان کرد.
 
به گزارش دیپلماسی ایرانی ،  دو قطبی پیش آمده و بی سابقه در انتخابات جاری ریاست جمهوری آمریکا را می توان بر اساس همین رقابت حکومت دیوان (رهبران کاریزماتیک) در برابر دیوان حکومتی تحلیل کرد. یکی از نامزدها نماد دیوانسالاری موجود و تداوم ساختار گذشته است و دیگری ادعا می کند یا حداقل وانمود می کند که نماد خروج از تسلسل دیوانی در جامعه آمریکاست. یکی خود را نماینده تداوم سیاست های فعلی با نشیب و فرازها و درجه ای از تغییر می داند، دیگری ادعای تغییرات گسترده را دارد.
 
این که این دیو حکومتی خواهد توانست حکومت دیوان در آمریکا را پایان دهد یا دچار تحول اساسی کند و حتی مهمتر از آن این که آیا واقعا اراده این کار را خواهد داشت و اگر این اتفاق بیفتد، آیا آثار این اقدام مشابه آثار جهانی اقدامات ویلهلم در  آلمان در اوایل قرن بیستم خواهد بود یا خیر، به زودی مشخص خواهد شد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین