کد خبر: ۱۱۹۳۶۳
تاریخ انتشار: ۱۷ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۲:۲۰
جمله حکیمانه ای در زبان انگلیسی رایج است که اولین برداشت را آخرین برداشت می داند (first impression is the last impression) به این معنا که در برخوردها و تعاملات بین انسانی, اولین حس و برداشت و تلقی ما از یک سوژه (خواه یک فرد باشد یا یک مکان یا یک جامعه) تعیین کننده ذهنیت ما از آن سوژه بوده و دیگر به سختی می توان آن تلقی اولیه را تغییر داد.
 جمله حکیمانه ای در زبان انگلیسی رایج است که اولین برداشت را آخرین برداشت می داند (first impression is the last impression) به این معنا که در برخوردها و تعاملات بین انسانی, اولین حس و برداشت و تلقی ما از یک سوژه (خواه یک فرد باشد یا یک مکان یا یک جامعه) تعیین کننده ذهنیت ما از آن سوژه بوده و دیگر به سختی می توان آن تلقی اولیه را تغییر داد.

برای مثال شما در اولین جلسه آشنایی با یک فرد چنانچه آن فرد در یک وضعیت مناسب تعاملی از نظر شما باشد برای همیشه یک برداشت مثبت از وی در ذهن شما ثبت می شود که حتی رفتارهای نامناسب احتمالی بعدی وی را هم تا حدود زیادی بیمه می کند. بالعکس اگر در اولین برخورد با یک فرد, برداشتی منفی از وی در ذهن شما ثبت شود این ذهنیت منفی روابط آتی شما را به شدت از خود متاثر می کند و شما هموارهدحتی رفتارهای مثبت بعدی وی را هم تحت الشعاع اولین برداشت منفی از وی تحلیل و فهم می کنید.

با این مقدمه می خواهم این پرسش را مطرح کنم که واقعا اولین برداشت یک مسافر خارجی از ایران و ایرانی چیست. این را هم بگویم که برداشت ها و ذهنیت ها از یک جامعه و کشور صرفا در حد یک احساس زودگذر خلاصه نمی شود بلکه این برداشت ها اگر مثبت باشد خود پشتوانه و زمینه ساز تعاملات مثبت در حوزه های عینی اقتصادی و تجاری است و اگر منفی باشد آثار و تبعات آشکار بازدارنده در راه تعاملات آن جامعه با جوامع دیگر خواهد داشت. برای فهم این مدعا صرفا دو نام را مطرح میکنم: سوئیس و بورکینافاسو و تحلیل ذهنیتی و برداشتی از هریک از این دو نام را به شمای خواننده محول می کنم.

حال با این مقدمه به پرسشی که بالا مطرح کردیم بپردازیم.

تصور کنید که شما یک فرد مثلا اروپایی یا اسیای دور هستید که عزم سفر به ایران و دیدار از این کشور به قصد سیاحت یا تجارت کرده اید.

قطعا با دقت و تیزبینی مترصد کسب و افزایش شناخت خود از مقصد و مردمان و امکانات و روحیات انها هستید. احتمالا اولین فرصت شما برای کسب این شناخت, هواپیمایی است که اغلب انها را ایرانی ها تشکیل می دهند و مثلا از استانبول یا دبی یا وین یا سایر مبادی عمده پروازی به تهران پرواز می کنند. احتمالا فرصت هم کلامی با یک یا چند ایرانی را مغتنم خواهید شمرد اما حدس میزنم تغییر ناگهانی پوشش اغلب خانم های ایرانی در هنگام خروج از هواپیما کمی شما را متعجب خواهد کرد.

حالا شما در در قلب ایران و پایتخت آن هستید. هنگام خروج از هواپیما شاهد کم صبری و عجله هم سفرهای ایرانیتان می شوید و احتمالا نتیجه می گیرید که این باید یک خصلت جمعی ایرانی ها باشد که حتی زندگی طولانی انها در خارج از ایران هم تغییری در آن نداده است.

وارد فرودگاه می شوید و بعد از درج مهر ورود روی گذرنامه و برداشتن چمدان هایتان, می روید دنبال وسیله نقلیه ای برای رفتن به داخل شهر. قاعدتا با توجه به اینکه هنوز متروی فرودگاه عملیاتی نشده و خط اتوبوسی منظمی هم دایر نیست, تنها گزینه شما تاکسی خواهد بود. یکی از تاکسی های زردرنگ آماده مقابل درب های خروجی فرودگاه را می گیرید و به سمت شهر راه می افتید. تا حالا انشاالله برداشت های منفی شما احیانا در حد عجله کاری ایرانی ها و کوچک بودن فرودگاه و نبود وسایط نقلیه عمومی برای ایاب و ذهاب از فرودگاه بوده باشد.

اوضاع زمانی بد می شود که بعد از حدود یک ربع سفر در بزرگراه به سمت تهران, بوی تعفن فوق العاده زننده و آزاردهنده ای به مشامتان می خورد. واکنش طبیعی شما این است که شیشه پنجره ماشین را پایین می آورید اما بوی تعفن شدیدتر می شود. بویی که حداقل یک ربع از مسیر شما را تا حد احساس تهوع آزار می دهد. این احتمالا ماندگارترین و بدترین برداشت اولیه شما در اولین سفر به ایران خواهد بود. متاسفانه این بوی آزاردهنده که ناشی از اقیانوس زباله های شهر تهران در کهریزک است سالها است مشام هر ایرانی و غیر ایرانی را آزار می دهد و البته خود صرفا نشانه ای است از یک فاجعه عظیم زیست محیطی در چند کیلومتری پایتخت ایران.

با افزایش رفت و آمدها به ایران که از قضا عمدتا از همین فرودگاه و همین مسیر صورت می گیرد, ضرورت چاره اندیشی عاجل برای رفع این معضل زیست محیطی آشکار بیش از پیش روشن شده است.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین